پایگاه خبری جماران: روز گذشته روایتی را از امام رضا(ع) مطرح کردیم که فرموده بود:
«لَیْسَ الْعِبَادَةُ کَثْرَةَ الصَّلَاةِ وَ الصَّوْمِ إِنَّمَا الْعِبَادَةُ التَّفَکُّرُ فِی أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.»[1]
ترجمه: (عبادت به نماز و روزه بسیار نیست، عبادت تنها و تنها به تفکر در امر خدای عزیز و بزرگ است)
و در ادامه با سؤالی مواجه شدیم که آیا جز تفکر، هیچ کار دیگری عبادت نیست؟ در پاسخ به جوابی از علامه مجلس اشاره کردیم. امروز پاسخ دیگری را مورد اشاره قرار می دهیم که با کلام مرحوم مجلسی چندان بیگانه نیست و آن اینکه مراد از این «عبادت که با تفکر حاصل می شود»، آن عبادتی نیست که تکلیف را از عهده ما بر می دارد و در اصطلاح فقهی «مسقط تکلیف» است، بلکه مراد، عبادت و عملی است که باعث «عروج روح و تعالی نفس» می شود، توجه کنیم که «کثرت نماز و روزه» از زمره مستحبات است و تکلیف الزام آوری به آن تعلق نگرفته است تا بخواهیم آن را به عنوان واجب فقهی در نظر بگیریم، یعنی کثرت نماز و روزه را خدای سبحان به عنوان یک وظیفه فقهی و قانونی واجب نکرده است، پس می توان گفت اساساً نظر حضرت رضا در این روایت به عبادت فقهی نیست بلکه توجه ایشان به عبادت معنوی و آن نحوه از تعبّدی است که معراج مومن است.به یاد داشته باشیم که بین عبادتی که تکلیف را از عهده ما ساقط می کند و عبادتی که ما را به درگاه سخن گفتن با خدا وارد می کند، تفاوت بسیاری وجود دارد.
به این بیان می توان گفت که مراد حضرت رضا(ع) شاید همان باشد که در کلمات امامان دیگر هم مورد اشاره است، به این بیان که عبادت گاه برای آن است که تکلیفی را از دوش انسان بردارد و گاه فراتر از آن است و برای آن است که انسان خود را به خدا نزدیک کند، روشن است که نوع دوم عبادت با اعمالی که همراه تفکر باشند، و با شناخت انجام شوند میسر خواهد بود و این نوع از عبادت است که چون با معرفت همراه است، می تواند به نوعی «تشکر از خدا» باشد و از روی عشق و علاقه انجام شود.
و شاید روایت سید الشهدا و فرمایش امیر المومنین را نیز بتوان شاهدی بر این معنی گرفت، آنجا که می فرمایند.
«انَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْکَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ، وَإِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْعَبِیدِ، وَإِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُکْراً فَتِلْکَ عِبَادَةُ الاْحْرَارِ و هی افضل العبادة وَ هِیَ أَفْضَلُ اَلْعِبَادَةِ.»[2]
ترجمه: (گروهی خدا را از روی تحصیل منافع بهشت بندگی می کنند این عبادت تجار است. گروهی خدا را از روی ترس بندگی می کنند این عبادت بردگان است. گروهی خدا را شایسته پرستش می دانند و از اینکه خدا منت بندگی را برآنها نهاد شکر و سپاس او را می گویند. این عبادت آزادگان است که برترین عبادت هاست.)
«ما عَبَدتُکَ خَوفًا مِن نارِکَ، ولا طَمَعًا فی جَنَّتِکَ، ولکِن وَجَدتُکَ أهلً لِلعِبادَةِ فَعَبَدتُک.»[3]
ترجمه: (خدایا من تو را از ترس دوزخ و یا به طمع بهشت بندگی نمی کنم، بلکه تورا شایسته پرستش و بندگی یافته ام، از این جهت تورا می پرستم.)
در تأیید این برداشت می توان به این نکته هم اشاره داشت که حقیقت عبادت، خضوع و خشوع است و این امر جز با شناخت حاصل نمی شود، چنانکه حتی در «عبادات شرعی» هم آنچه قوام عبادت به آن است، «نیّت» است که این هم جز با حداقلی از شناخت بدست نمی آید، چنانکه در قرآن کریم می فرماید:
«وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ»[4]
ترجمه: «و فرمان نیافته بودند جز اینکه خدا را بپرستند و در حالى که به توحید گراییده اند دین [خود] را براى او خالص گردانند.» (و خلوص ناشی از شناخت است)
آنچه گفتیم را می توان چنین جمع بندی کرد:
عبادت گاه عبادتی است که تکلیف را از آدمی ساقط می کند و گاه عبادتی است که آدمی را به اوج می رساند و نفس او را صیقل می دهد و این همان عبادتی است که در تعبیر روایات معراج مؤمن و باعث تقرب متقین می شود. همان عبادتی که آدمی را بالاتر از فرشتگان می نشاند. همان که نور می شود،هم راه را می نمایاند و هم چاه را، و هم زمین را زیر پای سالک می گستراند. و چنین عبادتی است که محتاج عشق است، عشقی همراه با شناخت. البته فراموش نکنیم که هر دو نوع عبادت محتاج شناخت است ولی نوع دوم از عبادت محتاج شناخت بیشتر است و هرچه معرفت ما از خدا در آن بیشتر شود، ارزش و اثر آن عبادت هم بیشتر می شود، و چنان است که یک ضربه شمشیر علی(ع) چون همراه با بالاترین شناخت است با عبادت جن و انس برابری می کند.
