حجتالاسلام و المسلمین سید مهدی امام جمارانی از روحانیون با سابقه تهران است؛ وی همان کسی است که منزل خود و خواهرش را بعد از سکونت امام در تهران به ایشان واگذار کرد و همواره ارتباط تنگاتنگی با امام، حاج احمد آقا و دفتر امام داشت. امام جمارانی که از موسسین مجمع روحانیون مبارز است با مرحوم شیخ محمدعلی صدوقی در تمام این سالها دوستی و همنشینی داشته و حتی در محل سکونت نیز به یکدیگر نزدیک بودهاند. به همین بهانه به سراغ ایشان رفتیم تا خاطرات خود را از این دوستی قدیمییرایمان بازگو کند....
حاجآقا لطفا در ابتدا از سابقه آشنایی با مرحوم صدوقی بفرمایید که از چه زمانی و در کجا آغاز شد؟
زمان آشنایی من اوایلی بود که آقای صدوقی به قم آمدند. در قم به اعتبار اینکه پدر ایشان آیتالله صدوقی از جوانی با امام خیلی آشنایی داشتند و خیلی نزدیک بودند، ایشان را شناختم و لذا زمانی که آقای حاج شیخ محمدعلی صدوقی به قم آمد با مرحوم حاج احمد آقا خیلی مانوس بودند و همان نزدیکی پدرانشان باعث شده بود که آقای صدوقی هم با حاج احمد آقا خیلی آشنا بشود.
شما در جریان فعالیتهای سیاسی ایشان بودید. در دو الی سه سال قبل از انقلاب چه فعالیتی میکردند؟ آیا در توزیع اعلامیههای امام نقش داشتند؟ آقای صدوقی جزو مشاورین حاج احمد آقا بودند؛ در کنار حاج احمد آقا چه نقشی ایفا میکردند؟
مرحوم صدوقی قبل از اینکه مشاوری برای حاج احمد آقا باشد، مشاور خوبی برای پدرشان در یزد بودند. آن زمان شاید سن آقای صدوقی زیاد بالا نبود که خودشان شخصا تصمیم گیر در مسائل یزد و مبارزات باشند، الا اینکه با مشورت آقای صدوقی پدرشان تصمیماتی را میگرفتند و تصمیمات بسیار جالبی بود. زیرا یزد با اینکه خیلی امید نبود که در مبارزات زیاد فعال باشد، دیدیم بعد از اینکه تبریز به پا خاست، به حرکت آمد و خیلی هم بلوا شد و افرادی کشته شدند. در روز چهلم یزد ما در تهران یک مجلسی گرفته بودیم و آن در مسجد جامع تهران بود که جمعیت زیادی هم شرکت کرده بود و خیلی روز عجیبی بود. چون بیش از مقدار جمعیت حاضر در مسجد، در خیابانها پلیس بود ولی در عین حال مردم جرات کردند و به آن جلسه آمدند.
در مسئله فعالیتهای انقلابی در یزد در جریان فعالیتهای آقای صدوقی بودید؟
نهضتی که در یزد ایجاد شد، بهخاطر شهید صدوقی و فرزند ایشان آقای محمدعلی صدوقی بود و این راهکارهای زیادی داشت که مردم را اینطور به جنب و جوش بیاورند و یزد به حرکت در بیاید. انصافا یزد طوری حرکت کرد که بسیار به نهضت امام و تظاهرات قبل از انقلاب کمک شد.
