هنوز یک دهه از آغاز نظام اسلامی انقلابیون سال 57 نگذشته بود که روحانیون ردهبالای نظام، در نهادی با عنوان جامعه روحانیت مبارز، با اختلافاتی غیرقابل اغماض روبرو شدند و راه باقیمانده را، راه جدایی یافتند. گروهی ماندن در جامعه روحانیت کهنسال را به صلاح خود ندانستند و در تلاشی دیگر، مجمع روحانیون را بنیاد گذاشتند. رهبر کبیر انقلاب این زایش تاریخی شاگردان خویش را مبارک دانست و مجمع روحانیون مبارز از دل جامعه روحانیت اعلام موجودیت کرد. جریان جدیدی که معادلات سیاسی را در انتخابات پیش روی مجلس سوم به نفع خود تغییر داد و همچنین در رخدادهای سیاسی کشور نقش تاثیرگذاری پیدا کرد.امام ضمن تایید این انشقاق، به نگارش توصیه نامه ای روشنگرانه به این دو جریان دست یازید، نامه ای که عطف به محتوای آن به "منشور برادری" شهرت یافت. امام خمینی در این نامه تاکید کردند که « اگر در این نظام کسى یا گروهى خداى ناکرده بىجهت در فکر حذف یا تخریب دیگران برآید و مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدم بدارد، حتماً پیش از آنکه به رقیب یا رقباى خود ضربه بزند به اسلام و انقلاب لطمه وارد کرده است.» 23 سال پس از صدور منشور برادری از سوی امام خمینی(س)، سراغ یاران امام و بزرگان انقلاب رفته ایم تا مراد رهبر کبیر را از «وحدت» و «اختلاف» بپرسیم و چاره چالش های فراروی وحدت ملی و امنیت سیاسی را در برهه ای از حساس ترین دوران نظام جمهوری اسلامی از آنها بخواهیم.
این که منشور برادری چرا و در چه زمانی و برای چه آدمهایی نوشته شد؟ منظور امام از اختلاف در اصول چه بود؟ و ... سوالاتی است که در گفت و گو با محمد علی ابطحی که هم اکنون رئیس مؤسسه گفتگوی ادیان و از اعضای اصلی مجمع روحانیون مبارز است جویا شدیم. مشروح این گفتگو در ذیل می آید:
این نامه در چه فضایی صادر شد و شما اهمیت آن را در چه می دانید ؟
قبل از منشور دو نظریه جدی در حوزه روحانیت ظهور و بروز پیدا کردند که مجموع نظر امام تلقی می شد که یکی از این مجموعه ها ، حذف مجموعه دیگری را می خواهند و کسانی که جزء جریان چپ آن دوران بودند و حمایت های بشتری را از امام داشتند بعد از حمایت های امام به نحوی ماجرا را پیش می بردند که به حذف کامل جناح راست درون حاکمیت منجر شود.
بنده مهمترین اثر این پیام را که یک اثر ماندگار است در این می دانم که توازن بین قوا در نظر امام یکی از شاخص های خط ایشان بود. یعنی حفظ همه قوا و نیروهای مختلف با سلایق گوناگون که در درون جبهه انقلاب هستند و این نیروها بتوانند با دیدگاه های مختلف و حفظ ارزش ها در کنار یکدیگر کار کنند. در حقیقت امام این شعاررا که یک کشور را با یک جناح نمی توان اداره کرد و حذف یک جناح درون حاکمیت باعث ضرر و فساد فکری آن جامعه می شود با این پیام پایه گذاری کردند؛ همچنان که امام (س) مجمع روحانیون مبارز را تشویق کردند به راه اندازی مجمع روحانیون مبارز و این به این دلیل بود که از کار گوناگون حوزه روحانیت بتوانند ظهور و بروز پیدا کنند و هر دو بخشی که در درون روحانیت هم که باز یک بخش خاص تری از بخش های سیاسی بود وجود داشته باشه آن ها هم بتوانند حضور پیدا کنند.
اهمیت این منشور را در این می دانم که امام با این پیام علاوه بر محتوای خود یک جریان عمیق را پایه گذاری کرده بودند و علاقه مند بودند در شکل گیری کشور ادامه پیدا کند و آن جریان ،وجود ، ظهور و حضور دو جریان مختلف حاکمیتی بود تابتوانند با یکدیگر کارکنند و همدیگر را تحمل کنند و با سعه صدر بتوانند در کنار هم باشند و یکی از این دو جریان به نفع یا ضرر یک جریان حذف نشود.
