قبل ورود؛ لطفا این عبارت را با دقت بخوانید:
«...اگر بنا باشد حضرت آقا به گفته لاریجانی درباره تصویب این لایحه چنین فرمایشی کرده باشند، خودم اولین نفری خواهم بود که از ولایت ایشان صرفنظر می کنم.»
شخصِ گوینده این سخن، محط نظر نیست.
بلکه آنچه مورد دقت است این نکته است که این سخن نمی تواند بدون پشتوانه «اعتقادی و جریانی» باشد، حتما پشت این عبارت پر خطر ، اعتقادی باطل و جریانی پرآشوب نهفته است.
روی سخن در این نوشته؛ با آن اعتقاد باطل وجریان آشوبگر است.
در حاکمیت اسلامی؛ چه بسا جریانی تندرو و قارچ گونه، از جای جای نظام سر در آورده و خود را طرفدار چند آتشه دین دانسته و نسبت به نظام و ارکان آن ، با دید منفی که دارد آنان را آماج تهمت و توهین قرار دهد.
و از آنجا که نتوانسته بسیاری از مسائل مهم جامعه خود را تجزیه و تحلیل کند، و نهایتا دست به انتحار زده و مدعی خروج از حاکمیت شود و آتش به رویِ "بود و نبود نظام" گشاید!
این چنین جریانی همان «جریان خوارج» است که به تصریح استاد شهید مطهری اختصاص به حکومت حضرت امیر(ع) نداشته و ممکن است در هر حکومتی دیده شود.
از جهت جریان شناسی، مهم این است که این جریان، از ابتدا داعیه خروج از حاکمیت و شوریدن بر آن و به خاک و خون کشیدن آن را ندارد، بلکه از نقطه دلواپسی و بدبینی شروع کرده و بعد به آن انتحار می رسند.
امام علی(ع) در خطبه ۲۳۸ نهج البلاغه خصوصیات فردی و شخصیتی این قماش را، اینگونه معرفی نموده؛
اولا؛ دارای روحیه ای خشِن و انعطاف ناپذیر هستند.
وثانیا؛ فاقد تفکر عمیق و جامع می باشند.
وثالثا؛ دارای روحیات برده صفتی و عُقده حقارت دارند.
امیرالمومنین در خطبه ۴۰ نهج البلاغه؛ مسیر حرکت اعتقادی و رفتاری این جریان خطرناک را از آغاز تا انجام، بدین شکل ترسیم نموده؛
اول: در کلام و رفتار تظاهر به "حق" دارند.
دوم: انگیزه و داعیه شان؛ امربه معروف و نهی از منکر است.
سوم: چون همت شان در برهم زدن جمع و تجمعات و تشکیل تجمعات خاص است، درنتیجه اراده خروج از قانون می کنند.
و دست آخر : اعلام علنی نسبت به بی نیازی از حاکم اسلامی، و اعلان برخورد فیزیکی با رهبری جامعه اسلامی خواهند داشت!
این جریان منحرفِ اعتقادی و سیاسی، فقط؛ مشکل دیروزحکومت علوی نبوده، همانطوریکه تنها مشکل امروز جامعه اسلامی نیست و بعدا هم نخواهد بود.
اگر حضرت امام بارها متذکر شد که «تندروی عاقبت خوبی ندارد» نشان از وجود این جریان منحرف و خشن بوده؛ که روزی به صورت قانون شکنانه موی بلند جوانان را قیچی می کرد!
و روزی دیگر صندلی کلاس را به سمت استادشناخته شده دانشگاه پرتاب می کرد!
و روزی دیگر به روی رئیس جمهور وقت کشور در حرم امام آتش گلوله می گشود!
و روزی دیگر به وزیر قانونی کشور حمله ور می شد!
و روزی دیگر در متن حوزه و کنار فیضیه به عالم و مفسر و حکیم برجسته حوزه، خطاب "منافق" می کرد!
و روزی دیگر فردی که به اعتراف دوست و دشمن؛ شناسنامه انقلاب بود را با امواج تهمت و توهین و فحش (ناموس!) از متن صحنه نظام، به حاشیه نشین می راند!
و روزی دیگر از مشهد! سرآغاز تجمعات غیرقانونی و شعارهای ساختار شکنانه می شود!
و روزی دیگر در فیضیه تهدید به قتل می کند!
و امروز برای رهبری خط و نشان می کشد !!
کسی نگفته و نمی گوید این جریان باید حذف شود، چون اصولا حذف شدنی نیستند.
راه درست و عقلائی را استاد مطهری با الهام از نهج البلاغه، ارائه فرموده است که:
«باید مچ دست شان را گرفت و تحت سرپرستی حکومت قرارشان داد ؛ تا هم "ادب" شوند ، و هم اسلام را تعلیم گیرند. نباید بتوانند آزاد بگردنند و شمشیر در دست داشته باشند و راجع به ماهیت اسلام اظهار نظر کنند !».
اعتراف تلخی است که؛ "تدبیر" درباره این جریان تندرو، دیر شده...
فقط می توان گفت: آقایان؛ یک وقت از این دیرتر نشود ...