در مقطع پیروزی انقلاب اسلامیو اینکه ایشان به نوفل لوشاتو پیش امام رفتند، شما خاطره یا نکته خاصی دارید؟ شما در آنجا حضور که نداشتید، اما آیا در جریان جزئیات حضور ایشان بودید؟
آقای صدوقی یک جوان باهوش، با استعداد و بسیار صمیمیو بسیار فعال و کارا بود. ایشان وقتی شنیدند که امام از نجف آمدند به پاریس، یکی از افرادی بود که به ایشان ملحق شد و وقتی به آنجا رفت امام تقریبا با آن آشنایی قدیمیو رفاقتی که با شهید صدوقی داشتند، آقای صدوقی را مثل فرزند خودشان به حساب میآوردند و آقای صدوقی هم از باب اینکه خیلی با خانواده امام و احمد آقا صمیمیبود، عین فرزند امام بود. آن زمان خیلیها رفته بودند و مرحوم آقای مطهری هم رفته بودند و بسیاری از دوستان به دیدن امام رفته بودند، منتهی شهید صدوقی برگشتند از آنجا و آقای محمدعلی صدوقی آنجا همراه احمد آقا ماندند و تا آخر هم بودند و با آن پرواز انقلاب به تهران آمدند و همراه امام بودند و در کنار مرحوم احمد آقا قاعدتا در مورد کارهایی که بنا بود انجام شود مشورت میدادند.
بعد از بازگشت به ایران؟
خیر، در پاریس مشاوره داشتند؛ هم مرحوم احمد آقا آنجا بود و هم آقای موسوی خوئینیها بود و هم آقای صدوقی. اینها هر کدام میتوانستند مشورت خوبی بدهند و در جریانات کمک کنند و این ادامه داشت تا زمانی که آقای صدوقی با پرواز امام به تهران آمدند.
شهید صدوقی و پسرشان اینطور نبود که فقط منحصر به یزد و امام جمعه یزد و پیشوای یزدیها باشند؛ دامنه فعالیت آقای صدوقی و کمکهای متواتر ایشان به تمام مناطق بود؛ بهخصوص وقتی که حوادثی پیش میآمد، مثل زلزلههایی که در اطراف کرمان، طبس و زرند کرمان پیش آمد. در نتیجه آقای شیخ محمدعلی صدوقی هم همراه پدرشان بودند ؛ من به یاد دارم که در آن ایام زلزله زرند من به اتفاق احمد مولایی و مرحوم آقای محلاتی و چند نفر از دوستان رفته بودیم به دیدار تبعیدیها؛ تبعیدیهایی که بودند یک نفر آقای مرحوم فاضل لنکرانی در یزد تبعید بودند - آقای ربانی املشی در شهر بابک و آقای حجتی کرمانی و آیتالله خامنهای هم آن زمان با هم در ایرانشهر بودند- ما برای دیدن تبعیدیها موقعی که به یزد رفتیم مرحوم آقای فاضل به قم رفته بودند و ما به منزل آقای صدوقی وارد شدیم، آقای شیخ محمدعلی صدوقی صاحب منزل بود و از ما پذیرایی شایانی کردند و حدود 2 روز در یزد ماندیم.
بعد که حرکت کردیم برویم به سمت شهر بابک و کرمان و دیدار آقای حجتی و خامنهای آنجا که میرفتیم خبر رسید دختر مرحوم آقای شهید صدوقی وفات کردند. در آن زمان مرحوم صدوقی خودشان سرپرستی همان زلزله زدهها را میکردند و مطلع هم نبودند که ماها رفتیم به یزد، زمانی که برمیگردند و به ایشان خبر میدهند که دخترتان فوت کرده است برمیگردند به یزد و ما هم به ایرانشهر و شهربابک و آنجاهایی که تبعیدیها بودند رفته بودیم.
خلاصه، دوره زیارت تبعیدیها را گذراندیم و برگشتیم، آن زمان ما شنیده بودیم که آقای صدوقی و فرزندشان یا آقای صدوقی میرفتند به سرپرستی زلزله زدهها و پسرشان جایگزین در یزد میماندند یا اینکه در یزد خود آقای صدوقی که بودند فرزندشان میرفتند و ایشان یک فرد فعال منطقه ای بودند و در تمام منطقه کرمان و رفسنجان و یزد و اردکان حضور فعال داشتند.
