به گزارش جماران، کمرنگ شدن نفوذ مراجع عظام در اداره حوزه ها، توصیف شاخصه های حوزه مستقل، اعتراض شدید نسبت به وقایع اخیر فیضیه، از جمله مباحثی بود که در گفت وگوی «حریم امام» با آیت الله سید هاشم بطحایی گلپایگانی عضو مجلس خبرگان رهبری مطرح شد.
اخیراً در مدرسة فیضیه از سوی عدهای گردهمایی تشکیل شد و پیامدهای منفی در پی داشت که اعتراض مراجع و علما را برانگیخت. در آن گردهمایی سخنانی مبنی بر اینکه «ریشة سکولاریسم از حوزة علمیه است» گفته شد. نظرتان را دربارة این سخنان و گویندة آن بیان کنید .
کسی که در مدرسة فیضیه بیادبانه دربارة مرجعیت صحبت میکند و حتی حوزة علمیه را مرکز سکولاریسم معرفی میکند، بسیار نامربوط و نابخردانه و به دور از اطلاع سخن میگوید. مدرسة فیضیه مهد بیان قرآن و سنت پیامبر است و اصل حیاتش و وجودش بیانگر احکام قرآن و سنت میباشد. چنین مدرسهای چگونه میتواند مرکز سکولاریسم باشد؟! منشأ چنین سخنانی ولو با ده واسطه از استعمار است. امروزه مرجعیت و مرکز حوزة علمیة قم مدینة فاضله و محور بیانات الهی است. حضرت امام صادق علیهالسلام دربارة شهر مقدس قم میفرماید: «و منها تفیض العلم الی سایر البلدان» یعنی علم از شهر قم به سراسر دنیا منتشر میشود. در جای دیگر میفرماید: «سَتَخْلُو کُوفَةُ مِنَ الْمُؤمِنینَ وَیَأْرِزُ عَنَهَا الْعِلْمُ کَما تَأرِزُ الْحَیَّةُ فیجُحْرها، ثُمَّ یَظْهَرُ الْعِلْمُ بِبَلْدَةٍ یُقالُ لَها قُم، وَیَصیرُ مَعْدِنا لِلْعِلْمِ وَالفَضْلِ حَتّى لایَبْقى فِى الاْرْضِ مُسْتَضْعَفٌ فیالدّینِ حَتَّى الْمُخَدَّراتِ فیالْحِجالِ وَذلِکَ عِنْدَ قُرْبِ ظُهُورِقائِمِنا؛ کوفه بهزودی از مؤمنان خالى مىشود، و علم از آن جمع مىشود همانطور که مار در لانهاش جمع مىشود، سپس علم و دانش در شهرى که به آن «قم» مىگویند، ظاهر مىشود، و آنجا مرکز علم و فضیلت مىشود، تا جایى که هیچ کس حتى خانمهاى خانهدار در دین مستضعف باقى نمىمانند و این نزدیک ظهور قائم ما خواهد بود.
امروزه عدهای طلبه میشوند تا به مشاغل و مناصبی برسند که شاید حتی به حوزه و دیانت هم اعتقادی نداشته باشند. در واقع حوزه پلی برای آنها شده است تا به مشاغل و مناصبی در حکومت دسترسی پیدا کنند. چنین افرادی این زمینهها را فراهم میکنند و چنین اتفاقات ناگواری در حوزة علمیه میافتد.
با تمام این احادیث روشن از ائمه علیهمالسلام همچنان میبینیم عدهای دنبال حاشیه و ایجاد شبهه برای نهاد مرجعیت هستند. مرجعیت ادامه دهندة راه انبیاء و اوصیاء میباشد و پشتیبان این راه حضرت احدیت، خدای متعال است. البته مرجعیت هم در ادوار مختلف شدت و ضعف داشته و دارد؛ اما بهطور کلی منصب الهی است که رفراندومی و انتخاباتی نیست، بلکه خودجوشانه از دین و دانش برمیخیزد. به تعبیر قرآن کریم:
«یَرْفَعِ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ، وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ
خداوند به مؤمنی که از دو بال ایمان و علم برخوردار است درجاتی عنایت میفرماید.»
