حمید رسایی از جمله چهرههای جبهه پایداری است که به گفته خودش به دلیل اختلافاتی که در شورای مرکزی این تشکیلات با برخی از اعضای آن پیدا کرده، از جبهه پایداری خارج شده است. شاید او از معدود اعضای این تشکیلات نزدیک به آیتالله مصباحیزدی است که به صراحت میگوید برخی از اعضای این جبهه منش او را در مجلس و حتی رسانهاش نمیپذیرفتند و به قول خودش برای اینکه استقلالش را خرج تشکیلات نکند، عطای پایداری را به لقایش بخشیده و خروج را برماندن در حلقه نزدیکان حزبی آیتالله ترجیح داده است، هر چند در این گفتوگو چندین باره تاکید دارد که رابطه او با آیتالله ربطی به رابطه او با پایداریها ندارد و نشان به آن نشان که تنها رسانهیی را مدیریت میکند که هر سال، گفتوگویی اختصاصی با آیتالله دارد.
به گزارش جماران به نقل از اعتماد، قرار بر گفتوگویی کوتاه بود که به درازا کشیده شد و به خواست آقای رسایی، «اعتماد» مصاحبه را برای تجدید نظر در اختیار ایشان قرار داد اما از آنجا که در برخی موارد از سوی ایشان سوالهای اعتماد حذف شد و در چند مورد از سوی ایشان، سوالهایی اضافه شد که طبعا سوال روزنامه اعتماد نبود، به همین دلیل «اعتماد» در عین امانتداری، مواردی را که از سوی ایشان حذف شده، محفوظ و حق ایشان میداند اما در مواردی که آقای رسایی اقدام به اضافه کردن سوال و جواب کرده است،مشخص شده تا برای خوانندگان روزنامه اعتماد، این بخش قابل تفکیک باشد.
آقای رسایی آیا شما عضو جبهه پایداری هستید؟
خیر من عضو جبهه پایداری نیستم اما مجموعه دوستانی که مشهورند در این جبهه هستند را نیروهای معتقدی به نظام میدانم و احساس نزدیکی بیشتری از نظر فکری با آنها دارم.
ولی قبلا که عضو بودهاید؟
خب حالا نیستم! مشکلی دارد! قبلا هم به معنایی که در احزاب و گروهها رایج است عضو نبودم. اساسا جبهه پایداری در ورودی به آن معنا ندارد که شما از آن وارد شوید و بگویید عضو هستم یا از در آن خارج شوید بگویید دیگر نیستم. بنده در کنار برخی دوستان دیگر در تاسیس این مجموعه که نظارت آیتالله مصباح را بالای سرش دارد، نقش داشتم، در همان مرحله اول هم عضو شورای مرکزی آن بودم. بعد از حدود فکر کنم یک سال تشکیلات رنگ و لعاب بیشتری گرفت و قرار شد دوستان دیگری در شورای مرکزی باشند. نه آن روز که عضو شورای مرکزی بودم احساس برتری داشتم نه الان که نیستم احساس ضعف دارم. نه آن روز خودم را از این دوستان دور میدانستم نه الان خودم را دور میدانم.
یعنی شما قبلا عضو شورای مرکزی بودید؟
بله همان طور که گفتم بنده در تاسیس این مجموعه در کنار برخی از دوستان نقش داشتم و عضو شورای مرکزی جبهه پایداری بودم.
دلیل جدا شدنتان از شورای مرکزی جبهه پایداری چیست؟
دلیل خاصی نداشت. جبهه پایداری هم یک مجموعه بود مثل مجموعههای دیگر. شاید مشکل از بنده بود که خیلی در چارچوب تشکیلاتهای حزبی قرار نمیگیرم خصوصا که مسوولیت یک رسانه را هم به عهده دارم. گاهی برخی از دوستان آن مجموعه توقع داشتند که ما در تیترها و تحلیلهایمان مناسبات اعضای جبهه پایداری را در نظر بگیریم که بنده این را بر خلاف جهتگیری مستقل ? دی میدانستم و اساسا ? دی تریبون جبهه پایداری نبود نه من این اعتقاد را داشتم نه آنها چنین توقع تشکیلاتی داشتند. البته تلاش داشته که تریبون چهره موجه سیاسی و اعتقادی مانند آیتالله مصباح باشد. الحمدلله آیتالله مصباح هم نسبت به این رسانه لطف داشتهاند برای همین در طول چند سال اخیر فقط با ? دی گفتوگوی اختصاصی انجام دادهاند.
