پایگاه خبری جماران؛ این روزها آمارهای متفاوتی در مورد موعد بازنشستگی معلمان و به تبع کمبود نیروی آموزش در مدارس کشور در برنامه های رسمی و غیر رسمی شنیده میشود و بار جبران این کمبود نیرو را فارغ از پیشنهاداتی که در مورد تنگ شدن حلقه ی بازنشستگی داده می شود متوجه دانشگاه تربیت معلم می دانند. خطاهای متعددی در این بین وجود دارد که مشابه همان هایی است که شرایط بحرانی موجود ناشی از آنهاست. من در این مقال صرفا می خواهم به یکی از آنها یعنی «بحران تأمین هیأت علمی در دانشگاه تربیت معلم » بپردازم و اگر مجالی بود در نوبت های بعدی به دیگر موارد اشاره خواهم کرد. این کارشناسان امروز امر آموزش که از قضا سالهاست خود در مسند وزارت یا وکالت یا دیگر مناصب دولتی همیشه متولی آموزش و پرورش رسمی کشور بوده اند به یک نکته ی مهم بی توجه هستند و به نظر می رسد به ویژه برنامه ی «پرسشگر» که داعیه دار این میدان است یک نشستی را هم باید به موضوع «کمبود و بحران هیات علمی در دانشگاه تربیت معلم» اختصاص دهد. به زعم بنده که دانشجوی تربیت دبیری بوده ام و تجربه ی حدود بیست سالۀ تدریس در مدارس و دانشگاه های دولتی، غیردولتی، پیام نور، غیر انتفاعی و دانشگاه تربیت معلم را دارم، اختصاص دانشگاهی با عنوان «تربیت معلم» حاصل یک بینش عمیقی است که از امر آموزش به معنای خاص و حرفهای آن در طراحان این ایده وجود داشته است . اما این مهم زمانی تحقق پیدا می کند که این دانشگاه دارای هیأت علمی های متخصصی باشد که تحصیلکرده ی رشتههای دبیری باشند یعنی به صورت اکادمیک آگاه به علوم و فنون تدریس، آشنا با روشهای نوین تربیتی، دارای تجربۀ آموزشی در سطح مدارس، منتقد و گاه مؤلف کتابهای درسی آموزش و پرورش و مطلع از زیر و بم این آثار و نهایتا مشرف به فضای آموزشی و عاطفی مدارس و انتظارات متقابل معلم و جامعه باشند. به نظر می رسد آموزش و پرورش نیروهایی با این ویژگی ها را در اختیار دارد، دکتراهای تخصصی مجرب در تمام رشته های مورد نیاز تربیت معلم در آموزش و پرورش مستخدم هستند که نه تنها «مراکز تربیت معلم دوساله » در سالهای پیشتر با در خدمت گرفتن این ظرفیتها، نیروی انسانی خود را تأمین کرده اند، بلکه در چند سال اخیری که دانشگاه تربیت معلم نشو و نما یافت نیز همین نیروهای باتجربه و متخصص که از بهترین دانشگاه های کشور و بعضا با شرایط نخبگی فارغ التحصیل شده اند بدون هیچ چشم داشت مادی و صرفا به دلیل دغدغه ی امر تعلیم و تربیت در قالب «مأمور آموزشی» این دانشگاه را به اهداف خود نزدیک نموده اند و البته خود هم تجربه ی بیشتری به ویژه در امر تربیت کارورز و دروس مشابه که وجه متمایز کننده این دانشگاه با سایر همتاهای خود است کسب نموده اند. اما، امروز با عنایات خاص مقام معظم رهبری به این دانشگاه و رویکرد مثبت و قاطعانۀ ریاست محترم جدید دانشگاه تربیت معلم جناب دکتر خنیفر و روح جدیدی که در این کالبد در حال احتضار دمیده اند به نظر می رسد یکی از گام های آغازین برای پیشبرد اهداف این دانشگاه تامین هیات علمی هایی است(در قالب پروسۀ جذب یا انتقال) که با تجارب فوق در آموزش و پرورش آماده به خدمت هستند و در سالهای گذشته هم کار این استادان کیفیت سنجی شده است و به اصطلاح چه در نظام آموزشی مدارس و چه در دانشگاه تربیت معلم آزمون خود را پس داده اند و انتظار میرود با ثبات بخشیدن به جایگاه این متخصصین هم دانشگاه از نظر کیفی به استانداردهای ضروری و شایستۀ خود نزدیک شود و هم انگیزۀ آنان را در امر تعلیم و تربیت معلم فکوری که در تراز جمهوری اسلامی ایران باشد دو چندان نمایند. امید است وزارت آموزش و پرورش نیز همچنان که در سالهای اخیر مسئولانه، آگاهانه و با روی گشاده نیروهای متخصص خود را در اختیار دانشگاه قرار داده است اکنون نیز با علم به این که در واقع تزریق این تعداد اندک متخصصین به بدنۀ دانشگاه تربیت معلم همانا تکثیر تجربه، تخصص و توانایی حرفه ای آنان در سطح وسیعی است که محصول آن را در چرخۀ تربیت دبیران متخصصی برداشت میکند که در سالهای آتی در اختیار خواهد گرفت از این امر استقبال نماید. نکتۀ تکمیلی که در این باره باید عرض نمایم این است که به زعم بنده هرگونه جبران نیروی هیأت علمی که با انتقال از سایر دانشگاه ها به دانشگاه تربیت معلم صورت پذیرد نقض غرض محسوب می شود. آیا اعجازی که در دانشگاه تربیت معلم رخ می دهد ووجه متمایز کنندۀ آن از سایر دانشگاهها است در ساختمان ها و فضاها و نیروی سازمانی و اداری آن است یا به خاطر وجود استادانی است که تجربه ی معلمی را با دانش تربیتی و تخصصی در کنار هم دارند و خود تعلیم دیده ی تربیت معلم هستند؟ به راستی چرا به جای انتقال هیأت علمی از دانشگاه های دیگر به «دانشگاه تربیت معلم» امر آموزش را با سرفصلهای مورد نظر به خود آن دانشگاهها که هم صندلی های خالی و فضای آموزشی بسیار و هم استاد مازاد دارند واگذار نمی کنیم ؟ آیا راز آن جز در این است که می خواهیم «دانشجو معلمان» تحت نظر استادانی با تجارب و تخصص حرفه ای و با رویکرد تربیت معلم و با تاکید بر دروس تربیتی و در رأس آن کارورزی تربیت شوند. خلاصه این که به قول شیخ اجل من آنچه شرط بلاغست گفتم؛ یار در خانه است و نیازی نیست گردجهان بگردیم.
صدف گلمرادی دانشآموختۀ دکتری زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه الزهرا(س) تهران ، مدرس دانشگاه فرهنگیان تهران