این افراد معمولاً سخنان خودشان را به حضرت امام منتسب میکنند. برای ما بفرمایید که چرا به چنین افرادی در مدرسة فیضیه اجازه داده میشود که بیایند و عدهای را با سخنان انحرافی خود تحریک کنند؟ این اجازه را چه کسی به آنان میدهد؟
مطلب اول اینکه آن شخص سخنان خود را به حضرت امام(ره) و شهید آیتالله مطهری منتسب کرد، لازم است که هم بیت حضرت امام و هم بیت شهید آیتالله مطهری او را استنطاق کنند و بابت سخنانش مدرک بخواهند. واقعاً باید از او پرسید چه مدرکی دال بر این سخن دارد که حضرت امام(ره) یا شهید مطهری فرمودهاند که حوزة علمیه مرکز سکولاریسم است؟! چرا باید چنین نسبتهای ناروایی به این شخصیتها داده بشود؟
مطلب دوم دربارة اجازه دادن چنین افرادی در حوزة علمیه است. به نظر من استعمار از طرق مختلفی و با واسطه نفوذ دارد. امروزه مدارس حوزههای علمیه در قم گسترده هستند و حتی طلابی از کشورهای مختلف در قم مشغول تحصیل هستند. تعدادشان هم کم نیست و حتی اگر تعدادشان یک درصد کل طلاب باشد، احتمال اینکه افراد جاسوس در میانشان وجود داشته باشد، زیاد است. ممکن است با ظاهری کاملاً طلبگی و ساده هم باشند.
مراکز زیادی در قم وجود دارند که طلبههای خارجی در آنها تحصیل میکنند. از طرفی وضعیت ایرانیان امروزی متفاوت با وضعیت زمان ابتدای طلبگی ما است. ما در آن زمان انگیزهای جز کسب معارف دینی نداشتیم. هیچ امیدی هم به مناصب دنیایی نداشتیم؛ اما امروزه عدهای طلبه میشوند تا به مشاغل و مناصبی برسند که شاید حتی به حوزه و دیانت هم اعتقادی نداشته باشند. در واقع حوزه پلی برای آنها شده است تا به مشاغل و مناصبی در حکومت دسترسی پیدا کنند. چنین افرادی این زمینهها را فراهم میکنند و چنین اتفاقات ناگواری در حوزة علمیه میافتد.
به هر حال مرجعیت مقامی است که به هیچ کس وابسته نیست و با انتخابات و رفراندوم هم تعیین نمیشود. اشخاص به صورت خودجوش از طریق دیانت خالصانه و علمیت در حوزه به آن مقام میرسند.
حضرت امام خمینی(ره) چه دیدگاهی نسبت به حوزة علمیه و نهاد مرجعیت داشتند؟
نهضت حضرت امام خمینی(ره) و تلاشهای ایشان برای انقلاب اسلامی را میتوان معجزة قرن برشمرد. دلیل آن اینکه در ایران نظام شاهنشاهی ریشة بسیار کهنی داشت. از زمان مادها که نخستین حکومت را در ایران بنا نهادند تا رژیم پهلوی سیستم حکومتی ایران به صورت پادشاهی بود. در طول این سالیان دراز، مردم بر این باور بودند که شاه نمایندة خداوند در زمین است. حال فکر کنید سیستم و نظام شاهنشاهی با این سابقة تاریخی درازمدت چگونه به دست و تدبیر حضرت امام به کلی برچیده و نظام جدیدی پایهگذاری شد؟ در اینجا باید به این نکته توجه داشت که نهاد مرجعیت با حضرت امام خمینی(ره) همراه بود و اگر همراهی مراجع نبود کار نهضت پیش نمیرفت. چون به هر حال هر مرجع تقلیدی برای خودش مقلدان فراوانی داشت. برای مثال آذریها مقلد آیتالله شریعتمداری، قشر دیگر مقلد آیتالله گلپایگانی و عدهای مقلد آیتالله مرعشی نجفی بودند که همگی به نوعی در حمایت از امام گامهایی برداشتند.
وقتی حضرت امام از زندان قیطریه آزاد شدند و به قم رفتند، در مسجد اعظم قم سخنرانی ایراد فرمودند. در آن سخنرانی بیان کردند: «من دست مراجع تقلید را میبوسم و اگر کسی به آنان کوچکترین جسارتی کند ولایتش با خدا قطع میشود.» البته منشأ این سخنان روایات است. در روایت داریم: «الراد علیهم کالراد علینا و الراد علینا کالراد علی الله و هو علی حد الشرک بالله» بنابراین مرحوم حضرت امام این مسئله را از روی تعصب بیان نفرمودند، بلکه سخنانشان مستند به همان بیان ائمه علیهمالسلام است. به هر حال حضرت امام نسبت به مراجع تقلید عنایت خاصی داشتند و در دیدار با آنان متواضع و فروتن بودند.
