تمام مساله اینجاست که ما تا چه میزان توانسته ایم محیط آموزشی و یادگیری توانمند ساز برای نسلهای آینده این سرزمین فراهم کنیم. از 154 کشور ما رتبه 147 داریم. یعنی ما نمی توانیم برای آینده مان ارزش افزوده ایجاد کنیم. آینده برای چشمان تیز کودکان، نوجوانان و جوانانمان بسیار ناامن است.
یک استاد دانشگاه معتقد است: آموزش و پرورش به جای اینکه توسط مربیان، متخصصان و محله و جامعه آموزشها را تعریف کند، بیشتر از طریق ایدئولوژی دولتی و با یک نگاه افراطی و مناسک گرا و سیاسی، آموزشهای رسمی و غیررسمی مذهبی به شکل مفرط را تدارک دیده و این وضعیت، منجر به انزجار بچه ها و حتی خانواده های مذهبی شده است.
به گزارش جماران، دکتر مقصود فراستخواه که در سیزدهمین همایش علمی سالانه «سلامت روان و رسانه» با عنوان «ریشه های گفتمانی احساس، امنیت یا ناامنی در مدرسه و دانشگاه» سخن می گفت، تصریح کرد: آن گفتمان هژمون، مسلط و رسمی که در آموزش ما شکل گرفته است، اراده معطوف به قدرت است که تفوقی ایجاد می کند که برای جامعه هم معنادار نیست. گفتمان رسمی و مسلط با خود احساس ناامنی به وجود می آورد و برای نسل آینده، نوعی عدم امنیت ایجاد می کند.
وی ادامه داد: دانش آموزان و دانشجویان احساس می کنند که با این وضع، نمی توانند در امنیت رشد کنند و در آینده شکوفا شوند. آنها با سه شکل کنترل و قدرت و سلطه خود را روبرو می بینند. تجربه های زیسته گروه های قابل توجهی از دانشجویان با این سه شکل سلطه، قدرت و کنترل مواجه هستند و در نظام آموزشی احساس ناامنی می کنند.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه هنوز گروه های مهمی از دانش آموزان و دانشجویان را داریم که در مقابل بازار احساس ناامنی دارند، توضیح داد: وضعیت فعلی می گوید شما به مدرسه خوب دسترسی نخواهید داشت، راه به بازار آموزشی و آموزش عالی با کیفیت ندارید. به صندلی های دانشگاهی الزاما از طریق کنکور دسترسی ندارید. بازاری که حتی شبیه سرمایه داری در دنیا نیست و از طریق رانت و قدرت و با امتیازات و انحصارهایی به وجود آمده. بعد از انواع کوپنیزم، سیستم بازارهای رانتی ایجاد می کند و از اینجا شکاف فقر، که به بالاترین مقدار خود رسید است خود را نشان می دهد.
فراستخواه با بیان اینکه براساس آمارها، در طول دهه 90، سهم آموزش از کل هزینه های خانوار، بیش از 50درصد تا مرز 60درصد کاهش یافته است، افزود: در ایران، میل به خرج کردن برای آموزش بالا است. ایرانیان دوست دارند فرزندانشان درس بخوانند. اما همین خانواده ها، در طول یک دهه، تا 60درصد کاهش امکان هزینه برای امر آموزش داشته اند. این شرایط، باعث ایجاد فقر بین نسلی شده است.
به گفته این جامعه شناس، فقر به بچه ها منتقل می شود، چرا که خانواده ها نمی توانند آنها را ارتقای انسانی دهند، اظهارداشت: آموزش برابر ساز است اما اکنون در ایران، آموزش بازتولید نابرابری می کند و دیگر برابرساز نیست. در سالهای اخیر عدم برخورداری از سواد، سالهای تحصیل پایین و داشتن کودک و مستاجر بودن، از جمله عوامل توضیح دهنده فقر بوده است. از این مسیر است که احساس ناامنی برای خانواده ها و کودکانشان ایجاد می شود و این اولین قدرتی است که مدرسه را برای بچه ها ناامن می کند.
