به گزارش جماران، خبرآنلاین پرونده ویژه ای را در شب شهادت امام عدالت با مطالبی از آیت الله جوادی آملی، علامه جعفری، استاد مطهری، امام موسی صدر، دکتر شریعتی و ... منتشر کرده است که به مناسبت شب شهادت آن بزرگمرد تاریخ بازنشر می شود.

و تو ای علی!

ای شیر! مرد خدا و مردم، ربّ‌النوع عشق و شمشیر!

ما شایستگی "شناخت تو را" از دست داده‌ایم. شناخت تو را از مغزهای ما برده‌اند،
اما "عشق تو را"، علیرغم روزگار، در عمق وجدان خویش، در پس پرده‌های دل خویش، همچنان مشتعل نگاه داشته‌ایم،

چگونه تو عاشقان خویش را در خواری رها می‌کنی!؟
تو ستمی را بر یک یهودی که در ذمّه حکومتت می‌زیست تاب نیاوردی،
و اکنون، مسلمانان را در ذمه یهود ببین! و ببین که بر آنان چه می گذرد !

ای صاحب آن بازو که "یک ضربه‌اش از عبادت هر دو جهان برتر است"

ضربه‌ای دیگر!

پرونده را با جملات زیبایی از دکتر علی شریعتی آغاز کردیم که چه دردمندانه به حال این روزهای مسلمانان جهان شبیه است...

عدالت علی (ع) را چگونه بشناسیم؟ / علامه جعفری

فایل صوتی که در ابتدای پرونده می شنوید مربوط به سخنرانی علامه محمد تقی جعفری در رابطه با علی (ع) و عدل و عدالت علوی است. ایشان در این سخنرانی برای شناخت عدالت امام به جنبه متضاد آن یعنی برخورد امام با ظلم و ستم می پردازد و از این زاویه عدل ایشان را بررسی می کند و می گوید تنها چیزی که زانوی این انسان شجاع و دلیر را می لرزاند، ظلم بود.

علی (ع) خطاب به معاویه: رفتی ما را رسوا کنی، خودت رسوا شدی! / آیت الله جوادی آملی

آیت الله جوادی آملی در سخنانی درباره امام اول شیعیان می گوید: «می دانید مظلومیت علی(ع) چیست؟ این در تاریخ های عادی نیست، در نهج البلاغه است. نامه ای معاویه برای علی بن ابیطالب (ع) نوشت که آن نامه در نهج البلاغه نیست، ولی جواب علی بن ابیطالب(ع) در نهج البلاغه هست. معاویه خواست علی بن ابیطالب(ع) را سرزنش کند. در آن نامه رسمی که از شام به مدینه آمد، گفت: علی یادت هست که تو را با طناب بستند و به مسجد بردند؟!

این علی همان کسی بود که خاورمیانه در اختیارش بود! حضرت در جواب فرمودند: من که انکار نمی کنم. بله مرا با طناب بردند. ولی معاویه! تو رفتی من را رسوا کنی، خودت رسوا شدی! این نشانه بطلان سقیفه است که علی را باید با طناب ببرند! من که انکار نمی کنم، من باطل را امضاء نکردم و نمی کنم. ما که انکار نکردیم، نگفتیم که ما را با طناب نبردند! من کسی بودم که آن وقتی شمشیر به دست من بود، همه فرار می کردند. هیچ کسی آن شهامت را نداشت که در برابر من بایستد. اما برای حفظ اسلام من حاضر شدم دستم را ببندند. اردت ان تفضح فافتضحت ( نهج البلاغه نامه 28). رفتی ما را رسوا کنی، خودت رسوا شدی اموی را رسوا کردی، اهل سقیفه را رسوا کردی...

ما شبی که مربوط به این ذات مقدس است، آمدیم از خدا بخواهیم، آن مقام علی(ع) نه مقدور ماست، نه میسور ما که بگوئیم: «ما کنت اعبد ربا لم اره.» ولی این را می خواهیم بگوئیم: تا علی را نبینیم، عبادت نکنیم! این را می خواهیم. تا امام مان را نبینیم، عبادت نکنیم. آن توفیق را به ما بده ما امام زمان شناس باشیم، علی شناس باشیم، این چهارده ذوات قدسی را ببینیم و عبادت کنیم. آن گاه نه کسی را فریب می دهیم، نه فریب کسی را می خوریم. نه بیراهه می رویم، نه راه کسی را می بندیم.»

