پس از پیروزی انقلاب و احساس نیاز مبرم جامعه انقلابی به یک تشکیلات منسجم و یک مرجع مشخص برای تبلیغات اسلامی که همه بتوانند بدان مراجعه کنند با مشورت جامعه مدرسین و همکاری دفتر تبلیغات قم در تیر ماه سال ۶۰، شورایعالی تبلیغات اسلامی تشکیل شد که به حضور مبارک [امام خمینی(س)] معرفی و مورد تأیید قرار گرفت. این شورا برای نیل به اهداف بالا سازمان تبلیغات اسلامی را تأسیس کرد و دفتر تبلیغات قم و دفتر انتشارات وابسته به جامعه مدرسین را زیر پوشش مالی خود قرار داد و برای هماهنگ ساختن فعالیتهای تبلیغی ارگانهای انقلابی که امری ضروری بود شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی را به وجود آورد. (صحیفه امام، ج16، ص370)
متن فوق قسمتی از گزارش خدمات اعضای شورای عالی تبلیغات اسلامی است که درجهت تایید همکاری سازمان ها و نهادهای دولتی و ارگان های انقلابی برای توسعه فعالیت های سازمان تبلیغات و توانمندی بیشتر آن خدمت امام خمینی(س) ارسال شده بود.
پاسخ حصرت امام به این گزارش، مبنی بر «تشکر عمیق از علما و فضلای محترم حوزه علمیه قم» و درخواست «اولویت دادن به امور تبلیغی» و لزوم همکاری جدی «نهادهای دولتی و ارگانهای انقلابی و ذی ربط در این وظیفه الهی با شورای مذکور» بهانه ای شد تا پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، به درج مطلب ذیل با عنوان «تراز تبلیغات اسلامی از منظر امام خمینی(س)» از نشریه حریم امام اقدام کند:
سید محمد حسن مخبر: به باور بسیاری از اندیشمندان و انسان شناسان، انسان یگانه موجودی است که بر اساس آگاهی و اراده انتخاب می کند و مطابق انتخابش تصمیم می گیرد و برابر تصمیمش عمل می کند. بر این اساس عملی را می توان انسانی و ارزشمند دانست که از بستر آگاهی و آزادی و اراده انسان بر خیزد نه از سر جهل یا اجبار و اکراه و ترس و از همین رهگذر است که «آگاهی» و «دانستن» را برترین مایه شرافت آدمی به شمار می آورند و ممانعت از رشد آگاهی یا دیوار کشیدن بر سر راهِ دانستن و تعقل بشر را برترین اهانت به کرامت انسانی و الهی او می دانند.
تمام ادیان الهی، بویژه اسلام (به عنوان آخرین پیام آسمانی خدای بزرگ) روش دعوت خویش را بر پایه آگاه سازی انسان ها استوار کرده اند و در عین بیان آشکار حق و باطل و تبیین سعادت و شقاوت آدمی، انتخاب ایمان یا کفر را بر عهده انسان نهاده اند «وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْیُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْیَکْفُرْ» [سوره کهف، آیه 29] و پیامبران را از إعمال هر گونه اکراه برای گرایش به ایمان باز داشته و آن را نکوهیده اند «أَ فَأَنْتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَکُونُوا مُؤْمِنینَ» [سوره یونس، آیه 99].
تعالیم کتب آسمانی به ویژه قرآن کریم برترین نقش و رسالت پیامبران را بشارت دادن مردمان به آثار پر ارج و سعادت بخش ایمان در زندگی دنیا و آخرت و انذار دادن آنان از آثار مخرب کفر و فساد دانسته است « وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشیراً وَ نَذیراً» [سوره سبأ، آیه28] و از سویی دیگر مردمان به ویژه گروندگان به پیامبران را به تبعیت از دستورات وحی و بشارتها و انذارهای آنان فراخونده است و آن را موجب احیاء فرد و جامعه معرفی کرده است «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُم» [سوره انفال، آیه 24]. بر این اساس ارائه آگاهی و تبلیغ حقیقت (به معنای رساندن آن حقیقت به گوش و دل مخاطبان) در فرهنگ دینی از اهمیت بسیاری برخوردار است. راز این اهمیت را باید در نفوذ اگاهی ها در اعماق قلب و فکر انسان و زمینه سازی آن آگاهی ها برای بروز اراده مردمان در انتخاب راه دانست.