بعد از برگشت امام به ایران، آقای صدوقی در دفتر امام هم بودند؟ شما از آن دوره و حضوری که داشتند و مشورتهایی که به حاج احمد آقا یا احیانا شخص امام میدادند اطلاع دارید؟
بعد از اینکه امام به تهران آمد مدتی در تهران بودند تا دولت موقت تشکیل شد، دولت موقت که تشکیل شد ایشان به قم تشریف بردند و بنایشان هم بر این بود که در قم اقامت داشته باشند تا زمانی که بیمارمیشوند و به ناچار امام را از قم به تهران منتقل میکنند. در بیمارستان قلب ماها همه آنجا اطراف امام بودیم، آقای صدوقی هم مرتب آنجا بودند. البته در آنجا کارهای سیاسی خیلی مطرح نبود چون آقا مریض بودند و حدود یک ماه و نیم در آنجا ماندگار شدند.
بعد از یک ماه و نیم که ما آنجا بودیم زمانی که امام از بیمارستان خارج میشوند به خیابان دربند میروند و در آنجا شاید حدود 2 الی 3 ماه ساکن بودند تا وقتی که امام تهدید میکنند که اگر جای مناسبی یافت نشود من به قم میروم. من و حاج احمد آقا خیلی جست و جو کردیم تا منزلی پیدا کنیم که منزلی پیدا نشد و منجر شد به اینکه امام به همین منزل جماران تشریف بیاورند. اینجا در تمام این مدت مرحوم آقای صدوقی مشاوری برای پدرشان بودند که باید رفت و آمد زیادی به یزد داشته باشند و یک رفاقت و مشاوره ای هم با احمد آقا داشتند که میآمدند به اینجا. ولی اینطور نبود که آقای صدوقی دائم در دفتر امام باشند.
از آنجایی که آقای صدوقی شخص بسیار عاقل و جوان بسیار مستعدی بود مشاوره او برای پدرش بسیار موثر بود و گاهی راهنماییهایی را که لازم بود در یزد انجام میداد و به تهران میآمد. سالی که شهید صدوقی به تهران آمدند آن سال شاید چند روز قبل از ماه مبارک رمضان مرحوم حاج احمد آقا به من گفتند که برویم دیدار آقای صدوقی و ما به منزل ایشان رفتیم؛ در آن روز آقای محمدعلی صدوقی نبود و ما رفتیم که حدود 20 دقیقه از آقای صدوقی دیدن کنیم و برگردیم. اما سخنان شهید صدوقی در زمینه تاریخ و... به قدری گیرایی داشت که یک ساعت و نیم این ملاقات طول کشید و ما آمدیم به منزل.
روز بعد شهید صدوقی گفتند که من ماه رمضان در تهران میمانم تا قدری استراحت کنم و قرار شد در منزل یکی از دوستان سکنی گزینند، اما روز بعد گفتند که ما به یزد میرویم. پرسیدیم شما که قرار بود اینجا بمانید! چطور تصمیم به رفتن گرفتید؟ ایشان گفت که من رفتم خدمت امام، ایشان به من گفتند که شما چه زمانی به یزد میروید؟ من گفتم که فردا میروم! چون احساس کردم که تمایل امام بر این است که من در یزد باشم و لذا عازم یزد شدم.
در آن ایام من برای بیماری دخترم به سفر رفته بودم تا اینکه در میان ماه رمضان با خبر شدیم که آیتالله صدوقی شهید شدند. این خبر خیلی برای ما ناگوار بود و نمیتوانستیم که به ایران برگردیم چون ما باید در حدود 1 ماه در آنجا میماندیم. بعد از 1 ماه که ما آمدیم، مطلع شدیم که آیتالله خاتمی پدر آقای خاتمیبه جای مرحوم آقای صدوقی به امامت جمعه یزد منصوب شدهاند.
ایشان و حضرت عالی جزو موسسین مجمع روحانیون مبارز بودید؛ اگر ممکن است از نقش آقای صدوقی در شکل گیری مجمع روحانیون بفرمایید و در مورد موضعگیریهایی که میکردند و صحبتهایی که داشتند. ظاهرا اولین جلسه مجمع هم در منزل ایشان تشکیل شد.
