دغدغه فعالان مدنی، چربش تعداد متخصصین امور شهری در شورا است. بدون شک حضور حقوقدان برجسته ای از میان وکلا یا جامعه حقوقدانان و یا نمایندگان صنوف دیگر مبرم است اما تغییر نگرش شورا از یک پارلمان سیاسی به یک پارلمان شهری با چربش حضور متخصصان مدیریت شهری امکانپذیر خواهد شد.
فاجعه پلاسکو چون نیشتری بود که به یک دمل چرکین فرو رفته و با بیرون ریختن عفونت ها بازهم خبر از اندامی بیمار می داد که سیستم خونی شهر را بیمار کرده است و تعبیر شهر سوخته برای همگان ملموس تر شد. کسانی که راهی شورای شهر می شوند باید با این واقعیت دست و پنجه نرم کنند که شهرداری تهران با بودجه 18هزار میلیارد تومان در سال، هزینه ای بیشتر دارد که یک سوم آن حقوق 65 هزار پرسنل شهرداری است ولی با دیون انباشته تقریبا 65 هزار میلیارد تومانی بعلاوه 35هزار میلیاردتومان بدهی به بانک شهر تا چندسال آینده شهر را پیش پیش فروش کرده است. این در حالی است که آموزش و پرورش با 20میلیون فراگیر و 1میلیون حقوق بگیر، کل بودجه اش 35هزار میلیاردتومان است. معضل سرسام آور ترافیک، آلودگی هوا، بناهای فرسوده، سوانح گوناگون طبیعی و غیر طبیعی و دهها معضل صعب العلاج دیگر نیز شهری سوخته را برجای گذاشته و انتظار مدیرانی خبره، دلسور و پاکدست را می کشند.
نگارنده دغدغه هایش درباره شورای شهر و تبدیل شدن آن به جولانگاه رقابت های سیاسی با التفات به تجربه انتخابات مجلسین اسفند سال94 و اینکه در ایران شوراها بیشتر ماهیت اجتماعی دارند و باید متخصصان امور شهری در ترکیب شورا غالب باشند را در مجله صدا(شماره107 شنبه 7 اسفند1395ص 14) نوشته است. هرچند برخی غیر مستقیم در یکی از نشریات پاسخ دادند که شورای شهر نهادی سیاسی است و با اتکای به تعریف سیاست و امر سیاسی و اینکه «هر تصمیمی که به حوزه منفعت و سرنوشت جامعه و شهروندان گره بخورد امر سیاسی است»برآن شدند که آن نظر را ابطال و ورود سیاستمداران را به عرصه رقابت توجیه کنند.
استناد به اینکه شورای شهر زیر نظر وزارت کشور-اتاق فرمان سیاسی حکومت- است یا چون بودجه آن توسط دولت تامین می شود و یا شورا با نهادهای حکومتی در تعامل است و... پس نهادی سیاسی است! نیز شگفت انگیز است زیرا با این منطق تمام نهادهای مدنی و اجتماعی نیز ماهیتی سیاسی دارند. طبق این استدلال با وجود اینکه بخشی از نهادهای مدنی در اساسنامه شان قید شده که نهادی غیر سیاسی هستند(یعنی مانند احزاب برنامه عمل شان معطوف به قدرت و تصاحب کرسی های قدرت نیست) اما چون همه آنها از وزارت کشور مجوز می گیرند و تحت نظارت وزارت کشور هستند پس نهادی سیاسی به شمار می آیند. با این منطق اساساً هیچ نهاد غیر سیاسی وجود نخواهد داشت.
سیاست واژه کشداری است و از تدبیر منزل تا تدبیر مدن را شامل می شود و می توان با توسل به تفسیرها و نظریه های مختلف، آشفته بازاری ساخت که جامعه را سرگردان کند. سخن ما نیز یک بحث نظری درباره گستره تعریف سیاست نبوده و در شرایطی از لزوم سیاست زدایی(یابه تعبیر دقیق تر: سیاست بازی زدایی) از شورای شهر سخن می گوییم، که عرف جاری، منظور از این سخن را به خوبی تشخیص می دهد. در دیدگاه های اعلام شده به روشنی آمده است که: 1- مقصود از سیاسی بودن این است که فلسفه وجودی شورای شهر را مانند احزاب، معطوف به قدرت بدانیم. 2- صرفنظر از اینکه در دنیا سیستم شوراها چگونه اند، مطالعه قانون شورای شهر در ایران و وظایفی که برعهده آن نهاده شده است جهت گیری و ماهیت آن را روشن می کند. 3- اشاره شده بود به آفت سهم خواهی های حزبی در انتخابات شورای شهر. 4- اینکه با توجه به ماهیت و وظایف شورای شهر، نهادهای مدنی و اجتماعی باید در تصمیم سازی ها دخیل باشند. برای مثال چندی پیش در مؤسسه همیاران نازی آباد نشستی برگزار شد. جلسه ای مرکب از هیات مدیره و تعدادی از اعضای مجمع عمومی همیاران نازی آباد که نمایندگانی از سه N.G.O نیز حضور داشتند. در این نشست همگان بر مضمون بیانیه همیاران و نامزدهای متناسب با دیدگاه ها و شاخص های مطرح شده تاکید ورزیدند.
