پایگاه خبری جماران:
«ترس از خدا»
در بخش قبل اشاره کردیم که آنچه در عبادات نکوهیده است و با عنوان «عبادت عبید» مورد اشاره قرار گرفته، «ترس از عذاب های جسمانی» است و هرگز نباید آن را با ترس از خدا، به معنای «خشیّت» و تحیّر در مقابل عظمت الهی، اشتباه گرفت.
در توضیح این مطلب لازم است ابتدا به نکته ای از کتاب خصال اشاره کنیم که ایشان به 5 نوع ترس اشاره می کند، ایشان نوع اول را «خوف» بر می شمارد و آن را مخصوص گناهکاران می داند، نوع دوم خشیّت است که ویژه دانشمندان است. نوع سوّم «وَجَل» است که اختصاص به خاشعان دارد. نوع چهارم «رهبت» است که از آنِ عابدان است و نوع پنجم «هیبت» است که مخصوص عارفان است.[1]
البته ذکر این نکته لازم است که این اصطلاحات گاه به جای هم استعمال می شوند و لذا نمی توان استعمال این کلمات در قرآن را الزاماً به معنایی که در بالا خواندیم، دانست. در قرآن با عبارات مختلف، موارد بسیاری وارد شده که ترس را فقط و فقط مختص خدا دانسته است.
مثلا می فرماید: «وَ إِیَّایَ فَارْهَبُونِ»[2] (و تنها از من بیم داشته باشید) یا «وَلَمْ یَخْشَ إِلَّا اللَّهَ»[3] (و جز از خدا نترسیده اند) و یا از زمره صفات متّقین می نویسد که ایشان فقط از خدا می ترسند: «وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ»[4] (و از هیچ کس جز خدا بیم ندارند)
و یا اشاره می کند که دل مومنین وقتی به یاد خدا است، به ترس می افتد:
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»[5] (مؤمنان همان کسانى اند که چون خدا یاد شود دلهایشان بترسد)
همچنین لازمه ایمان به خدا را «ترس از خدا» و «نترسیدن از غیر او» بر می شمارد «أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»[6] (آیا از آنان مى ترسید با اینکه اگر مؤمنید خدا سزاوارتر است که از او بترسید)
و جالب این جاست که قرآن به مومنین سفارش می کند که در مقامی که خدا را یاد می کنند، نوعی ترس و خوف را همراه داشته باشند: «وَاذْکُرْ رَبَّکَ فِی نَفْسِکَ تَضَرُّعًا وَخِیفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ»[7] (و در دل خویش پروردگارت را بامدادان و شامگاهان با تضرع و ترس بىصداى بلند یاد کن)
و اشاره می کند که در حساب الهی، «مومنان خدا ترس»، از دیگران جدا هستند «لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَخَافُهُ بِالْغَیْبِ»[8] (تا معلوم دارد چه کسى در نهان از او مى ترسد)
همچنین قرآن چندین نوبت، مردمان را به سبب اینکه از خدا نمی ترسند، مورد ملامت قرار داده است. چنانکه به قوم ابراهیم می گوید:
«وَکَیْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَکْتُمْ وَلَا تَخَافُونَ أَنَّکُمْ أَشْرَکْتُمْ بِاللَّهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ عَلَیْکُمْ سُلْطَانًا فَأَیُّ الْفَرِیقَیْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»[9]
ترجمه: (و چگونه از آنچه شریک [خدا] مى گردانید بترسم با آنکه شما خود از اینکه چیزى را شریک خدا ساخته اید که [خدا] دلیلى درباره آن بر شما نازل نکرده است نمى هراسید پس اگر میدانید کدام یک از [ما] دو دسته به ایمنى سزاوارتر است)
و به قوم نوح خطاب می کند که: «مَا لَکُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا»[10] (شما را چه شده است که از شکوه خدا بیم ندارید) (مطابق تفسیری که امام باقر(ع) از این آیه کرده است که می فرماید معنای آیه آن است که چرا از خدا نمی ترسید[11])