افزون بر این تجربه تاریخی بشر شهادت می دهد که زور و اکراه هرگز و در هیچ مسیری نتوانسته است دلهای مردمان را با خود همراه کرده و مسخر سازد و اگر چند روزی هم موفق به جولان شده باشد، دیری نپائیده است که انسان ها از عامل اکراه، منزجر شده و بر علیه او و آنچه اکراه کرده است سر به طغیان برداشته و طومار آن را در هم پیچیده اند.
بر پایه این تعالیم وحیانی و توجه به حقایق عینی تاریخی است که دین شناسان خبیر و اندیشمندان بصیر، طریقت انبیاء را برگزیده و تبلیغ و تبیین معارف عالیه اسلامی و فضائل والای انسانی را برترین راه هدایت مردمان دانسته و بدان همت گمارده اند.
نویسنده بر آن است تا در این مختصر به برخی از اصول تبلیغات دینی در اندیشه امام خمینی(س) نگاهی اجمالی داشته باشد و ویژگی های آن را در منظومه فکری ایشان به جستجو بنشیند بدان امید که بدین وسیله در مسیر تبلیغ دین مبین، چراغی هر چند کوچک بر افروخته باشد.
چیستی، چرایی و اهمیت تبلیغات
اگر چه اهل لغت واژه تبلیغ را به معنای رسانیدن و واصل کردن معنا کرده اند اما حقیقت تبلیغ از منظر امام خمینی(س) عبارت از شناساندن و معرفت آفرینی است. گفتن و شنیدن از چیزی که همگان می شناسند و می دانند اگر چه می تواند «تذکر» باشد اما نمی توان بر آن نام تبلیغ نهاد چرا که آن مفهوم یا حقیقت نزد فرد وجود دارد و گوینده یا نویسنده تنها آن را به یاد مخاطب خویش می آورد نه آن که او را به شناخت تازه ای رسانده باشد. بنا بر این تبلیغ آنگاه تبلیغ خواهد بود که بتواند عرض یا عمق آگاهی های انسانی را افزایش دهد و دامنه معرفت و دانسته هایش را وسیع نماید.
آنچه تبلیغ می شود نیز می تواند مشتمل بر آگاهی هایی باشد که انسان را در طریق انسانی و الهی خویش رشد داده و به پیش برد که در این صورت محصولش در قامت رشد اخلاق ، تدین، علم، ظلم ستیزی، حق خواهی، عزتمندی و سایر فضائل انسانی و الهی در فرد و جامعه بروز می کند یا می تواند مشتمل بر اموری باشد که انسان را از کمال انسانی و الهی خویش تهی کند و خصال حیوانی او را بر فضائل انسانیش غلبه دهد که در این صورت بی اخلاقی، خود خواهی، زیاده خواهی، سلطه گری، حق ناشناسی و رذایلی از این دست را موجب می شود و یا از او موجود بی اختیاری می سازد که به مثابه یک ابزار در اختیار صاحبان زر و زور و تزویر قرار گیرد و هیچ رسالتی جز خوردن و خوابیدن و خوش بودن و امتثال کردن نشناسد.
بر همین اساس امام خمینی(س) اخلاق را آگاهی بخشیدن به خوبی ها و فضیلت ها و برانگیختن مردمان برای روی آوری بدانها و آشکار کردن زشتی ها و ارائه دادن راه گریز و پرهیز از آنان معرفی می کند و از مبلغان خصوصاً مبلغان معارف دینی می خواهد که به شناساندن امور مجهول و نا آشنای اسلام ناب محمدی(ص) در عرصه های فردی و اجتماعی در حوزه های مختلف زندگی روی بیاورند.
