حضرت امام به آیتالله خاتمی ارادت خاصی داشت؛ به گونهای که در تجلیل از ایشان، بعداز رحلت، ضمن صدور پیام تسلیت، بیش از 10صفت برجسته اخلاقی و رفتاری برای وی متصف کرده و نوشتند: «اسلام و ایران یکى از پرفروغترین چهرههاى تقوا و خلوص و ایمان خود را از دست داد. برادر عزیزم، خاتمى زنده دل، چهره تابناک مبارزات خستگى ناپذیر روحانیت روشن ضمیر در دهههاى اخیر این مرز و بوم بود».
پایگاه خبری جماران: آیت الله سید روح الله خاتمی فرزند عالم فاضل آیت الله سید محمدرضا خاتمی، اوایل آبان ۱۲۸۵ ش (رمضان ۱۳۲۴ ق) در اردکان یزد به دنیا آمد. خود در این باره میگوید:
نام من «سید روحالله خاتمی» است. بر حسب نوشتهای که از پدرم در پشت قرآنش باقی مانده است، سال 1324 ق (1385 ش) تولد شدم؛ و این را هم عرض بکنم، در تاریخی که والدم برای من نوشته است، نام مرا «محمد» گذاشته است و لقب مرا «روحالله»؛ ولی از آنجایی که من یاد دارم، چون از اول نام مرا روحالله خوانده اند، شناسنامه ام را هم به نام روحالله گرفتهاند.
دوران طفولیت را در «اردکان» سپری کرده ام و از آنجایی که خانوادۀ من، هم از طرف پدر و هم از طرف مادر، در سلک روحانیت بودهاند، لذا من هم پس از طی دوران کودکی، به تحصیل علوم دینی پرداختم؛ و تا سن هفده سالگی در اردکان، مشغول تحصیل بودم. پس از آن، برای ادامه کسب علم، به «اصفهان» که در آن ایام، مرکز مهم و حوزه گرم علوم و مجمع دانشمندان در فنون مختلف بود، روانه شدم؛ و تا سال 1355 ق (1315 ش) در آنجا به سر بردم و از محضر بزرگان علم و ادب و فقه و اصول و فلسفه، به قدر استعداد و قابلیت، کسب فیض کردم. در این فرصت، برای آن که یادی از آن بزرگان علم و فضیلت کرده باشم، از آنهایی که حقشان بر من عظیمتر است، نام میبرم: حضرت عالم ربانی «میرزا علی آقا شیرازی»، حضرت علامه بزرگوار «حاج آقا رحیم ارباب»، حکیم و فیلسوف نامدار «شیخ محمد خراسانی»، حضرت «آیتالله حاج میر سید علی نجفآبادی» و حضرت «آیتالله سید محمد نجفآبادی»؛ که هر یک، علی اختلاف مراتبهم، از چهرههای درخشان فضیلت و خورشیدهای پرفروغ آسمان دانش و تقوا بودند؛ «جزاهمالله عنالاسلام، احسن الجزا»؛که همه به جوار حق رفته اند.
آیت الله خاتمی پس از دوازده سال سکونت در اصفهان و استفاده از محضر استادان گرانقدر حوزه علمیه این شهر راهی زادگاهش اردکان شد و فعالیت علمی و فرهنگی خویش را با تدریس فقه و اصول و همچنین برپایی مجالس وعظ و تبلیغ در مساجد همین شهر آغاز نمود.
با گذشت زمان و سقوط رضاشاه و به وجود آمدن فضای مناسب، وی همراه عدهای دیگر از روحانیون، یکی از مدارس اردکان را ترمیم کرده و آن را به حوزه علمیه تبدیل نمود. در همین مکان آیتالله خاتمی به تدریس علوم دینی پرداخت و شاگردان بسیاری تربیت کرد و به حوزه علمیه قم روانه ساخت.
