ظاهرا تب تند و هیاهوی ثبت نام برای ورود به شورای پنجم بیش از آن است که مشکلات شهری نه فقط در خرمشهر بلکه در تمام شهرهای کشورمان دیده و صدای اعتراضات شنیده شود.
در آخرین سفرم به خوزستان که کمتر از یک ماه از آن می گذرد و به بهانه برگزاری همایش زن در تاریخ محلی خوزستان توسط انجمن زنان پژوهشگر تاریخ و با همکاری دانشگاه چمران اهواز در این استان برگزار شد، تصمیم گرفتم که برای تعطیلات نوروزی دست همسرجان و دخترمان فاطمه را بگیرم و یک سفر خانوادگی شیرین و دلنشین را در اولین نوروز رهایی همسرجان از بند ستم تجربه کنیم. هتل محل اقامت را در آبادان و نزدیکی خرمشهر انتخاب کردم تا خانواده ام را نیز با حال و هوا و حس خوبی که در دو سفر اخیر به دست آورده بودم، سهیم کنم.
سومین سفر به استان خوزستان در سه ماهه اخیر خیلی متفاوت از دو سفر قبلی بود. مهم ترین تفاوتش در همراهی همسرجان و دخترمان بود. دو دیگر حال و هوای بهاری و نوروزی و بالاخره فراغت و آرامش حاصل تعطیلات که خود باعث می شد دقت و توجه بیشتری به دور و برمان داشته باشیم. به دیگر سخن این بار آبادان و به خصوص خرمشهر را با چشمانی باز می نگریستم و احساس نزدیکی و علقه و علاقه بیشتری به آن داشتم.
دلم می خواست تغییر را در هر کوی و خیابان آن ببینم و خدای را شکر کنم اما افسوس که تغییرات در این شهر بسیار کند و اندک است حتی حالا که عنوان منطقه آزاد بر پیشانی آن می درخشد.
حدود دو سال پیش به بهانه شرکت در نمایشگاه خوداشتغالی زنانی که در طرح توانمندسازی بنیاد توسعه کارآفرینی زنان و جوانان آموزش و مشاوره های لازم را دیده بودند، به خرمشهر سفر کردم. تابستانی داغ بود و باور برپایی نمایشگاه چند روزه در آن شرایط برای من سخت بود. اما با جدیت و پشتکار مسئولان آن پروژه و موسسه بهار خرمشهر که کارفرمای آن بود این مهم انجام شد و جمعی از زنان و دختران خرمشهری برای اولین بار عرضه محصولات خود را در یک نمایشگاه تجربه کردند. من با ذوق فراوان از غرفه ای به غرفه دیگر می رفتم و سعی می کردم به توصیه دوستان از هر غرفه حتما خرید کنم که البته بخش عمده آن چه خریداری شد براساس نیاز نبود!
در سفر قبلی هم خود، همه همراهان را ترغیب به خرید از نمایشگاه دائم خوداشتغالی زنان کردم که باز هم تنها به قصد حمایت انجام شد. در این سفر براساس اطلاعات و آماری که سرمایه گذاران بخش خصوصی شهرستان می دادند متوجه شدم که نزدیک به 50 درصد جمعیت این شهری که باید خرم باشد و هنوز نیست، تحت پوشش کمیته امداد هستند. بسیار افسوس خوردم و آه از نهادم برآمد که چرا روند توانمندسازی مردم این منطقه این قدر کند است.
یادم هست که در همان سال های اولیه تأسیس موسسه بهار خرمشهر که خود نیز از اعضای هیأت امنای آن بودم سفارش پژوهشی برای توانمندسازی جوانان خرمشهر به خانه پژوهش نواندیش داده شد و مرحوم هدی صابر این پژوهش را انجام داد. از همان زمان دورادور روند توانمندسازی را در این شهر عزیز دنبال می کردم و آرزومند به نتیجه رسیدن آن بودم تا این که آن بزرگوار زندگی در این خانه خاکی را تاب نیاورد و به سرای ابدی شتافت و خواهر دغدغه مندش فیروزه صابر آن راه را پی گرفت و اینک بخشی از زنان و جوانان آن دیار دست پروردگان مکتب کارآفرینی هستند اما نوپا و نیازمند حمایت های مشاوره ای بسیار.
از نقش نهادهای مدنی در بازسازی خرمشهر که بگذریم انتظار از دولت و بخش عمومی که به نوعی هدایت بخش خصوصی را هم عهده دار است، باقی است. خوزستان به طور عام و خرمشهر به شکل خاص مستحق نگاه ویژه حکومت است برای همه ایستادگی هایی که مردمش کردند تا ایران عزیز بماند و مرزهایش حفظ و حراست شود و حق این استان نیست که هنوز مشکل فاضلاب آن در اولین بارندگی سخت به چشم بزند.
جشن و شادمانی و رقص و پایکوبی در میانه بازار شهر پس از بارش رحمت الهی، در حالی که کسب و کار دست فروشان را به کسادی کشانده بود، برای ما عجیب بود اما به واقع برای مردمانی که سالی خشک را در انتظار باران بهاری سپری کرده بودند بخشی از زندگی آنان بود. ما به عنوان مسافر نوروزی، به پاس شادمانی مردمان خونگرم و صبور خرمشهر و آبادان، نخواستیم از آب گرفتگی سطح شهر که نتیجه سوء مدیریت است گله کنیم اما وقتی آب تا بالای چرخ های اتوموبیل رسید متوجه شدیم که بحران جدی است.
اما ظاهرا تب تند و هیاهوی ثبت نام برای ورود به شورای پنجم بیش از آن است که مشکلات شهری نه فقط در خرمشهر بلکه در تمام شهرهای کشورمان دیده و صدای اعتراضات شنیده شود.
خدا کند بارش تند باران کسانی را که این روزها زیاد احساس تکلیف می کنند چنان درگیر جشن باران نکند که از عوارض و تبعات آن غفلت کنند.