«تبلیغات، که همان شناساندن خوبی ها و تشویق به انجام آن و ترسیم بدیها و نشان دادن راه گریز و منع از آن است، از اصول بسیار مهم اسلام عزیز است. ان شاء اللَّه در محدوده توانتان نقاط کور و مجهول را براى مردم شریف ایران و جهان اسلام باز و روشن نمایید؛ و چهارچوب اسلام ناب محمدى، که ترسیم قهر و خشم و کینه مقدس و انقلابى علیه سرمایه دارى غرب و کمونیسم متجاوز شرق است، و نیز راه مبارزه علیه ریا و حیله و خدعه را به مردم و بخصوص جوانان سلحشورمان نشان دهید.» [صحیفه امام،ج 21، ص339]
حقیقت آن است که تبلیغ، بیش و پیش از هر چیز بر اندیشه و جان انسانها اثر می گذارد و آنها را به انفعال وا می دارد. چه بسا سخن و تبلیغی که در عمق جان و اندیشه کسی نفوذ کند تا آن که تمام تصمیم هایش را تحت تأثیر خویش درآورد و جهت زندگی او را تغییر دهد و او را یکسره از مسیر تباب و تباهی به شاهراه راستی و صدق رهنمون شود و یا آنکه تبلیغی سوء، آنچنان بر عقل و دل انسان پرده بیفکند که خورشید حقیقت را منکر و تاریکی و ظلمات گمراهی را یگانه طریق سعادت تلقی نماید. بدین سان امر تبلیغ به مثابه سلاح برانّی خواهد بود که اگر در دست عاقلان و مجاهدان خداشناس قرار گیرد، بندهای جهالت و نادانی را از دست و پای عقل و جان انسانها می گسلد و درنده خوئی و برتری جوئی را به زنجیر می کشد و اگر در دست زنگیان مست قرار گیرد عقل و خرد را از پای در آورده و تعصب و جهالت و جاهلیت را با شعار « َ قَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى» [سوره طه، آیه64] تفوق می بخشد.
امام خمینی(س) با درکی روشن از وضعیت جهان معاصر و میدان تأثیر تبلیغات در دنیای مدرن، ضرورت و اهمیت تبلیغات اسلامی را در سخنان متعددی یادآور می شوند. ایشان تبلیغات را از اموری می داند که در دنیای معاصر نقشی محوری داشته و در رأس هرم توجه جهانیان قرار گرفته است. تبلیغات از منظر ایشان سلاح برنده ایست که بیش از سلاح های جنگی مؤثر و هراس انگیز است. تبلیغات صحیح در منظر امام ارزشی برابر با خونهای شهیدان دارد چه این که در طول تاریخ، قلم و بیان مبلغان صادق و راست کردار، خیل مجاهدان شاهد و شهیدان مجاهد را پرورش داده و از حریم اسلام ناب دفاع کرده است.
«مى شود گفت که [تبلیغات] در دنیا در رأس همه امور قرار گرفته است مى توان گفت که دنیا بر دوش تبلیغات است.» [صحیفه امام،ج 14، ص53]
تبلیغات در نظام اسلامی
بی تردید شکل و محتوای تبلیغات هر ملت یا کشوری با نوع جهان بینی و اندیشه حاکم بر آن نسبتی مستقیم دارد که نمی توان از آن چشم پوشید. همانطور که تبلیغات نظامهایی که بر اندیشه لیبرالیستی مبتنی هستند بنا بر اقتضائات و مبانی لیبرالیسم شکل می گیرد، در نظامهای اسلامی نیز باید از رنگ و بوی تعالیم اسلامی برخودار باشد به گونه ای که بتوان فرم و محتوای تبلیغ را برآمده از تعالیم اسلامی دانست و به آن احتجاج کرد.
تبلیغات در نظام جمهوری اسلامی نیز افزون بر عناصر انسانی و فراگیر امر تبلیغ، می باید بر اصولی متکی باشد که برآمده از متن تعالیم اسلامی بوده و نشانگر محتوای واقعی نظام اسلامی باشد. به عبارت دیگر تبلیغات در نظام اسلامی بیش از هر چیز بر دو مؤلفه تبلیغ صحیح از اسلام و اخلاق صحیحِ تبلیغ استوار است. دو مؤلفه ای که در اندیشه تابناک امام خمینی(س) به خوبی تبیین شده است.
تبلیغ اسلام
در دنیای معاصر تبلیغات گوناگون و وسیعی به نام اسلام در جریان است و گروه های مختلفی خود را داعیه دار تبلیغ دین می دانند و قرائتهای مختلفی از اسلام را به دنیا ارائه می کنند. طیف وسیع این تبلیغات، گونه های مختلفی از اسلام را برای مردم دنیا به نمایش می گذارد. در این طیف وسیع از اسلام لیبرال و سکولار تا اسلام سلفی و اسلام وهابی را می توان سراغ گرفت. ظهور و بروز این قرائات مختلف، گونه هایی از اسلام را به مردم دنیا ارائه می کند که به وضوح با یکدیگر تقابل داشته و گاه یکدیگر را نفی می کنند. امام خمینی(س) بر این باورند که باید اسلام را همانگونه که هست با تبلیغاتی صحیح به دنیا معرفی کرد. بی تردید اسلام ناب در اندیشه امام خمینی(س) نه با اسلام لیبرال و سکولار نسبتی و نه با اسلام سلفی و وهابی قرابتی دارد. اسلام ناب در اندیشه امام، اسلامی است که در اوج سماحت، سهولت، لطافت، صلح جویی، پرهیز از افراط و تفریط و مشی اعتدال گرای خود، با ظلم پذیری و فساد انگیزی میانه خوبی ندارد و در برابر جباران و گردنکشان و متجاوزان (مادام که بر این خصال باقی بمانند) شدید و آشتی ناپذیر است.