آیتالله خاتمی در نهایت پنجم آبان ماه ۱۳۶۷ ش، در سن ۸۴ سالگی دار فانی را وداع گفت و به ملکوت اعلی پیوست و با مشایعت با شکوه مردم استان یزد در زادگاهش اردکان، به خاک سپرده شد.
فعالیتهای سیاسی اجتماعی
آیتالله خاتمی همزمان با فعالیتهای علمی و فرهنگی، فعالیتهای سیاسی ـ اجتماعی خود را نیز بلافاصله پس از اتمام تحصیلات و بازگشت به اردکان آغاز نمود. در این باره خود در زندگینامه خودنوشت چنین مرقوم کرده:
«از سال 1341ش که انقلاب اسلامی به رهبری قائد عظیمالشان «حضرت امام خمینی» شروع شد، در جریان آن قرار داشتم و همپای مردم و روحانیت، قدم برداشتم و کارهایی داشتم؛ که بزرگی و کوچکی آن، و یا در انقلاب چه اثری داشته یا اصلاً اثری نداشته را نمیدانم و نمیخواهم بدانم یا از آن ذکری کنم؛ که اگر چیزی از آن به حساب آمده باشد و به مقدار ذرهای، مورد قبول درگاه «او» قرار گرفته باشد، فَبها و نَعِمّا؛ وگرنه وای بر من که عمری تباه کردم و کاری که بتوان به حساب «او» بگذارم، ندارم.»
فعالیتهای سیاسی سید روحالله خاتمی، اوایل، بیشتر در جلسات دینی و معارف اسلامی و خطابه و منبر نمود پیدا کرد. همچنین عدم همراهی با برنامههای دولت رژیم پهلوی از جمله اقدامات ایشان بود. وی در هیچ یک از جشنها و مراسمهایی که دولت وقت برگزار میکرد، حاضر نمیشد. به این ترتیب مخالفت علنی خود را با رژیم خودکامه پهلوی روشن میکرد. این امر به نوبه خود خشم مقامات محلی و دولتی را برانگیخته و وی را بیشتر تحت فشار قرار میدادند. طبق یکی از اسناد، بخشدار اردکان طی نامهای به فرماندار یزد، اعلام میکند که آیتالله خاتمی در مراسم و نیایشهایی که از طرف دولت برگزار میشود شرکت نمیکند.
سید روحالله خاتمی تا سال ۱۳۴1 فعالیت سیاسی ـ اجتماعی و مخالفت خود را با رژیم شاه به روشهای گوناگون ادامه داد تا این که با شروع مبارزات روحانیت به رهبری امام خمینی در جرگه مبارزین و حامیان راه امام درآمد و به عنوان رابط مردم و امام فعالیت سیاسی خود را گسترش داد. ایشان همراه یاران خود اعلامیههایی که از طرف امام میآمد، میان مردم پخش میکردند. با توجه به این که در شهرستان اردکان سازمان امنیت (ساواک) خیلی فعال نبود، کار تبلیغات سیاسی و پخش اعلامیهها و آگاهسازی مردم به راحتی صورت میگرفت؛ بدین وسیله ارتباط ایشان با سایر نقاط ایران و روحانیون به صورت مستمر برقرار بود. وی با آیتالله صدوقی ارتباط مستمر و دایمی داشتند و با همکاری یکدیگر قیام ۱۵ خرداد و وقایع بعدی را در استان یزد پیگیری میکردند. در اثر فعالیت مداوم ایشان و برخورداری از بینش سیاسی بالا، روز به روز بر نفوذ وی افزوده گشت. در همین زمان ساواک، میزان نفوذ وی در اردکان را خوب ارزیابی کرده و تعداد طرفداران وی را در شهر چندین هزار نفر ذکر میکند.