آیا با افرادی که در شورای مرکزی قرار گرفتند به مشکل برخوردید یا واقعا به همان دلیلی که گفتید چون در کار حزبی باید پایبند نظرات دیگران مخصوصا شورای مرکزی بود و اظهارنظری خلاف نظر حزب نکنید، خروج کردید؟
همان طور که گفتم جبهه پایداری حزب نیست. برای همین هم تکلّف احزاب را ندارد ولی استقلال 9 دی برایم مهمتر از حضور در شورای مرکزی جبهه پایداری بود. بنده شاگرد آیتالله مصباح هستم و به این شاگردی افتخار میکنم. با ایشان ارتباط دارم و به این ارتباط افتخار میکنم. تلاش هم میکنم که شخصیت خودم را بر اساس مدل این استاد بسازم. برای طلبهیی مثل من این ارتباط مهم است چون معتقدم در مسیر کار سیاسی، در ذیل ولی فقیه، حتما نیاز به بزرگتر در دسترسی است تا هر از چند گاهی، جهتگیری خودمان را با ایشان تطبیق دهیم. البته این بزرگتر هم باید شرایطی داشته باشد که یکی از مهمترینهایش اسلامشناسی و ولایتپذیری است و این ویژگیها به شکل پررنگی در آیتالله مصباح وجود دارد.
این سوال و جواب از سوی آقای رسایی اضافه شده است.
ولی در انتخابات ریاستجمهوری آیتالله مصباح نظرشان روی آقای لنکرانی بود و شما و هفتهنامه 9 دی از آقای جلیلی حمایت کردید؟
همین طور است و این از محاسن آیتالله مصباح است. بنده هیچوقت برای این تصمیم مورد عتاب و خطاب استادم قرار نگرفتم. نمیخواهم بگویم که تصمیم ما کاملا بدون اشکال بوده ولی اینکه به خاطر این تصمیم طرد نشدیم را مهم میدانیم چیزی که در اکثر جریانات سیاسی رایج است مثل برخوردی که اصلاحطلبان با خانم راستگو به خاطر عدم انتخاب محسن هاشمی و رأی به قالیباف کردند. در مورد کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری هم البته در انتها جمعبندی همه یک نفر شد یعنی آقای جلیلی. اما این تفاوت رای در تشکیلاتهای صرفا حزبی چیز عجیبی است. در حقیقت آیتالله مصباح عناصر مرتبط با خودشان را به شکلی پرورش دادهاند که بتوانند بر حسب تکلیفی که حس میکنند تصمیم بگیرند نه بر اساس شیوههای پادگانی ، این باعث پرورش افراد میشود و از محاسن ایشان است.
پس چه کسانی عضو جبهه پایداری هستند. ما از نمایندگان میپرسیم شما عضو پایداری هستید یا نیستید؟ اگر بودید و خارج شدید، دلیل چه بوده است؟ خیلیها میگویند عضو نیستیم.
حتما بیکارید! بالاخره شما یک خبرنگارید باید صفحات خودتان را پر کنید ولی موضوعات مهمتری هم هست که میتوانید به آن بپردازید. من هم در این مجموعه هستم و هم نیستم. جبهه پایداری یک شورای مرکزی دارد که افراد محدودی در آن عضو هستند. محدود به معنای مشخص مثل آقای تهرانی، آقای زارعی، آقای حسینیان، آقای روانبخش، آقای بیریا، آقای سلیمانی، آقای نبویان و آقای محصولی و تعدادی دیگر. اما آقایان آشتیانی و کریمی قدوسی که شما آنها را داخل پایداری دانستید مثل من هستند و در شورای مرکزی جبهه پایداری نیستند. البته شما هر کسی را که علیه دولت حرف بزند میگویید عضو جبهه پایداری است. در دوره آقای احمدینژاد هم هر کسی از ایشان حمایت میکرد را میگفتید عضو جبهه پایداری است. این بازی رسانهیی است.
