عاشورا به پایان رسید و امام و یارانش شهید شده و خاندانش به اسارت دشمن در آمدند. در دید ظاهری دشمن پیروز شد.
بله؛ دشمن خوشحال بود؛ "هذا یوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِیادٍ وَ آلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الحسین" که مخالفی مهم را، از سر راه برداشت و با ضرب شست بینظیرش دیگرمخالفان را نیز از اجرائی کردن "جنایت جنگی" خود، در صورت لزوم، با خبر کرد! مهم این است که دشمن در این جنگ پیروز نشد و فقط توانست "غلبه" کند. و البته همین "غلبه" هم در دراز مدت رنگ خود را نه تنها به "پیروزی" پر رنگ نکرد، بلکه بر خلاف نظر بنی امیه و برخی از نویسندگان همان "غلبه" را هم از دست داد.
بیان صریح امام زین العابدین(ع)؛ نه تنها نفی هر گونه پیروزی بنی امیه را تایید می کند، بلکه تحقق "غلبه" بنی امیه را هم، نفی میکند. اصل حدیث را ملاحظه کنید تا به تحلیل کوتاه آن بپردازیم.
شیخ طوسی در امالی نقل میکند؛
امام صادق(ع) مى فرماید: پس از شهادت امام حسین(ع)، ابراهیم بن طلحه (که گرایش به بنی امیه داشت و در جمل در مقابل علی(ع) بوده و زخمی هم شده بود) با امام سجاد(ع) روبه رو شد و احیانا به طعن و کنایه، گفت: «یاعَلِىَّ بْنَ الْحُسَینِ مَنْ غَلَبَ؟»؛ در این نبرد چه کسى پیروز شد؟!
امام چهارم(ع) فرمود: «اِذا اَرَدْتَ اَنْ تَعْلَمَ مَنْ غَلَبَ وَ دَخَلَ وَقْتُ الصَّلاهِ فَاَذِّنْ وَ اَقِمْ»؛ اگر مى خواهى بدانى پیروزى و غلبه با چه کسى بود، به هنگام فرا رسیدن وقت نماز اذان و اقامه بگو.[کنایه از اینکه ببین نام چه کسی در اذان و اقامه برده میشود]. (بحار177/45)
دهها تحلیل به عنوان خروجی حماسه حضرت اباعبدالله(ع) در کتابها و مقالات و سخنرانیها مطرح است، به طوریکه دامنه آن بسیاری قیامها را در برگرفته، تاحدی که از شکست بنی امیه و غلبه بنی عباس، تا آزادی هند از ستم استعمار و... را گرفته است. ولی نکته مهم پیروزی اصلی امام و یارانش اینها نیست، چون در نیات و اهداف امام حسین(ع) در آن مبارزه، مطرح نیست. بلکه آن چیزی که مطرح است همان است که ابراهیم بن طلحه از امام سجاد(ع) پرسید و امام جواب فرمود که؛ در وقت اذان و نماز، پیروز میدان کربلا بالعیان خواهی دید. و آن گسترش نام و یاد پیامبر(ص) در ماذنهها است.
سوال؛ مگر در زمان معاویه در طول 40 سال و بعد از آن، دوران کوتاه امارت یزید، اذان گفته نمیشد و نام پیامبر(ص) برده نمیشد؟! پس چگونه این " نکته " شده علامت پیروزی امام حسین(ع)؟
در اینجا دو تحلیل، قابل عرضه است:
تحلیل و پاسخ اول - بنی امیه می خواستند همین نماز صوری و نام ظاهرئی که از پیامبر برده میشد را حذف کنند! و امام حسین(ع) چنین اجازهای نداد و استمرار نام و یاد پیامبر(ص) را تضمین کرد. شواهد بسیاری نشان میدهند که یزید؛ به مبانی دینی بیاعتنا، بلکه بیاعتقاد بود. از می گساری او تا ازدواجش با محارم و دیگر خطاهای دینی اش، گواه روشنی بر این مدعاست.
تحلیل و پاسخ دوم - اگر پاسخ اول را کسی از روی بدبینی شدید به بنی امیه دانسته و طبعا قانعکننده نداند، تحلیل دیگری مطرح است. و آن اینکه؛ برای امام حسین(ع) و خواص اندکی در جامعه اسلامی، ملعبه بودن دین در دست بنی امیه علنی شد، و این ملعبه شدن دین و بهره کشی از عواطف دینی جامعه؛ برای بلعیدن منافع بزرگ اقتصادی و سیاسی در جمع آوردن ثروت و قدرت بود. شاهد این سخن اینست که همین یزید که به احکام شریعت بیاعتناست، هم زمان با مقابله و تهدید امام حسین(ع) به قتل و برپا کردن فاجعه عاشورا، مشغول لشگرکشی به کشورها و مناطق مختلفی از روم تا بلخ از سوئی، و آفریقا ازسوی دیگر بنام گسترش دین اسلام بود تا سایه قدرتش را گستردهتر کرده و از ثروتهای چشم گیر آن مناطق بهرمند شود! پس دین ملعبهای برای قدرت و ثروت امویان شده بود! و مهم اینجاست؛ هر روزی که این "ملعبه شدن دین" توسط "حاکمیت اسلامی اموی" را عموم می فهمیدند، آن روز دیگر چیزی از دین برایشان باقی نمیماند! چون طبیعی است که اولین ضربه استفاده ابزاری از دین برای ازدیاد قدرت و ثروت، برای عموم جامعه خواهد بود بدین شکل که به محض اطلاع از "نفاق حکومتی" از دین رنجیده شده و قطعا به مبارزه با این ابزار جادوئی بنام دین، به شکل مخالفت علنی با همه احکام و دستورات دینی خواهند پرداخت.
امام حسین(ع) با یک اقدام هوشمندانه جلوی این خطر که کیان و هستی دین را تهدید میکرد، گرفت. لذا پژوهشگرانی مانند نویسنده کتاب استشهادالحسین تصریح می کند؛ "امام حسین در دراز مدت پیروز شد". پس حذف دین و ظواهر دینی حتی در دراز مدت، یک اتفاق قابل محاسبه است. از این زاویه؛ امام حسین(ع) مانع ضربه وارد شدن به کیان دین شد و بینش و سیاستش؛ بسیار هم موفق بود.