جمهوری اسلامی ایران پس از هشت سال دفاع و مبارزه، بالاخره با پذیرش قطعنامه 598 موافقت نمود. دولتمردان ایران و در رأس آنها امام خمینی(س)، رهبر کبیر انقلاب، که از موضع نبرد حق و باطل به این جنگ مینگریستند و معتقد به تداوم آن تا نابودی کفر بودند، به خاطر دلایل و عوامل ذکر شده، از یکسری خواستههای خود عدول کرده و قطعنامه را پذیرفتند. پرسش این است که امام خمینی(س) چرا با این مسأله موافقت نمودند؟ ایشان که معتقد بودند مبارزه با کفر از وظایف مسلمانان است، آیا با پذیرش قطعنامه 598 به اتمام این مبارزه صحه گذاشتند؟ اینها سؤالاتی است که ممکن است ذهن هر ناظر بیطرفی را به سوی خود جلب کند.
واقعیت این است که امام خمینی(س) با درایت کامل، از تمام آثار و عواقب پذیرش قطعنامه آگاه بوده و با وجود این، صلاح را در پذیرش آن دانستند؛ لذا در این تصمیم امام، یکسری ویژگیها و خصوصیات نهفته است که نباید آنها را نادیده گرفت. در این قسمت میکوشیم تا اصول حاکم بر سیره امام نسبت به این موضوع را استنتاج کرده و در معرض قضاوت قرار دهیم.
1. پذیرش قطعنامه در راستای مصلحت اسلام و نظام اسلامی
امام خمینی(س) که هرگونه سازش با کفر را غیرممکن میدانستند و بر اساس آن در طول جنگ از پذیرش صلح غیرعادلانه با عراق خودداری میکردند، در روزهای پایانی جنگ، مصلحت نظام اسلامی را در پذیرش قطعنامه دانسته و با آن موافقت نمودند.
به عبارت دیگر، امام خمینی(س) برخلاف نظر شخصیشان که قائل به مبارزه تا شکست نیروهای متجاوز عراق (کفر) بودند، مصلحت نظام و انقلاب را در پذیرش قطعنامه و اتمام جنگ دانستند، لذا با ایثار و از خودگذشتگی، آن را بر نظر شخصی خود ترجیح داده و با جان و دل پذیرفتند.
پس ایشان از یک طرف، پذیرش قطعنامه را در راستای مصلحت نظام و انقلاب دانسته و از طرف دیگر، چون برخلاف نظر شخصیشان میباشد، آن را امری تلخ و رنجآور میدانند و میفرمایند:
و اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتاً مسئله بسیار تلخ و ناگوارى براى همه و خصوصاً براى من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجراى آن مىدیدم؛ ولى به واسطه حوادث و عواملى که از ذکر آن فعلاً خوددارى مىکنم، و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد ... با قبول قطعنامه و آتش بس موافقت نمودم؛ و در مقطع کنونى آن را به مصلحت انقلاب و نظام مىدانم. (صحیفه امام؛ ج 21، ص 92.)
امام خمینی(س) از یک طرف، با تلخ دانستن عمل پذیرش قطعنامه، نارضایتی خود و همه مردم انقلابی ایران را از این عمل اعلام داشته و از طرف دیگر، با اقدام به این عمل نشان میدهند که مصلحت نظام بر همه چیز ارجح است؛ لذا تمام تصمیمها و عملها باید در راستای آن و با توجه به آن باشند. به این ترتیب، اشخاص نباید مصلحت کلی نظام را فدای ایده و نظر شخصی خود بکنند، بلکه از خودگذشتگی و حتی فدا کردن خویش در راستای این مصلحت، اصلی است که همانگونه که در رفتار امام موج میزند، همه باید به آن توجه داشته باشند.
امام خمینی(س) در این زمینه میفرمایند:
خدا مىداند که اگر نبود انگیزهاى که همه ما و عزت و اعتبار ما باید در مسیر مصلحت اسلام و مسلمین قربانى شود، هرگز راضى به این عمل نمىبودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود. (صحیفه امام؛ ج 21، ص 92.)
البته امام خمینی(س) پذیرش قطعنامه را ناشی از یکسری علل و عوامل میدانند که از ذکر آنها خودداری میکنند و مسلماً خودداری ایشان از بیان این عوامل نیز به خاطر مصلحت نظام بوده است؛ زیرا با توجه به اوضاع داخلی آن زمان، امام در آن وضعیت ملتهب و دشوار، برای جلوگیری از تشدید چنددستگی و بحران در کشور، بهترین روش را اتخاذ کرده و از بیان مسائلی که ریشه در گذشته داشتند، خودداری نمودند تا جمهوری اسلامی بتواند استراتژی جدید خود را که ناشی از وضعیت سیاسی، نظامی جدید بود، به خوبی پیگیری کرده و به موفقیت برساند و این هدف جز با وحدت و انسجام داخلی دستیافتنی نبود؛ که امام خمینی(س) یکی از راه حلهای حفظ این وحدت را بیان نکردن دلایل پذیرش قطعنامه در آن مقطع زمانی میدانستند.
بهطور کلی، صراحت و صمیمیت امام، در آن وضعیت آنقدر مؤثر بود که ایشان با ذکر نظر شخصی خویش در مورد قطعنامه و ترجیح دادن مصلحت نظام بر آن، توانستند در عمق جانهای مردم نفوذ کنند و آنها را در پذیرش این تصمیم تلخ، اما مهم، یاری رسانند. اصولاً رمز موفقیت امام در تمام مراحل نهضت همین بود که همواره با صراحت و صمیمیت با مردم سخن گفته و آنها را با خود همدل و همراز میدانستند.
لذا، ایشان در ادامه با همین صراحت و صمیمیت است که میفرمایند:
شما مىدانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم؛ اما تصمیم امروز فقط براى تشخیص مصلحت بود؛ و تنها به امید رحمت و رضاى او از هر آنچه گفتم گذشتم؛ و اگر آبرویى داشتهام با خدا معامله کردهام. صحیفه امام؛ ج 21، ص 92.