برخی از نمایندگان عنوان کردهاند شما با شورای مرکزی جبهه پایداری به مشکل خوردهاید زیرا شورای مرکزی از شما خواسته بوده برخی اظهارنظرها را بیان نکنید و شما زیر بار این محدودیت نرفتید و به همین دلیل از این مجموعه جدا شدهاید.
اینکه نمایندگان محترم چنین چیزی را گفتهاند یا نه، نمیدانم ولی توضیح دادم بنده خودم را به نگاه دوستان جبهه پایداری نزدیک میدانم، البته شاید در این مجموعه یکی، دو نفری باشند که من خیلی موافق سلیقه کاری یا مشی شخصی آنها نباشم که این هم طبیعی است. یا بنده در رسانهیی که دارم تیتری میزنم که آنها نپسندند، این هم طبیعی است.
این سوال و جواب از سوی آقای رسایی اضافه شده است
یعنی در مواقعی بین شما و جبهه پایداری اختلاف بود؟
بله، این چیز عجیبی است؟ در برخی موضوعات شاید بین دو نفر اختلاف نظر باشد مثلا در هفتهنامه 9 دی، ما تیتری را کار میکردیم که برخی از دوستان جبهه پایداری خوششان نمیآمد. من هم نمیتوانستم جوری تیتر بزنم که دیگران دوست دارند قطعا آن طور مینویسم و تیتر میزنم که فکر میکنم درست است.
این سوال و جواب از سوی آقای رسایی اضافه شده است
پس نقش آیتالله مصباح چه بود؟
ایشان در این جزییات دخالتی نمیکنند و برای جمع دوستان یک استقلال در فکر و تصمیم قائلند. برخی احزاب و رسانهها این گونه استقلال را ندارند مثل روزنامه اعتماد که در سال 88 برای آقای موسوی سینه میزد در حالی که آقای حضرتی به عنوان مدیر مسوول آن در ستاد آقای کروبی حضور داشتند. در واقع آقای حضرتی روزنامهاش را به آقای موسوی اجاره داده بود در حالی که خودش آقای کروبی را اصلح میدانست. امیدوارم همه اینها را چاپ کنید.
خب این نشاندهنده استقلال یک رسانه است.
نخیر، این نشانه استقلال رسانه نیست بلکه کاسبی با رسانه است. یک رسانه صاحب دارد و رسانهیی که صاحب نداشته باشد رسانه نیست. رسانه جایی نیست که شما اخبار را جمعآوری کنید و ببینید اکثریت چه میگویند؛ همان را چاپ کند. من نمیتوانم این گونه باشم. برای همین مواردی پیش میآمد که نظر ما با جبهه پایداری یکی نبود. از طرفی ?دی ارگان جبهه پایداری نبود؛ به همین دلیل برای اینکه هم من به کارهایم برسم و هم آن دوستان به کارهای خودشان برسند، جمعبندیام این شد که دیگر در شورای مرکزی نباشم. الان هم اگر اجازه دهید میخواهم به ? دی این هفته برسم که از توقیف درآمده و قرار است، منتشر شود.
بله حتما، مبارکتان باشد. البته ما با توقیف هر نشریهیی مخالف هستیم.
ولی من این گونه فکر نمیکنم. به نظر من برخی رسانهها اگر به مقدسات توهین کنند یا برخلاف امنیت ملی اقدام به انتشار مطالبی کنند، حتما باید توقیف شوند.
خب اینکه روشن است.
پس چرا شما میگویید که مخالف توقیف هر رسانهیی هستید.