در شگفتم از کسی که می خواهد مردم را تربیت کند اما نفس خودش خراب و فاسد است! / آیت الله آقا مجتبی تهرانی

آیت الله آقا مجتبی تهرانی در سخنانی درباره تربیت انسان با اشاره به روایاتی از امیرالمومنین علی (ع) چنین می گوید:«کسانی که می‎خواهند در جامعه و در هر محیطی به عنوان مربی، آموزش دهنده و تربیت کننده باشند و می‎خواهند غیر را تربیت کنند، باید دارای شرایطی باشند. اولین شرط و اساسی‎ترین شرط نسبت به آنها این است که آن‌ها باید خود ساخته باشند تا بتوانند دیگران را بسازند.

کسی که خودش را نساخته و تربیت نکرده است، اگر بخواهد دیگری را تربیت کند، نه تنها فایده ندارد، بلکه گاهی اثر عکس هم دارد. کسی که خودش مؤدب به آداب شرع و عقل نیست، نمی‎تواند دیگری را مؤدب به آداب شرع و عقل کند.
در روایتی از علی(ع) است که حضرت فرمود: «أفضل الأدب ما بدأت به نفسک» با فضیلت‎ترین تربیت‎ها این است که از خودت شروع کنی. اوّل برو خودت را تربیت کن! اگر توانستی به سراغ دیگران برو! چون فضیلت این بیشتر است.

حضرت در جمله‎ای دیگر می‎فرماید: «عَجِبْتُ لِمَنْ یَتَصَدَّى لِصَلَاحِ النَّاسِ وَ نَفْسُهُ أَشَدُّ شَیْ‏ءٍ فَسَاداً» در شگفتم از کسی که می‎خواهد زمام تربیت مردم را به دست گیرد و حال این که نفس خودش از نظر فساد و خرابی بدترین چیز است. اوّل برو خودت را آباد کن! نمی‎خواهد دیگری را آباد کنی!

باز در روایت دیگری از علی(ع) داریم که فرمود: «من ساس نفسه أدرک السیاسة»، کسی که خودش را ساخته است، می‎تواند جامعه را بسازد و زمام امور جامعه را به دست بگیرد. «من ساس نفسه أدرک السیاسة» سیاست تدبیر جامعه و سازندگی در سطح کلان است.
اینکه ما می‎گوییم «اول برو خودت را تربیت کن» در جمیع ابعاد وجودی به خصوص در بُعد نفسانی است، چون ما بُعد قلبی و بُعد عقلانی هم داریم. انسانی که می‎خواهد نسبت به غیر مربی‎گری کند، باید ابتدا خودش را ساخته باشد تا بتواند مربّی دیگری شود. در هر محیطی که باشد، فرقی نمی‎کند.

روایتی از علی(ع) در مورد تربیت نفس است که حضرت فرمود: «النَّفْسُ مَجْبُولَةٌ عَلَى سُوءِ الْأَدَبِ»، نفس از نظر درونی، به قول ما جبلّت و ساختارش بر سوء ادب و بی‎تربیتی استوار است. «وَ الْعَبْدُ مَأْمُورٌ بِمُلَازَمَةِ حُسْنِ الْأَدَبِ» و بنده هم از ناحیه خداوند مأمور است که نفس خود را خوب تربیت کند. «وَ النَّفْسُ تَجْرِی بِطَبْعِهَا فِی مَیْدَانِ الْمُخَالَفَةِ» شهوت، غضب و وهم می‎خواهند به طور گسترده عمل کنند، یعنی هم از فرمان الهی و هم از فرمان عبد سرپیچی کنند، «وَ الْعَبْدُ یَجْهَدُ بِرَدِّهَا عَنْ سُوءِ الْمُطَالَبَةِ»، درحالی که بنده مأمور است، نفسش را از خواسته‎های زشتی که دارد، باز دارد.