آیت الله خاتمی در آینه اسناد ساواک
با این که ساواک (سازمان امنیت رژیم شاه) در اواخر دهه سی تشکیل شده و بیشتر در مراکز استانها و شهرهای بزرگ فعال بود، اما فعالیتها و گسترش نفوذ سید روحالله خاتمی، ساواک را نگران کرده و باعث پیگیری مسئله میشود. با دستور ساواک مأموران شهربانی ملزم میشوند تا دربارۀ فعالیتهای آیتالله خاتمی با استفاده از کلیه امکانات موجود مراقبت دقیق را به عمل آورده، وی را زیر نظر داشته باشند. با این حال، هیچیک از این ترفندها کارساز نشده و آیتالله خاتمی همچنان فعالیت سیاسی خود را ادامه داد و ارتباط خود را در طول سالهای ۴۲ تا ۵۷ با امام خمینی حفظ کرده و به صورت مستقیم در جریان حوادث قرار داشت. در این زمان اطلاع از اخبار ایران و جهان از طریق رسانههای گروهی، که برای عدهای کاری عبث و بیهوده تلقی میشد و متحجران و به ظاهر مقدسین آن را برنمیتابیدند، برای وی یک فرض واجب بود. همین مسئله موجب گردید که دید وسیع سیاسی و روشن اندیشی وی کماکان حفظ شده و تقویت گردد.
در سند دیگری که به مرداد ماه سال 49 مربوط است، به مسئله مسافرت آیتالله صدوقی و آیتالله خاتمی به قم به منظور اطلاع از وضعیت امام صورت گرفته بود، اشاره شده است.
بسیج نیروهای انقلابی و سازماندهی آنها در استان یزد و اردکان نیز از جمله اقدامات دیگر آیتالله خاتمی بود که باز در اسناد ساواک به آن اشاره شده است.
در سالهای پیش از انقلاب و دوران تبعید حضرت امام، آقای خاتمی هیچگاه صحنه و پایگاه وعظ و سخنرانی را ترک نکرد و به طور مرتب در مسجد جامع اردکان به سخنرانی علیه رژیم میپرداخت. باز در اسناد ساواک آمده است که در یکی از این جلسات با حضور سه هزار نفر از مردم اردکان، آیتالله خاتمی منبر رفته و ضمن حمایت از امام خمینی به شاه حمله کرده و رژیم وی را فاسد نامید و تصریح کرد که این نوع حکومت مورد قبول ما شیعیان نیست. همچنین به مناسبت چهلم کشته شدگان تهران، مجلسی توسط آیتالله خاتمی برگزار شد که پس از آن مردم به خیابان ها ریخته و شعارهایی را بر علیه رژیم بر دیوارها نوشتند.
به گزارش ساواک همزمان با اوجگیری انقلاب آیتالله خاتمی به همراه آیتالله صدوقی و جمعی دیگر از علما، اعلامیهای را به مناسبت فاجعه کشتار مردم اصفهان و شیراز و سایر شهدای ایران صادر کردند. بر اساس اسناد مأموران امنیتی رژیم شاه، از دیگر فعالیتهای سید روحالله خاتمی این بود که در بین سالهای ۱۳۵۳ـ ۱۳۵۷ وقتی عدهای از مبارزین ضدرژیم در منطقه میبد، انارک و نائین به صورت تبعیدی زندگی میکردند و هیچکس جرأت نمیکرد به آنان نزدیک شود، آیتالله خاتمی بدون هیچ واهمهای چندین بار از این افراد دیدار کرده و به آنان روحیه میداد. از جمله تبعیدشدگان به منطقه مذکور میتوان به آیتالله پسندیده(برادر امام خمینی) اشاره کرد که آیتالله صدوقی و خاتمی به دیدار ایشان رفتند و از وی دلجویی کردند. علاوه بر آن، به دیدار دیگر تبعیدیان چون مقام معظم رهبری در دوران تبعید در ایرانشهر نیز رفتند.
یکی دیگر از مبارزین تبعید شده به این منطقه آقای دکتر فضلالله صلواتی بود. ایشان در یادداشتی با عنوان «خاطراتی از دوران تبعید در یزد» میگوید:
«هنگام تبعیدم مرحوم آیتالله سید روحالله خاتمی در یزد پناه من بود و مرتب به دیدنم میآمد و مصر در برطرف کردن نیازهایم بود.»
