پایگاه خبری جماران: با توجه به مقارنت ۱۳ رجب و سال نو، مناسب است زاویه ای از شخصیت امام علی مورد توجه قرار گیرد که بوی بهار و تحول از آن استشمام شود.
انسان همانطوریکه می تواند با آمدن بهار طبیعت در ظاهر خود متفاوت شود، می تواند با اتصال به پرتو نور وجود مبارک حضرت امیر (ع) نیز ، در باطن متفاوت ومتحول شود.
در زیارتنامه امام علی می خوانیم :
《السلام علی میزان الاعمال و مقلب الاحوال》
جالب این است در دعای طلیعه سال نو هم می خوانیم؛
《یامحول الحول والاحوال》
پس از برکات وجودی امیرالمومنین "مقلب الاحوال" بودن است، همانطوریکه از ویژگی های بهار در ابتداء سال نو ؛ "محول الحول و الاحوال" بودن است.
تحول روحی
خاصیت نفس و روح آدمی در این است که در برابر عوامل معنوی متحول می شود و به تعبیر عارفان؛ درکنار هر شعله ای که قرار گیرد می تواند مشتعل شود و خود نور شود.
نمونه بارز و بسیار عجیب در "متفاوت شدن" انسان در قرآن؛ تحول ساحران زمان موسی(ع) است که با اینکه عمری مشغول حرفه شرک آمیز سحر و جادو بودند و از سفره نه چندان حلال فرعون تغذیه می شدند، اما یک باره در میان انظار و در وسط میدان بزرگ شهر ، با دیدن معجزه موسی(ع)، چنان مقهور تحولات درونی قرار گرفتند که در اشاره به "توحید و معاد" سخنی به زبان آوردند که افکار هر مفسری را متحیر ساختند .
یکباره گفتند:《 انا الی ربنا منقلبون》یعنی ما با همه وجود و از همه درون بسوی او باز گشته ایم.
منشا واقعی تحولات
بهتر است این اعتراف را داشته باشیم که همانطوریکه چیستی این تحولات مجهول است، منشاء این تحولات درونی نیز، برای انسان ناشناخته است.
واقعاچه می شود فردی اینچنین زیر و رو شود و یکباره از صفر تا صد را طی کند!!
بله ؛ برخی از عوامل موثر را روانشناسان و فیلسوفان و علماء اخلاق گفته اند و یا حداکثر عرفاء گفته اند؛ این تحولات باطنی مربوط به "عین ثابت" آدمی است، اما همواره از فهم این ماجرا محرومیم.
تنها کاری که از ما ساخته است این است که خود را می توانیم در معرض تحولات قرار دهیم، مانند؛ درخت خواب رفته ای که وقتی در معرض نسیم بهاری باشد، از تحول طبیعت بهرمند می شود و شکوفه می کند و سبز می شود و میوه می دهد.
دو نکته معرفتی درباره"تحول" ؛
اول ؛ در فلسفه مطرح و برهانی است که شاکله ی نفس و جان آدمی برخلاف همه جانداران دیگر ، در مسیر "شدن" است، ساخته شده از قبل نیستیم که مبداء تحولات بیرونی در ما بی اثر باشد .
دوم؛ در عرفان نظری و صُحُف عرفانیه تثبیت شده است که؛ افاضات الهیه ، پی در پی و مستمر است.
این اصل اصیل عرفانی بر اساس این حدیث جناب رسول الله(ص) است که فرمود: در روزگاران شما چه بسا مورد نسیم خوش عنایت الهیه قرار بگیرید و دریچه ای از فیض خدا به روی شما باز شود ، از آن روی بر نگردانید - ان فی ایام دهرکم لنفحات ...
تحقق "تحول" در هر عصر و مصری
"تحول"مخصوص زمان یا افراد خاص و یا مکتب خاص نیست.
مثلا تحول در میان اصحاب ائمه دیده می شود ، مانند بُشر حافی که با یک پیام امام کاظم (ع) متحول شد و از عابدان و عارفان روزگارش شد.
و یا در میان اهل معرفت؛ حکیم ناصر خسرو را داریم که با یک خواب و رویا متحول شد .
و جناب عطار نیشابوری که با یک سخن ساده مشتری مغازه اش دگرگون شد. و...
و یا حتی در مسیحیت ؛ "آگوستین" را می بینیم با یک اشاره ای چنان متحول شد که قرن هاست سرسلسله معنویت در میان کاتولیک هاست.
امام علی(ع)، یگانه دوران ها در تحول آفرینی
یکی خصوصا بسیار مهم و ناشناخته حضرت امیر(ع) در ایجاد تحولات ژرفی است در نهان انسانها ایجاد می کرد و به تعبیری هر فردی که نفس مستعدی داشت و نزدیک علی(ع) می شد از آتش عشق و شور و معرفت علی(ع)، او هم شعله ور می شد.
نمونه مهم از این دست تحولاتی که امام(ع) روی افراد داشت ، فردی بنام "طِرِمّاح" است که برادر حجربن عدی است و جریان زیبایی است که درکتاب الاختصاص شیخ مفید آمده .
ایشان با استقبال خودش نامه علی را که برای معاویه نوشته شده بود را گرفت و عازم قلب اردوگاه دشمن بی رحم شد.