«فَمَتَى أَطْلَقَ عِنَانَهَا فَهُوَ شَرِیکٌ فِی فَسَادِهَا»، پس هر کس که مهار شهوت و غضب و وهم را رها کند، در فساد آنها شریک است. «وَ مَنْ أَعَانَ نَفْسَهُ فِی هَوَى نَفْسِهِ فَقَدْ أَشْرَکَ نَفْسَهُ فِی قَتْلِ نَفْسِهِ» و هر کس که به نفس، در خواسته‎هایش کمک کند و هر چه که شهوت، غضب و وهم او می‎خواهد، به آنها بدهد، در خودکشی‎اش شرکت کرده است، یعنی خود کشی کرده است.
لذا علی(ع) در روایتی می‎فرماید: «ضبط النفس عند الرغب و الرهب من أفضل الأدب» آنجایی که شهوتت راغب است و آنجایی که می‎خواهد از خوبی رو برگرداند، مهارش را در دستت بگیر! این عمل از بهترین تربیت‎ها است.»

روش على(ع) در عدالت اجتماعی چگونه بود؟/ استاد مرتضی مطهری

استاد مرتضی مطهری در سخنانی درباره «عدالت اجتماعی» به شیوه رفتاری حضرت علی(ع) اشاره می کند که در کتاب «پیرامون انقلاب اسلامی» منتشر شده است. در بخشی از سخنان استاد مطهری می خوانیم:

«بعد از پذیرش خلافت، حضرت می فرماید: ان فى العدل سعة. در عدالت ظرفیت ‏و گنجایشى است که در چیز دیگرى نیست. گویا در آن هنگام‏ عده‏اى از باب نصیحت‏ به حضرت می گفتند، اگر شما به این صورت عمل‏کنید، عده‏اى ناراضى و ناراحت می شوند. على در جوابشان این کلام لطیف را فرمود که: ان فن العدل سعة. اگر ظرفى باشد که همه‏ گروه ها و همه افراد را در خود بگنجاند و رضایت همه را بدست‏آورد، آن ظرف عدالت است. اگر کسى با عدالت راضى نشد ظلم او را راضى نمی‌کند یعنى خیال نکنید آن کسانی که از عدالت ناراضى ‏می‌شوند اگر من عدالت را کنار بگذارم و بجاى آن ظلم را انتخاب‏ کنم، آنها راضى خواهند شد...

امیر المؤمنین صراحت ‏به خرج داد. سیاست او صریح بود. نمی خواست کارى را که می خواهد بکند در دلش مخفى نگه دارد و بگوید فعلا حرف صریحى نزنم تا این مردم که امروز آمدند و با مابیعت کردند، خیال کنند که این نظم موجود، همانطورى که هست‏ حفظ می شود. ولى بعد که روى کار سوار شدیم برنامه‏هائى را که ‏می خواهیم اجرا می کنیم. در نگاه على معناى این عمل اغفال است. به همین جهت است که بالصراحه اعلام می کند اى کسانی که امروز بامن بیعت می کنید، بدانید که من شما را اغفال نمى‏کنم، برنامه‏حکومتى من چنین است.

با اعلام این برنامه از همان روزهاى اول مخالفت ‏با حکومت‏على(ع) آغاز شد. اولین مخالفت رسمى در شکل جنگ جمل متجلى‏گردید. بدنبال جنگ جمل، جنگ صفین بپا شد. معاویه که از بستگان عثمان بود، حدود بیست ‏سال فعال ما یشاء و حاکم مطلق‏منطقه سوریه بود و در این مدت توانسته بود پایه‏هاى حکومتش را به اندازه کافى مستحکم کند. على(ع) بعد از بیعت فرموده بود من به ‏هیچ وجه حاضر نیستم پاى ابلاغ معاویه را امضاء کنم و او باید بر کنار شود. مصلحت اندیشان می گفتند آقا بطور موقت هم که شده‏ مدتى او را بر سر کار نگه دارید. فرمود هرگز این کار را نمی کنم و به دنبال این پاسخ، معاویه جنگ صفین را به راه انداخت.