اسلامی که نمی تواند به بهانه زهد و تقوی، چشم بر ناراستی ها و نادرستی های میدان سیاست ببندد و آن را به نا اهلانی که خویش را اهل سیاست می پندارند وانهد و خود را در شبستان مساجد یا صحن حسینیه ها و عبادتگاه خانه ها محبوس کند و توهمی از تقرب به خدا را در دل پیروانش بپرورد. اسلامی که حقوق همه انسانها، نژادها، ملیّت ها، ادیان و مذاهب را پاس می دارد و حرمت آنها را در شرایطی برابر، برادرانه محافظت می کند اما هرگز حاضر نیست در برابر قدرتهایی که خود را آقای دنیا می پندارند تن به بندگی و ذلت دهد. از منظر امام خمینی(س) چنین اسلامی باید به دنیا معرفی شود. اسلامی که با فطرت انسان ها بیگانه نیست و اگر موفق به شناساندن و تبلیغ آن بشویم شاهد تمایل فطرت های جستجوگر و حق خواه به آن، در تمام دنیا خواهیم بود.
«باید با تبلیغات صحیح، اسلام را آن گونه که هست، به دنیا معرفى نمایید. وقتى ملتها اسلام را شناختند، قهراً به آن روى مىآورند. » [صحیفه امام،ج 15، ص321]
موفقیت در تبلیغ چنین قرائتی از اسلام که در منظومه اندیشه امام «اسلام ناب محمدی» نام گرفته است موجب می شود تا هر بیننده منصفی از هر کجای دنیا پیام سعادت بخش و فطرت پسند اسلام را بشنود و خود را به آن متمایل بیابد. از آنجا که اسلام ناب با زبان جهان آشنای فطرت سخن می گوید سخنی آشنا را در گوش انسانها زمزمه می کند و آنگاه که ابزار تبلیغ بتواند این صدای آشنا را به گوش جانهای آشنا با آن برساند، دلها را متحول خواهد کرد. این همان چیزی است که امام آن را صدور انقلاب خوانده بودند.
«ما که مى گوییم اسلام را ما مى خواهیم صادر کنیم، معنایش این نیست که ما سوار طیاره بشویم و بریزیم به ممالک دیگر. یک همچو چیزى نه ما گفتیم و نه ما مىتوانیم. اما آنکه ما مىتوانیم این است که به وسیله دستگاههایى که داریم، به وسیله همین صدا و سیما، به وسیله مطبوعات، به وسیله گروههایى که در خارج مىروند، اسلام را آن طورى که هست معرفى کنیم. اگر آن طورى که هست معرفى بشود، مورد قبول همه خواهد شد. بشر به فطرتش یک فطرت سالم است، اگر یک چیزى را القا بکنند، روى فطرت سالم خودش قبول مىکند و قدرتمندها از همین معنا مى ترسند. بنا بر این ما یک وظیفه بسیار بزرگ بر عهده داریم... و آن اینکه اسلام را آن طورى که هست، آن طورى که خداى تبارک و تعالى فرموده است، آن طورى که در روایات و در قرآن ما هست، آن طور به مردم ارائه بدهیم و به دنیا ارائه بدهیم، ... آن چیزى که با ارشاد حاصل بشود، قلب مردم را بر مىگرداند. و این کار، این هنر از اسلام مىآید و این هنر از احکام اسلام مىآید، نه با یک توپ و تانک بخواهد کار بکند، او نمىتواند کارى بکند و شما مىبینید که با اینکه قدرتهاى بزرگ داراى آن قدرتها هستند هر
روز در دنیا دارند شکست مىخورند.» [صحیفه امام،ج 18، ص364]
اگر چه شایسته آن است که تمام اعضاء یک جامعه اسلامی که به اسلام ایمان دارند مبلغان آن باشند اما در میان آنان رسالت و وظیفه حوزه های علمیه، مراجع عظام، فضلا و طلاب از همه سنگین تر است. آشنایی بیشتر با تعالیم اسلامی و آموزه های قرآن و سنت رسول اکرم(ص) و ائمه هدی (ع) اقتضاء می کند تا ایشان بیش از هر گروه دیگر در تبلیغ تعالیم دین چه در داخل و چه در خارج از کشور پیشتاز باشند و اسلام را مطابق آنچه در متون دینی منعکس شده است و با توجه به گستره وسیع آن، به جامعه ارائه کنند و تبلیغ نمایند.
