آیت الله حاج شیخ حسن صانعی یار دیرین امام خمینی بیانیه ای را در تجدید میثاق با امام خمینی و شهدای 15 خرداد منتشر کرد.
متن این بیانیه که در اختیار پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران قرار گرفته است، در پی می آید:
بسم الله الرحمن الرحیم
«ملت بزرگ ایران، سالروز پانزده خرداد را که یوم الله است زنده نگاه می دارد.»
در بحبوحه شرایط حساس و پر اشوب کنونی و ظل عنایت خاصه حضرت ولی عصر (ارواحنا فدا) امسال نیز شرکت پر شور مردم نجیب ایران در مراسم بزرگداشت ارتحال رهبر کبیر انقلاب اسلامی و یوم الله پانزده خرداد همچون همیشه موجب سربلندی و استحکام هر چه بیشتر بنیان های اسلامی و انقلابی این مملکت گردید و با روشن گری ها و راهبری های رهبر فرزانه ایران حضرت آیت الله خامنه ای مسیر پیش رو بیش از پیش نمایان و هویدا گشت. در این هنگامه که هر کس به سهم و نوبه خویش وظیفه و عملی سنگین به گردن دارد، مناسب ندیدم بنیاد پانزده خرداد که به فرمان پر برکت حضرت امام خمینی (قدس سره الشریف) تشکیل شده برکناری باشد و از دریای بی کران اقدامات امام گفتن توسط من می تواند زوایای گسترده روح بلند ایشان را بازگو کند و نه حتی بزرگترین تشکیلات خبررسانی مجازی و غیر مجازی می تواند قادر به توصیف گوشه ای از بی نهایت مطلق حرکت امام از قدم اول تا قیام 15 خرداد و برگشت از زندان و حصر و غیره می باشد.
در ایامی که حضرت امام تنها به تدریس اشتغال داشتند و سال ها از 15 خرداد ایشان مسائل مملکتی را رصد می کردند منجمله داستان آقای فلسفی که در ضدّیت با بهائیت بدون حصول نتیجه از آیت الله بروجردی خرج شد و ایشان این مطلب را به آقای فلسفی تذکر دادند و فرمودند« دور افتادن از مراکز خبر و سفر به همدان و قلّت معاشرت موجب شد که از قضایایی که در مرکز اتفاق افتاده درست مطلع نشوم. اخیراً که اطلاع حاصل شد خیلی موجب تأسف گردید. انسان متحیر است که با این وضعیت چه کند و با این ترتیب چه امیدی می توان از اصلاح کشور داشت و به چه اشخاصی می توان اطمینان پیدا کرد» و مضاف بر آن مشروح قصه را نیز برای اینجانب نقل فرمودند در جلسه دیدار علمای تهران هم مفصلا با آقای فلسفی در مورد خرج کردن از رئیس اسلام و به نتیجه نرسیدن کار صحبت نمودند.
از همان سال ها بود که من شهادت مکتوب خودشان در کنارشان حاضر بودم. ایشان مسائل را مشخص و اجتماعی به من آموختند و گاهی از وضعیت آینده خودشان در لفافه به من می فرمودند که من، مانند آتش زیر خاکستر هستم که حرارتش شاید از آتش معمولی بیشتر است. ایشان همیشه منتظر فرصت ها بودند و دشمنی با خاندان منحوس پهلوی را مکرر به من اظهار می فرمودند. اگر کسی بخواهد ریشه مبارزات حضرت امام (ره) را بیابد باید به دوران بلوغ سیاسی ایشان همزمان با جوانی و نوجوانی ایشان برگردد که در محضر بزرگانی مانند شهید مدرس، حاج میرزا صادق آقای تبریزی، مرحوم بافقی و استاد اعظم ایشان مرحوم شیخ شاه آبادی دریافت و تلمذ می نمودند. مصاف بر تمام این ها وجود ذی قیمت خود امام (ره) نیز در نوجوانی و کوچکی هم چون قله آتشفشان مشتعلی بود که هیچ چیزش در وصف نگنجد. تمایز در درس و بحث ایشان کاملا بر همگان مشهود بود و از نبوغ ایشان همین بس که اسفار را بدون تعلم تدریس کردند و این تقریبا جزء محالات است. کشفالاسرار ایشان در آن زمان درواقع کشف روح و روحیه خودشان بود. همان دوران در بالای نامه ایشان به آقای وزیری که بیان " قل انّما اعظکم بواحده" داشت نوشته بود: بخوانید و بدهید دیگران بخوانند که صورت اعلام و اعلامیه داشت. فوت مرحوم آیت الله العظمی بروجردی برای ایشان بسیار سنگین بود طوری که مرحوم حاج آقا مصطفی (رحمةالله علیه) خوف حال امام را پیدا کردند. اما روحیه ایشان بسیار بلندتر از این ترس ها بود. بعد از فوت مرحوم بروجردی امام فقط در یک جلسه فاتحه خوانی در مسجد عشق علی در قم شرکت کردند و جز آن و مجلس خودشان، نه در تشییع و نه در هیچ مجلس فاتحه دیگری حضور نیافتند. اهل فهم و درایت می دانستند که ایشان خودشان را در معرض یا حتی جایی که شائبه در معرض بودن باشد قرار نمی دهند و این را برای روح ملکوتی و عرفان شان یک نوع خودنمایی می دانستند.