بدنبال جنگ صفین جنگ خوارج بر پا شد، که ماجرایش را همه کم و بیش می دانید. نتیجه این شد که در مدت چهار سال و چند ماه خلافت على به علت ‏حساسیتى که حضرت در امر عدالت داشت، دائما در حال مبارزه بود و آنى راحتش نمی گذاشتند.او حکومت را براى اجراى عدالت می خواست و همین شدت عدالت خواهى بالاخره ‏منجر به شهادتش در محراب شد.

روش على(ع) به وضوح به ما می آموزد که تغییر رژیم سیاسى و تغییر و تعویض پست ها و برداشتن افراد ناصالح و گذاشتن افراد صالح به‏جاى آنها بدون دست زدن به بنیادهاى اجتماع از نظر نظامات ‏اقتصادى و عدالت اجتماعى، فایده‏اى ندارد و اثر بخش نخواهد بود. به على(ع) می گفتند قانون که عطف بما سبق نمی کند شما هر کارى ‏می خواهید بکنید، بکنید ولى از امروز به بعد. می خواهى رعایت ‏عدالت ‏بکنى، رعایت مساوات بکنى بسیار خوب، ولى از امروز. آنچه‏که در زمان خلیفه پیشین صورت گرفته است مال سابق است و ارتباطى‏به دوران حکومت‏ شما ندارد.

و على(ع) در جواب همه این به اصطلاح نصیحت ها می فرمود: نخیر، قانون الهى عطف بما سبق می کند، ان الحق القدیم لا یبطله شیئى. حق کهنه را چیزى نمی تواند باطل کند. وقتى بر من ثابت است‏ حق‏ این است و باطل آن، و لو سال ها از روى آن گذشته فرقى نمی کند، من ‏باید حق را به موضع اصلیش برگردانم.»


انسان امروز بیش از هر قرن دیگر به شناخت علی نیازمند است / دکتر علی شریعتی

دکتر علی شریعتی در سخنانی به چرایی شناخت امام علی(ع) در روزگار کنونی پاسخ می دهد. او می گوید: « چه نیازی است امروز به شناختن علی؟" فرض را بر این می گذارم که اساسا نسل جوان ما، روشنفکر ما و روح این عصر و زمان این سوال را مطرح می کند ـ یا پیش خودش و یا خطاب به کسانی ‫که از علی دَم می زنند ـ و من می خواهم به این سوال جواب دهم؛ جواب نه به کسی که از نظرِ تشیع معتقد به علی است و حتی نه به کسی که مسلمان ‫است، بلکه به هر کسی و در هر کجا، شیعه یا غیرِ شیعه، مسلمان یا غیرِ مسلمان، مؤمن یا غیرِ مؤمن. فقط به یک شرط و آن اینکه سوال کنندهٔ آن انسانی ‫باشد که امروز برای انسانیت و برای عدالت و برای آزادی در خودش احساس مسئولیت می کند و به این اصولی که میان همه روشنفکران و اَحرارِ جهان ‫مشترک است، معتقد است: اَحرار، چه دین دار و چه غیرِ دین دار، هم چنان که حسین به دشمنش می گوید که "اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید".

‫می خواهم بگویم که اگر به یک ‫مذهب خاص هم معتقد نباشی، باز به شناخت علی نیازمندی، که انسان امروز و بالاخص روشنفکرِ مسئول در جامعه‌های اسلامی، به شناختن علی بیش از هر قرن دیگر نیازمند است.»

متن کامل سخنان دکتر شریعتی با عنوان «چه نیازی است به علی؟» را اینجا بخوانید.