فراستخواه در تشریح نقش دستگاه حکومتی بر آموزش، با بیان اینکه مدرسه بخشی از نظام حکومت است و مدیریت و کنترل آن همه جانبه است، گفت: این دومین مشکل خانواده ها و فرزندان است. این بد است که تلقی شود همانطور که دولت پلیس و زندان دارد، مدرسه و دانشگاه هم دارد و می خواهد برای خود نخبگانی در تراز خود تربیت کند. در گفتمان رسمی آموزش، صلح گفتمان رسمی نیست و به بچه ها آموزش داده نمی شود. صلح دال شناور است و مرکزی نیست. طبق تحلیل محتوای اسناد سیاستی آموزش و پرورش، آنچه بیشتر تکرار می شود، نفوذ، توطئه، میدان و کارزار جنگ و خنثی سازی توطئه های دشمن است. در دانشگاه نیز هویت، قدرت ، تخریب و شکست و خیال پردازی های سیاسی است که بیشتر تکرار می شوند.
وی تصریح کرد: مدام خیال پردازی ها در قالبهای ایدئولوژیک به بچه ها وارد می شود. بخشی آنها را مسخره می کنند، اما احساس ناامنی دارند. حرفهای نسنجیده غیرعقلانی زده می شود. آزاد اندیشی و ظهور عقلانیتی که در آنها فوران کرده، آنها را به سمت ستیزه، رادیکال شدن و درگیری با سیستم آموزش و دانشگاه می برد و به آینده و سرزمین بدبین می کند.
فراستخواه با بیان این که تحلیل محتوای اسناد سیاستی آموزش و پرورش نشان می دهد در اینجا کنترل و مهار مهم است، افزود: این نوعی ناامنی روانی و ذهنی ایجاد می کند و مناسک گرایی، آسایش ذهنی را از بچه ها می گیرد. مناسبات گرم عاطفی و معرفتی در مدرسه نیست. مدرسه ای که باید عقلانیت، خیال ، احساسات انسانی و دیگر دوستی و صلح را در میان بچه ها پرورش دهد، به آنها جنگیدن و نفی دیگری می آموزد.
این جامعه شناس با بیان اینکه خروجی سیاست مهار، تبدیل به سیگار کشیدن می شود، اضافه کرد: چند نسل باید تلاش کنند تا مشکلات بی تعادلی ها و ناهنجاریهای این جامعه آزرده با خشمهای فرورفته را ترمیم کنند. هنوز آثار حمله مغول در جامعه ما وجود دارد، اکنون این حس قربانی شدن و حس ترومایی که ما بازنده ایم و شکست خوردیم و نسل مغلوبیم و سر ما کلاه گذاشتند، باعث می شود که این نسل امنیت روانی نداشته باشد. بخش بزرگی از این نسل، آزرده است.
این استاد برنامهریزی توسعه و آموزش عالی و عضو هیأت علمی مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی با بیان اینکه کسی که در بازار آموزش ایران قدرت خرید ندارد باید به سراغ دستفروشی های آموزش عالی برود، یادآورشد: ما دستفروشی های آموزش عالی داریم و هر ساختمانی را تابلو زدیم و اسم آن را دانشگاه گذاشتیم. می گوییم اینجا بنشینید و بدون اینکه امتحان بدهید، وارد دانشگاه شوید. آموزش عالی که انتظار می رود کیفیت داشته باشد، از مدار خارج شده است.
وی با بیان اینکه حتی اگر خانواده ها از بازار و حاکمیت هم عبور کنند، با بی برنامگی درسی و معلم های مجبور روبرو می شوند، اضافه کرد: ما در مدرسه، موزه آموزشی داریم. در این برنامه خلاقیت و سرزندگی نیست. آموزش و پرورش خلاقیت بچه ها، سرزندگی، تفکر و لذت اکتشاف را از آنها می گیرد. به جای قابلیتهای انسانی فراوانی که باید در مدرسه و دانشگاه شکوفا شود، محفوظاتی می دهیم که نه از آنها حل مساله می آید و نه شکوفایی و اشتغال و مشارکت اجتماعی و مهارتهای اساسی. فرد نمی تواند از طریق برنامه درسی و مدرسه و دانشگاه به زندگی برازنده ای وارد شود و درنتیجه احساس ناامنی به آینده دارد. بسیاری از دانش آموختگان ما مشکل بیکاری، مشارکت اجتماعی بعد از کار و جذب را دارند.