آمد شام و پای با کفش آلوده برفرشهاى رنگین کاخ سبز معاویه گذاشت، و به معاویه به عنوان "ایهاالملک" سلام کرد !
معاویه گفت چرا نگفتی ؛ امیرالمومنین ؟
گفت : مومنین ما هستیم و تو بر ما سروری نداری .
او بر مسندش لمیده بود، طرمّاح نیز لم داد و پاهایش را دراز کرد و گفت : تا آن مردک ( معاویه ) پاهایش را جمع نکند ، من هم پاهایم را جمع نخواهم کرد.
و گفت : از طرف خلیفه برحق ، اسدالله ، عین الله ، اذن الله ، وجه الله ، امیر المومنین على بن ابیطالب نامه اى دارم براى امیر زنازاده فاسق فاجر ظالم خائن ، معاویة بن ابى سفیان .
معاویه با ناراحتی گفت: نامه را بده ببینم .
طرماح گفت: روى پاهایت مى ایستى، دو دستت را دراز میکنى تا من نامه على علیه السلام را ببوسم و به تو بدهم.
معاویه گفت: نامه را به عمرو عاص بده
طرماح گفت: امیرى که ظالم است ، وزیرش هم خائن است و من نامه را به خائنى چون او نمی دهم.
معاویه گفت: نامه را به یزید بده
طرماح گفت: ما دل خوشى از شیطان نداریم چه رسد به بچه اش
معاویه پرسید: پس چه کنیم؟
طرماح گفت: همانکه گفتم....
خلاصه بعد از خروج طرماح از کاخ سبز معاویه، رو کرد سوی اعوان و انصارش و گفت: حاضرم همه ی دارایی ام را بدهم و یکی از شما ، چون او که برای علی(ع) است ، برای من باشید!
یکی از آنان میثم تمار است که ۲۰سال پس از شهادت مولی بر سر چوبه دار از علی و فضایل انسانی او سخن می گوید. آن هم در ایامی که سرتاسر مملکت اسلامی در خفقان فرو رفته! او از بالای دار فریاد بر می آورد که ؛ "بیایید از علی برایتان بگویم" ... حکومت ظالم اموی بر دهانش لجام زدند وبه شهادت رساندنش.
نیروی متحول کننده علی(ع) بعد از شهادت
حتی او پس از شهادتش نیز این خصوصیت را از دست نداده و عامل تحول عمیق انسانها شده و میشود.
چون علی(ع) در این تعریف استاد مطهری قابل بررسی است که ؛
《شخصیتهای جهان، با مرگشان همه چیزها می میرد و با جسمشان در زیر خاکها پنهان می گردد اما مردان حقیقت خود می میرند ولی مکتب و عشقها که بر می انگیزند با گذشت قرون تابنده تر می گردد》.
ابن سکیت در ۲۰۰ سال بعد از علی(ع)، در دوران متوکل عباسی می زیسته و در دستگاه متوکل واردش می کنند تا معلم فرزندانش باشد. روزی متوکل از او پرسید: این دو فرزندم پیش تو محبوبترند یا حسن و حسین؟ ابن سکیت که از این مقایسه سخت بر آشفت در جواب متوکل گفت: به خدا قسم قنبر غلام علی به مراتب از این دو تا و از پدرشان نزد من محبوبتر است.
متوکل فی المجلس دستور داد زبان ابن سکیت را از پشت گردنش در آورند.
نمونه دیگر از افراد بسیار تحت تاثیر حضرت امیر(ع) حکیم سنایی است که شاعر قوی دربار سلطان غزنوی بود که بعد از جرقه ای که دلش ایجاد شد عازم مکه و بعد به نجف رفت و ۲۰ سال در آنجا ماند و با نورانیت علی(ع) چنان تحولی برایش حاصل شد که اشعار عارفانه اش که مبداء پیدایش عطار و مولوی شد را از مقام رفیع علوی(ع) بهرمند گشت.
نمونه دیگر شیخ انصاری است که به عنوان خاتم المجتهدین شناخته می شود ، خود را بیدارشده دست علی(ع) میداند و همه عمق علمی خود را مدیون آن سوره حمدی میداند که مولی (ع) به گوش او خواند .
راه متحول شدن به دست علی(ع)
گرچه در سطور گذشته اعتراف کردیم که منشاء و چرایی و چگونگی "تحولات درونی" را نمی دانیم ، اما می توان برای دیت یابی این مهم از دو نقطه مهم بهرمند شد:
اول؛ جان را به سخنان علی(ع) بسپریم و روزی و ساعتی بر ما نگذرد مگر اینکه با نهج البلاغه باشیم و خود را در معرض فرمایشاتش قرار داده و فقط "بشنویم" ، که خودش فرمود:《 گوش خود را لحظه ای از سخن آن شخصیت ملکوتی و خدایی باز ندارید - واستمعوا من ربانیکم》.(نهج . خ/۱۰۷)
وبعد: آنچه از او شنیدیم و در نهج البلاغه اش دیدیم که جملگی خلاصه می شود در ؛ "ورع وتلاش و پاکی و استواری" را ، در وجود خود پیاده کنیم؛ خود آن عزیز بی مثال فرمود: اعینونی بورع واجتهاد وعفّة و سداد.
بله ؛ با این راهکار انشاءالله روزنه ای از تحول باز خواهد شد.