صفت های متضاد چگونه در شخصیت علی (ع) جمع شده است؟ / امام موسی صدر

امام موسی صدر در سال 1969 در سخنانی در بیروت درباره دوگانگی و تضاد رفتارهای امیرمومنان علی (ع) می گوید: «در زندگی امام (ع) اموری ناهمگون و متضاد دیده می‌شود: می‌بینیم با دشمنان خدا سرسخت و درشت‌خوست و با دوستان خدا و ستم‌دیدگان، مهربان و نرم‌خو. گاهی می‌بینیم که به‌تنهایی نهصد یهودی را در یک روز می‌کشد و بار دیگر می‌بینیم در برابر کودکی یتیم و بیوه‌زنی ناتوان، به خود می‌لرزد. امام مقداری غذا برمی‌دارد و به خانۀ آن بیوه‌زن که شوهرش در جنگ صفین کشته شده بود، می‌رود و کودکانش را سرگرم می‌کند تا آن زن داغ‌دار بتواند برای فرزندانش غذایی آماده کند. امام تنور را برمی‌افروزد و چهرۀ خود را در برابر آتش آن می‌گیرد و می‌گوید: «بچش‌ای ابوالحسن، این‌ جزای‌ کسی است‌ که‌ حقوق‌ یتیمان را ضایع‌ کند.» آن قدرت و شکوه و جبروت در برابر دشمنان خدا کجا و این ناتوانی در برابر یتیمان و نیازمندان کجا! در برابر ستمگران او را نیرومند و مغرور می‌بینیم، ولی وقتی شب فرا می‌رسد، در برابر خداوند همچون بیمار به خود می‌پیچد و همچون مصیبت‌زده می‌گرید.

این دوگانگی و تضاد را که در همۀ عرصه‌های زندگی امام به چشم می‌خورد، چطور می‌توان تفسیر کرد؟ او به اندازه‌ای بخشنده بود که برخی از دشمنانش گفتند: اگر او دو خانه داشته باشد، یکی پر از طلا و دیگری پر از کاه، طلا‌ها را پیش از کاه‌ها انفاق می‌کند. ولی همین بخشندگی، در برخورد امام با برادرش عقیل به طرز شگفت‌آوری به بخل و آزمندی تبدیل می‌شود. عقیل از امام خواست که به سهم گندم او بیفزاید و به تعبیر خودِ امام: «مِن بُرِّکُم صاعاً.» (یک مَن گندم از بیت‌المال شما.) ولی امام که امین اموال مسلمانان بود، نمی‌توانست به برادر خود بیش از سهمش بدهد. از این رو تکه آهنی را گداخت و نزدیک او برد. «او چنان فریاد برآورد که بیمار از درد، و نزدیک بود از داغی آن پاره‌آهن گداخته، بگدازد.» امام (ع) می‌فرماید: «به او گفتم: مادران داغ‌دار بر تو بگریند، از آهنی می‌نالی که انسانی به بازیچه آن را گرم ساخته است و مرا به آتشی می‌کشانی که خدای جبّارش به خشم گداخته؟ تو از آزار حرارتی اندک بنالی و من از شعلۀ سرکش دوزخ ننالم؟»

این صحنه را چطور می‌توانیم تفسیر کنیم؟ آن بخشندگی کجا و این سخت‌گیری کجا!

زندگی امام یک‌پارچه و واحد است و هر کس آن را مطالعه کند، هماهنگی کاملی در آن مشاهده می‌کند. جای شگفتی نیست که می‌بینیم امام در خانۀ خدا به دنیا می‌آید، در خانۀ خدا به شهادت می‌رسد و در طول زندگی نیز به عبادت و سجده در خانۀ خدا مشغول است.

ایمان این‌گونه است و مؤمن جز این‌گونه نمی‌تواند باشد. مگر نه اینکه قرآن کریم فرموده است: «مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ» سخت‌گیری بر کافر و مهربانی با یکدیگر، هر دو یک حقیقت هستند همچنان‌که گرما و سرمای ایجاد شده از برق نیز حقیقت واحد دارند. چرا این طور است برادران؟ اگر ایمان، انگیزه و خاستگاه حرکت‌های انسان مؤمن باشد، می‌بینیم در راه خدا و در مسیر حق نیرومند است ولی در جای دیگر ناتوان و ضعیف. انسان مؤمن وقتی احساس می‌کند خدا با اوست، برای حرکت در این خط انگیزه پیدا می‌کند و نیرو می‌گیرد و دیگر از هیچ کس نمی‌هراسد ولی وقتی احساس کند خدا از او خشنود نیست، احساس ترس می‌کند و سست می‌شود و برای حرکت به تردید می‌افتد.