شما الان نمایندهیی هستید که خودتان دارای رسانهاید و دارای یک تشکیلات فکری هستید و به نوعی لیدر این تشکیلات هستید و شاید به همین دلیل در چارچوب جبهه پایداری جای نگرفتید و سعی کردید مسیرتان را کنار مسیر جبهه پایداری قرار دهید. الان این بحث در مورد شخص شما مطرح است که در دوره احمدینژاد سکوت میکردید به عنوان مثال یک روز 400 تذکر در مورد دولت به هیاترییسه اعلام وصول میشد و شما میکروفن خود را روشن میکردید و خطاب به آقای لاریجانی میگفتید که نمیتواند مجلس را خوب اداره کند و چرا باید همه این تذکرات در صحن علنی مجلس خوانده شود. این حرفهای شما آنقدر در هیات رییسه تاثیرگذار بود که این قانون را میگذراند که در روز بیشتر از 20 تذکر کتبی در صحن مجلس خوانده نشود. حال شما در این دوره، تقریبا هر روز میکروفن خود را برای تذکر به دولت روحانی روشن میکنید.
البته این دروغ است که در یک روز 400 تذکر نسبت به احمدینژاد اعلام وصول و قرائت میشد. قرائت ??? تذکر چقدر وقت میخواهد؟ اگر هر دو تذکر هم یک دقیقه وقت بخواهد میشود سه ساعت. اصلا من چنین تذکری هم ندادهام که قانون شود فقط ?? تذکر خوانده شود چون همان موقع هم بیش از ?? تذکر خوانده میشد.
من همه اینها را بر اساس مشروح مذاکرات مجلس میگویم و میتوانم تاریخش را هم برایتان بگویم. در هر صورت شما یکی از اصلیترین چهرههایی هستید که هر روز به دولت تذکر میدهید و تذکرات بالایی دارید.
بله، بنده از منتقدان جدی این دولت هستم، اشکالی دارد؟ اساسا این نگاه شما غلط است. آیا شما که در دولت قبل همهچیز آن را نقد میکردید، نشانه سلامتتان این است که در این دولت هم همهچیزش را نقد و نقض کنید؟ کاری به درستی این نقد و تاییدتان ندارم من این منطق را غلط میدانم. اینکه بنده انتقادات زیادی نسبت به این دولت دارم و انتقادات کمتری از دولت احمدینژاد داشتم که بدیهی است چون من جهتگیری دولت قبل را قبول داشتم و به نوعی در یک جهت با آن حرکت میکردم البته تذکراتی به نحوه پیمودن این جهت داشتم ولی بنده اساسا جهت دولت فعلی را قبول ندارم بلکه معتقدم این دولت در حال بازگشت به عقب است. به اضافه اینکه چه کسی گفته تذکرات من بالاست؟
از جلسه 130 تا 170، بر اساس تذکرها و نطقهایی که دولت را مخاطب قرار داده، شما جزو افرادی هستید که در این مدت بیشترین تذکر فردی را به دولت - 22 مورد انفرادی و 3 مورد جمعی - دادهاید. این نقد به شما وارد است که یک حامی تمام قد از احمدینژاد بودید و یک بار هم با تمام عملکردهای ضعیف احمدینژاد به آن دولت تذکر نمیدادید اما الان تذکرهایتان از نظر کثرت، رنگ بهانهگیری هم گرفته است. این دوگانگی را چطور برای مردم توجیه میکنید؟
من که دوگانگیای در رفتار خودم نمیبینم ولی این دوگانگی به قول شما خوب است یا بد است؟
دوگانه رفتار کردن خیلی بد است.
اگر بد است چطور روزنامه اعتماد در دوره قبل به هر دری میزد تا کارهای خوب احمدینژاد را هم بد جلوه دهد اما الان به هر دری میزند تا کارهای بد این دولت را هم خوب جلوه دهد. این طور هست یا نیست؟
« اعتماد» دوگانه رفتار نمیکند. الان هم دولت را نقد میکنیم.