همیاران نازی آباد تشکلی مدنی و دارای پروانه است که به همت جمعی کثیر از نخبگان فرهنگی، سیاسی و اجتماعی با گرایش های گوناگون تشکیل شده و طبق اساسنامه اش نهادی غیر سیاسی است که مقابله با آسیب های اجتماعی چون اعتیاد، فقرمادی و آموزشی، طلاق، و.... را در دستور کار خود دارد. اما از آنجا که منطقه نازی آباد دارای 700 هزارنفر جمعیت است و با محله های مرتبط و متأثر به یک میلیون می رسد و سبد رأی قابل توجهی دارد و از سویی همیاران نازی آباد، محل مراجعه اهالی هستند و اعتقاد دارند شورای شهر و شهرداری بیش از آنکه نهادی سیاسی باشد، ماهیتی اجتماعی دارد و برای پیشبرد اهداف خود در مقابله با آسیب های اجتماعی به همراهی آن نیاز است، بر آن هستند که در انتخابات شورای شهر نامزدهای مورد نظرخود را که مهم ترین ویژگی شان تخصص در امور شهری و مدیریت شهری است حمایت کنند. همیاران طی بیانیه ای دغدغه های خود را در زمینه انتخابات شورا بیان کرده که در آخرین شماره مجله صدا در اسفند 95 منتشر شده و در سایت جماران نیز قابل دسترسی است. در این بیانیه حضور اهالی سیاست نفی نشده بلکه آمده است:« همیاران بر این اعتقاد است که حتی اگر از منظر سیاست به موضوع شورای شهر نگریسته شود، نگاه تخصصی و بین رشته ای متناسب با مأموریت های این نهاد مدنی برای کلان شهر تهران برای نامزدهای تصدی این مسولیت ضرورتی انکار ناپذیر است».
در بیانیه همیاران همچنین آمده است: شورای شهر و شهرداری ماهیتا نهادی اجتماعی است و نباید عرصه وزن کشی ها و رقابت های سیاسی و یا پلکان دست یابی به مناصب سیاسی واقع گردند. همیاران رشد نازی آباد با در نظر گرفتن تجربه چهار دوره شورای شهر، نگران نادیده گرفتن هویت های محلی و محله ای، و دیدگاه ها و توانمندی ها و صلاحیت نهادهای مدنی نهادهای مدنی به دلیل ارجحیت و غلبه رویکرد سیاسی در گزینش نامزدهای شورای شهر است.