همه ما میدانیم که اصل تصمیم شجاعانهای که امام در آن مقطع حساس در مورد پذیرش قطعنامه شورای امنیت گرفتند، با فطرت و روحیه عظیم و قوی و نظرات قاطع ایشان که در گذشته آن را نفی میکردند، منافات داشت، و ایشان وقتی مصلحت اسلام و نظام را اینگونه تشخیص دادند، شجاعانه و بدون یک ذره پردهپوشی بیان کردند که من تا چند روز پیش نظرم غیر از این بود و امروز نظرم این است و آبروی خود را اگر داشته باشم با خدا معامله کردم. فروغی جهرمی، محمد قاسم؛ عزت راز جاودانگی؛ ص 55.
لذا امام پیامبروارانه و صادقانه با مردم صحبت کرده و بدون هیچگونه خدعهای با ذکر حقایق، مصلحت اسلام و نظام اسلامی را تنها دلیل اتخاذ این تصمیم تلخ عنوان میکنند.
در واقع، این کار امام شبیه کار پیامبر در صلح حدیبیه بود. زمانی که آن حضرت به دستور خداوند و پیام جبرئیل، صلح حدیبیه را منعقد کردند، اطرافیان ایشان اشک میریختند و به حضرت میگفتند که در امضای این پیماننامه ذلیل شدیم؛ در مقابل، قرآن فرمود: انا فتحنا لک فتحاً مبینا (فتح / 1) ؛ یعنی همان را که سادهاندیشان، خفت تلقی میکردند، قرآن کریم فتحالمبین معرفی نمود و بعد هم تاریخ نشان داد که پیمان مزبور چه فتحالمبینی بوده است.
پس میتوان گفت همانطور که پیامبر در آن زمان مصلحت را در صلح دیدند، امام خمینی(س) هم در اینجا طبق مصلحت با پذیرش صلح موافقت نمودند.
بهطور کلی، مسئولین مملکتی به این تصمیم امام و اینکه ایشان برخلاف علاقهشان و فقط به خاطر مصلحت، اقدام به این امر نمودند، واقف بوده و میدانستند که امام بزرگوار به خاطر نظرات کارشناسان و مسئولین کشور و در نتیجه مصلحت نظام، اقدام به این عمل نمودند. در این زمینه آقای موسوی، نخستوزیر وقت، میگوید:
امام امت با توجه به گزارشات متعددی که به ایشان داده شد با گذشت بینظیری، راه جدیدی را به دلیل مصالح اسلام و مسلمین انتخاب کردند که با طبیعت سازشناپذیر ایشان منافات داشت. (جمهوری اسلامی؛ 1 مرداد 1367.)
آیتالله منتظری، قائم مقام وقت رهبری، نیز در این زمینه اظهار داشت:
اگر دیروز حضرت امام، ملت را به شرکت همهجانبه در دفاع مقدس دعوت میکردند، برای خدا و حفظ انقلاب و کشور و نظام بود و اگر امروز، به دلایلی دعوت به آتشبس مینمایند، آن هم برای مصلحت اسلام و انقلاب و کشور است. (جمهوری اسلامی؛ 2 مرداد 1367.)
پس باید پذیرفت و باور داشت که قطعنامه 598 بر اساس مصلحتاندیشی خیرخواهانه و دلسوزانه امام خمینی(س) پذیرفته شد و این مصلحتسنجی هرگز با آرمانهای انقلاب و اسلام و جمهوری اسلامی نمیتوانست تعارضی داشته باشد. به عبارت دیگر، این تصمیم چون توسط رهبر انقلاب پذیرفته شده و در راستای مصالح انقلاب و نظام بوده است، میتواند تضمینی در جهت خطمشیها و استراتژی و شعارهای اصلی انقلاب نیز واقع شود.
به هر حال، این تصمیم مهم و تاریخی امام خمینی(س) با توجه به شرایط و مقتضیات وقت جامعه، و اولویت دادن مصالح اسلام و مسلمین بر دیگر مسائل، نشاندهنده «منطق موقعیتسنجی» در تصمیمگیریهای سیاسی امام بوده است.
واقعیت آن است که در سیاست، هر واقعهای باید ویژه تلقی شود. به این معنا که در عین آنکه میتوان در سیاست اقدام به طبقهبندی پدیدهها کرد و برای هر نوع از آنها حکم یکسانی صادر نمود، اما به هنگام عمل، هر واقعه آنقدر ویژگیهای خاص خود را دارد که ما را ناگزیر میکند برخورد خاص و متناسبی با آن شرایط خاص داشته باشیم. (دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، بخش نمایه، شماره نمایه 101، موضوع عبرتهای پذیرش قطعنامه 598.)
پذیرش قطعنامه 598 توسط امام خمینی(س) که تا مدت کوتاهی قبل از آن مخالف با مصالح و منافع ایران انقلابی تلقی میشد، ناگهان به صورت ضرورت در آمد و پذیرش آن به مصلحت تشخیص داده شد. به عبارت دیگر، چون سیاست تغییر کرده بود و از طرف دیگر، چون عمل سیاسی مستلزم پویایی دائم است، نمیتوان سیاست را با مجموعهای از داوریها و رهنمودهای کلی و جزئی اداره کرد و پیش برد. تحول شرایط میتواند ضرورت تحول در مواضع را به وجود آورد. لذا، سیاستمدار و اندیشمندی که به پرسشهای تازه پاسخهای کهنه میدهد، محکوم به خروج تدریجی از عرصه سیاست و اندیشه است.
امام خمینی(س) نیز با توجه به همین موارد و با درک صحیح شرایط زمان، در هماهنگی با شرایط پیش آمده، اقدام به پذیرش قطعنامه نمودند و با دادن پاسخی تازه به شرایط جدید پیش آمده، مصلحت وقت جامعه را بر همه چیز ترجیح دادند.