مفهوم وحدت مورد نظر امام در این منشورو همچنین ضرورت آن در چیست؟
وحدتی که در منشور برادری امام وجود دارد این است که علایق و سلایق مختلف به رسمیت شناخته شده و حرمت گذاری شوند و در عین حرمت گذاری به سلایق مختلف این سلایق می توانند با هم و در کنار یکدیگر باشند . این موضوع یکی از نکات پراهمیت در این منشور است که وحدت به معنای این نیست که هیچ تفکری از عقاید و دیدگاه های خود دست بردارد و یک دیدگاه شود بلکه آن دو جریان که در درون حاکمیت بودند هر کدام نظرات خود را داشته باشند و در مشترکات بتوانند با هم فعالیت کنند،با اختلاف نظر می توانند بسیاری از اشکالات و ایرادات جامعه را تصریح کنند.
امام در قسمتی از این نامه می فرمایند اگر دیدید کسی از اصول تخطی می کند در برار آن قاطعانه بایستید منظور امام از این اصول چیست؟
با توجه به این که امام این پیام را به عنوام پیام برادری ذکر کردند طبیعتا هر چه دایره اصول را محدودتر بدانیم میتوانیم در درون جامعه موفقتر باشیم. داشتن اصول مشترک طبیعی است و این که یک اصول بزرگ به عنوان اصول معرفی شود. من فکر می کنم اصولی که در درون جامعه وجود دارد مثل وحدت ملی، یکپارچگی ارضی یا اصل ایرانیت، را باید در همین سطوح عالی نگاه داشت تا بتوان در ذیل این اصول عالی افراد مختلف بتوانند زندگی کنند و نظرات خود را ارائه دهند.
یعنی اگر کسی از این اصول خارج شد باید از نظام نیز خارج شود؟
همانطور که گفتم چون اصول تعریف مشخصی ندارد هر چه دایره آن را کوچکتر بدانیم و اصول را شاملتر ببینیم طبیعتا موفقتر خواهیم بود. هر نظام دارای اصول خاص خود است . فرض کنید اگر کسی مخالف وحدت ارضی کشور باشد و بخواهد بخشی از سرزمین ایران را جدا کند، طبیعی است که از یک اصل بزرگ مورد وفاق همه دور مانده و جزئی از ایران که می خواهد ایران یک پارچه باشد نخواهد بود.
امام در قسمتی دیگر از این منشور می فرمایند که باب اجتهاد باز است و همه می توانند نظرات خود را آزادانه ارائه دهند منظور امام از این جمله چیست و آیا جلوگیری از این آزادی جامعه را دچار بحران می کند؟
تفاوت رسمی مکتب تشیع و برتری بر دیگر مکاتب اسلامی همین است که اجتهاد را پویا و زنده می داند. مهمترین فلسفه این نکته این است که مجتهد بتواند به تناسب شرایط زمان و مکان اتفاقات را ببیند و نظر بدهد نه این که فقط در تاریخ بماند. باز ماندن درهای اجتهاد به این معنا است که مجتهدین می توانند برداشت های مختلفی حتی در مسائل دینی داشته باشند و برداشت ها از مسائل دینی هیچ منافاتی با وحدت اجتماعی ندارد . در طول تاریخ نیز همیشه اینگونه بوده است که مجتهدین نظرات گوناگونی داشتند و فتواهای گوناگون را اجرا می کردند و هیچ وقت دچار تناقض و رویارویی با هم نمیشدند.
امام در جایی تخطئه را از مواهب الهی می دانند و در این نامه نیز می فرمایند که هیچ کس از اشتباه مبرا نیست و انتقاد را سازنده می دانند . به نظر شما حد فاصل انتقاد و تخریب چیست؟
فکر میکنم نقد مخالفتی است به قصد اصلاح شدن و جریان اصلاح طلبی از همینجا نشات می گیرد ولی تخریب حرکاتی است که اساسا اصول مشترک را مورد هدف قرار می دهد و به جای این که راهکار ارائه دهد فقط آن چه هست را مورد حمله و هجوم قرار می دهد