اسلامی که توسط مقدس مآبان متحجر و غرب گرایان لیبرال تبلیغ می شود نسخه های ناقص و محرَّفی از اسلام را به مردمان معرفی می کند که نه تنها از تعالیم جامع دینی فاصله خواهد داشت بلکه یا به انزوای دین از جامعه می انجامد یا با تنگ نظری های بیهوده، دین و تعالیم دینی را ناکارآمد جلوه خواهد داد و یا به تقطیع و مثله شدن آن خواهد انجامید.
از این روست که امام خمینی(س) این رسالت خطیر را در جای جای بیاناتشان به علماء و طلاب حوزه های علمیه یاد آوری فرموده و آنان را به تبلیغ دقیق و جامع اسلام ناب دعوت می کنند.
«اسلام براى همه چیز، براى همه زندگیها، برنامه دارد. این را کى باید معرفى کند جز علماى اسلام؟ علماى اسلام- کثّر اللَّه أمثالهم- با همه زحمتهایى که مىکشند، با همه رنجهایى که مىبرند لکن مسئولیتشان زیادتر از این معانى است. خداى تبارک و تعالى به آنها عزت داده است، به آنها عظمت داده است، دیگران را تَبَع آنها قرار داده است، ملت را تابع آنها قرار داده است؛ اینها همه مسئولیت مىآورد؛ همان طورى که رسول اکرم- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- مسئولیت داشت و قیام کرد بر مسئولیت خودش؛ قیام کرد به مسئولیت خودش. باید قیام کرد به مسئولیت؛ باید اسلام را آن طورى که هست، نه آن طورى که حالا در دست مثلًا چهار تا فرض کنید مقدس مآب فقط کتاب مفاتیح است، و عرض مىکنم که باید آن طورى که هست احکام اسلام را معرفى کرد. گفت به دنیا که ما یک همچو کالاى بزرگى داریم، یک همچو قوانین مترقى داریم؛ محتاج نیستیم به اینکه در قوانین به کسى دیگر مراجعه کنیم؛ در هر بابى از ابوابْ قانون داریم ما. اسلام تکلیف معین کرده است، قانون معین کرده است؛ مسلمین محتاج نیستند به اینکه در قوانین تبعیت از غیر بکنند. ... بر علماى اسلام است که ... اسلام را،
همه شئون اسلام را، همه فنون اسلام را، همه احکام اسلام را بنویسند، بیان کنند، عرضه بدارند به دنیا. قوانین اسلام را در هر رشتهاى که هست بنویسند، منتشر کنند؛ اگر موفق بشوند دستگاه فرستنده پیدا بکنند که به دنیا ابلاغ بکنند؛ اسلام را آن طور که هست معرفى کنند به دنیا؛ بفهمد دنیا که ما چه داریم و با اینکه این را داریم این طور زندگى مىکنیم. این مسئولیت بزرگى است که به دوش علماى اعلام- أعلَى اللَّه کلِمَتَهُم- به دوش آنهاست و شما آقایان، شما فضلاى اعلام و علماى جوان هم مسئولیت دارید؛ آتیه اسلام به دوش شماست مسئولیتش؛ الآن هم مسئولیت دارید و بسیار مسئولیت سنگینى است.» [صحیفه امام،ج 2، ص36]
نکته دیگری که امام خمینی(س) در امر تبلیغ اسلام به آن توجه ویژه مبذول داشتند مسئله ضرورت تبلیغ در بیرون از مرزهای جغرافیایی و همزبانی با سایر مللی است که مخاطبین تبلیغات اسلامی قرار می گیرند. اگر چه امروزه با پیشرفت فن ترجمه، اغلب آثار اندیشمندان دنیا به زبانهای دیگر ترجمه می شوند اما هر محقق کارآشنایی می داند که در فنّ ترجمه، افزون بر فقدان واژه معادل برای بسیاری از واژگان زبان مبدأ ، ظرایف و لطافتهای زبانی نیز یا مطلقاً ترجمه پذیر نیستند و یا ترجمه آنها کاری به غایت دشوار است . گذشته از این نکته، نسبت تأثیری که در تبلیغ چهره به چهره وجود دارد با نسبت آن در بهترین ترجمه های آثار مکتوب، قابل قیاس نیست. افزون بر این که ترجمه آثار یا گفتارها به عنوان واسطه به همان میزان که می تواند موجب شکل گیری مفاهمه شود می تواند کار مفاهمه را با مشگل و گاه با سوء فهم رو به رو کند.