پس میتوان اینگونه گفت که توانایی و ظرفیتهای یک سیاستمدار، بیش از هر چیز در مواقعی تجلی مییابد که او ناگزیر از اتخاذ تصمیمهای دشوار و تلخ باشد. اوج کمال سیاستمدار هنگامی تحقق مییابد که تصمیمی را اتخاذ میکند که ممکن است با علایق فردیاش ناسازگار باشد، اما در جهت منافع و مصالح جامعه قرار گیرد. هر سیاستمدار میباید آماده باشد تا هر جا عرف اهل نظر به این نتیجه رسید که لازم است تصمیمی را بگیرد که اگرچه به کاهش قدرت یا نفوذ او منجر میشود اما جامعه را از بحرانی نابودکننده نجات میدهد، بر وسوسهها غلبه کرده و آن تصمیم را اتخاذ نماید؛ لذا امام خمینی(س) که نمونه ایدهآل یک اندیشمند و سیاستمدار مسلمان بودند، با نادیده گرفتن این علایق فردی و نیز با رعایت عرف اهل نظر، مصالح جامعه اسلام را با پذیرش قطعنامه در نظر گرفته و مصالح شخصی خود را قربانی نمودند. به گونهای که در اوج شهامت و ایثار، جام زهر را سر میکشند و اسلام و نظام اسلامی را از بحرانی مهلک نجات میدهند.
2 . پذیرش قطعنامه 598 و ادای تکلیف
امام خمینی(س) به عنوان رهبر و زعیم انقلاب اسلامی، بر خود واجب میدانستند تا با هر طریق ممکن، از کیان نظام اسلامی در مقابل کفر صیانت نمایند؛ حال این صیانت ممکن است زمانی از طریق مبارزه مستقیم با کفر باشد و زمانی دیگر از طریق مبارزه غیرمستقیم. به هر حال ایشان به عنوان رهبر جامعه اسلامی، مسئول حفاظت از اسلام بوده و مکلف بودند تا مصالح اسلام و جامعه اسلامی را به هر طریق ممکن تأمین نمایند.
ایشان در راستای همین تکلیف به پذیرش قطعنامه 598 تن داده و خطاب به مردم میفرمایند:
مردم عزیز و شریف ایران، من فرد فرد شما را چون فرزندان خویش مىدانم. و شما مىدانید که من به شما عشق مىورزم؛ و شما را مىشناسم؛ شما هم مرا مىشناسید. در شرایط کنونى آنچه موجب امر شد تکلیف الهىام بود. صحیفه امام؛ ج 21، ص 95.
وی تکلیف الهی و رضای حق تعالی را سرلوحه تمام کارهای خود قرار داده و در گرفتن این تصمیم عنوان میکنند که هرگز راضی به آن نبودهاند، بلکه تنها تکلیف الهی، ایشان را به گرفتن چنین تصمیمی وادار کرده است.
هرگز راضى به این عمل نمىبودم و مرگ و شهادت برایم گواراتر بود. اما چاره چیست که همه باید به رضایت حق تعالى گردن نهیم. و مسلّم ملت قهرمان و دلاور ایران نیز چنین بوده و خواهد بود. صحیفه امام؛ ج 21، ص 92.
در جای دیگر میفرمایند:من باز مىگویم که قبول این مسئله براى من از زهر کشندهتر است؛ ولى راضى به رضاى خدایم و براى رضایت او این جرعه را نوشیدم. صحیفه امام؛ ج 21، ص 95.
بنابراین، خواست و رضایت خدا در تمام مراحل زندگی امام خمینی(س) سایه افکنده و ایشان در تمام کارها، حتی جزئیترین آنها، همیشه خدا و رضایت او را مد نظر دارند و سعی میکنند تا طبق تکلیف الهی عمل نمایند.
به عبارت دیگر، تمام کارهای خود را در راستای رضایت و تکلیف الهی دانسته و در مورد پذیرش قطعنامه میفرمایند:
امروز روزى است که خدا اینگونه خواسته است. و دیروز خدا آنگونه خواسته بود. و فردا انشاءالله روز پیروزى جنود حق خواهد بود. ولى خواست خدا هر چه هست ما در مقابل آن خاضعیم. و ما تابع امر خداییم؛ و به همین دلیل طالب شهادتیم. و تنها به همین دلیل است که زیر بار ذلت و بندگى غیرخدا نمىرویم. البته براى اداى تکلیف همه ما موظفیم که کارها و مسائل مربوط به خودمان را به بهترین وجه و با درایت و دقت انجام دهیم( صحیفه امام؛ ج 21، ص 85)بهطور کلی، رضای حق تعالی و عمل به تکلیف الهی، سرلوحه تمام کارهای امام خمینی(س) بوده و ایشان نه تنها قطعنامه 598 را در راستای این امر میپذیرند، بلکه انجام تمام کارهای قبلی (تداوم جنگ) را نیز طبق همین امر میدانستند. بنابراین پذیرش قطعنامه توسط امام بزرگوار، هرگز به معنای ندامت و پشیمانی از تداوم جنگ نبود که الآن بخواهند با پذیرش قطعنامه آن را جبران نمایند؛ بلکه این دو، هر کدام در زمان خاص خود، بر اساس مصلحت جامعه اسلامی و رضایت الهی، درست بوده و رضای خدا بر این اساس قرار داشته که هر کدام در جای خود انجام پذیرند.
امام خمینی(س) در مورد عدم ندامت از جنگ میفرمایند:
ما در جنگ براى یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم. راستى مگر فراموش کردهایم که ما براى اداى تکلیف جنگیدهایم و نتیجه فرع آن بوده است. ملت ما تا آن روز که احساس کرد که توان و تکلیف جنگ دارد به وظیفه خود عمل نمود. ... آن ساعتى هم که مصلحت بقاى انقلاب را در قبول قطعنامه دید و گردن نهاد، باز به وظیفه خود عمل کرده است، آیا از اینکه به وظیفه خود عمل کرده است نگران باشد؟ صحیفه امام؛ ج 21، ص284.
