در میان علمای اسلام، اختلاف در وجوب شرعی یا عفاف آوری حجاب کمتر وجود دارد. اما در مورد فرآیند اجباری شدن آن در حکومت اسلامی حرفهای مختلف و گاه ضد یا نقیض دیده میشود. آنچه هست، بدون شنیدن ادله و اقوال صاحب نظران نمیتوان به داوری مشخصی در این خصوص رسید. از آنجایی که این مسئله به ویژه در میان نسل جوان جامعه ما به عنوان دغدغهای شخصی و بحثی استدلالی در آمده است به سراغ یکی از عالمان دین زمان خود رفتهایم تا نظر ایشان را نیز در این زمینه منعکس کنیم.
حجة الاسلام و المسلمین سید محمد علی ایازی، استاد حوزه و دانشگاه، که از سوى چند تن از مراجع بزرگ حوزه علمیه قم اجازه اجتهاد و استنباط احکام دارد، در گفتگویی با پایگاه اطلاعرسانی و خبری جماران، نقطه نظرات خود را در موضوع حجاب ارائه کرد. ایشان که پیش از این نیز چند مقاله و نوشته در این خصوص به چاپ رسانده، معتقد است، با توجه به زمینه های فقهی و تاریخی مسئله حجاب، این حکم، حکمی شرعی و شخصی است و ادله الزام آوری این مسئله در حکومت اسلامی کافی نمی باشد. مقاله ایشان با عنوان "بررسی الزام حجاب" در همین زمینه را نیز می توانید در این پیوند بخوانید.
غالب علما در وجوب شرعی حجاب تردیدی ندارند و حجاب را یکی از احکام واجب برای زن مسلمان میدانند. اما در اینجا سوالی مطرح میشود که آیا حکومت اسلامی میتواند این واجب شرعی را، به عنوان واجب قانونی در نظر بگیرد و برای رعایت آن در جامعه، ساز و کار کیفری تعبیه کند و با بدحجابی برخورد نظامی کند؟ و آیا اگر وجه کیفری قانونی را حذف کنیم، حکومت اسلامی مجاز است از پول بیتالمال برای تبلیغ و ترویج حجاب هزینه کند؟
با ذکر هفت مقدمه به سوال شما پاسخ میدهم. اولا تردیدی نیست که حجاب یک دستور و تعلیم قرآنی است. در سوره احزاب (آیه ۵۹) و نور (آیه31)، به این مسئله اشاره شده است و حجاب را تشویق میکند. قبل از نزول این آیات، پایبندی به حجاب در جامعه مسلمین مطرح نبود، اما پس از آن زنان مومن خود را ملزم به رعایت حجاب کردند. ثانیا تردیدی نیست که پوشش و حجاب بخشی از تمدن بشریت است. انسانهای بدوی برهنه بودند، اما قدم به قدم حجاب، نه فقط به عنوان پوشش و حفاظ از گرما و سرما، بلکه به عنوان نوعی تشخص، هویت و انسانیت مطرح شد. سومین مقدمه آن است که حجاب بخشی از امنیت اجتماعی، امنیت انسانی و اخلاقی را هم تامین کرده و میکند. یعنی چه به عنوان پوشش عادی در جامعه، چه به عنوان زره در جنگ، مانعی نسبی در برابر دست اندازی به فرد ایجاد میکند. نکته چهارم این که لباس امری انتخابی است. ممکن است الزامات اجتماعی در انتخاب نوع پوشش فرد تاثیرگذار باشد، اما این انتخاب به صورت ارادی انجام میشده است. تبعا روش و آموزش شرع نیز تشویقی است، برای اینکه فرد آن پوشش را انتخاب کند. مسئله پنجم به کاربرد پوشش در میان زنان و مردان باز میگردد. به دلیل آنکه زنان، به اقتضای ویژگیهای جسمی خود، بیشتر در برابر هجمه، خطر و سوء استفاده بودهاند، حجاب آنان حساسیت بیشتری یافته و حدود آن بیشتر شده است. ششمین مقدمه این است که قرآن کریم اگرچه حجاب را دارای مراتب مختلف دانسته، اما دایره کمال برای آن تعریف کرده است. آیه 60 سوره نور میفرماید: «... وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ...» یعنی اگر عفت بیشتری داشته باشند و بیشتر خود را بپوشانند، برایشان بهتر است. و بالاخره مقدمه آخر آنکه مسئله حجاب امری آموزشی و تربیتی است. همانطور که از بازیکن فوتبال بدون آموزشهای لازم، نمیتوان انتظار بازی خوب داشت، بدون آموزش و تربیت هم نمیتوان حجاب را بر تن دختری خردسال کرد. خانواده باید از کودکی این آموزش را به فرزند خود بدهد. در غیر این صورت لباس پوشیدن برای کودک غیر قابل تحمل میشود.!S1!
با در نظر گرفتن این هفت مقدمه به سوال شما میرسیم. اعتقاد من آن است که حجاب، همانند نماز، روزه، خمس و زکات، یک امر شرعیِ شخصی است. حجاب مثل تصرف مال مردم، امری اجتماعی نیست که مجازات داشته باشد. در واقع تعلیمات دینی ما دو دسته است: دستهای تکلیف شخصیِ دینی و دسته دیگر اجتماعی است و برای آن کیفر گذاشته شده است. طبعا حکومت اسلامی میتواند حجاب را آموزش دهد و مردم متبوعش را بدان تشویق کند، اما برخورد کیفری در هیچ دستوری نیامده و حتی برعکس آن ذکر شده است.