و به عبارت دیگر نماز و روزه و سایر عبادت ها گاه برای آن است که آدمی خود را از عذاب الهی برهاند و تکلیف را از عهده خویش بزداید و به برخی لذایذ دست یابد و گاه برای آن است که آدمی روح خویش را تعالی دهد و در اخلاق الهی شناور شود و با بال خضوع و خشوع در ملکوت رحمت به پرواز در آید، نوع دوم از عبادات جز با شناخت و تفکر و با علم و تحقیق به دست نمی آید. و این مهم جز برای اهل دانش و اهل فکر میسّر نمی شود. چنانکه امام صادق می فرماید که امیرالمومنین می گفت:« التَّفَکُّرُ یَدْعُو اِلَی الْبِرِّ وَالْعَمَلِ بِهِ»[5] (تفکر آدمی را به خوبی و عمل به خوبی می خواند)
و اساساً با همین نگاه است که ابوذر می گوید که پیامبر می فرمود: انسان عاقل برای خویش 3 وقت را مقرر می کند که در یکی از آنها با خدای خود مناجات کند و در دیگری نفس خود و اعمال خود را محاسبه کند و در سوّمی در مورد خدا و صنع او تفکّر کند»[6]
و حقیقت آن است که با تفکر در جهان است که آدمی به عظمت خالق و ناچیزی این دنیا پی می برد و در می یابد که چقدر در قیاس با جهان کوچک است و چقدر آروزها و آمال او بی ارزش است و چه اندازه ناراحتی ها و غم های او بی دلیل است.
از امام صادق در همین باره منقول است که:
«والفکرة مرآة الحسنات وکفارة السیئات وضیاء القلوب وفسحة الخلق وإصابة فی صلاح المعاد، واطلاع على العواقب ، واستزادة فی العلم، وهی خصلة لا یعبد الله بمثلها قال رسول الله (صلى الله علیه وآله): فکرة ساعة خیر من عبادة سنة، ولا ینال منزلة التفکر إلا من قد خصه الله بنور المعرفة والتوحید.»[7]
ترجمه:(فکر کردن آئینه خوبی هاست و کفاره گناهان است و نور دل هاست و گشایش خلقت است، فکر کردن، رسیدن به مصلحت بندگان است، خبر یافتن از عواقب اعمال است، زیاد کردن دانش هاست و این خصلتی است که خدای سبحان به هیچ چیز همانند او عبادت نشده است.
پیامبر خدا می فرمود: یک ساعت فکر کردن از یکسال عبادت بهتر است، و به جایگاه تفکر دست نمی یابد مگر کسی که خدا نور معرفت و توحید را به او اختصاص داده باشد)
توجه کنیم که در چندین روایت «تفکر ساعة خیر من عبادة سنه» با مضامین مختلف تکرار شده است. و در توضیح آن به نحوه چنین تفکری اشاره رفته است. برقی در محاسن می نویسد: «از امام صادق پرسیدم که آیا پیامبر فرموده اند که یک ساعت تفکر از عبادت یک شب بهتر است؟ و حضرت فرمودند بله. پیامبر فرمودند پرسیدم چگونه تفکری؟ حضرت پاسخ دادند: بر خرابه ها بگذرد و با خود بگوید کسانی که تو را بنا کردند و ساکن تو بودند اکنون کجایند؟ ای خرابه ها چرا سخن نمی گویید؟»
پس، از آنچه گفتیم روشن شد که شناخت و تفکر، روح عبادت است و بخشی از آن فکرت و اندیشه ورزی، تفکر در کوچک بودن دنیا و لذایذ آن است و به یاد آوردن عظمت الهی و نعمت های بیپایان اخروی است. نگاه به فرصتهای خوب و پاکی های پاکان است. هشدار دادن به خویشتن است که همه افراد با همه داشته هایشان روزی از دنیا میروند. چه بسیار قدرتمندان که در قبرهای خویش مدفون شدند و چه بسیار ثروتمندان که در ذلت گرفتار شدند.
این همان فرمایش الهی است که می فرماید:
«أَوَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَأَثَارُوا الْأَرْضَ وَعَمَرُوهَا أَکْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ فَمَا کَانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَلَکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ.»[8]
ترجمه: (آیا در زمین نگردیده اند تا ببینند فرجام کسانى که پیش از آنان بودند چگونه بوده است آنها بس نیرومندتر از ایشان بودند و زمین را زیر و رو کردند و بیش از آنچه آنها آبادش کردند آن را آباد ساختند و پیامبرانشان دلایل آشکار برایشان آوردند بنابراین خدا بر آن نبود که بر ایشان ستم کند لیکن خودشان بر خود ستم میکردند.)
در بخش بعد به تقسیمبندی عبادت در قیاس با معرفت و شناخت از نظر امام خمینی اشاره می کنیم.
[1]. کلینى، ابو جعفر، محمد بن یعقوب، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج2، ص55.
[2]. تحف العقول، ص246.
[3]. بحار الانوار، ج 41 ، ص14.
[4]. بینه/5.
[5]. کافی، ج2، ص55.
[6]. معانی الاخبار، ص334.
[7]. بحار الانوار، ج68، ص326.
[8]. روم/9.