از سوی دیگر با گسترش امکان ارتباطات و سرعت انتقال اطلاعات در دنیا، امر تبلیغ نیز از ضرورتها و اقتضائات دیگری برخوردار می شود. توجه به ورای مرزهای ایران و حتی بیرون از جوامع اسلامی و تبلیغ صحیح و ارائه آگاهی های درست و جامع از اسلام در جوامع مسلمان و غیر مسلمان یکی از همین ضرورتها و اقتضائات است که امام خمینی(س) به آن توجه داشته اند و به همین سبب آموختن زبانهای زنده دنیا را برای مبلغین اسلام و حکومت اسلامی ضروری بر می شمارند و بر آن تأکید می ورزند.
«بحمد اللَّه امروز که ما از آن قید و بندها رهایى پیدا کردهایم باید توجه به این معنا داشته باشیم که امروز حوزهها با دیروز حوزهها فرق دارد. ... الآن دنیا یک تحولى پیدا کرده است که کأنّه عائله واحده شده است. این صحبتى که من الآن براى شما مىکنم ممکن است که بعد از دو ساعت دیگر در امریکا هم منعکس بشود و همین طور هر مطلبى که در ایران واقع مىشود در همه دنیا پخش مى شود. یعنى یک کسى اگر صدا بکند به صداى عادى، صداى او قبل از اینکه به آخر این مجلس برسد به امریکا رسیده است. وضع این طور شده، دنیا کأنّه همه مجتمع شده است در یک محصوره کوچکى از حیث جهات.
ما امروز نمىتوانیم مثل سابق فکر کنیم، ما سابق تبلیغاتمان محصور به ایران بود.گاهى اتفاق مىافتاد که در یک جاى دیگر هم مىرفتند اما گاهى بود، خیلى کم. ... پیشتر احتیاج به زبان، زبان هاى خارجى نبود، امروز احتیاج است به این، یعنى جزو برنامه تبلیغات مدارس باید زبان باشد، زبانهاى زنده دنیا، آنهایى که در همه دنیا شایعتر است. این باید یکى از چیزهایى باشد که در مدارس دینى ما که مىخواهند تبلیغ بکنند، این امروز محل احتیاج است، مثل دیروز نیست که ما صدامان از ایران بیرون نمىرفت. امروز ما مىتوانیم در ایران باشیم و به زبان دیگرى همه جاى دنیا را تبلیغ کنیم، در همه جا مبلغ باشیم» [صحیفه امام،ج 18، ص 103و104]
اخلاق تبلیغات
نمی توان از تبلیغ برای اسلام سخن گفت اما از ضرورت رعایت موازین اخلاقی و بایدها و نبایدهای اخلاقی چشم پوشید. به راستی چگونه ممکن است در تبلیغ دینی که خدای بزرگ، پیامبرش را به داشتن خلق عظیم ستوده است «وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیمٍ» [سوره قلم، آیه 4] و خوش خلقی، نرم خویی، لطافت قلب، پذیرندگی و مهربانیش را جلوه ای از رحمت خدا و عامل جذب دلها به سوی او معرفی کرده است « فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک» [سوره آل عمران، آیه 159] و خود نیز فلسفه بعثتش را تتمیم مکرمت ها و بزرگی های اخلاقی معرفی کرده است «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاق» [مکارم الاخلاق، ص8] از اخلاق سخن نگفت یا به آن التزام نداشت؟ آیا تبلیغ اسلام بی آنکه از بستر اخلاق برخاسته باشد می تواند تبلیغ اسلام ناب محمدی(ص) محسوب شود؟
رکن دیگری که در حوزه تبلیغ، مورد توجه امام خمینی(س) قرار گرفته است اصل مهم و اساسی اخلاق تبلیغ است. اخلاق به عنوان یک حقیقت پیش از دین، برای همه انسانها مطلوب بوده و عامل ارزیابی، محبت یا تنفر تلقی می شود. نباید از نظر دور داشت که مفاد آیه 159 سوره مبارکه آل عمران تنها به شیوه حضرت رسول(ص) در ایام پس از رسالت اشاره نمی کند بلکه آن را از فضائلی می شمارد که پیش از بعثت هم با آن حضرت بوده است و اگر نگوئیم تمام، اغلب مسلمانان پیش از آنکه ندای دعوت آن حضرت را به خوبی بشنوند و به آن ایمان بیاورند، مجذوب اخلاق آسمانی آن جناب می شدند و این نکته پرده از اهمیت توجه به اخلاق در امر تبلیغ دین بر می دارد.