سید روح الله از منظر سید روح الله!
آشنایی آیتالله سید روحالله خاتمی با حضرت امام به سالهای پیش از آغاز مبارزات برمیگشت، اما ارتباط نزدیک و مستمر آنان پس از 1340 بود. ایشان در این باره گفته است:
«اولین ملاقات حضوری من با امام، زمان رحلت حضرت آیتالله بروجردی(ره) [دهم فروردین 1340] بود که من آن زمان در قم بودم.»
بعداز این تاریخ و آغاز مبارزات است که خاتمی «زنده دل» بیهیچ تکلفی پیرو و حامی حضرت امام شده و در همه حال پشتیبان او و پیگیر اهداف او میگردد. با اینکه خود فقیه است و صاحبنظر و کرسی تدریس دارد و امام در تبعیدگاه نجف، جهت زنده نگه داشتن نام و یاد امام و ابراز ارادت، از ایشان درخواست اجازه در امور حسبیه و شرعیه میکند. حضرت امام نیز در تاریخ 22 اسفند 1344 ش، اجازه نامهای برای ایشان مرقوم میکند:
«جناب مستطاب سید العلماء الاعلام و حجتالاسلام آقاى آقا سید روحاللَّه خاتمى- دامت برکاته- از قِبَل حقیر مجاز هستند در امور حسبیه و شرعیه... و نیز وکیل این جانب هستند در اخذ وجوه شرعیه از قبیل مظالم و مجهول المالک و زکات و ایصال آن به محالّ مقرره شرعیه؛ و اخذ سهمیْن مبارکیْن و صرف آن در اعاشه اقتصادیه خود، و صرف بقیه سهم سادات را در محل مقرر آن، و صرف نصف سهم مبارک را در حفظ حوزه علمیه محل و سایر مصارفى که مصلحت مىدانند، و ایصال نصف دیگر را براى این جانب براى ادامه و اقامه حوزههاى علمیه. و نیز وکیل هستند در دستگردان نمودن و امهال به مقدار مصلحت و اخذ و اعطا.»
آیتالله خاتمی درباره خصوصیات روحی و شخصیتی امام میگوید:
«هر بار دیدن سیمای نورانی حضرت امام برای همه ما روحیه بخش بود.» او « تجلی کامل روحانیت حقیقی در مذهب شیعه است زیرا توانست با تقوا و شجاعت خود همه ملت ایران را پشتوانه اسلام قرار دهد و نخستین حکومت واقعی اسلام را پس از صدر اسلام تشکیل دهد.»
این ارتباط دو طرفه، به صورت نامه و گاه از طریق دیگر رابطین تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت. برای نمونه، بعداز گذشت چند ماه از حضور حضرت امام در نجف آیتالله خاتمى طی نامهای از مشکل تشتت آراى علما و اتحاد دشمنان در ایران ابراز نگرانی کرده و برای رفع این مشکل از امام چاره جویی میکند، امام پاسخ میدهند:
«مرقوم محترم که حاکى از سلامت مزاج شریف و حاوى تفقد از این جانب بود، موجب تشکر گردید. مطالبى که مرقوم شده بود صحیح، و غفلت از آن نداشتهام؛ لکن جنابعالى که از وضع نابسامان ما اطلاع دارید، و از اختلاف اجتهاد و آرا در جمیع امور واقف مىباشید، تصدیق بفرمایید که این امر با آنکه در رأس اصلاحات است در رأس مشکلات نیز هست. این جانب در رجوع از حبس سابق در نظر گرفتم که کارى که مقدمه این نحو امور و طلیعه تفاهم بین حضرات است انجام دهم. بعضى اصلاً در شور هم حاضر نشدند، و بعضى که در ظاهر صلاح دیدند عمل نکردند. و کسانى هم به اعذار مختلفه متشبث شدند. و بالجمله وقتى ما بیدار خواهیم شد که بکلى کار از کار گذشته و راه چاره مسدود گردیده. دیگران براى مقاصد باطل خود مشغول کار و مجتَمع هستند، و ما در حق خود متفرق و مختلف الآراء و الاهواء هستیم.»