این جامعه شناس با بیان اینکه به خاطر دارم سالها پیش، بچه ها خیلی شور داشتند، در دانشگاه شور و هیجان زیادی بود و چقدر انگیزه برای جلسات فوق برنامه داشتند، گفت: ما همه اینها را سرکوب کردیم و آموزش ما شوق انگیز نیست و با ضعف مدارهای آموختن، انگیختن، آمیختن مواجه هستیم. به جای اینکه بچه ها علم آموزی، شوق به علم آموزی را در مدرسه مزه مزه کنند، یادگیری ها کمیت گرا، حافظه محور و طوطی وار شده و ذهن انبار ایجادکرده ایم.
وی با بیان اینکه در براساس شاخص جهانی دانش 2024، ما از میان 154 کشور، ما در 104 قرار داریم. از متوسط جهانی و بلکه از کشورهای هم گروه خود عقب هستیم. ما ضمن اینکه از کشورهایی که از نظر توسعه سرمایه انسانی هم گروه هستیم، عقب هستیم از متوسط جهانی نیز عقب هستیم. ما در سوادآموزی از 154کشور، رتبه 90 داریم. اما در آموزش عالی، که ردیف سوم است، رتبه 137 داریم. بچه ها این شاخص ها را می بینند. مهاجرت ها را در کشور ببینید، خانواده ها انتخاب عقلانی می کنند که اکنون مهاجرتهای نخبگانی به مهاجرتهای توده ها کشیده شده است.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه متاسفانه در حال تعریف کدهای امنیتی هستند تا نخبگان مهاجرت کرده را کنترل کنند، افزود: تمام مساله اینجاست که ما تا چه میزان توانسته ایم محیط آموزشی و یادگیری توانمند ساز برای نسلهای آینده این سرزمین فراهم کنیم. از 154، کشور ما رتبه 147 داریم. یعنی ما اصلا نمی توانیم برای آینده مان ارزش افزوده ایجاد کنیم. آینده برای چشمان تیز کودکان، نوجوانان و جوانانمان بسیار ناامن است. امیدوارم به همت استادان، دانشمندان، محققان و پژوهشگران و روانشناسان جدی و دلسوزمان، بتوانیم از آینده مان محافظت کنیم. آینده مناسبی که بچه ها در آن احساس امنیت کنند و بر حس ترومایی خود، چاره ای بیندیشند.
به گزارش جماران، فراستخواه در پاسخ به این پرسش که آیا باید در دبیرستان به دانش آموزان آموزشهای مذهبی داده شود یا خیر، گفت: معنا ، مهمترین مساله احساس امنیت است. مهم این است که مدرسه برای دانش آموز معنادار باشد. معلم باید برای آنها، اقتدار معرفت شناختی و اخلاقی داشته باشد. این معنا برای فرزندان بسیار مهم است. اما متاسفانه این مساله در حال از بین رفتن است.
وی ادامه داد: وقتی معلم احساس می کند که شناسایی نمی شود و گروه اجتماعی مهمی به حساب نمی آید ، ابهام نقش می کند. با این ابهام نقش، رفتار کلاسی و تدریسش عوض می شود. ارتباط تعلیمی و تربیتی اش با بچه ها هم لطمه می خورد. اینجاست که معلم معنایش را برای بچه ها از دست می دهد. این مشکل مهمی است.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه آموزشهای مذهبی در ایران، شکل دولتی وایدئولوژیکی پیدا کرده است، اضافه کرد: آموزش و پرورش به جای اینکه توسط مربیان، متخصصان و محله و جامعه آموزشها را تعریف کند، بیشتر از طریق ایدئولوژی دولتی و با یک نگاه افراطی و مناسک گرا و سیاسی، این آموزشهای رسمی و غیررسمی مذهبی را به شکل مفرط تدارک دیده. این وضعیت، منجر به انزجار بچه ها و حتی خانواده های مذهبی شده است.
فراستخواه به نتایج برخی رساله های دانشگاهی درباره نگرش منفی به آموزشهای مذهبی اشاره کرد و افزود: آموزش مذهبی، باید از طریق مدرسه و متخصصان و متفکران مستقل و انجمن اولیا و مربیان و کارشناسان متخصص تعریف شود. باید با رویکردی علمی به آموزشهای فوق برنامه تبدیل شود، اما متاسفانه تبدیل به آموزشهای اجباری شده است.
