وقایعی از این دست همواره بستری برای انداختن توپ به زمین بازی یکدیگر و متهم کردن اشخاص به جای برنامه ها و فرآیندهای برنامه ریزی و سیاست گذاری است.
آیا باید همه آتش ساختمان پلاسکو تنها به پای شهرداری، شهردار قالیباف و یا تنها یک نهاد یا دستگاه و سازمان نوشته شود؟ فاصله گرفتن از تحلیل های مبتنی برآسیب شناسی برنامه و سیاست گذاری و پرداختن به تحلیل های شخص محورانه و گاه سیاسی یکی از مهمترین آسیب های گزارش نویسی و تحلیل وقایعی از این دست است.
البته اینکه در این شهر، یک شهروند معمولی آجر روی آجر نمی تواند بگذارد و بعد دستگاهها و مسئولان و متولیان نظارتی از نشنیده ماندن هشدارهای مکررشان درباره فرسوده بودن یک ساختمان - آن هم با تاریخچه و مختصات منحصر به فردی مانند ساختمان پلاسکو - سخن می گویند؛ عجیب و غیر قابل باور است، اما وقایعی از این دست همواره بستری برای انداختن توپ به زمین بازی یکدیگر و متهم کردن اشخاص به جای برنامه ها و فرآیندهای برنامه ریزی و سیاست گذاری است.
همه ما به این موضوع فکر کرده ایم که اگر به جای آتش در پلاسکو، زلزله ای ضعیف در تهران رخ دهد، در بافت فرسوده تهران هزاران خانه و خانواده فرومی ریزد و ده ها میلیون ایرانی در سراسر کشور عزادار می شوند؛ اما چرا فقط همه می دانیم و می فهمیم و هیچ کاری انجام نمی دهیم؟
اینکه شهردار در صحنه آتش سوزی حضور داشته باشد؛ اهمیت دارد اما، این که طرح جامع تهران، نتوانسته است تامین ایمنی، سلامت و مقابله با عواملی که مخل این دو نعمت ناشناخته هستند مانند آلودگی هوا، ترافیک، آلودگی صوتی، پارازیتها و امواج مخرب و... را در اولویت برنامه های شهر تهران قرار دهد، هرگز مورد توجه قرار نمی گیرد و این از نقصان های بزرگ اطلاع رسانی و دیده بانی رسانه های ماست.
راستی آیا وزارت راه و مسکن و شورای عالی معماری شهرسازی، یا سازمان ملی استاندارد و یا نظام مهندسی هیچ نقشی در پیشگیری از فجایع شهر ما دارند؟
دیروز در نخستین کارگاه دور جدید نقد طرح جامع تهران که این بار در پژوهشگاه "نظر" برگزار می شد؛ مهمترین پرسش من از اعضای پنل این بود که «آیا طرح جامع تهران اقتدارگرایانه و فارغ از اولویت های واقعی مردم نوشته شده است؟»
چگونه اقتدارگرایی در فرآیند تهیه این طرح منجر به آن می شود که مهمترین و واضح ترین اولویت های شهروندان تهران به فراموشی سپرده و طرحی با منافذ فراوان تهیه شود که هر کدام با انعطاف یک دروازه ای بزرگ، در پیش پای قدرت های ذی نفوذ اقتصادی تعظیم کنند، تا آنها بهرههای اقتصادی خود را ببرند و در پایان، واضح ترین نیاز یک شهر که همانا ایمنی و سلامت شهروندان است به فراموشی سپرده شود.
چرا محصول معماران - شهرسازان کشور باید چنین فاجعهای باشد که برنامه ریزی شهری را با ساختن دلبخواهی و اقتدارگرایانه شهر، چونان معماری سلیقه ای و فردمحورانهی یک ساختمان شخصی اشتباه گیرند و اولویت های شهروندان را به فراموشی سپارند، اما در ادعای فرهیختگی و روشنفکری گوش فلک را کر کنند؛ تا بعد از میلیاردها تومان هزینه کارشناسی، اولویت های شهروندان که ایمنی و سلامت شهر است نادیده گرفته شده واولویت های صاحبان قدرت اقتصادی به بهترین وجه ممکن در نظرگرفته شود؟ و شهرداری تهران هم بی توجه به مصالح شهر، همواره نظاره گر و یا بهره بردار منافع مادی خود باشد؟
موسسه عریض و طویل استاندارد ایران با هزاران میلیارد تومان بودجه و درآمد که به تعبیر مسئولان آن رتبه 27 ام را در میان سازمان های استاندارد جهان دارد چرا باید از اجرای ساده ترین و ضروری ترین استاندارد ها عاجز و بی توجه به یکی از مهمترین و گسترده ترین مسوولیتهای حاکمیتی خود که نظام بازرسی استانداردهای ساختمان است، باشد و حتی از عهده نظارت بر ساختمانهای چنین پراهمیتی نیز برنیاید؟ و از زیر بار این مسوولیت به بهانه حضور نظام مهندسی شانه خالی کند!
راستی آیا می دانید تمامی نهادهای با اصطلاح دمکراتیک شهری حتی در پایتخت ایران نتوانسته اند، ایمنی را در کنار آلودگی هوا که مهمترین اولویت های شهروندان است را در دستور کار سیاستی شهر تهران قرار دهند؟
آیا می دانید که قانون، اجازه هیچ نقش آفرینی ای در تعیین اولویت های مهمترین سند برنامه ریزی شهری ایران که طرح جامع این شهر است به شورای شهر به عنوان دمکراتیک ترین نهاد شهری نمی دهد و آنگاه هر روز کلی قانون در ایران تصویب می شود و بر حجم متورم قانون های ناکارآمد گذشته افزوده می شود؟
آیا می دانید نظام مهندسی کشور که باید یکی از دمکراتیک ترین نهادهای کشور باشد انتخاباتی را برگزار می کند که دست آخر دولت تعیین کننده آن است که از میان سه رأی اول کدام یک عهده دار ریاست شوند و این به معنای آن است که دولتها می توانند اقلیت را بر اکثریت حاکم کنند و این گونه است که انتخابات این نهاد یکی از کم استقبال ترین فرآیندهای انتخاباتی نهادهای صنفی است؟
آیا می دانید که چند ده هزار متخصص برنامه ریزی شهری، به کارگیری نمی شوند و یا چونان چرخدنده های هرزه گرد دورخود می چرخند؟
آیا می دانید شورای عالی معماری شهرسازی در طول این سال ها فرصت اصلاح طرح جامع تهران را از دست داد؟
دلمان خوش است که موسسه استاندارد و نظام مهندسی و شهرداری و شورای عالی معماری و شهرسازی و طرح جامع و شورای شهر و .... داریم.
بیچاره آتشنشانان! بیچاره مردم! بیچاره ساکنان بافتهای فرسوده!....
کاش بتوانیم یک بار برای همیشه از فروپاشی برج تجارت پوشاک ایران، برای پیشگیری از فروپاشی بیش از پیش شهر تهران و پیشگیری از تکرار فجایعی این چنین و نابودی منابع مالی و انسانی درس بگیریم.