تام هاردی متولد ۱۹۷۷ در همر اسمیت لندن است. پدرش رمان نویس و مادرش نقاش بود. همین بستر خانوادگی نشان می دهد هاردی در طول حیات هنریش با وسواس و تامل پیش رفته است. به گزارش جی پلاس، او در پایان دهه ۹۰، زیر نظر آنتونی هاپکینز، دانش آموخته سبک «متد اکتینگ» در درام سنتر لندن بود که او را در کنار ایوان مک گرگور و کیرا نایتلی قرار می دهد و این آغاز سلوک اوست. ۱- تام هاردی شمایل یک سلوک بریتانیایی در هالیوود است. بازیگری که انعطاف ویژه ای در جذب و هضم نقش های متفاوت از فیلم های کم بودجه مستقل تا فیلم های پرهزینه اکشن دارد. ویژگی، کاراکتر و البته منش تام هاردی در این نکته نهفته است که او در رمزهای سینمای آمریکا (عامه پسندتر) و سینمای بریتانیا (نخبه پسندتر) در رفت و آمد است و می کوشید توازن دقیقی میان دو حوزه جغرافیایی مختلف (از منظر هنری) برقرار کند بی آن که در یک فضا و رنگ محو شود و این قضیه او را به بازیگری هوشمند بدل می کند که می تواند در دو خط به پیش روی ادامه دهد.
۲- لهجه بریتانیایی هاردی درنگ یا حاشیه ای بر متن بازیگری او محسوب نمی شود بلکه شاید همین منش بریتانیایی او در هالیوود، به منزله صنعت فیلم آمریکا، به مزیتی بدل می شود که هاردی را چون شمایلی خاص و ویژه برجسته می کند. سلوک هنری هاردی از ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۸ با ثبت چهارده فیلم در کارنامه اش، دستخوش فرازها و فرودهایی بوده است که به نقش های مکمل یا حاشیه ای مربوط می شود که به او محول شده است اما می توان آغاز صعود حرفه ای وی را از ۲۰۰۸ به حساب آورد.
۳- هاردی با بازی در فیلم «برونسن» در ۲۰۰۸ به کارگردانی نیکلاس ویندینگ رفن بریتانیایی توانست انتقام هفت ساله اش را از نقش های جزئی و پیش پا افتاده ای که پیش تر ایفا کرده بود، بگیرد. بازی در فیلم رفن، صعود فوق العاده ای در کارنامه بازیگریش ثبت کرد، اما این صعود، صرفا یک جهش یا پرشی متعارف نبود چرا که: هاردی برای ایفای نقش یک آدم قلچماق بزن بهادر به نام مایکل پرستن ملقب به چارلز برونسن انتخاب شده بود که در عین حال، روح هنری زودرنجی داشت تا بتواند تمام ظرافت های بازیگریش را از طریق بازنمایی عضلات ستبر و قوی همراه با شکنندگی و حساسیت یک آرتیست به رخ بکشد.
فیلم رفن رفت و آمدی زیرکانه و حساب شده میان تئاتر و سینما است تا بتواند دیالوگی میان دو رقیب و نیز دو همزاد بیاید و آن را تثبیت کند و انتخاب هاردی به عنوان نقش اول، این رفت و آمد ظریف و هوش مندانه را به شدت تایید می کند و ما را کاملا مجاب می کند که رفن، گزینه ویژه ای را در آستین داشته و کاملا در این انتخاب محق بوده است. ۴- بازی در فیلم «تلقین» ساخته کریستوفر نولان در ۲۰۱۰ گرچه برای هاردی یک نقش حاشیه ای تلقی می شد اما ورود او به هالیوود را تسریع کرد؛ یک درام علمی- تخیلی دلهره آور (و نه لزوما ترسناک بلکه یک تریلر) با حضور شمایل هایی بین المللی چون دی کاپریو و الن پیج و مارین کوتیار و کن واتانابه و نیز مایکل کین که به سرعت طیف وسیعی از مخاطبان عام و خاص را جلب و جذب کرد و نیز جوایز بسیاری را توانست از آن کارگردانش، نولان بریتانیایی، کند.
