گفتگوی اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

در گفت و گو با جماران؛

ناگفته‌های همرزم شهید علی هاشمی از او: زیر آتش فقط به فکر عملیات بود/ عرب، شوشتری، دزفولی، لر و ترک همه با هم سوار یک قایق می‌شدیم؛ برای علی هاشمی هیچ تفاوتی وجود نداشت/ چفیه‌ای که به او دادم پس از 23 سال از شهادتش هنوز دور گردنش بود

سید طالب موسوی همرزم شهید علی هاشمی در خاطره ای از این شهید به جماران گفت: در لحظه آخر به من گفت، سید چفیه خودت را به من بده تا اگر شیمیایی زدند خیسش کنم و از آن استفاده کنم. در نیمه راه بودم که متوجه شدم نیروهای عراقی تأمین دارند و با هلیکوپتر جاده را می‌زنند. درگیری پیدا کردیم و من زخمی شدم و علی هاشمی هم با حمله این هلیکوپترها شهید شد.

یک همرزم شهید علی هاشمی خاطرات خود از آخرین لحظات پیش از شهادت این سردار شهید را مطرح کرد.

سید طالب موسوی در حاشیه مراسم تشییع حاجیه خانم زکیه اهوازیان مادر سردار هور شهید علی هاشمی در گفت وگو خبرنگار جماران، اظهار کرد: از بدو انقلاب همرزم شهید علی هاشمی بودم. در سپاه حمیدیه، تیپ نور، سپاه سوسنگرد و قرارگاه سری نصرت همراه او بوده‌ام. من و علی هاشمی مانند برادر بودیم.

 افزود: شهید علی هاشمی اخلاق خاصی داشت. او همیشه می‌گفت که خداوند به هر چیزی بگوید «کن»،  «فیکون» می‌شود و ما هم خلیفه خدا هستیم. بنابراین هر کاری که بخواهیم می‌توانیم‌ به سرانجام برسانیم.

همرزم شهید علی هاشمی در خصوص روزهای آخر شهادت این شهید گفت: دو شب قبل از شهادت علی هاشمی و تصرف کامل جزیره مجنون، توپخانه عراق آتش‌تهیه بسیاری را بر جزیره ریخت و آنقدر زدند که قرارگاه کامل زیر آتش و بمباران توپخانه بود اما علی هاشمی در سنگر فقط ذکر می‌گفت و اصلا اهمیتی نمی‌داد و فقط به فکر عملیات بود.

موسوی ادامه داد: در آن شرایط سخت شهید هاشمی مرتب به بچه‌ها رزمنده توصیه می‌کرد که خونسرد باشند. بعد از آن و در روز سقوط جزیره در حالی که برای درگیری آماده می‌شدیم، سکوت رادیویی شد؛ به شهید علی هاشمی گفتم وقتی سکوت رادیویی می‌شود دیگر عراق هیچ توپ یا خمپاره شلیک نمی‌کند، چون می‌خواهند با هواپیما حمله کنند. پرنده پر نمی‌زد، پس عراقی‌ها می‌‌آیند. 

وی با اشاره به توجه شهید هاشمی به دیگران تصریح کرد: در آن وضعیت، شهید هاشمی به من گفت که حتما بیمارستان صحرایی را آماده و بررسی کن؛ من باید بمانم کابل‌های تلفن را قبل از ترک جزیره قطع کنم. در لحظه آخر به من گفت، سید چفیه خودت را به من بده تا اگر شیمیایی زدند خیسش کنم و از آن استفاده کنم. در نیمه راه بودم که متوجه شدم نیروهای عراقی تأمین دارند و با  هلیکوپتر جاده را می‌زنند. درگیری پیدا کردیم و من زخمی شدم و علی هاشمی هم با حمله این هلیکوپترها شهید شد.

موسوی افزود: پس از ۲۳ سال که پیکر علی هاشمی پیدا شد، چفیه‌ای که به او دادم دور گردنش بود. در همه زمانی که پیکر پیدا شد و قبل از شناسایی گفتم این علی هاشمی است؛ گفتند از کجا می‌دانی جواب دادم که این چفیه من است. بعد از این همه سال چفیه پاره نشده بود و الان در موسسه شهید هاشمی موجود است.

وی در خصوص ویژگی‌های شهید علی هاشمی گفت: علی هاشمی اخلاق مسیحایی دارد. عرب، شوشتری، دزفولی، لر و ترک همه با هم سوار یک قایق می‌شدیم و برای علی هاشمی هیچ فرق و تفاوتی وجود نداشت. هدف همه شناسایی دشمن بود و آنچه ما را جمع می‌کرد، اخلاق خدایی حاج علی هاشمی بود.

این رزمنده دفاع مقدس با اشاره به شخصیت صبورانه مادر شهید علی هاشمی عنوان کرد: من مرتب به خانه شهید می‌رفتم. حاج خانم خیلی علی را دوست داشت.علی هم بسیار زیاد به مادر خود علاقه داشت.

موسوی ادامه داد: وقتی علی شهید شد، من به سختی بسیار مادر او را دیدم، چون به یکدیگر بسیار علاقه داشتند و می‌دانستم به شدت ناراحت می‌شد. برای من سخت است که ناراحتی او را ببینم چون به همه ما بسیار لطف و محبت داشت.

وی خاطرنشان کرد: حاج خانم اهوازیان بسیار صبور بود. بعد از شهادت علی صبر و شکیبایی بسیاری کرد. انسان مومنی و ایثارگری بود.

این جانباز دوران دفاع مقدس گفت: علی هاشمی همیشه برای خدا کار می‌کرد. ما هم سعی کردیم این‌گونه عمل کنیم؛ در تمام هشت سال جنگ حضور داشتم و به شدت زخمی شدم و یک چشم خود را از دست دادم، اما نگفتم که چشم من کور شده است. تا اینکه بعدها خود مسئولان فهمیدند، چون ما برای خدا رفتیم و دنبال چیزی نبودیم.

به گزارش جماران، علی هاشمی فرمانده قرارگاه فوق نصرت در دوران دفاع مقدس بوده است که در سال ۱۳۶۷ در جزیره مجنون به شهادت رسید و پیکر وی ۲۲ سال بعد و در ۱۳۸۹ پیدا و شناسایی شد.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
2 نفر این پست را پسندیده اند
کلمات کلیدی شهید علی هاشمی

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.