نه نقد نمیکنید. الان شما از دولت روحانی هیچ نقدی نمیکنید. بگویید آخرین نقدتان چه بوده؟
به فرض اینکه ما دولت روحانی را نقد نمیکنیم و کارمان بد است. شما به عنوان نماینده مجلس چرا این کار بد را انجام میدهید؟
چه کسی گفته من هیچگاه آقای احمدینژاد را نقد نکردم؟ در دولت قبل هم سوال از وزرا داشتم، تذکر کتبی و شفاهی نسبت به دولت داشتم حتی به برخی اعضای کابینه رای ندادم یا در استیضاح آنها رای سفید دادم. احمدینژاد خودش خودش را مطلق قبول نداشت تا چه برسد که من آن را مطلق قبول داشته باشم. بنده الحمدلله فرد شناسنامهداری هستم. حداقل شناسنامهام هم علاوه بر زبانم، رسانهیی است که در اختیار دارم و به صورت شرکت سهامی آن را اداره نمیکنم. بنده با همین زبان و همین رسانه هم از احمدینژاد دفاع و هم آن را نقد کردهام و به تمام دفاعها و نقدهایی که به دولت احمدینژاد داشتهام، افتخار میکنم. هم رسانه دارم.
اما این فقط در مورد آقای مشایی بوده است.
شما که میگویید ما با آنها یکی هستیم! بله من به مشایی انتقادات جدی وارد کردهام ولی موارد دیگری حتی درباره خود احمدینژاد هم بوده. مثلا وقتی آقای صالحی، آقای ملکزاده را به عنوان معاون انتخاب کرد، 20 نفر به آقای صالحی تذکر دادند که یک نفر از آنها، من بودم. یا در 9 دی ما تیتر یک علیه آقای احمدینژاد داشتیم. اگر شما در «اعتماد» تا پایان این چهار سال یک بار تیتر یک علیه آقای روحانی داشتید، من به شما جایزه میدهم.
تیتر یک شما علیه احمدینژاد چه بود؟ موضوع خانهنشینی و...
تیتر یک 9 دی خطاب به احمدینژاد قبل از خانهنشینی بود. کار سختی نیست میتوانید بروید در سایت 9 دی، این نشریه را تورقی کنید. تیتر ما این بود که آقای رییسجمهور! هشدار آیتالله مصباح را جدی بگیرید.
خب دقیقا همین است. شما وقتی احمدینژاد را نقد میکنید که از مسیر آقای مصباح منحرف میشود. اما آقای مصباح خودش، حامی احمدینژاد بود و به عنوان پدر معنوی وی، به او هویت داد.
خب اینکه نشانه عقل و دین است، خیلی خوب هم هست. دین، عقل، فهم و شعور میگوید وقتی فردی کار درستی کرد باید حمایتش کرد، وقتی پایش را کج گذاشت باید به او تذکر داد و اگر گوش نداد، باید جلویش ایستاد.
این به معنی پذیرش اشتباه از سوی جریان نزدیک به آیتالله مصباح - پایداریها- است که در نهایت پذیرفتند در حمایت از احمدینژاد اشتباه کردهاند.
نخیر به این معنا است که تا وقتی احمدینژاد درست رفتار کرد، حمایتش کردیم و هر جایی که رفتارش کج شد به او تذکر دادیم و وقتی اثر نکرد جلویش ایستادیم. این علاوه بر تذکرات بسیاری است که به صورت خصوصی به آقای احمدینژاد دادیم. چون من جهتگیری کلی آقای احمدینژاد را قبول داشتم. اما اصلا جهتگیری دولت آقای روحانی را قبول ندارم نه اینکه هیچ کاری از این دولت را قبول ندارم بالاخره این دولت هم حتما خدماتی خواهد داشت، بحث بر سر جهتگیری آن است.
جهتگیری احمدینژاد دقیقا به کدام سمت بود که شما قبولش داشتید؟
به سمت مردم و مناطق محروم، به سمت عدم تمرکز بر بخشهای برخوردار، به سمت استکبارستیزی. البته احمدینژاد خطاهای بزرگی هم داشت. در مقاطعی شبیه اصلاحطلبان شد و اتفاقا مشکل ما در این مواقع است.
ولی3000 میلیارد هم بود. شما هیچ خط قرمزی برای حمایت از احمدینژاد نداشتید که هر وقت او از این خط قرمز گذشت، رهایش کنید. مثلا بیتالمال یا از دست دادن سرمایه ملی و... سفر نیویورک را فراموش کردید که چطور ریخت و پاش کرد اما در مورد جشن روز زن رییسجمهور این جنجال را راه میاندازید.