بعد از پیروزی انقلاب، آیتالله خاتمی در سوم آبان 1358، از سوی امام به امامت جمعه شهرستان اردکان منصوب شد. وی در این سنگر نیز فعالیتهای خود را ادامه داده و بدون دخالت در کارهای اجرایی به ارشاد مسئولین و نهادهای دولتی میپرداخت. با شروع جنگ وی چندین بار به جبهه ها رفته و به بسیجیان روحیه می دادند. پس از شهادت آیتالله محمد صدوقی امام جمعه یزد، وی با حکم امام، در تاریخ 15 تیر 1361 به امامت جمعه در شهر یزد منصوب و سمت نمایندگی امام در استان را برعهده گرفت.
آیتالله خاتمی نسبت به امام دید وسیع و اعتقاد راسخی داشت و عشق و علاقه وی نسبت به امام در حدی بود که از امام به عنوان «مراد» خویش نام میبرد.
حضرت امام نیز به آیتالله خاتمی ارادت خاصی داشت؛ به گونهای که در تجلیل از ایشان، بعداز رحلت، ضمن صدور پیام تسلیت، بیش از 10صفت برجسته اخلاقی و رفتاری برای وی متصف کرده و نوشتند:
«اسلام و ایران یکى از پرفروغترین چهرههاى تقوا و خلوص و ایمان خود را از دست داد. برادر عزیزم، خاتمى زنده دل، چهره تابناک مبارزات خستگى ناپذیر روحانیت روشن ضمیر در دهههاى اخیر این مرز و بوم بود. او روشنفکرى متدین و مجتهدى بزرگوار، و از خوبان امینى بود که اگر نتوان گفت بىنظیر، مسلماً کم نظیر بود. او با گوشت و پوست خود مبارزه را مىفهمید؛ و سختیهاى آن را چون شربتى گوارا مىنوشید. او یار و پناه محرومان بود. او یک عمر با تحجر و واپسگرایى جنگید؛ و یکى از طرفداران بى بدیل اسلام ناب محمدى- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- در عصر فریب و خودپرستى بود. او پاک زیست و پاک مرد، و پاک در جوار رحمت ربّش آرمید.»
اگر به سیره نظری و عملی حضرت امام نگاه کنیم، خواهیم دید ایشان در دوران حیات پرفروغ خود از کمتر کسی اینگونه تجلیل کرده است. در ضمن همه میدانند که حضرت امام اهل تعارف و تجلیل بیمورد از کسی نبود، لذا این فضایل اخلاقی که ایشان برای آیتالله خاتمی شمرده به دور از اغراق و مبالغه است.
شباهتها در سیره نظری و عملی دو روح الله
با مطالعه و دقت در آثار امام خمینی و آیتالله سید روحالله خاتمی، شباهتهای بسیاری در سیره نظری و عملی این دو فقیه بزرگوار دیده میشود. عمده شباهتها را میتوان در موضوعاتی همچون: روحیه مبارزاتی و انقلابی و همافقی در دیدگاه سیاسی، مخالفت و مبارزه با تحجر و تحجرگرایی و واپسگرایی، نوگرایی و نواندیشی در نظر و عمل و عقلگرایی و عملگرایی خلاصه کرد.
یکی از مشترکات اعتقادی، نگاه منفی هر دو نسبت به تحجرگرایی و مقدسمآبی و اعتقاد به اسلام ناب محمدی (ص) در جامعه، به خصوص بین روحانیت بود. در این باره به نظرات و مطالب زیادی، هم از حضرت امام و هم آیتالله خاتمی میتوان استناد کرد. از آن میان گفتگوی ایشان با دانشجویان اردوی یزد در عید نوروز سال 1353 که با حضور حجتالسلام والمسلمین راشد یزدیست که چکیدۀ آن را اینجا میآوریم:
آقای راشد که روحانی سرشناس استان بود جاهای خوبی را در نظر گرفته بود. یک روز را به میبد و اردکان رفتیم. بعداز گشت و گذار، آقای راشد به دوستان گفت: «حالا میخواهم ببرمتان دیدار پیرمردی که نسبت به همه شما جوانتر است!» بعد ما را به درب خانه آیتالله سید روحالله خاتمی برد. او که برای کشاورزی به صحرا رفته بود، بعداز طی مسافتی در یک مزرعه کوچک خدمت ایشان رسیدیم.