از نظر همیاران نازی آباد تغییر نگرش ناصواب کنونی به جایگاه این نهادها و چگونگی گزینش نامزدها، و تمرکز بر اهداف چهارگانه: 1- شفافیت مالی و پاکدستی از طریق بازرسی و نظارت دقیق بر مزایده ها، مناقصه ها و پرداختی های شهرداری که دارایی آن امانت شهروندان است و مقابله با توافقات پشت درهای بسته، و استفاده بهینه از پتانسیل پیمانکاران و کارآفرینان مدنی2- مقابله با آلودگی هوا. 3- معضل ترافیک و 4- سخت گیری در ساخت و سازهای استاندارد از طریق اجرای دقیق قوانین شهری باید از اهداف اصلی شورای شهر پنجم و شهرداری باشد که لازمه تحقق آن سیاست زدایی از چهره به شدت سیاسی شده مدیریت شهری و نقش برجسته تر تخصص در مدیریت شهری است و ضروری است احزاب سیاسی، گروه های فعال اجتماعی و نهاد های تخصصی مدیریت شهری در معرفی نامزدهای خود برای انتخابات، رفع این آسیب ها و مشکلات، تآمین شادابی در فضای شهری و زدودن افسردگی از سیمای شهر، گسترش فضاهای ورزشی، ایمن سازی برای جلوگیری از تکرار فجایع تکان دهنده ای چون آتش سوزی ساختمان پلاسکو از طریق شورای شهر و شهرداری قرار دهند»
بنابراین، دغدغه فعالان مدنی، چربش تعداد متخصصین امور شهری در شورا است. بدون شک حضور حقوقدان برجسته ای از میان وکلا یا جامعه حقوقدانان و یا نمایندگان صنوف دیگر مبرم است اما تغییر نگرش شورا از یک پارلمان سیاسی به یک پارلمان شهری با چربش حضور متخصصان مدیریت شهری امکانپذیر خواهد شد. تاکید بر ماهیت اجتماعی شورا به این دلیل است که احزاب سیاسی، صحن شورا را به عرصه هماوردی های خود بدل نکنند و اجازه دهند این نهاد به اداره شهری که اکنون لقب شهر سوخته دارد همت گمارند. به همین روی اعضای همیاران از نامزدهای متخصصین شهری که تجربه دراز مدیریت شهری دارند حمایت می کنند و تبعا نسبت به برخی افراد عنایت ویژه دارند که فارغ از سهم خواهی ها و با محوریت دغدغه های شهروندان و معضلات شهری شکل می گیرد و مطالبات نیروهای اجتماعی و رأی دهندگان را هم مد نظر دارد.
مفهوم اینکه شورا نهادی اجتماعی است این نیست که اعضای شورای شهر بی بهره از دانش سیاسی باشند. اصولا فعال اجتماعی بودن یا فعال حقوق بشری بودن و رعایت مرزهای امر و سیاسی و اجتماعی و حقوق بشری به معنای فاقد بینش سیاسی بودن نیست بلکه مبین جهتگیری و نوع مأموریت و مسئولیتی است که برعهده دارند.
مناقشه بر سیاسی بودن یا نبودن شورای شهر قصه ای است که سر دراز دارد و نشانه ای است از پیچیده گی و تودرتو بودن داستان انتخابات در ایران و حاکی از توسعه نیافتگی است زیرا با معجونی از مشکلات مواجه است که دربرگیرنده مجموعه ای از مشکلات نظری، عملی، اجتماعی و قانونی است. برای مثال انتخابات شورای شهرتهران برای رقابت بر سر 21 کرسی برگزار می شود اما بیش از 7 هزار نفر ثبت نام می کنند و صحنه نامنویسی باحضور برخی افراد به یک نمایشنامه کمدی بدل می شود. اگر نظام حزبی تربیت شده ای و نهادینه شده ای در کشور وجود داشت این پدیده ناپسند رخ نمی داد و احزاب با گزینش حرفه ای نامزدهای شایسته و رعایت تناسب تخصص های مختلف ازمیان افرادی شناخته شده یا آزموده شده، امکان رقابت بر سر انتخاب بهترین ها را ایجاد می کردند.
نامنویسی فله ای و توده وار منفردین گمنام، تابلویی از بیماری فراگیر توهم را به نمایش می گذارد. هر کس خود را شایسته ترین فرد و حلال مشکلات می شناسد و «خودآیینه سان» یا«من اجتماعی» اش به کلی مفقود یا ضعیف شده است. در این افراد من فردی بر من اجتماعی غلبه دارد. در حالی که شناخت درست، برخاسته از کنش متقابل نمادین فرد با جامعه است نه صرفا با خودش. «من اجتماعی» یا «من مفعولی» در برابر «من فردی» و کاملا شخصی شده است. من اجتماعی در واقع عقیده یا سیستم عقایدی است که از زندگی ارتباطی گرفته شده است. به قول چالز هورتن کولی یکی از جامعه شناسان برجسته، خود «خصلت انعکاسی شبیه آیینه» دارد. «خود» یک شخص، از رهگذر تبادل او با دیگران رشد مییابد. به نظر او، «خود»، از رهگذر یک نوع ارتباط دیالکتیکی شکل میگیرد. آگاهی یک شخص از خودش، بازتاب افکار دیگران درباره اوست. هربرت مید جامعه شناس دیگر آن را «دیگری تعمیم یافته» تعبیر می کند.یعنی مفهوم خود با توسعه (و از طریق) فعالیت اجتماعی و روابط اجتماعی نمود پیدا می کند. به نظر مید، تصور ظهور خود بدون تجارب اجتماعی غیرممکن است. انسانها نمی توانند خودشان را به صورت مستقیم تجربه نمایند. آنها تنها می توانند به صورت غیرمستقیم این کار را انجام دهند؛ بدین معنا که خودشان را جای دیگران بگذارند و از دیدگاه آنها خود را نظاره کنند. بنابراین «خود شایسته پنداری» و هجوم سیل آسا برای نامزدی در انتخابات، یک بیماری ونیازمند یک مطالعه پاتولوژیک است. اعتماد به نفس، امری ستوده است اما با توهم یک باریکه مو فاصله دارد. اینجا نه مسئله عبادی و متافیزیکی است که به خداوند واگذارده و قضاوت دیگری را بلاموضوع بدانیم نه امری خصوصی است که به اعتماد به نفس خویش بسنده کنیم. به ویژه در امور عمومی، افراد باید خود را از طرق قضاوت دیگری بشناسند. در اینجا است که حزب به عنوان بازتابنده پاره ای از خرد جمعی موضوعیت می یابد.