بنابراین اینگونه برمیآید که امام خمینی(س) تمام کارها و تصمیمات خود را بر اساس رضایت الهی دانسته و اینگونه نشان میدهند که در برابر اراده خداوند، فقط یک ابزار بودهاند و هیچگونه کاری را بر اساس اراده و خواست شخصی خود، که برخلاف رضایت و اراده الهی باشد، انجام ندادهاند.
لذا ایشان زمانی که جنگ بین ایران و عراق را جنگ حق و باطل دانسته و بر تداوم آن تا پیروزی نهایی تأکید میکردند، به وظیفه الهیشان عمل مینمودند؛ و زمانی هم که قطعنامه 598 و اتمام جنگ را میپذیرند، باز به وظیفه و تکلیف الهیشان عمل کردهاند؛ یعنی هر چند آرمان اولیه جنگ، یعنی پیروزی نهایی بر نیروهای کفر برآورده نشد و جنگ به نتایج مطلوب اولیه خود نرسید، اما مصلحت جامعه اسلامی بر تمامی این موارد سایه افکنده و بر آنها رجحان مییابد؛ و همین امر سبب میشود تا امام از میان مصلحت حفظ نظام و کسب نتیجه، مجبور به انتخاب مصلحت گردیده و آن را در اولویت قرار دهند. ایشان در این زمینه میفرمایند:
ما براى اداى تکلیف جنگیدهایم و نتیجه فرع آن بوده است. ... همه ما مأمور به اداى تکلیف و وظیفهایم نه مأمور به نتیجه. صحیفه امام؛ ج 21، ص284.
بهطور کلی میتوان گفت از آنجایی که کسب رضای الهی و تسلیم شدن در برابر خواست و اراده ایشان، به عنوان یک تکلیف بر همه واجب میباشد، لذا انسانها همیشه مورد آزمایش و امتحان الهی قرار گرفته و مسلمان واقعی زمانی مشخص میگردد که در همه حال، مطیع امر الهی باشد و از این امتحانات سرافراز بیرون آید. پس عملکرد امام خمینی(س) در زمان جنگ و پذیرش قطعنامه 598 را باید گونهای از امتحان الهی دانست که ایشان با درایت کامل از این امتحانات موفق و سرافراز بیرون آمدند و در همین زمینه، خود ایشان، هم جنگ و تداوم آن و همچنین پذیرش قطعنامه را امتحان الهی معرفی کرده و میفرمایند:
آرى، دیروز روز امتحان الهى بود که گذشت. و فردا امتحان دیگرى است که پیش مىآید. و همه ما نیز روز محاسبه بزرگترى را در پیش رو داریم. آنهایى که در این چند سالِ مبارزه و جنگ به هر دلیلى از اداى این تکلیف بزرگ طفره رفتند و خودشان و جان و مال و فرزندانشان و دیگران را از آتش حادثه دور کردهاند مطمئن باشند که از معامله با خدا طفره رفتهاند، و خسارت و زیان و ضرر بزرگى کردهاند که حسرت آن را در روز واپسین و در محاسبه حق خواهند کشید. صحیفه امام؛ ج 21، ص 93.
امام خمینی(س) با خضوع و تسلیم در برابر اراده حق تعالی و با ایثار کامل، در پذیرش قطعنامه 598 رضایت حق و راحتی خلق را بر راحتی خود ترجیح داده و با تن دادن به این کار، تکلیف بزرگ الهی خود را به خوبی انجام میدهند و میفرمایند:
تلاش کردهام که راحتى خود را بر رضایت حق و راحتى شما مقدّم ندارم. صحیفه امام؛ ج 21، ص 95.
3. پذیرش قطعنامه و تداوم مبارزه
نبرد حق و باطل در اندیشه امام خمینی(س) نبردی دائمی بوده و تا نابودی کامل کفر و پیروزی جنود حق بر جنود باطل، همیشه ادامه دارد. به عبارت دیگر، امام خمینی(س) با توجه به دیدگاههای فقهی خود، قائل به جنگ بین حق و باطل بوده و معتقدند تا کفر و شرک وجود دارد، باید با آن مبارزه نمود:
ما مىگوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست. و تا مبارزه هست، ما هستیم. صحیفه امام؛ ج 21، ص 88 .
بنابراین اظهارات و موضعگیری صریح امام خمینی(س) در مورد مداومت نزاع حق و باطل، و اسلام با کفر و استکبار، جای هیچگونه شک و ابهامی را باقی نمیگذارد که مبارزه با کفر و حامیان آن تمامشدنی نیست و این موضع، نه یک تاکتیک ـ که با مرور زمان تغییرپذیر باشد ـ بلکه یک استراتژی درازمدت بوده و به عنوان منشور انقلاب و جمهوری اسلامی تلقی میگردد. پس پذیرش قطعنامه 598 توسط امام خمینی(س)، به معنای سازش اسلام با کفر نبوده و خدشهای در منشور انقلاب وارد نمیکند؛ لذا امام خمینی(س) همانگونه که عنوان میکنند:
خداوندا، تو مىدانى که ما سر سازش با کفر را نداریم. صحیفه امام؛ ج 21، ص 95.
میفرمایند:
قبول قطعنامه از طرف جمهورى اسلامى ایران به معناى حل مسئله جنگ نیست. با اعلام این تصمیم، حربه تبلیغات جهانخواران علیه ما کند شده است؛ ولى دورنماى حوادث را نمىتوان به طور قطع و جدى پیشبینى نمود. صحیفه امام؛ ج 21، ص 93 ـ 94.