با اینکه خود ایشان رهبر انقلاب و ولیفقیه و حاکم کشور و جامع بین دیانت و سیاست بودند، این باور خودشان را حفظ کردند و تأکید داشتند حوزة علمیه باید مستقل باشد. حوزة نباید وابسته به حکومت باشد یا مثل کشورهای عربی تحت پرچم حاکمیت قرار بگیرد.
در نجف اشرف به مرحوم آیتالله حکیم فرمودند که شما جلو باشید و ما طلبهها پشت سر شما حرکت میکنیم؛ با اینکه امام خودشان مرجع تقلید مقبول العامه بودند. در قم هم انصافاً احترام و شأن مراجع تقلید را حفظ میکردند و با کمال بزرگواری و فروتنی رفتار میکردند و با آنکه به موقعیت سیاسی و اجتماعی بسیار بالایی رسیده بودند، به مراجع تقلید اهمیت بسیاری میدادند. در برخی از دیدارها و جلسات از آیتالله خویی به بزرگی یاد میکردند. یک بار در جلسهای که خودم هم حضور داشتم، شخصی میخواست در مقابل امام خودشیرینی کند. دربارة آیتالله خویی سخن نامربوطی گفت. امام بلافاصله واکنش نشان دادند و اجازه ندادند که صحبتهایش را ادامه بدهد. متأسفانه تفرقهافکنان شایعه کرده بودند که امام نسبت به آیتالله خویی نظر مساعدی ندارند! در حالی که این قضیه اصلاً صحت ندارد. بنابراین هم حضرت امام به جایگاه مرجعیت اهمیت زیادی میدادند و هم مراجع تقلید برای ایشان حریم خاصی قائل بودند.
همانطور که عرض کردم مقام مرجعیت با انتخابات و رفراندوم به دست نمیآید. اینطور نیست که مردم به هر کسی بیشتر رأی بدهند مقام مرجعیت را به دست میآورد. مرجعیت منصب الهی است؛ اما ویژگیهایی دارد. ویژگیهای مقام مرجعیت هم علمی است و هم عملی.
نظر حضرت امام(ره) دربارة استقلال حوزة چه بود و از استقلال حوزه چه چیزی را مراد میکردند؟
نظر امام بر این بود که حوزة علمیة شیعه از همان ابتدا مستقل بوده و باید مستقل باقی بماند. با اینکه خود ایشان رهبر انقلاب و ولیفقیه و حاکم کشور و جامع بین دیانت و سیاست بودند، این باور خودشان را حفظ کردند و تأکید داشتند حوزة علمیه باید مستقل باشد. حوزة نباید وابسته به حکومت باشد یا مثل کشورهای عربی تحت پرچم حاکمیت قرار بگیرد. عدهای خیال میکردند که اگر امام حاکمیت کشور را به دست بگیرد حوزه را هم تحت لوای خودش قرار میدهد. اما خوشبختانه امام با نظر صریح و بینش صحیح خودشان فرمودند که حوزة علمیه باید استقلال خودش را حفظ کند و نگذارد این استقلال از بین برود. در حال حاضر هم مقام معظم رهبری و مراجع تقلید فعلی بر همین باور هستند. میتوان گفت که قریب به اتفاق علما بر این نظر هستند که حوزه علمیة باید مستقل باشد و مستقل باقی بماند.
مشخصاً استقلال حوزه از حاکمیت به چه معنا است؟
ما دو نوع استقلال داریم: یک استقلال فکری است. به این معنا که حوزه بر نقشة کتاب الله و سنت حرکت کند و دیدگاه مرجعیت هم کتاب الله و سنت است. اگر قوانین مجلس با کتاب الله و سنت تعارض پیدا کنند، وظیفة حوزه است که تذکر بدهد و به این منوال جلوی خلاف شرع را بگیرد. به این نوع استقلال، فرهنگی و فکری میگویند. حوزة علمیه از این نظر به قوت خودش باقی مانده است. نوع دوم، استقلال اقتصادی است. به این نکته باید توجه داشت که حوزة علمیه منبع درآمدی ندارد. ادارة اوقاف که منبع بسیار پردرآمدی است و درآمدش دو بخش است: بخش خاص و عام. در سراسر کشور املاک فراوان عمومی وجود دارند که وقف هستند. حتی در خارج از کشور هم چنین املاکی وجود دارند که وقف شدهاند. پس از پیروزی انقلاب پیشنهاد دادم که به جای وزارت ورزش، وزارت اوقاف تشکیل بدهیم و درآمد آن در اختیار حوزه قرار بگیرد. متأسفانه این کار انجام نشد. از این لحاظ حوزة علمیه از نظر اقتصادی واقعاً دچار ضعف و مشکل شده است. مردم خیال میکنند که طلبهها از امکانات زیادی برخوردار هستند. در حالی که بعضی از طلبهها با نماز و روزة استیجاری معیشت خودشان را میگذرانند. حتی گاهی مسافرکشی هم میکنند و این واقعاً جای تأسف و تأثر دارد. از طرف دولت بودجهای به حوزة علمیه داده نمیشود و اگر هم داده بشود بسیار اندک است و به بخشهای پژوهشی و آموزشی اختصاص پیدا میکند.