ببینید برخی خطاها و تصمیمهای غلط در هر دولتی ممکن است رخ دهد. عرض کردم برای بنده جهتگیری مهم است و الا اینکه در سفر نیویورک ریخت و پاش شد، این کجا ثابت شده؟ اینها حرفهای رسانهیی است.
هزینه هتلها، تعداد همراهان و...
من که در یک سفر همراه ایشان بودم، از هتل معمولی استفاده شد که جزو ارزانترین، هتلهای امریکا بود. سال بعدش هم همین طور بود و من مقایسه کردم امسال هزینه هتل آقای روحانی قابل مقایسه با آن هتل نیست. با همه اینها معتقدم اینها ایرادهای بنیاسراییلی است. در دولت احمدینژاد هم ریخت و پاشهایی شد اما نه در هتل نیویورک بلکه توسط افراد دیگر و در جاهای دیگر.
آقای رسایی شما به عنوان پایداری دیروز و جدا شده از پایداری امروز، چه توضیحی برای مردم دارید وقتی که نقد از احمدینژاد را ایراد بنی اسراییلی میدانید اما اینکه وزیر امور خارجه در مذاکرات فارسی صحبت نمیکند را حق خودتان برای تذکر قلمداد میکنید.
البته من چنین تذکری ندادم ولی اگر نمایندهیی چنین تذکری داده، حتما برای تذکرش منطقی داشته. شما اشاره میکنید به ریخت و پاشی که من آن را سراغ ندارم اما من اشاره میکنم به ثروتی در اعضای دولت که قابل اغماض نیست. در دولت آقای احمدینژاد میگفتند که آقای محصولی ثروت افسانهیی دارد. البته حتی یک نفر هم به ما نمایندگان سندی ارائه نداد که این ثروت چقدر است و دلیلی ارائه نداد که از راه نامشروع بوده. درحالی که اگر ثروت همه اعضای دولت احمدینژاد را جمع میکردند، با ثروت ادعایی اینها درباره ثروت محصولی به 140 تا 150 میلیارد تومان نمیرسید اما الان فقط یک وزیر دولت روحانی یک هزار میلیارد تومان ثروت دارد. علاوه بر ایشان چند وزیر دیگر به همین میزان ثروت دارند. خود رییسجمهور چقدر ثروت دارد؟ چرا اعلام نمیکند؟ شما میتوانید این حرفها را چاپ کنید؟
بله. چاپ میکنیم اما آقای رسایی همین ادبیات سبب میشود تا بگویند امثال شما و پایداریها به معنای واقعی مخالف دولت نیستید و بهانهجویی میکنید.
اینها بهانهجویی است؟ بنده و مثل بنده به دلیل همین موضوع ثروت آقای محصولی که دوستان شما ادعا میکردند بیش از 100 میلیارد است ولی خودش رد میکرد، نسبت به حضور آقای محصولی در دولت احمدینژاد حتی حضور ایشان در پایداری انتقاد داشتیم ولی چند وزیر دولت یازدهم الان بین 300 تا 1000 میلیارد ثروت شخصی دارند؟
آیا اینها از بیتالمال به دست آوردند یا سوآپ نفت؟ یا قراردادهای تجاری با بصره؟
یعنی فقط وقتی ثروت از سوآپ نفت باشد بد است؟ من نمیخواهم از آقای محصولی دفاع کنم، ایشان باید خودش از خودش دفاع کند ولی همین محصولی که شما این طور به او کنایه میزنید از کار دولتی رفت بیرون وارد کار خصوصی شد اگر رانت خورده استناداتش را چاپ و محاکمهاش کنید. اما سوال این است که آقای نعمتزاده که در تمام سالهای انقلاب مسوول بوده از کجا این ثروت را آورده؟ یا وزیر بهداشت دولت یازدهم ثروتش هزار میلیارد تومان است...