نکته مهم در همه این آیات آن است که برخلاف موارد دیگر که انسان از آنچه می ترسد، دور می شود «ترس از خدا»، هرگز عامل دوری از خدا نیست. بلکه مطابق آیه شریفه ترس از خدا مختص به عالمان، است چنانکه می فرماید: «إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ»[12] (از بندگان خدا تنها دانایانند که از او مى ترسند) و مطابق روایات هر چه شناخت نسبت به «خود» بیشتر شود، خشیت الهی در انسان بیشتر می شود چنانکه امیرالمومنین(ع) می فرماید: «خودشناس ترین مردم، خداترس ترین آنهاست»[13]
پس باید توجه کنیم که در مرتبه «عبادت بندگان» ترس از عذاب جسمانی، راه کنترل انسان است، چراکه او از معرفت کامل برخوردار نیست، چنانکه «طمع به ثواب جسمانی» چنین نقشی را دارد. و به همین جهت پیامبر(ص) می فرماید:
«گروهی از مومنین همواره بین دو ترس محصور هستند، ترس از روزگاری که رفت و نمی داند که خدا با ایشان چه می کند و ترس از از زمانی که خواهد آمد و نمی داند که خدا با او چه می کند... چراکه قسم به کسیکه جان محمد در دست اوست، در دنیای دیگر، توبه ای در کار نیست و یا دوزخ است و یا بهشت است»[14]
و امیرالمومنین(ع) می فرماید:
«هیچ یک از شما جز از گناه خود مترسید و جز به خدا امید نداشته باشید»[15]
و از امام صادق(ع) روایت است که:
«اگر انسان همان قدر که از فقر می ترسید از دوزخ می ترسید، از هر دو امان می ماند. و اگر همان قدر که در ظاهر از مردم می ترسید در باطن از خدا می ترسید، در دنیا و آخرت سعادتمند می شد.» [16]
اما در مرتبه «عبادت احرار و آزادگان»، ترس از خدا به معنای «ترس از دوری از خدا» است که ناشی از درک عظمت خداست. «ترس از خدا» به معنای ترس از فرو افتادن در وادی دشمنان خداست و به همین جهت است که امام در آداب الصلاة مینویسند:
«به مقدار فهم عظمت [خدا]، خوف و خشیت حاصل می شود»[17]
و در جای دیگر می نویسند که:
«خوف و خشیت آنها [پیامبر و اولیاء خدا] از همه کس بیشتر بوده و عظمت و جلال حق در قلب آنها از همه کس بیشتر تجلی نموده است.»[18]
و در جای دیگر این خشیت و ترس از خدا را «اخلاق دوستان خدا و انبیاء» بر می شمارند[19]
خلاصه کلام آنکه باید میان «ترس از خدا» که ناشی از درک عظمت اوست و «معلول ترس از دور افتادن از ساحت قرب» است با ترس از عذاب اخروی فرق گذاشت.
این بحث را با این آیه شریفه به پایان می بریم که می فرماید مومنان شب ها از بستر خواب برمی خیزند و همواره از دوری خدا در هراس هستند و به قرب او طمع دارند.
«تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ.» [20]
ترجمه:(پهلوهایشان از خوابگاهها جدا مى گردد [و] پروردگارشان را از روى بیم و طمع مى خوانند و از آنچه روزیشان داده ایم انفاق مى کنند)
[1]. خصال، 281
[2]. بقره/40
[3]. توبه/18
[4]. احزاب/39
[5]. انفال/2
[6]. توبه/13
[7]. اعراف/205
[8]. مائده/ 94
[9]. انعام/81
[10]. نوح/13
[11]. تفسیر علی بن ابراهیم، ج2، ص387.
[12]. فاطر/28
[13]. غرر الحکم، حکمت82
[14]. کافی، ج2، ص70.
[15]. نهج البلاغه ،حکمت 82.
[16]. تنبیه الخواطر، ج2، ص112
[17]. آداب الصلوة، ص121.
[18]. آداب الصلوة، ص147.
[19]. شرح جدیث جنود عقل و جهل، ص339.
[20]. سجده/16