آن چنان که از بیانات امام خمینی(س) استفاده می شود، به کار گیری امور غیر اخلاقی مانند دروغ و تهمت، از مشخصات تبلیغات غیر اسلامی، بلکه از ویژگی های تبلیغات دشمنان اسلام است. بر همین اساس می توان به روشنی دریافت که از منظر امام، تبلیغات صحیح و مورد نظر اسلام تبلیغاتی است که تحت هیچ شرایطی و با هیچ بهانه و مصلحتی، از دروغ و تهمت در آن اثری یافت نمی شود و جز بیان صادقانه و اخلاق مدار، در آن راه نمی یابد.
«از همه بدتر و بالاتر تبلیغات دامنه دار از اول انقلاب تا امروز است، که براى تضعیف روحیه ملت مقاوم و رزمندگان عزیز به هر نوع دروغ و تهمتى متشبث شدند، ولى بحمد اللَّه نه تنها هیچ یک از تیرهاى آنان به هدف نرسید، که نتیجه معکوس داد» [صحیفه امام،ج 19، ص370]
فطرت سالم انسانی از دروغ و تهمت و سایر امور غیر اخلاقی متنفر است و هر تعلیم آلوده به آنها را ولو پس از مدتی، با تنفر، از ذهن و قلب خویش بیرون می ریزد و در پی حقیقتی ناب و صریح می رود و در هر کجا صداقت و سلامت را بیابد بدان دل خواهد داد بی آنکه در انتظار بنشیند تا ببیند این سخن از کدام گوینده است و به چه نامی تبلیغ می شود؛ چرا که فطرت انسانی با تکیه بر الهام الهی و ندای پیامبر درونی خویش می داند که خدایش را جز در مأمن صداقت و عدالت و زیبائی های اخلاقی نخواهد یافت « إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسان » [سوره نحل، آیه 90] و او جز بر اساس خوبی ها حکم نمی کند. آلودن امر تبلیغ، با رذیلتهای اخلاقی، در منظومه اندیشه و تعالیم اسلامی هرگز قابل قبول یا قابل توجیه نبوده و نخواهد بود و در عمل نیز نتیجه مطلوبی نخواهد داشت چنان که از حضرت سید الشهدا حسین بن علی(ع) روایت شده است که فرمود: هر کس کاری را از طریق معصیت خدا به انجام رساند مطلوبش را زودتر از دست خواهد داد و به آنچه نامطلوبش بوده است با سرعت بیشتری خواهد رسید. « مَنْ حَاوَلَ أَمْراً بِمَعْصِیَةِ اللَّهِ کَانَ أَفْوَتَ لِمَا یَرْجُو وَ
أَسْرَعَ لِمَا یَحْذَرُ» [تحف العقول، ص248].
به همین سبب امام خمینی(س) بر سلامت و صحت تبلیغ تأکید می کنند و آن را یک ضرورت بر می شمارند.
«باید بدانید که تبلیغات در رأس امور است و هر روز باید حجمش زیادتر گردد. امروز که ما مقابل تمام دنیا ایستاده ایم، لا اقل باید تبلیغات خودمان سالم باشد و تبلیغات صحیحى داشته باشیم.» [صحیفه امام،ج 18، ص49]
ایشان رعایت اخلاق را نه تنها در تبلیغات به معنای کلّی و نه فقط تبلیغ در ورای مرزهای ایران اسلامی بلکه در هر نوع تبلیغی ولو تبلیغات انتخاباتی ضروری بر می شمارند و بر پرهیز از آلوده کردن تبلیغات به امور خلاف اخلاق عالیه اسلامی تأکید می کنند. از منظر امام خمینی(س) تبلیغ برای اسلام یا تبلیغ برای انتخاب فرد یا گروهی برای خدمت به جامعه اسلامی با وجود چنین تخلفاتی منافات دارد. چنین تبلیغی نه در دل مخاطبان اثر خواهد کرد و نه چنان مبلغی می تواند داعیه خدمت به اسلام داشته باشد چرا که از منظر اسلام ناب محمدی(ص) که امام خمینی(س) منادی آن است، هدف هیچگاه توجیه کننده وسیله نبوده و نخواهد بود.