در راستای همین تداوم همیشگی نبرد حق و باطل است که امام خمینی(س)، پذیرش قطعنامه 598 را به معنای تمام شدن همه چیز ندانسته و به آمادگی همیشگی مردم و حضور آنها در صحنه تأکید میکنند و میفرمایند:
ما باید براى دفع تجاوز احتمالى دشمن آماده و مهیا باشیم. صحیفه امام؛ ج 21، ص94.
بهطور کلی، هرچند امام خمینی(س) قطعنامه 598 را میپذیرند و به دنبال آن اعلام میدارند که:
ما در چهارچوب قطعنامه 598 به صلحى پایدار فکر مىکنیم و این به هیچ وجه تاکتیک نیست. صحیفه امام؛ ج 21، ص101.
ولی منظور امام در اینجا سازش اسلام با کفر نمیباشد؛ بلکه منظور ایشان این است که جمهوری اسلامی ایران، خواهان آتشبس کامل و پایان جنگ بین دو کشور ایران و عراق است؛ زیرا در آن زمان شایعه بود که پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران امری تاکتیکی، و فقط به خاطر تجدید قوا برای حمله مجدد به عراق میباشد.
ولی امام خمینی(س) با بیان این مطلب، که قصد ما تاکتیک نمیباشد، نیت ایران را برای اتمام جنگ اعلام کرده و از طرف دیگر، به خاطر بیاعتمادی نسبت به صدام و حامیان او، میخواهند بهانه آنها را برای حمله مجدد به ایران خنثی نمایند؛ زیرا این امکان وجود داشت که آنها به بهانه تاکتیکی بودن عمل ایران، به آن حمله کنند.
ایشان در این زمینه میفرمایند:
چه بسا دشمنان بخواهند با همین بهانهها حملات خود را دنبال کنند صحیفه امام؛ ج 21، ص94.
به هر حال، با توجه به دیدگاه امام خمینی(س) در مورد مداومت نبرد حق و باطل، و نیز با توجه به حس بیاعتمادی ایشان نسبت به صدام و حامیان او، ایشان معتقد بودند که پس از قطعنامه نباید همه چیز را خاتمهیافته تلقی کرد؛ زیرا صدام تنها برگی از توطئههای جهان علیه انقلاب بوده و تا جمهوری اسلامی ایران پابرجاست و تا زمانی که انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، ماهیت ضداستکباری خود را حفظ میکند، ابرقدرتهای جهان و غارتگران حیات ملتها، دست از خصومت و دشمنی خود با آن برنخواهند داشت.
به خاطر همین است که امام خمینی(س) جنگ با کفر را جنگی دائمی دانسته و میفرمایند که «جنگ ما جنگ عقیده است، و جغرافیا و مرز نمیشناسد» و اینطور نیست که با حل مشکل عراق همه چیز خاتمه یابد. صحیفه امام؛ ج 21، ص87
بنابراین نگاه امام خمینی(س) به جنگ، یک نگاه مقطعی و تاکتیکی نبود بلکه آن را تداوم یک جریان مستمر تاریخی میدیدند؛ یک نزاع و نبرد تاریخی که همواره بین حق و باطل در جریان بوده است و آن روز در قالب جنگ ایران و عراق نمایان شده بود؛ ایران به عنوان مدافع آزادی و آزادگی و کرامت انسانی و پرچمدار عزت و تعالی انسان، و عراق به عنوان نماینده استکبار برای سرکوبی این جریان حق.
طبیعی است که این نبرد تاریخی با پایان یافتن جنگ ایران و عراق و پذیرفتن قطعنامه، خاتمه نمییابد و ما شاهد آن هستیم که پس از آن، صحنههای گستردهتری از نبرد و تنازع، هرچند نه در چهره نظامی محض، بلکه در ابعاد اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و امنیتی علیه ایران تداوم پیدا کرد.
در هر حال، پذیرش قطعنامه 598 توسط امام به معنای پایان منازعه بین اسلام و کفر نبود؛ و نظام جمهوری اسلامی هر آن ممکن است به طریق نظامی یا غیرنظامی مورد حمله استکبار جهانی قرار گیرد. لذا امام خمینی(س) با بیان این مطلب که جنگ پایان نیافته و جنگ جدیدی در راه است صحیفه امام؛ ج 21، ص 115. مردم و نیروهای انقلابی را به آمادگی هرچه بیشتر فراخوانده و میفرمایند:
در هر شرایطى باید بنیه دفاعى کشور در بهترین وضعیت باشد. مردم ما، که در طول سالهاى جنگ و مبارزه ابعاد کینه و قساوت و عداوت دشمنان خدا و خود را لمس کردهاند، باید خطر تهاجم جهانخواران در شیوهها و شکلهاى مختلف را جدیتر بدانند. صحیفه امام؛ ج 21، ص94.
4. پذیرش قطعنامه و تداوم انقلاب
یکی دیگر از اصول استنتاجی از سیره امام خمینی(س) در مورد پذیرش قطعنامه 598، این است که پذیرفتن آتشبس در جنگ، هرگز به معنای توقف و رویگرداندن از اصول و ارزشهای انقلاب اسلامی و اهداف آن نیست. در اندیشه امام خمینی(س)، مبارزه با کفر و شرک و نفاق، تلاش در جهت بسط نفوذ ارزشهای اسلامی در میان ملل جهان، وجود قهر و کینه انقلابی نسبت به استکبار و جنایتکاران و سلطهگران جهان، حمایت از محرومان و مستضعفان در مقابل دنیاپرستان و سرمایهداران، مجاهدت برای کسب استقلال در تمامی زمینهها و تقویت بنیانهای سیاسی، نظامی، فرهنگی، و اقتصادی جمهوری اسلامی و… هرگز پایان نیافته است. صحیفه امام؛ ج 21، ص 88.
