تصور کار در عمق دوهزار متری زمین، مکانی که تنها کمتر از 60 سانت برای نشستن داری و مخلوطی از گازهای کشنده و گَرد زغال و خاک معلق در فضا راه نفس کشیدن را سخت می کند، برای اکثر ما غیر قابل باور است آن هم با حقوقی اندک !!
از جاده های سر سبز و راه های پر پیچ و خم که بگذری و در آن فضای رویایی که چشم هر بیننده ای را مجذوب خود می کند و زیر فشار لایه های عظیم خاک، سکوت سنگین را به روشنی حس خواهی کرد. افرادی که رنگشان همچون ماشین آلات به سیاهی می زند. اما جلوتر که بیایی و گوش را به زمین بسپاری غوغایی است. نور راهی ندارد در دل این غول سیاه. اینجا پر است از صداهای گوش آزار و طلای سیاهی که دور تا دورت را پوشانده است. در هر طبقه و در ته هر دالان جنب و جوشی شدید در جریان است. هوای اینجا به شدت سنگین و هیچگاه آفتاب را در طول زمان کاری خود نخواهی دید. همه جا و همه چیز سیاه است، گویی در سیاهی مطلق غوطه ور شده ای... آری اینجا «زمستان» است و هوا دلگیر و درها بسته و سرها در گریبان و دستها پنهان است. اینجا «زمستان» است...
تصور کار در عمق دوهزار متری زمین، مکانی که تنها کمتر از 60 سانت برای نشستن داری و مخلوطی از گازهای کشنده و گَرد زغال و خاک معلق در فضا راه نفس کشیدن را سخت می کند، برای اکثر ما غیر قابل باور است آن هم با حقوقی اندک !!
کارگران معدن بخشی از جامعه ما هستند که با وجود کار سخت، طاقتفرسا و حتی غیر قابل باور، همیشه فراموش می شوند. گویی کار در دل زمین و به دور از چشم دیگران، جایی که هیچ کس و هیچ چیز جز سنگ نیست، آنها را محکوم به فراموشی کرده است و تنها زمانی نامی و خبری از آنها میشنویم که حادثهای دلخراش، صدای آنها را از دل زمین به گوش ما میرساند و خبر رسانهها میشوند.
اینجا «زمستان» است...
اردی بهشت امسال با انتخابات آمیخته شده است. مناظره تلویزیونی، کف و سوت هایی در حمایت از نامزدها، کمپین های انتخاباتی، فیلم های کاندیداها، سفرهای استانی و الخ ... . بدون شک می توان گفت تمام فضای رسانه ای این روزها در تسخیر این رویداد مهم است اما در هیاهوی و شور این امتحان دموکراسی و مردم سالارانه، خبر کوتاهی آن هم تنها در حالی که دو روز از روز جهانی کارگر می گذشت فضا جامعه را جانکاه کرد. انفجار در معدن زغال سنگ «زمستان» یورت آزادشهر...