«سعى کنید تبلیغات انتخاباتى شما در چهارچوب تعالیم و اخلاق عالیه اسلام انجام شود؛ و از کارهایى که با شئون اسلام منافات دارد جلوگیرى گردد. باید توجه داشت که هدف از انتخابات در نهایتْ حفظ اسلام است. اگر در تبلیغات حریم مسائل اسلامى رعایت نشود، چگونه منتخبْ حافظ اسلام مى شود. باید سعى شود تا خداى ناکرده به کسى توهین نگردد» [صحیفه امام،ج 21، ص11]
نکته دیگری که باید در امر تبلیغ به آن توجه ویژه داشت این حقیقت است که گفته ها، نوشته ها و سایر آثار تبلیغی، آنگاه ثمر بخش خواهند بود که با اعمال و رفتار منادیان و مبلغان آنها منطبق باشد. فاصله میان رفتار و اعمال منادیان یک امر مقدس یا مطلوب، بی تردید به ایجاد تناقض در ذهن مخاطبین منجر می شود. بی رنگ شدن و به فراموشی سپردن محتوای تبلیغ، کمترین اثری است که چنان تناقضی از خویش به جای می گذارد، هر چند این اثر گاه تا جائی پیش می رود که اصل دعوت و اساس محتوای تبلیغ به استناد رفتار مبلغان تکذیب می شود.
امام خمینی(س) با توجه به این اصل اساسی در دفعات مختلف مسئولان ، روحانیون و همه آنان که به هر صورت منادیان اسلام ناب به شمار می آیند را به رعایت انطباق اعمال با تعالیم اخلاقی و دستورهای اسلامی فرا خوانده اند. اگر چه گاهی مخاطبان مستقیم فرمایشات ایشان افراد خاصی از یک نهاد خاص بوده اند اما ملاک این توصیه ها به قدری عام و شامل است که می توان آنها را به تمام گستره تبلیغ و وسعت مبلغان، نهادها، وابستگان به نظام اسلامی و دلبستگان به اسلام ناب محمدی(ص) تسری و توسعه داد.
«شما آقایان که در سفارتخانه ها هستید موظفید عقلًا و شرعاً به اینکه هر چه سادهتر، سفارتخانه هاتان هر چه ساده تر باشد. و کیفیت معاشرتتان با آن اشخاصى که کارمند هستند در آنجا و به اصطلاح شما زیردست گفته مىشوند، برادرانه باشد. و در عین حالى که آنها از شما بپذیرند مطالبى که مىگویید، لکن برادرانه باید باشد. و همین طور وضع مهمانیهایتان، وضع گذران خودتان، وضع کسانى که در آنجا کار مىکنند، آنها باید متحول بشود به یک وضع اسلامى که هر کس مىآید در آنجا اسلام را در آنجا عملًا ببیند. ما هر چه فریاد بزنیم که ما اسلامى هستیم و جمهورى اسلامى هستیم، لکن وقتى ببینند ما را که در عمل، غیر او هستیم، از ما دیگر باور نمىکنند. وقتى مىتوانند باور کنند از ما که مایى که مى گوییم جمهورى اسلامى هستیم، عملمان هم آن طور باشد. عمل طاغوتى نباشد. و قول، قول اسلامى، عمل اسلامى باشد و خود رفتار، اسلامى باشد.» [صحیفه امام،ج 13، ص488]
اگر چه سخن گفتن از تراز تبلیغ اسلامی در اندیشه امام خمینی(س) فرصتی تفصیلی و مجالی وسیع می طلبد و نویسنده این مختصر نیز به قصور دانش خود نسبت به افقهای وسیع و قلل مرتفع اندیشه آن پیشوای بی نظیر معترف است و مجال این مقاله نیز بیش از این مقدار اقتضاء نمی کند اما جای دارد تا با توجه به آنچه در این سطور گذشت، نسبت به آنچه در روزگار ما و تحت عنوان تبلیغات اسلامی می گذرد نگاهی دوباره بیفکنیم و آن فعالیتها را در میزان تعالیم آن پیر سفر کرده وزن کنیم و قصورها و تقصیرها را جبران نمائیم و از خود بپرسیم که چه نسبتی میان تبلیغات عصر ما و تبلیغات تراز اسلام در منظر امام وجود دارد؟ و از آن مهمتر آنکه آیا میان رفتارهای فردی و اجتماعی ما در عرصه های فرهنگ، سیاست، اقتصاد و ... و میان تعالیم اسلامی نسبتی بر قرار است؟ و آیا عمل و گفتار ما نسبت به تعالیم دینی منطبق بوده است یا نه؟