بنابراین، تداوم انقلاب و پایبندی به اصول و ارزشهای آن، با وجود آتشبس در جنگ تحمیلی، همچنان باید حضور و بروز داشته باشد و همانگونه که امام خمینی(س) میفرمایند:
کمربندهایتان را ببندید که هیچچیز تغییر نکرده است. صحیفه امام؛ ج 21، ص 88.
وضعیت نسبت به اوایل انقلاب که ترویج اندیشههای انقلابی در رأس امور بود، هیچگونه تغییری نکرده و در آن مقطع هم، باید انقلاب و ایدههای انقلابی سرلوحه تمام امور باشند.
همانگونه که گفته شد از جمله اصول انقلابی ما، استقلال در تمام زمینهها از جمله در زمینه علمی و فرهنگی میباشد. امام خمینی(س) در راستای این اصل در پیام تاریخی خود در باب قطعنامه، به جوانان و اعتلای سطح علمی ـ فرهنگی آنان تأکید کرده و میفرمایند:
من در اینجا به جوانان عزیز کشورمان، به این سرمایهها و ذخیرههاى عظیم الهى ... سفارش مىکنم که قدر و قیمت لحظات شیرین زندگى خود را بدانید؛ و خودتان را براى یک مبارزه علمى و عملى بزرگ تا رسیدن به اهداف عالى انقلاب اسلامى آماده کنید. صحیفه امام؛ ج 21، ص96.
ایشان در ادامه میفرمایند:
و من به همه مسئولین و دست اندرکاران سفارش مىکنم که به هر شکل ممکن وسایل ارتقاى اخلاقى و اعتقادى و علمى و هنرى جوانان را فراهم سازید؛ و آنان را تا مرز رسیدن به بهترین ارزشها و نوآوریها همراهى کنید؛ و روح استقلال و خودکفایى را در آنان زنده نگه دارید. صحیفه امام؛ ج 21، ص 88.
لذا، توجه به جوانان و پرورش آنان برای ارتقای سطح کشور در تمام زمینهها و دستیابی به خودکفایی، از جمله اصول مهم انقلاب بوده که امام خمینی(س) بعد از پذیرش قطعنامه باز بر آنها تأکید جدی دارند.
بهطور کلی، اگر این واقعیت را بپذیریم که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در روند صحیح و منطقی انقلاب و نیل به هدفهای بعد از پیروزی انقلاب، وقفه و درنگی ایجاد کرده، این سخن ناب امام، دستور صریح ادامه راه ناتمامی است که با پایان جنگ، انقلاب اسلامی ایران در فصلی تازه، جانی تازه میگیرد تا راه را بر مطامع و چشمهای از طمع دریدة قدرتهای استکباری ببندد.
در اهمیت حرکت ناتمامی که بایستی به انجام برسد و در ناتمام بودن راهی که در پیش است، امام تصریح میکنند:
امروز روز هدایت نسلهای آینده است. کمربندهاتان را ببندید که هیچ چیز تغییر نکرده است. صحیفه امام؛ ج 21، ص 88.
ایشان همچنین راه صحیح پرداختن به نسل جوان را نشان داده و راه هرگونه لیت و لعلّ را میبندند:
وقتى ما مىتوانیم به آینده کشور و آیندهسازان امیدوار شویم که به آنان در مسائل گوناگون بها دهیم، و از اشتباهات و خطاهاى کوچک آنان بگذریم، و به همه شیوهها و اصولى که منتهى به تعلیم و تربیت صحیح آنان مىشود احاطه داشته باشیم. صحیفه امام؛ ج 21، ص 99.
بهطور کلی، سخنان و رهنمودهای امام در باب قطعنامه آنچنان فصیح و رهگشاست که مسیر تداوم انقلاب را از هرگونه انحراف و التقاط و درجا زدن مصون میدارد. در اینجاست که رسالت دلسوختگان انقلاب و اسلام در این مقطع، بسیار حساس مینماید، همانگونه که امام میفرمایند:
من در میان شما باشم و یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش مىکنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد. صحیفه امام؛ ج 21، ص92.
لذا باید با جان و دل این انقلاب را صیانت کرده و راه تداوم آن را هموار ساخت؛ چرا که با پذیرش قطعنامه، نه تنها انقلاب از اصول خود عدول نکرده، بلکه فرصت لازم را برای پیاده کردن کامل آنها به دست آورده است.
بنابراین، امام خمینی(س) با درایت کامل، بر تداوم انقلاب و اصول انقلابی و جلوگیری از هرگونه تحریف این اصول تأکید کرده و با توجه به شایعاتی که توسط دشمنان اسلام و انقلاب ممکن است بعد از قطعنامه ایجاد شود، به حامیان واقعی انقلاب توصیه میکنند که:
خود را از معرکهها و معرکه آفرینیها دور کنند؛ و مواظب باشند که ناخودآگاه آلت دست افکار و اندیشههاى تند نگردند؛ و با سعه صدر در کنار یکدیگر مترصد اوضاع دشمنان باشند. صحیفه امام؛ ج 21، ص 94.
پس هوشیاری و حساسیت در مقابل جریانها و حرکتهایی که به هر شکل ممکن، سعی در زیر سؤال بردن روند انقلاب اسلامی دارند و با به کارگیری شرایط جدید، برآنند تا پایبندی به اصول و شعارهای بنیانی انقلاب را زیر سؤال برند، از اموری است که امام امت بر آن تأکید داشته و هیچگاه از آن فروگذار ننمودهاند.