از سوی دیگر احزاب نیز حرفه ای عمل نمی کنند. احزابی که دارای روزنامه و دفتر هستند اما تعداد نامزدهایی که برای انتخابات معرفی می کنند بیش از تعداد اعضای آنهاست. آنها فقط وجود دارند تا در انتخابات سهم خواهی کنند و اگر از لیست کنار گذاشته شوند توسط «صدا و سیمای جناحی»، که منتظر است تا افرادی را به نام اصلاح طلب شکار و بزرگنمایی کند و القای شکاف و تضاد در جبهه اصلاح طلبی نماید، روی صحنه می آیند.
باید در یک موقعیت غیر انتخاباتی یکبار برای همیشه و با روشی مدنی و آماری، وزن احزاب مشخص شده و به این هرج و مرج پایان داده شود. از سوی دیگر افرادی که جایگاه حزبی ندارند نقش شان در تعیین سهمیه ها بیش از احزاب است. در واقع احزاب در ایران هنوز دچار آسیب های جدی هستند.
از نظر عملی نیز با ایجاد محدودیت های فراوان سیستماتیک برای احزاب و ممنوعیت فعالیت حزبی دگراندیشان، امکان رقابت و بالندگی حزبی در ایران سلب شده و احزاب را همچون عوامل مزاحم می نگرند.
ازنظر قانونی نیز هنوز بسیاری از مسایل شفاف نشده اند. در کلان شهر تهران 30 کرسی برای شورای شهر در نظر گرفته شده بود و در دوره کنونی که جمعیت تهران نسبت به دوره های قبل بیشترشده این تعداد به 21 کرسی کاهش یافته است که منطق استواری پشت آن وجود ندارد. افزون بر این در شهری با جمعیت تقریبی 12 میلیون نفر که یک پنجم جمعیت کشور را دارد تعداد 21 عضو برای شورای شهر یک مزاح است درحالی که تعداد اعضای کل شورای شهر در کشور نزدیک به 200 هزار نفر است.[1]
اساسا چرا در کلان شهر تهران باید یک شورا وجود داشته باشد؟ با توجه به فلسفه تاسیس نهادهای انتخابی و لزوم کارآمدی، بایسته است که دست کم برای هریک از مناطق بیست و دوگانه تهران یک شورای شهر مستقل وجود داشته باشد و نمایندگان آنها شورای شهر تهران بزرگ را تشکل دهند. در اینصورت باید برگزای انتخابات الکترونیکی شود تا در تهران، هر نفر نتواند بیش از یک رأی به صندوق بیندازد.
اگر به جای معیارهای ایدئولوژیک، معیارهای کارشناسی دقیق تری برای نامزدی تعریف می شد مانع ثبت نام های توده وار بود که هم هزینه فرصت و هزینه مادی را به جامعه تحمیل می کند و هم انتخابات را به ابتذال می کشد.
اگر این مجموعه از مسایل کلان را به مشکلات پیش گفته شهر تهران بیفزاییم آنگاه در می یابیم که دامنه شهر سوخته بسی وسیع تر است.
[1] - شوراها ۱۲۶٬۱۵۳ کرسی دارد که با ۸۱٬۴۳۴ عضو جانشین (علی البدل) رویهمرفته ۲۰۷٬۵۸۷ کرسی میشود. طبق گزارش وزیر کشور در حضور رهبری تعداد کل کرسیها ۱۹۶٬۹۱۷ نفر اعلام شده است.( درگاه وزارت کشور، ۱۵ مرداد ۱۳۹۲)
منبع: هفته نامه صدا