آقای رسایی موضوع بحث ما پایداری بود. اما واقعا آقای هاشمی، وزیر بهداشت این ثروت را با رانت و بیت المال به دست نیاورده است.
اولا از نگاه امام خمینی رحمتالله علیه حتی اگر هم ثروت را از راه مشروع به دست آورده باشند، نباید مدیریت عالی در کشور داشته باشند. ثانیا بر چه اساسی شما میگویید که بقیه ثروتشان را از راه رانت به دست آوردهاند؟ من اساسا با اعطای مسوولیت به کسانی که این طور ثروت دارند مخالفم حتی از راه مشروع و حلال ولی شما بر اساس منطق خودتان جواب دهید.
آقای محصولی سوآپ نفت را در اختیار داشت.
این یعنی رانت؟ خب مگر کسی جز آقای قاضیزاده هاشمی دستگاههای خاص چشم پزشکی را وارد ایران کرد؟ این همه چشم پزشک چرا بقیه نتوانستند این دستگاهها را وارد کنند؟
اما داستان سوآپ نفت یک رانت بزرگ دولتی است.
ولی محصولی هم وقتی در بخش خصوصی بوده این کار را میکرده به اضافه اینکه هیچ کس نتوانست دو سند مستدل به ما در مجلس نشان دهد که سوآپ نفت محصولی بر اساس رانت به وی رسیده. ببینید بنده این منطق شما را قبول ندارم. حتی نمیخواهم آقای قاضیزاده را به رانتخواری متهم کنم اما اگر با مدل شما نگاه کنیم آقای قاضیزاده هاشمی هم رانت خوار است. بر اساس مدل بنده هم وزارت محصولی و هم وزارت قاضیزاده هاشمی بر خلاف توصیه و مدل امام راحل است.
آقای رسایی بسیاری بر این باورند که پایداریها چون در انتخابات حامی جلیلی بودند، با پیروزی روحانی، مشی شان مخالفت با او است. فرقی ندارد مصالح ملی در این مخالفت باشد یا نباشد.
این منطق هم غلط است. اگر این را بپذیریم باید بگوییم که چون سال 84 هاشمی رای نیاورد، احمدینژاد را اذیت میکرد چون سال 88 موسوی به دروغ میگفت که قانون اساسی و رهبری و امام را قبول دارم و دروغ میگفت، اینقدر احمدینژاد را اذیت میکرد.
من در مقام مناظره با شما نیستم اما مسلما روزنامه اعتماد ماههای اول دولت نهم، هیچ گاه این گونه نقد غیرمنصفانه نسبت به احمدینژاد نداشت که امروز تشکیلات پایداری، اظهارات یک معاون رییسجمهور در مورد قلیان را به یک جنجال رسانهیی تبدیل میکند. سوال من این است که خط روحانی چیست که میگویید قبولش ندارید؟ چطور دولتی که سه ماه از آمدنش میگذرد این میزان از شما و پایداریها تذکر سیاسی تحویل میگیرد؟
(خنده) خب آقای روحانی از قبل هم خط و مشی داشته و یک شبه که از توی لپ لپ درنیامده است که ما ایشان را نشناسیم. بالاخره ایشان مشی سیاسی و اعتقاد خاص خودش را دارد برای همین ما ایشان را میشناسیم و این ربطی به سه ماه کار ایشان ندارد. انتقاد ما به جهتی است که ایشان میرود. وقتی کسی جهت رفتنش غلط است دیگر درباره نحوه راه رفتنش صحبت نمیکنند چون آن اشکال خیلی فرعی میشود. بله اگر جهت و مسیر یک نفر درست بود، آن وقت این بحث مهم میشود که چه شکلی راه میرود. مثل انتقاداتی که ما به احمدینژاد داشتیم.