ایشان میفرمایند:
در هر حال، ما باید آماده و مهیا باشیم. روزهای حساس و تعیینکنندهای در پیش داریم؛ و انقلاب اسلامی هنوز سالها و ماههای تعیینکننده دیگر در پیش خواهد داشت؛ که واجب است پیشکسوتان جهاد و شهادت در همه صحنهها حاضر و آماده باشند. صحیفه امام؛ ج 21، ص 134
بنابراین، پذیرش قطعنامه 598 توسط امام خمینی(س) منافاتی با تداوم انقلاب و اصول آن نداشته، بلکه در راستای آن انجام گرفته است؛ به گونهای که پیام تاریخی امام ثابت کرد انقلاب برای تبیین منطقی شرایط جدید سیاسی از توانمندی و قدرت کافی برخوردار است و سرنوشت جنگ با سرنوشت انقلاب و نظام پیوندخورده نمیباشد، و مردم نیز با رشد کافی و آگاهی از شرایط جدید برای مقابله با پیامدهای احتمالی و ورود به فاز نوینی از صبر و استقامت انقلابی، آمادگی کامل را دارند. پیام انقلاب؛ س 9، ش 219، ص 27.
5 . احترام به نقطهنظرات کارشناسان نظام
رویداد پذیرش قطعنامه 598 توسط جمهوری اسلامی ایران، بار دیگر ثابت کرد که یکی از ویژگیها و مختصات سیره عملی امام خمینی(س) در اداره جامعه اسلامی، اعتقاد و التزام عملی به دیدگاهها و نقطهنظرات کارشناسان در زمینههای مختلف برای پیشبرد امور است.
واقعیت این است که جهت اصلی دیدگاهها و نظرات امام حتی تا چند روز قبل از پذیرش قطعنامه نسبت به جنگ، کاملاً مغایر با تصمیم جدید بود. ایشان در نامهای که خطاب به خبرگان و مسئولین درجه اول نظام نوشتند، یکی از دلایل اصلی پذیرش قطعنامه و بازگشت از نقطهنظرات قبلی خویش را، گزارشات فرماندهان نظامی از اوضاع جبههها و نیازمندیهای تسلیحاتی غیرقابل امکان تهیه آنها برای ادامه جنگ و نیز گزارشات وزرای اقتصادی کشور از وضعیت بودجه و ذخایر مالی، و همچنین بیان شرایط سیاسی داخلی و بینالمللی از سوی مسئولین سیاسی کشور ذکر میکنند. البته گذشت از مواضع قبلی و پذیرش نظرات مشورتی کارشناسان، هرگز به معنای شانهخالی کردن امام از زیر بار مسئولیت نبود، لذا در پیام خویش بر این نکات تأکید میکنند که اولاً مسئولیت اصلی کل جنگ، چه تداوم و چه پایان آن را میپذیرند و ثانیاً از مردم میخواهند که مسئولین کشور را مورد حمایت و تأیید قرار داده و از شماتت آنها بپرهیزند؛ چرا که اصولاً اتخاذ این تصمیم با رضایت قبلی خود ایشان صورت پذیرفته است.
6 . احترام به قوانین و معاهدات پذیرفته شده
یکی دیگر از اصول قابل استخراج از سیره امام خمینی(س) در ارتباط با موضوع پذیرش قطعنامه 598، جدی بودن ایشان در اتخاذ این تصمیم و تن دادن به پیامدهای آن بوده است. در توضیح بیشتر این اصل باید گفت، پس از پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران، برخی محافل چه در داخل و چه در خارج، اظهار میداشتند که اتخاذ این تصمیم، تاکتیکی است و احتمالاً با تغییر شرایط سیاسی و نظامی حاکم بر جبههها، ایران مجدداً بر سیاست تداوم جنگ خویش اصرار میورزد، و یا حتی شنیده شد که در آن زمان، برخی از فرماندهان نظامی پس از هجوم مجدد نیروهای عراق به سمت خرمشهر و متوقف ساختن آنها، اعلام آمادگی کردند که با توجه به گسیل نیروهای مردمی به جبههها، عملیاتی را علیه نیروهای عراقی انجام دهند. امام چه در پاسخ به محافل خارجی که این اقدام ایران را ناشی از ضعف و زبونی دانسته و چه در پاسخ به برخی محافل داخلی که آن را قابل نقض میدانستند، با صراحت یادآور شدند که پذیرش قطعنامه 598 سیاست رسمی و نه تاکتیکی کشور میباشد.
این نکته، گویای این اصل اساسی است که اصولاً امام خمینی(س) در اتخاذ سیاستها و تصمیمهای خویش، از دغلبازیها و دوروییهای رایج در بین سیاستمداران، به دور بوده و هر زمان که به تصمیمی میرسیدند، خود را مقید و ملتزم به لوازم و پیامدهای آن میدانستند؛ به گونهای که حتی با تغییر شرایط، حاضر نمیشدند تا تعهد و پیمانی را که پذیرفته بودند، ملغا نمایند و اعلام رسمی پذیرش قطعنامه 598 از جمله این تعهدات بود.
7. کنترل و مدیریت بحران ناشی از پذیرش قطعنامه 598
فرآیند و ماحصل تصمیمها و اقداماتی که از سوی امام در مورد پذیرش قطعنامه 598 صورت گرفت، کشور را از یک وضعیت بحرانی در صحنه سیاسی، نظامی کشور به یک وضعیت جدید و باثبات منتقل ساخت. به عبارت دیگر، امام بار دیگر توانستند موجودیت نظام را از یک گردنه هولناک به سلامت عبور دهند. اهمیت و پیامد این موضوع نه تنها در همان شرایط آشکار شد، بلکه تاکنون و تا سالهای بعد، همچنان با تداوم موجودیت نظام جمهوری اسلامی، آثار خود را بر جای خواهد گذاشت.
