با آموزش و پرورش خوب می توان به منزلت اجتماعی خوب، مشارکت اجتماعی موثر و مفید و جامعهای با نشاط و امیدوار رسید. تجربه ای که در آسیای جنوب شرقی همچون ژاپن، سنگاپور، کره جنوبی و کشورهای اسکاندیناوی همچون فنلاند، نیوزلند، هلند و ... از طریق آموزش و پرورش خوب واصلاح شده بدان رسیدند.
توسعه آموزش و پرورش در جهان امروز، محصول جامعه مدرن است. با وقوع انقلاب صنعتی در دنیا، آموزش و پرورش به عنوان یک حق همگانی رسمیت یافت و دولت ها موظف گردیدند که دسترسی آسان و عادلانه آموزش و پرورش را برای همه واجب التعلیم ها فراهم آورند. در ایران عزیزمان هم بعد از انقلاب مشروطه و تاسیس دارالفنون، توسعه همگانی آموزش و پرورش از وظایف دولت ها گردید و امروزه اصل 30 قانون اساسی متضمن تکلیف دولت در تامین آموزش و پرورش رایگان برای همه ملت است.
تا قبل از پیروزی انقلاب، الگوی توسعه آموزش و پرورش در ایران برگرفته از الگوهای متداول جهانی بود و نظامهای سیاسی مستقر تلاش داشتند که همراه با قافله جهانی نسبت به توسعه همه جانبه آموزش و پرورش برنامه ریزی و اقدام نمایند. گرچه توفیقات فراوانی به همراه داشته اند؛ اما خالی از کاستی ها و نابرابری ها نبوده است. نابرابریها جنسیتی، نابرابری های اجتماعی و آموزشی و ... از جمله این هاست.
با پیروزی انقلاب در ایران، سه رویکرد و اندیشه، امور آموزش و پرورش را راهبری نموده است:
رویکرد نخست، تلاش برای تغییر بنیادین نظام آموزش و پرورش و استقرار نظام آموزشی مبتنی بر تعلیم و تربیت اسلامی است که طی این 4 دهه همواره مورد توجه بخشی از دست اندرکاران و صاحب نظران تعلیم و تربیت و حمایت مدیران عالی کشور بوده و امروزه در قامت سند تحول آموزش و پرورش همچنان این مسیر را دنبال می نماید.
سند تحول گرچه از برنامه های جامع و مفیدی برای اعتلای نظام تعلیم و تربیت در ایران برخوردار است؛ اما از آنجائی که اهداف بلند پیش بینی شده برای نظام آموزشی (تحقق حیات طیبه برای دانش آموزان) غیرقابل دسترس و تحقق خواهد بود، تاکنون توفیق موثری به همراه نداشته است.
بعلاوه این رویکرد (تحقق آموزش و پرورش آرمانی) با گفتمان حاکم در مدارس و محیط های آموزشی که گفتمان پیشرفت تحصیلی است، به دلیل فاصله معنی دار گسست و شکاف عمیقی را نیز ایجاد نموده و دو مسیر متفاوت را برای آموزش و پرورش ایران رقم زده است.
رویکرد دوم تلاش برای حفظ وضع موجود آموزش و پرورش و طراحی برنامه ها و اقدامات مقطعی برای حفظ و بهبود امور تعلیم و تربیت دانش آموزان و معلمان بوده و هست. این رویکرد که به مرور زمان به دلیل تنگناهای مستمر و مزمن نظام آموزش و پرورش طی دهه های گذشته و برخوردار از حمایت نیروهای ستادی حافظ وضع موجود تبدیل به یک امر عادی و پذیرفته شده درآمده است و آموزش و پرورش را با همه نارسایی ها، به قول سخنگوی وزات آموزش و پرورش مثل یک دسته گل حفظ و تحویل می دهد!! و نتیجه اش قبول همه کاستی ها از جمله کسری بودجه به میزان 74 همت، کمبود نیروی انسانی به میزان 176 هزار نفر، مدارس فرسوده به میزان بیست هزار واحد آموزشی، فقدان سواد خواندن و نوشتن دانش آموزان ابتدایی به میزان 40 %، افت کیفیت آموزشی دانش آموزان در سال پایانی تحصیل با معدل ها بین 10 الی 14، عدم تناسب تدریس و تحصیل 30 تا 70 درصد معلمان و فقدان عدالت آموزشی به عنوان یک امر بدیهی و طبیعی است.
رویکرد سوم، رویکرد اصلاحی و تلاش تدریجی و مستمر برای بهبود وضع موجود آموزش وپرورش از طریق اصلاح در رویکردها، اصلاح در ساختارها و اصلاح در برنامه ها و محتوی وکیفیت یادگیری است.