اگر بخواهم از ارتباط خودم با امام و شروع مسایل و مبارزات و 15 خرداد بگویم فرصت بیشتری می طلبد و البته سخن در باب عظمت امام بسیار است و زبان قاصر. شب 12 محرم و 15 خرداد که مملکت در آتش و خون بود و هر آن خوف بازداشت ایشان می رفت، امام با آرامش استراحت کردند، مانند شب بیست و دوم بهمن 57. هنگامی همان شب 15 خرداد ایشان را دستگیر کردند حضرت امام برای اطلاع دادن از سلامتی خودشان تنها با فرستادن وصیت نامه از زندان اکتفا کردند و این را مرحوم آقا مصطفی تنها به من نشان دادند و حتی به خانواده هم نگفتیم تا متاثر نشوند. به من بگوئید چند واصل و سالکی را می شناسید که در سخت ترین لحظات دستگیری و زندان که سرنوشتش معلوم نیست با چنین وثوقی فقط یاد خداوند باشد؟ روز انتقال امام از زندان، موثقین ساعات متمادی آن چه اتفاق افتاده بود را به ایشان عرض کردند. خاطرم هست هنگامی که می خواستند ایشان را به قیطریه منتقل کنند وقتی بنده و ایشان برای وضو گرفتن به وضوخانه رفته بودیم با حال نزاری به من فرمودند: «من چه کنم با عواطف و احساسات این مردم که جوانان و فرزندانشان را دادند و فرزندان من سالمند؟ » من عرض کردم: شما برای اسلام حرکت کردید.. و ایشان دو بار دستشان را به حالت عدم قبول بالا بردند و فرمودند:« ای اقا! ای آقا!»
در مدتی که ایشان در قیطریه محصور بودند برای امورات شرعی با اجازه ایشان در ب خانه را باز و خانه و مراجعین را اداره می کردم و هفته ای یکی دو مرتبه کارهای مربوط به مرجعیت و امور شرعیه را خدمتشان می بردم و البته هر ماه حاج آقا مصطفی نیز برای امور شهریه می آمدند. نکته معترضه این که حضرت امام با لطف خاص خود همواره عنایت ویژه ای به این جانب داشتند که نوشته ها هم منعکس است. ایشان حکم بنیاد 15 خرداد را بدون پیشنهاد من، به این جانب دادند و من هم تا سر حد امکان در انجام وظایف محوله کوتاهی نکردم. مقام معظم رهبری نیز پس از امام حکم ایشان را تنفیذ کردند.
در مورد وابستگی و ارتباط من با حضرت امام مطالب فراوانی هست که برای گفتن اکثرش یا مجال نیست یا صلاح.
روزی که بنا بود اطباء ایشان را عمل کند من به اتاق مخصوص بیمارستان وارد شدم و دیدم آقای میریان که امروز هنوز در بیت امام مشغول و شاهد این ماجرا هستند مشغول پوشاندن لباس عمل به حضرت امام هستند. ایشان به محض دیدن من به آقای میریان اشاره کردند که کارش را رها کند و با این که تنها یک دست ایشان در آستین لباس رفته بود فرمودند: شما بیرون بروید. معلوم شد ایشان امور لازمی برای گفتن به من داشتند که از آن همه مسائل بعضی را گفته ام یا خواهم گفت و بعضی را برای همیشه بین من و امام و خدا در سینه ام مکتوم خواهد ماند.
اکنون نیز که به خیال طبیعی خودم آخرین روزهای زندگی خودم را می بینم مانند گذشته و همیشه وظیفه خود و بنیاد 15 خرداد(که از آن جدا نیستم) می دانم تا نفس دارم از هیچ چیزی نسبت به ایشان و انقلاب ایشان و بزرگداشت 15 خرداد تا سر حد امکان و توان کوتاهی نکنم و برای انجام هیچ عملی در این راه از پای ننشینیم و بتوانم در آخر عمر کارهای مفید دیگری نیز انجام برسانم. فعلا به این مختصر اکتفا می کنم که موظفم خود را عرضه نکنم و همان طور که تاکنون نیز در آن کوشیده ام گمنام بمانم. هرچند ممکن است گاهی مصلحت اقوی بر این وظیفه مسلط شود و ناگزیرم از بیان برخی مسائل در فرصت مقتضی.
حسن صانعی
نماینده ولی فقیه و سرپرست بنیاد 15 خرداد