امیر مؤمنان وقتی در میدان جنگ می‌ایستد و خدا را پشتیبان قلب خود می‌یابد و خود را دست خدا می‌بیند، به پیش می‌رود و باکی ندارد که آیا او به کام مرگ درآید یا مرگ او را به کام خود فرو کشد. به پیش می‌رود، زیرا نیرو و توان خود را از خود نمی‌داند، بلکه از سوی خدا می‌بیند. بنابراین، امام علی (ع) در میدان نبرد احساس می‌کند دست قدرت خدا با اوست، اما در جای دیگر، نه. هنگام کمک به تهی‌دستان از تنگدست شدن خود نمی‌ترسد و آنان را بر خود مقدّم می‌دارد، هرچند خودش سخت نیازمند باشد. چرا؟ زیرا احساس می‌کند با گنجینۀ پایان‌ناپذیر خداوند در ارتباط است و از این رو، بدون ترس و درنگ انفاق می‌کند. ولی هرگز چیزی در راه باطل و به ناحق نمی‌دهد، زیرا در این صورت، گنجینۀ خداوند در اختیار او نیست.

رمز اقتدار امام و نمود یافتن رفتارهای متضاد و گوناگون در حیات ایشان این است. امام علی (ع) سمبول انسان یکتاپرستی است که همه چیز را با ترازوی حق و عدالت می‌سنجد و میان برادر یا نزدیکان خود و کسی که از او دور است، فرقی نمی‌گذارد. او وقتی به این می‌اندیشد که شاید در حجاز یا یمامه کسی باشد که به قرص نانی حتی امید نداشته یا مزۀ سیری را نچشیده باشد، پریشان می‌شود و خود را به خاطر اینکه مبادا دردهای همسایگان و دیگر افراد امت را نادیده بگیرد، نکوهش می‌کند و می‌گوید مرا برای آن نیافریده‌اند که چون چارپایانِ در آغل بسته که همۀ نگرانی و مقصودشان نشخوار علف است، غذاهای لذیذ و دلپذیر به خود مشغولم دارد یا همانند آن حیوانِ‌‌ رها گشته باشم که تا چیزی بیابد و شکم از آن پرکند، خاکروبه‌ها را به هم می‌زند.

زندگی امام خلاصه می‌شود در یک سجده، یک موضع و یک میزان و معیار. پیامبر(ص) دربارۀ او فرموده است: «علی با حق و حق با علی است. هرکجا علی باشد، حق نیز بر محور او می‌گردد.» درود خداوند بر آن پیشوایی که هر بار نامش را می‌بریم، زنده و تازه می‌شود. اگر اندکی بیندیشیم و به ندای او در این عصر و این اوضاع گوش فرادهیم، می‌شنویم که بر سر ما بانگ برمی‌آورد و نمی‌پذیرد که ما پیرو او و برادران او در امت خوانده شویم، چراکه او خواری و زبونی را نمی‌پذیرد و در جنگ با دشمن خدا، ترس برایش معنا ندارد. ما سخت نیازمند مطالعۀ زندگی امام و پیروی از سیرۀ او هستیم.

13 تصویر از امام مسلمانان به روایت یک مسیحی / جرج جرداق

«ای دنیا! چه می شد که همه توان خود را گرد می آوردی و در هر روزگاری «علی» ای با آن قلب و زبان و امتیازاتش عنایت می کردی!» این جمله ای است که جرج جرداق، نویسنده، شاعر و نمایشنامه نویس مسیحی لبنانی در وصف حضرت علی(ع) می گوید. کسی که پدر و مادرش نیز به امام بسیار ارادت داشتند و بر سردر خانه خود، سنگى را نصب کرده بودند که روى آن جمله لا فتى الا على، لا سیف الا ذوالفقار حک شده بود.

جرج جرداق با نوشتن کتابی درباره امام علی (ع) بین شیعیان شناخته شده است. کتاب «الامام علی صوت العدالة الانسانیه» مشهورترین کتاب اوست که در ۵ جلد با عناوین «علی و حقوق بشر» ، «علی و انقلاب فرانسه» ، «علی و سقراط» ، «علی و دوران زندگانی اش» و «علی و قومیت عربی» به زبان فارسی منتشر شده است.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.