در مقاله من تحت عنوان «نقد و بررسی ادله فقهی الزام حکومتی حجاب»، ادله مفصل این سخن آمده است. اینکه میتوان تشویق و تبلیغهای دولتی و حکومتی داشت برای ترویج حجاب مساوی با این نیست که اگر کسی حجاب را رعایت نکرد او را تنبیه جسمی و روانی کرد. ما در زمان پیامبر و ائمه حتی یک مورد مبنی بر برخورد با فرد بدحجاب نداریم. اتفاقا در روایتی کنیزکان مسلمان حتی از آنکه در حال نماز سر خود را بپوشانند، منع شدهاند(وسائل الشیعه، ج 4، صص412-408). این نشان میدهد بحث حجاب، بحث اجتماعی جنسی به این معنا که تبلیغ می شود نیست و جنبه دیگری داشته است.
علامه در ذیل تفسیر آیه 59 سوره احزاب از تفسیر درالمنثور، روایتی میآورند در شان نزول این آیه، وقتی بعضی زنان برای نماز مغرب به مسجد میرفتند و عدهای جوان متعرض آنان میشدند این آیه نازل شد که حجاب را بگذارید تا معلوم شود شما مسلمانید و شما را اذیت نکنند...
بله. در این آیه سوره احزاب که میفرماید «...ذلِکَ أَدْنَى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ ...» (ای پیامبر به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو پوششهای خود را بر خود فروتر گیرند این برای آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند (به احتیاط) نزدیکتر است...)، فلسفه حجاب را، مرزبندی بین زن حر و زن غیر حر بیان میکند. یعنی کسی نگوید من تصور کردم که او کنیز است و به او تعرض کردم.
ولی در آیه 31 سوره نور، حکم حجاب را به صورت یک واجب شرعی مطلق داریم که میفرماید: و«قُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ...» (و به زنان با ایمان بگو دیدگان خود را (از هر نامحرمی) فرو بندند و پاکدامنی ورزند و زیورهای خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که طبعا از آن پیداست و باید روسری خود را بر سینه خویش (فرو) اندازند و زیورهایشان را آشکار نکنند...). این وجوب شرعی است.
اگر حجاب را در حکومت اجباری نکنیم، تکلیف مومنین نسبت به دیگران در قبال این امر واجب چیست؟
تکلیف مومنین همانند تکلیف آنها در برابر نماز خواندن دیگران است. مومنین باید دیگران را تشویق کنند که نماز بخوانند و ححاب بگذارند. اما برخورد انتظامی مشکل را چاره نمیکند و حتی بدتر میسازد.
شهید مطهری و استاد جوادی آملی و برخی دیگر، حجاب را به صورت فلسفی تفسیر میکنند. اگر ما بخواهیم به سمت تفسیر فلسفی عقلانی حجاب برویم، آیا نباید به عقلانی بودن آن در هر شرایط و در هر مورد پایبند باشیم؟ برای مثال به اینکه چه حدی از حجاب را رعایت کنیم هم باید عقلانی پاسخ دهیم.
نه. چنین نیست. رفتن شما به پزشک آیا عقلانی هست یا خیر؟
عقلانی است.
اما پزشک وقتی به شما نسخهای میدهد، شما سوال از جزئیات آن نمیپرسید و در نحوهی مصرف دارو چون و چرا نمیکنید.
بله. اما این فقهی دیدن و تعبدی دیدن است؛ نه عقلانی دیدن. منظور من این بود که در نگاه و گرایش فلسفی، برای منفعت و کارایی حجاب دلیل و علت مستقل از شرع ذکر کنیم، نه آنکه بر سخن شرع تکیه کنیم.
خیر. این قرآن است که میگوید شما چنین بپوش و این حد را رعایت کن. اصل مراجعه شما به پزشک یا قرآن، و اعتماد به سخن و دستور آنها عقلانی و عقلایی است اما در مورد جزئیات از او سوال نمیکنید و این جزئیات را دین تعیین میکند. یا اصل ایستادن پشت چراغ قرمز بر سر چهارراه عقلایی است. اما جزئیات آن را پلیس مشخص میکند که برای مثال پشت خط بایست و نیم متر جلوتر نایست. در واقع اصل آن عقلانی است، اما حدود آن تعبدی است؛ نه تعقلی.
برخی میگویند گشت ارشاد و برخورد کیفری با بدحجابی، به مثابهی برخورد یدی است که شرع در نهی از منکر توصیه کرده و جواز آن را داده است. نظر شما در این باره چیست؟
من در مقالهام به تفصیل ذکر کردهام که اولا ما در این مسائل برخورد یدی نداریم. دوما در اینکه حجاب مصداق امر به معروف و نهی از منکر باشد، محل بحث است. بین امر به واجب و امر به معروف فرق است. شرط امر به معروف و نهی از منکر آن است که معروف و منکر مورد نظر، برای افراد شناخته شده باشد. به عبارت دیگر، هنجار و ناهنجار دانستن کار خوب و بد، به فهم و رویکرد جامعه وابسته است و تنها واجب و حرام بودن کافی نیست. پس نمیتوان نهی از منکر را شامل تمام محرمات دینی دانست. حجاب هم، برای بسیاری از افراد که آن را رعایت نمیکنند، معروف و هنجار معرفی و شناخته نشده است.