بعداز سلام و احوالپرسی بین آقای راشد و آقای خاتمی مباحثی مطرح شد. بعد آقای خاتمی دربارۀ مسائل اخلاقی و اعتقادی و مسائل روز اجتماعی مطالبی فرمودند که برای جمع خیلی جذاب و جالب بود؛ جوانان دانشجو را سرحال و ذوق آورد که هرکدام سؤالی را مطرح میکردند. سرانجام از ایشان درخواست کردیم: اگر در تهران از روحانیون کسی را میشناسید به ما معرفی کنید که از محضرشان استفاده کنیم!
ایشان پرسید: برای چی میخواهید؟ گفتیم: از نظراتشان بهرهمند شویم و ما را راهنمایی و هدایت کند!
آیتالله خاتمی با همان لهجه و دأب یزدی و شوخ طبعی پاسخ دادند: شماها خیلی پیگیر این نباشید که خودتان را به کسی وصل کنید و حالت مرید و مریدبازی داشته باشید؛ نیازی به این کارها نیست.
بعد ادامه دادند: همین روحیه و علاقه به دین و دینداری را در خودتان حفظ کنید کافی است. اگر هم آخوندی مثل آقای راشد را گیر آوردید که چه بهتر، ولی دنبال این کارها نباشید!
ما باز اصرار کردیم! ایشان فرمود: حالا که اصرار میکنید من کسی را معرفی نمیکنم، ولی ملاکهایی میگویم که شما اول آن آخوند را با آن ملاکها امتحان بکنید، اگر قبول شد و جواب مثبت گرفتید، با او رفیق شوید و مراوده کنید و الا نه!
بعد سه مسئله را در حوزههای مختلف مطرح کرد که اینها را ما بپرسیم و بعد نسبت پاسخهای داده شده، تصمیم بگیریم.
ایشان فرمود: یکی درباره این ماشینهای لباسشویی که جدیداً به بازار آمده و متصل به آب منزل میشود و همه لباسهای نجس و پاک را با هم شسته و تحویل میدهد، بپرسید که آیا این لباسها توسط این ماشینها پاک میشوند یا نه؟ اگر پاسخ داد: احتیاطاً بهتر است یک بار هم خودت آنها را آبکش بکنی! شما هم احتیاط کنید از او و به طرف چنین شخصیتی نروید. این طیف روحانی به درد مراوده و دوستی با شما نمیخورد.
دوم، دربارۀ آثار و کتابهای آقای دکتر علی شریعتی سؤال کنید، مثل «تشیع علوی و صفوی» یا «پدر و مادر ما متهمیم» که آیا کتابهای آقای شریعتی را بخوانیم یا نه؟ آیا اینها به ضرر دین و ایمان ما هست یا نه؟ ما را منحرف میکند یا نه؟ اگر پاسخ داد؛ از آثارش دوری و پرهیز کنید و بهتر است به کتابهای دیگری که از بزرگان و علما موجود است رجوع کنید! این آخوند هم به درد دوستی شما نمیخورد و با هم نمیتوانید مراورده داشته باشید و پرهیز کنید از امثال اینها.
سومی هم اشاره کردند به میزان عمل و مقید بودن به اذکار و ادعیه و خواندن مفاتیح که یک روحانی و عالم که به جای توصیه به واجبات و محرمات، صرفاً به مفاتیح و ادعیه و اذکار توصیه نماید، به درد مراوده و دوستی جوانان متدین روشنفکر و دانشگاهی نمیخورد.