واقعیت این است که تصمیمی راهبردی، همچون پذیرش قطعنامه 598، میتوانست تزلزل و بیثباتی جدیای برای جمهوری اسلامی فراهم سازد و تنها مدیریت صحیح و همهجانبه آن توسط امام و رابطه عاطفی و عمیق بین ایشان با مردم و تودهها بود که نظام جمهوری اسلامی را از خطرات یادشده مصون ساخت. امام با درک عمیق از پیامدهای احتمالی این تصمیم، با برقراری رابطهای عاطفی بین خود و مردم و پرهیز از اتخاذ سیاست تحکمی، توانستند پیامدهای منفی این تصمیم را به حداقل برسانند. در حقیقت، امام خمینی(س) در توجیه این تصمیم که با سیاستها و دیدگاههای چند روز قبل ایشان مغایرت داشت، بر جایگاه دلایلی خویش استناد نکرده و اینگونه بیان نکردند که من چون ولی فقیه هستم اینگونه میگویم و شما مردم هم، همه شرعاً و قانوناً موظف به اطاعت هستید؛ بلکه با ایجاد رابطه عاطفی با مردم و اظهار همدردی و شریک دانستن خود در مصائب و مشکلات پیشآمده برای مردم، آن را به عنوان جام زهری تلقی کردند که به دلیل مصلحت نظام و اسلام نوشیده شده و ایشان شخصاً آبروی خویش را در این قضیه معامله کردهاند.
بر همین اساس بود که مردم نیز امام را نه به عنوان کسی که آنها یا کشور را هشت سال به بازی گرفته و منابع مادی و انسانی کشور را بر باد داده، بلکه به عنوان همرزمی تلقی کردند که به دلیل تغییر شرایط و مصالح نظام، به اتخاذ این تصمیم مبادرت ورزیده است؛ و لذا با جان و دل از این تصمیم حمایت کرده و ایشان را در پیمودن طریق جدید یاری رساندند.
8 . احترام به سؤالات و ابهامات مردم
اتخاذ تصمیم به پذیرش قطعنامه 598، شاید سختترین تصمیمی بود که از سوی امام پس از پیروزی انقلاب اسلامی گرفته شد. به همین دلیل، ابهامات و سؤالات مختلفی نسبت به علل این تصمیمگیری در اذهان مردم و علاقهمندان ایشان به وجود آمده بود. امام با وجود برخورداری از جایگاه رفیع خویش و اعتمادی که مردم به وی داشتند، هرگز بر آن نشدند تا این سؤالات و ابهامات را تخطئه کنند، بلکه با گوشزد کردن شرایط حساس کشور و به کار بردن تعبیر «ارزش بسیار زیبا» از «چراها و بایدها» از مردم خواستند که پرداختن به آنها را به وقت مناسب دیگری موکول سازند. اصلی که از این سیره امام قابل استنتاج است این است که مسئولین کشور نمیتوانند و نباید در اتخاذ تصمیمات مهم، به دیدگاهها و ابهامات مردم بی اعتنا باشند؛ زیرا اصولاً جلب مشارکت مردمی تنها از طریق اقناع ذهنی و فکری آنان امکانپذیر خواهد بود.
9. احترام به آرای مردم در تداوم و پایان جنگ
گرچه امام همواره از جنگ ایران و عراق به عنوان جنگ بین اسلام و کفر یاد میکردند و بارها گوشزد میکردند که، خمینی حتی اگر یکه و تنها هم بماند به مبارزه خود با کفر و شرک ادامه خواهد داد، صحیفه امام؛ ج 20، ص 318. اما باید توجه داشت که این دیدگاهها و مواضع، متکی به مفروضاتی بود که بیتوجهی به آنها ممکن است موجبات برخی ابهامات را فراهم سازد. از طرفی امام به عنوان رهبر انقلاب میکوشیدند تا با ارائه برخی نمادها و ایدهها, افق حرکت امت را برای آینده روشن سازند تا آنان با امیدواری و ایمان بیشتری به حرکات خویش ادامه دهند و از طرف دیگر، در مرحله تصمیمگیری، که به منافع مردم و مصالح نظام بازمیگشت, امام همواره به نظر و دیدگاههای مردم توجه خاص داشتند به گونهای که در هنگام تصمیم به تداوم جنگ و نفی صلح تحمیلی به این نکته، یعنی تمایل و رأی مردم، استناد میکردند:
نه زیر بار صلح تحمیلى برویم و نه زیر بار حکمیت تحمیلى. ما باید خودمان به حسب رأى خودمان، به حسب رأى ملتمان، آن طورى که الآن همه ملت دارند مىگویند، ما باید این جنگ را ادامه بدهیم. صحیفه امام؛ ج 20، ص119.
درباره پایان جنگ و پذیرش قطعنامه 598 نیز این عامل بشدت مشهود است؛ چه آنجا که امام در نامه به نمایندگان مجلس جهت توجیه آنها, یکی از علل پذیرش شرایط جدید را اعلام فرماندهان نظامی مبنی بر کاهش روزافزون نیروهای داوطلب جنگ عنوان کردند، و چه پس از پایان جنگ و انتشار نامه موسوم به مرحوم سید احمد خمینی، که در آن قید شده بود که امام پس از مشاهده سیل عظیم نیروهای داوطلب به جبهههای غرب و جنوب کشور، اظهار داشتند که اگر میدانستم که مردم چنین ذهنیت و دیدگاهی نسبت به جنگ داشتند، هرگز قطعنامه را نمیپذیرفتم.
پس آنچه که مسلم است این نکته است که چگونگی نگرش و عمل تودههای مردم (اکثریت جامعه) نسبت به پدیده جنگ (از ابتدا تا انتها) به عنوان متغیری بیبدیل در نحوه اتخاذ تصمیمات و سیاستهای امام نسبت به جنگ ایران و عراق، تأثیرگذار بوده است. البته از آنجا که رابطه قلبی و عاطفی امام و امت آنچنان عاشقانه و عارفانه بود که همواره اینگونه تلقی میشد که هر چه امام میگویند مردم تبعیت میکنند، اما در واقع، بهتر آن است که بگوییم امام چیزی نمیگفتند و تصمیمی نمیگرفتند، مگر اینکه بستر و آمادگی و اراده کلی آن را در تودهها و اکثریت ملت مشاهده میکردند.
برگرفته از کتاب سیره عملی امام خمینی (ره) در اداره امور کشور