در این رویکرد اصلاحی، تلاش برای تغییر ماهیت ماموریت آموزش و پرورش انجام خواهد شد و کارکرد آموزش و پرورش بر مبنای اصولی همچون کرامت انسانی، حقوق بنیادین کودک، انسجام اجتماعی و حفظ و تقویت هویت ملی و مدرسه کانونی برای زندگی اجتماعی و کسب مهارت های مورد نیاز برای زندگی در دنیای آینده و ...که تغییر دهنده رویکردها به دانش آموز، معلم، مدرسه، محتوی، سبک تحصیل و آموزش و ... خواهد بود، از تحکم و اجبار و تحقیر معلمان و دانش آموزان دست برمی دارد، استقلال آموزش و پرورش را محترم می شمارد. از طبقاتی شدن آموزش و پرورش جلوگیری می نماید. فرصت های برابر آموزشی را برای همگان فراهم می آورد و تلاش بر این است که یادگیری را لذت بخش و مدرسه را کانون مهر و دوستی و برادری و آموزش و پرورش را برای ساختن آینده ای بهتر و مفیدتر و اثربخش ترمهیا نماید که هم فقر و نابرابری را کاهش و از سوی دیگر فرصت عادلانه برای بهره مندی از منزلت، قدرت و ثروت را به او ارزانی نماید و با مجال یافتن در مشارکت اجتماعی، نقش بی بدیلی را برای بسط سرمایه اجتماعی فراهم آورد؛ زیرا آموزش و پرورش بن مایه سرمایه اجتماعی و پیشران توسعه پایدار و همه جانبه کشور است. با آموزش و پرورش خوب می توان به منزلت اجتماعی خوب، مشارکت اجتماعی موثر و مفید و جامعهای با نشاط و امیدوار رسید. تجربه ای که در آسیای جنوب شرقی همچون ژاپن، سنگاپور، کره جنوبی و کشورهای اسکاندیناوی همچون فنلاند، نیوزلند، هلند و ... از طریق آموزش و پرورش خوب واصلاح شده بدان رسیدند.
حکمرانی در امر تعلیم و تربیت امروزه باید یکی از این سه رویکرد را برای آموزش و پرورش آینده برگزیند. راه توسعه آموزش و پرورش که پیش نیاز راه توسعه کشور می باشد در این رویکردها نهفته است. در این رویکرد افراد خیلی مهم نیستند؛ بلکه آنچه به قول آقای دکتر پزشکیان رئیس جمهور محترم مهمتر است، راه و مسیری است که باید بپیماید. رویکردها و راه ها مشخص و تجربه شده است و قرار نیست در آموزش و پرورش آزمون و خطا شود. باید انتخاب نمود و به الزامات آن پاینبد بود. نمی شود حرف از اصلاحات زد و حافظ وضع موجود بود و یا نمی توان پرچم اصلاحات همه جانبه آموزش وپرورش را بلند نمود و زیر پرچم سند تحول سینه زد. آنچه این روزها موجب سرگردانی در راهبری آموزش و پرورش است، اختلاط این مسیرها و رویکردها با یکدیگر است و با کمال تاسف باید اذعان نمود که مدیران حافظ وضع موجود و بعضا"پیشکسوتان (بخوانید پدرخوانده ها) بیشترین نقش و تاثیر را بر این آشفتگی بر عهده دارند که متناسب با شرایط در گفتار خود را اهل تغییر و تحول و اصلاحات می دانند؛ اما در عمل پا همچنان بر روی همان درب می چرخد و تفاوتی در رویکردها، برنامه ها و عملکردها مشاهده نمی شود و همین امر موجب گردیده که نه تنها مسائل مزمن و چالش های اساسی آموزش و پرورش حل نشوند؛ بلکه در هم تنیده شده و در بسیاری از زمینه ها از جمله کیفیت یادگیری، عدالت آموزشی و مشروعیت آموزش و پرورش به بحران بدل شوند.
در نتیجه آن کس که امروز بنا دارد سکاندار آموزش و پرورش باشد، باید رویکردها و برنامه ها و راهکارهای خود را به طور شفاف بیان نماید. آیا به دنبال تغییر بنیادین نظام آموزش و پرورش است و یا حافظ وضع موجود و تقویت کننده و ادامه دهنده وضع فعلی است و یا آن که براساس خواست جامعه و مردم و وعده های رئیس جمهور محترم جناب آقای دکتر پزشکیان و انتخاب معنی دار ملت ، به دنبال اصلاحات در آموزش و پرورش است. برنامه های فعلی و عملکردهای گذشته افراد می تواند روشنگر راه آینده باشد. آیا آموزش و پرورش در آینده کدام مسیر را انتخاب خواهد نمود؟
فراموش نشود وزیر آموزش و پرورش وزیری برای آموزش و پرورش آینده است و قرارنیست درگذشته بماند. باید همنوا با تجربۀ زیسته دانشآموزان بر ضرورت شنیده شدن صداهای آهسته؛ ولی عمیقاً وجودیِ نسل جدید و انتخابها و نیازهای نوپدیدشان در این جهان متحول در دولتی که با ایده «توافق» روی کار آمده است پافشاری نماید وبیش از آنکه بخواهد با گسیلِ بخشنامه و از پشت اتاقهای دربسته، امر تعلیم و تربیت را پیش برد، باید بتواند باب گفت وگو و تعامل میانِ همۀ ذینفعان آموزش و پرورش را بگشاید تا «همه» در یافتن مسائل اساسی و اقدام مشترک برای رفع آن ها سهیم شوند و دولت و ملت (دانش آموزان، معلمان، اولیاء) بر سر ماموریت آموزش و پرورش به توافق جمعی برسند. ان شاالله.
-------------------------------------------------------------------------------
*عضو هیات علمی دانشگاه فرهنگیان