یحیی سنوار نمادی از اندیشهای است که زندگی عزتمندانه را تنها زندگی در سایه آزادی میدانست و نیک آگاه بود این چنین زیستی هزینه بسیار دارد؛ نه سالیان دراز زندان و شکنجه و نه وعدههای اغواکننده برای کنار گذاشتن سلاح، اراده او را سست نکرد.
دکتر محمد محمودی کیا عضو هیأت علمی پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی در یادداشتی اختصاصی برای جماران نوشت:
السنوار با چنین مرگ اساطیری رفت تا این فریاد را به گوش جهانیان برساند که رزمندگان حزب خدا، مردانه به میانه نبرد میروند؛ مردانه میجنگند و مردانه میمیرند که مرگ برای ایشان نه پایان، که آغازی است برای یک جهان ابدیت.
یحیی السنوار نه آنگونه که ماشین تبلیغاتی رژیم شرارت ادعای میکرد، میزیست؛ نه در عمق دالانهای زیرزمینی خود را پنهان کرده بود و نه کسی را سپر انسانی خود ساخته بود.
به گزارش جماران متن یادداشت این مدرس دانشگاه به این شرح است:
بِسْمِ اللهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ
«فَلْیُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللهِ الَّذِینَ یَشْرُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا بِالْآخِرَةِ وَ مَنْ یُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللهِ فَیُقْتَلْ أوْ یَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أجْرًا عَظِیمًا»
فرمانده بزرگ جهادی و طراح عملیات طوفان الاقصی، همو که برای نخستینبار مهلکترین ضربه را به پایههای سست رژیم شیطانصفت صهیونیستی وارد آورد، اینک با لباس رزم و سلاح در دست، در خط مقدم پیکار با لشکر شیاطین خونخوار عصر و با پیکری خونین، به قافله شهیدان پیوست تا بار دیگر به مستکبرین جهان بهفماند که رزمندگان حزب خدا، مردانه به میانه نبرد میروند؛ مردانه میجنگند و مردانه میمیرند که مرگ برای ایشان نه پایان، که آغازی است برای یک جهان ابدیت؛ یک ابدیت نور و همجواری در رحمت و فضل خدا.
یحیی السنوار نه آنگونه که ماشین تبلیغاتی رژیم شرارت ادعای میکرد، میزیست؛ نه در عمق دالانهای زیرزمینی خود را پنهان کرده بود و نه کسی را سپر انسانی خود ساخته بود.
او نماینده وجدان آگاه یک ملت بود که دور سالی است به فراموشی سپرده شده بودند. گویی برای اعراب هم در گذر هفت دهه قتل و غارت و جنایت، دیگر نه فلسطینی وجود نداشت و نه فلسطینیانی رانده از خانه!
آری! درک آنچه در ۷ اکتبر رخ داد برای آنان که دور از واقعه و در کنج عافیت نشستهاند و یا خود را به تغافل از خون هزاران هزار بیگناه زدهاند، راهی از برای فهمشان نیست.
باید فلسطینی دردمندی باشی تا درد دوری از خانه و موطن را بدانی! باید آه بر دل و سوز بر جان نشسته از شهادت پدران و مادران و کودکان و یا مرگ در غربت هزاران هزار انسان بی پناه را به دیده نظاره کرده باشی تا بدانی چگونه ظلم ظالمین قامتت را برافراشته میکند، بازوانت را قدرتمند و اندیشهات را بارور میسازد تا در آن هنگام که دیگر هیچ حاکم عربی درد فلسطین ندارد؛ آن هنگام که حتی سیاستمداران فلسطینی نومید از مبارزه و واداده در اندیشه صلحی ذلیلانه در برابر دشمن هستند و چشم امید به تفضلی از او - برای آن که تنها «بودن» خود را در کنار مواهب بر حاشیه نشستن حفظ کنند - دارند و تمام آنچه بر سرزمین مادریشان گذشت را به قاب دفتر خاطرات وامیسپارند، در این هنگام است که دیگر راه چاره ای باقی نمیماند جز آن که دست بر زانوی غیرت بگذاری و سلاح مقاومت به دست گیری و برای آزادی و رهایی از چنگال دشمن بیرحم بجنگی.
آری! تا واهمه از مرگ باشد و عافیتطلبی بر ماندن و جنگیدن مرجح، باید هر روز در انتظار پایانی تلخ و مرگی بسان سرنوشت فراموششدگان تاریخ را به انتظار بنشینی.
یحیی السنوار نمادی از اندیشهای است که زندگی عزتمندانه را تنها زندگی در سایه آزادی میدانست و نیک آگاه بود این چنین زیستی هزینه بسیار دارد؛ نه سالیان دراز زندان و شکنجه و نه وعدههای اغواکننده برای کنار گذاشتن سلاح، اراده او را سست نکرد.
فرمانده شهید ما، امروز در میانه میدان جنگ به ملاقات با پروردگار خویش شتافت؛ لباس رزم بر تن داشت و سلاح در دست. مرگ را آن هنگام در آغوش گرفت که مردانه در حال قتال با جنود شیطان بود.
او پرورش یافته مکتب اسلام اصیل بود؛ همان اسلامی که زندگی در سایه ظلم را ننگ و عار و مرگ در راه برچیدن بساط ظالمین را سعادت و رستگاری میداند. سنوار دانش آموخته مکتب عاشورا بود؛ همو که فریاد برآورد: «صلح و مذاکره درکار نیست یا پیروز میشویم یا کربلا رخ میدهد».
رحمت خدا بر تمام شهیدان قدس! قدس اکنون یک آرمان جهانی است. اینک دفتر شهیدان قدس مشحون از اسامی مختلف است؛ فلسطینی، لبنانی، ایرانی، عراقی، یمنی، سوری و یا حتی همان پزشکان و کارگران آشپزخانه جهانی که با خون خود مظلومیت غزه را فریاد زدند.
اکنون نوبت به یحیی السنوار رسیده است. او بر همان عقیدهای از جهان فانی به سوی عالم بقا کوچ نمود که در کلام مولایش علی بن ابی طالب (سلام الله علیه) آموخته بود:
أی یَومَیَّ مِنَ المَوتَ أفِر
یَومَ لا یَقدِرُ أو یَومَ قَدِر
یَومَ ما قُدِّرَ لا أرهَبُهُ
وَ إذا قَدِّرَ لا یُنجی الحَذَر