وی با بیان اینکه یکی از سرمشقهای متعددی که در ایران بود ملیت بود و همه در پارادایم ملیت زندگی می کردند، سرمشق دوم را پیشرفت عنوان کرد و افزود: توسعه هم زبان مشترک یک سرزمین است. پیشرفت و عدالت و آزادی هم سرمشقهای مهمی برای جامعه هستند. یکی از سرمشقها هم در جامعه دین است، آن هم با برداشتهای متعدد و متنوع. ما تمام سرمشقها را تحت سیطره و تفوق دین قرار دادیم. سرمشق مذهبی سرمشقهای دیگر را به حاشیه راند و یا تحت سیطره خود قرار داد.
این استاد برنامهریزی توسعه و آموزش عالی گفت: این تبدیل به ایدئولوژی و سپس به جامعه تحمیل شد. نتیجه آن این شد که قرائت نه رحمانی و نه عقلانی از دینی که بر همه سرمشقها هم سایه انداز شده ارائه شود و اجازه نداده گفتارها به این صورت توسعه یابند.
وی ادامه داد: متاسفانه ما با شکاف میان شکل و محتوا مواجه هستیم. محتوای جامعه با شکل حکومت ناهمگرایی دارد. در نتیجه، سیستم با جهان زندگی بیگانه است و ناشنوایی هم دارد. مثلا سیستم می خواهد برای آموزش و پرورش برنامه ریزی کند، اما با جهان زندگی خانواده ها بیگانه است و نسبت به آن ناشنوایی و بی اعتنایی سیستماتیک دارد. اینجا حالت قهر و تروما و رقابتهای بسیار زیانبار شکل می گیرد.
فراستخواه با بیان اینکه نمی خواهد بیان تلخ و ناامیدانه ای داشته باشد، اظهارداشت: همین جامعه، درست است که مقاومتهای منفی دارد، اما مقاومتهای پنهان مثبت هم دارد. مردمان این جامعه همچنان می خواهند با ترفندهایی زندگی کنند. مربیان و خانواده ها سعی می کنند کودکستانی غیر از آنچه سیستم اصرار دارد داشته باشند. یک نوع تاکتیک ها و تلاشهایی در این جریان زندگی جامعه وجود دارد که حتی با این سیستم زندگی کند و با ابتکاراتی نقش خود را به این سیستم نشان دهد. درست است که راحت نیستند و مشکلاتی دارند، اما همچنان این جامعه می خواهد زندگی کند. ما مدام، تسامح، تساهل و عقلانیت و مهربانی را از جامعه می گیریم و درک نامناسبی از دین را در قالب یک ایدئولوژی به جامعه تحمیل می کنیم.
وی به نقش حاکمیت در آموزش و پرورش اشاره کرد و با بیان اینکه آنها معتقدند پول را از هر کجا که می خواهید به دست آورید ، اما مدیریت و برنامه و کنترل تان با من است، گفت: حدود 85درصد از دانش آموزان در ایران، برای تحصیل هزینه می پردازند. اما دولت با انواع نفوذها، همه جا هست.مدارس غیرانتفاعی فقط پول می گیرند و بقیه مسائل در اختیار دولت است.
به گفته فراستخواه، ما در یک ژئوپلیتیک بسیار خطرناک زندگی می کنیم. ما در یک جامعه خطر هستیم. دنیای بسیار شرارت باری است. اصلا منطقه، خاورمیانه و جهان خوبی نداریم. نظام مسلط جهانی وجود دارد و ما حاشیه این جهان هستیم و همیشه هم بودیم. باید ببینیم چطور می شود در این دنیای پر شر و شور، به فکر توسعه و پیشرفت این جامعه بود. اینجا ملت- دولت لازم است که با عقلانیت در یک وضعیت پرآشوب جهانی زندگی کند.
وی خاطرنشان کرد: اگر گرفتار خیال پردازی های سیاسی و ایدئولوژیک شویم ، مردم رنجهای نالازم می برند. ما اکنون گرفتار رنج های نالازم هستیم. مردم در مدارس رنجهایی می برند که سلامت روانشان تحت تاثیر قرار می گیرد که این رنج ها برایشان معنادار نیست. جمعه کوه رفتن، رنج است، اما معنا دارد. اما اکنون رنجهایی که لازم نیست را تحمل می کنیم. بنابراین بخش زیادی از مشکلات ما در این نظام جهانی، نتیجه مواجهه ای است که ما با دنیا با دیپلماسی غیرعقلانی داریم.