آیا هیچ اتفاق افتاده است که حضرت امام نظر مراجع تقلید را بر نظر خودشان ترجیح بدهند و برخی از امور را به آنان محول کنند؟
حضرت امام آنقدر بزرگوار بودند که به نظر مراجع تقلید اهمیت فراوانی میدادند. به همة مراجع توجه داشتند؛ اما به آیتالله گلپایگانی نظر خاصی داشتند و برخی کارها را به ایشان ارجاع میدادند. حتی بعضی از امور را به آیتالله منتظری که شاگرد ایشان بود، ارجاع میدادند. در مجموع از همة مراجع نظرخواهی میکردند و برخی امور را به آنان محول میکردند.
فضای امروز حوزة علمیه و نفوذ مراجع فعلی در آن را نسبت به دورة رهبری حضرت امام چگونه ارزیابی میکنید؟
به نظرم امروزه نهاد مرجعیت بر حوزة علمیه حاکمیت مطلق سابق را ندارد. برخی نهادها هستند که امور حوزه را مدیریت میکنند و البته گاهی خدمت مراجع میرسند و گزارشهایی ارائه میدهند. به نحوی هم گزارش میدهند تا نظر مراجع را با نظر خودشان همسو کنند؛ اما در مقام عمل فضای امروز حوزة علمیه چندان ایده آل نیست. حوزة علمیة امروزی هم از نظر برنامهریزی درسی و هم از نظر مدیریت اقتصادی چندان مطلوب نیست.
علت آن را چه میدانید؟
من شصتودو سال در حوزة علمیه حضور دارم و طلبة نوپا نیستم و از کیفیت مدیریت حوزه در ادوار مختلف اطلاع دارم. در زمان آیتالله بروجردی اشراف کاملی بر حوزة علمیه وجود داشت. ایشان تمام حوزه را در قبضة خود داشت و کاملاً بر آن نظارت میکرد. پس از ایشان مراجع عظام مانند حضرت امام خمینی(ره)، آیتالله گلپایگانی و... هم نظارتهایی بر حوزه داشتند. به نظر من ضعف این سی ساله بر حوزة علمیه ناشی از حضور کمرنگ نظارتی مراجع تقلید در حوزة علمیه است. شاهد این حضور کمرنگ هم، همین اتفاقات اخیر در حوزة علمیه فیضیه است. به نظر میآید که آن اشراف و نظارتی مراجع تقلید بر برنامة درسی و امور دیگر کمتر شده است. البته با توجه به شرایط اقتصادی حاکم بر کشور شهریههای مراجع کفاف معیشت طلبهها نیست و میطلبید که مراجع تقلید ستادی متشکل از همة بیوت در اختیار داشته باشند و مسئلة شهریههای طلبهها را به نحو صحیحی حل کنند. باید مسئلة موقوفات را به نحوی کانالیزه کنند و از آن طریق اقتصاد حوزة علمیه را مدیریت نمایند.
به هر حال به نظرم حضور مراجع تقلید در عرصههای مختلف حوزه کمرنگتر از گذشته شده است. با همة بزرگواریها و علمیتی که دارند، اشراف و نظارت کاملی بر امور حوزة علمیه را ندارند. این نهادها هستند که برای امور حوزه تصمیم میگیرند. امروزه حتی طلبههایی در حوزه میبینیم که ظاهرشان به طلبگی نمیخورد. این نشان میدهد که حتی در نحوه پذیرش هم نظارت چندانی صورت نمیگیرد. امروزه وارد حوزه میشویم میبینیم هر کسی موبایلی در دستش دارد و مشغول آن است. در حالی که در زمان ما بزرگان حوزه خودشان میآمدند و اگر میدیدند چراغ یکی از حجرهها خاموش است، تذکر میدادند که الان وقت خواب نیست و الان وقت مطالعه و تحقیق است. ما را بیدار میکردند و اشراف کاملی بر کیفیت تحصیل ما داشتند. بعد از نماز آیتالله اراکی هیچ کس بیکار نمیماند. اغلب طلبهها یا در کتابخانه بودند یا در حجرة خودشان مشغول درس و بحث و مطالعه میشدند.