آقای صدوقی از افرادی بود که تقریبا از اول در مجمع روحانیون حاضر شده بود کما اینکه بسیاری از دوستان دیگری که در جامعه روحانیت هم نبودند با ما در تشکیل مجمع روحانیون مشارکت کردند؛ از جمله آقای صدوقی. آقای صدوقی از اولینها بود که در مجمع روحانیون حضور پیدا کرد و حضور ایشان به صورت فعال بود. در کمیته سیاسی هم که با هم بودیم فعال بودند، تا زمانی که در مقام امام جمعه بالاجبار به یزد برگشت. موقعی که ایشان در تهران بودند هم عضو مجمع روحانیون و مدتی هم معاون دادستان کل کشور بودند.
به طور کلی مواضع ایشان در مقاطع مختلف چطور بود؟ در قضایای مجلس چهارم، حمایت از آقایهاشمی در سال 72، انتخابات سال 76 و...
آقای صدوقی همان تفکر حاکم بر مجمع را داشتند و فعالیت میکردند. اما اینکه مواضع ایشان همه جا به این صورت بود یا نبود بستگی داشت به اینکه موقعیتها چطور باشد و الا موضع ایشان دفاع از نظرات امام بود؛ چه در دوران عمر امام و چه بعد از رحلت ایشان همیشه تقریبا همین سبک کار آقای صدوقی بود.
بیشتر در چه موضوع سیاسی حساسیت بیشتری و نگرانی داشتند؟
نگرانی آقای صدوقی همان نگرانی عمومی بود که در مجمع بود، نگرانیها از اول این بود که باید وحدت در کشور وجود داشته باشد؛ ممکن است افرادی سلیقه خاصی داشته باشند و گروه دوم سلیقه خاص دیگری داشته باشند. اینها در زمان امام هم همین طور بود و سلیقهها مختلف بود اما در اصل نظام و در اصل انقلاب همه متحد و یکسان بودند وحدت کلمه بین همه گروهها بود. اما بعد از امام مقداری این حالت کمتر شد؛ یعنی آن وحدتی که گروهها باید با هم داشته باشند کمتر بود و مجمع همیشه دنبال این بود که این وحدت را به هر صورت که میشود حفظ کند. مثلا جامعه روحانیت از نظر سلیقهها با مجمع روحانیون جدا بود اما در اصل نظام همه متحد بودند یعنی این وحدت کلمه بین همه بود و آقای صدوقی هم جدای از مجمع ما نبود و همین نظرات را داشتند و دغدغه ایشان هم این بود که همه را به وحدت برسانند.
به طور کلی منش ایشان را در آن سالها چطور میدیدید؟
همان طور که عرض کردم آقای صدوقی فردی بسیار عاقل، زیرک و آشنا با امور بود و درایت و فهمش از مسائلش خوب بود. آقای صدوقی سلامت نفس خاصی داشت، تقریبا میتوان گفت تمام اوصافی که در شهید صدوقی بود در فرزند ایشان هم بود و لذا ما میبینیم در دورانی که امام جمعه یزد بودند بسیار عملکرد خوبی داشتند؛ به طوری که تمام روحانیت یزد شیفته اخلاق و برخورد آقای صدوقی بودند و از طرفی به دلیل کمک به موسسات مختلف در یزد امام جمعه موفقی بودند.
آخرین ملاقات شما احتمالا در جلسه مجمع روحانیون بوده است؟
بله ما آقای صدوقی را در مجمع روحانیون دیدیم و هیچ آثار کسالتی در او نبود.
درپایان اگر بخواهید ایشان را در چند کلمه توصیف کنید، چه می فرمایید؟
آقای صدوقی بسیار مردم دار، بسیار متعهد، بسیار با فراست و با تدبیر و بسیار امام جمعه موفقی بود. خدا رحتمش کند.