خودتان هم اشاره میکنید که ذهنیتهای سیاسیتان از گذشته روحانی و احتمالا حضورش در طیف مقابل تفکر شما برایتان ملاک است نه عملکرد روحانی به عنوان رییسجمهور؟
ما به منش و جهتگیری ایشان اشکال داریم. به اضافه اینکه سابقه آقای روحانی در طیف مقابل ما نیست مگر جز این است که روحانی عضو جامعه روحانیت بوده؟
دقیقا بفرمایید این خط روحانی که میگویید آن را قبول ندارید چه خطی است؟ خطی که در این شش ماه ترسیم شده؟ یا اینکه شما با عینک دیگری به روحانی رییسجمهور نگاه میکنید؟
نیازی نیست که شما با عینک آقای مصباح یا عینک جلیلی به آقای روحانی نگاه کنید. آقای روحانی مهمترین مشکلش این است که در برابر غرب و به ویژه امریکا منفعل است. مشکلش این است که به آنها خوشبین است. در مشی شخصی ایشان سطح زندگیاش در سطح عموم مردم نیست اصلا قایل به این امور نیست. اینها اشکال است، اینها بین مردم و دولت شکاف ایجاد میکند. برای همین در این 9 ماه شاهد کاهش مقبولیت آقای روحانی هستیم. آقای روحانی تنها دولتی است که ایدئولوژی ندارد، بدنه اجتماعی ندارد. شخصیتش ترکیبی است از خاتمی و هاشمی برای همین باید ایشان را نماد «خاشمی» دانست.
آقای روحانی بدنه اجتماعیاش را از دست داده آقای رسایی؟!
بله از دست داده؛ اینکه یک موضع روشن و صریحی است. چرا کسی برای دعوت ایشان از ثبت نام یارانهها وقعی نگذاشت حتی شما خبرنگاران طرفدار دوآتشه ایشان هم ثبت نام کردید. چرا استاد دانشگاه و حقوقدانی از توافقنامه ایشان حمایت نمیکند مگر ایشان مطالبه نکرد؟ شما خودتان هم این را میگویید.
ما چنین چیزی نمیگوییم.
منظورم شخص شما نیست. الان علی افشاری، زیباکلام، تاجیک و چهرههای مختلف دیگری از جریان شما این حرف را میزنند. برای همین آقای عارف تحرکاتش را زیاد کرده و گاردی گرفته که بگوید او غیر از روحانی است. همین مدیر مسوول شما در اعتماد به زودی خواهید دید که زنبیلش را جای دیگری میگذارد و کارش را شروع میکند. اصلاحطلبان روحانی را از خودشان نمیدانند چون در نهایت روحانی را فردی از جامعه روحانیت میدانند.
آقای رسایی شما در تذکرهایتان به همراه پایداریها تذکراتی میدهید که محتوایش جالب است. «عدم ممیزی در کتاب هاشمی، تکخوانی خانمها و توهین روزنامه بهار، دیدار هیات اروپایی با فتنهگران در سفارت یونان، اعتراض به روند جابهجاییها در کابینه، سهولت سن کابینه، دلیل برداشتن بنرهای صداقت امریکایی، یا موضوع قلیان خانمها» اینها بهانهگیری نیست؟ این موضوعات مهم مملکتی است؟
البته فقط اینها نیست بنده درباره مسکن مهر یا سبد کالا و گرانیها هم تذکر دادهام اما کلا از نگاه دیگران و شما ممکن است این موارد مهم نباشد اما از نگاه من مهم است که در موردش تذکر دادم.
آیا مردم از شما نمیپرسند که چرا 9 دی و فتنه و از این دست مسائل فقط برایتان مهم است؟ در تمام دوره آقای احمدینژاد یک بار شد در مورد تورم و گرانی و نابسامانی ارز و از دست رفتن پولهای نفت تذکری به دولت قبل بدهید؟
در دولت قبل هم جاهایی که فکر میکردم لازم است تذکر دادم و شماها تیتر میزدید حمله یاران احمدینژاد به احمدینژاد. بله گاهی اعتقاد ندارم که دولت در برخی اتفاقها نقش دارد. در زمان احمدینژاد میگفتند دولت دلار را گران کرده است. پس حالا هم باید بگوییم که دولت روحانی دلار را کرده 3300 تومان.
ولی دولت احمدینژاد دلار را گران میکرد...
پس الان هم دولت روحانی دلار را رسانده به 3300 تومان.
کپی شد