مارک کرمود، منتقد، صراحتا در ستایش فیلم نوشت «تلقین گواهی است بر این که مردم احمق نیستند، سینما آشغال نیست و امکان این که هنر و بلک باستر با هم ترکیب شوند، وجود دارد.» شاید در وهله اول، بازی هاردی در برابر شمایل هایی که بازگفتیم چندان به چشم نیاید اما باید اعتراف کرد که نولان در مقام یک درام پرداز سینما مهندسی دقیقی از تک تک بازی ها ارائه داد است بی آن که در دام ستاره محوری شتاب زده درافتد. ۵- تام هاردی در ۲۰۱۱ بلافاصله و هم زمان در دو فیلم «تعمیرکار خیاط سرباز جاسوس» به کارگردانی توماس آلفردسن که یک دارم جاسوسی است و «مبارز» ساخته گاوین اکانر که یک اثر رزمی است حاضر شد تا بتواند قابلیت هایش را در ژانرهای عامه پسندتری چون اکشن رزمی و تریلر سیاسی- تاریخی بیازماید و خود را در قاب هالیوود نظاره کند.
در هر دو، بازی سنجیده، محتاط و دقیقی ارائه داد بی آن که در ورطه عامه پسندگرایی افراطی ای مثل نیکلاس کیج که دست رد به سینه هیچ کارگردانی و هیچ فیلمی نمی زند، درافتد. هر دو فیلم، به هاردی این امکان را داد تا توانش را برای درام بعدی نولان ذخیره کند و نقشی نامتعارف، به یادماندنی و تاثیرگذار را بر عهده گیرد. ۶- فیلم یا به عبارت بهتر درام ابرقهرمانی «شوالیه تاریکی بر می خیزد» ساخته کریستوفر نولان در ۲۰۱۲ این بخت را برای هاردی داشت که یکی از عجیب ترین نقش ها را در کارنامه بازیگریش بیازماید و فاصله معناداری را با شامیل هیث لجر فقید در نقش ژوکر در «شوالیه تاریکی» در ۲۰۰۸ ترسیم کند.
هاردی در فیلم نقش رییس یک دار و دسته تبه کار را ایفا می کرد که همواره ماسک به چهره دارد و این انتخاب نقش، علاوه بر این که چهره او را در پس یک نقاب قرار می داد اما عملا گونه ای ابهام، غافل گیری و رعب (چشمان بدون چهره) را در شمایل جدیدش گوشزد می کرد. این فیلم به راستی، چهره کمتر دیده شده و کمیاب تری از هاردی را نمایش می داد که می تواند به منزله یک پرش بلند حرفه ای در حیات هنری او تلقی شود؛ گزینش هوشمندانه ای که یک کارگردان بریتانیایی می توانست به نام خود و به کام هاردی رقم بزند. ۷- در ۲۰۱۲ تام هاردی به کاراکتر رونسن در شمایلی دیگر نزدیک شد: یک قلچماق بزن بهادر مودب و خون سرد بود با لحنی آرام و نرم که در دوره منع مشروب در آمریکا با دو برادرش به کار قاچاق مشغول است و با ماموران در می افتد.
نکته جالب فیلم «قانون شکن»، تقابل هاردی با گای پیرس در نقش مامور فاسد است که ممیزه اش از منظر دراماتیک، نابهنجاری اخلاقی او همراه با اطوار زنانه اش است و این تقابل هلاکت بار، اساس کل درام جان هیلکوت کارگردان و نیک کیو فیلم نامه نویس را با خود به دوش می کشد و به شدت دیدنی و به یادماندنی می کند. در ۲۰۱۳، هاردی با فیلمی کاملا نامتعارف و غیرتجاری به نام«لاک» که تمام فیلم با یک کاراکتر در ماشین ادامه می یابد، حضور یافت و نشان داد انعطاف پذیری مثال زدنی ای در ایفای نقش های کاملا متفاوت دارد که می تواند به او این مزیت را ببخشد که به ندرت در دام کلیشه های رایج نقش ها بیفتد. دو فیلم آخر او «کندو» که یک دارم گانگستری است و «مکس دیوانه: جاده خشم» که مضمونی آخرالزمانی دارد، نشان می دهد هاردی هنوز برای قاب گرفتن در شمایل جوان خلاق و هوشمند در یک آینده باثبات تازه کار است.
دیدگاه تان را بنویسید