جملۀ «فشار افکار عمومى‌ همان قانون است» بسیار سخن پرمغز و به‌روز و دموکراتیک و مدرنی است. وقتی این جمله را در بیانات امام خمینی دیدم، آن هم در سال‌های آغازین نهضت، با تعجب توجهم را جلب کرد. پیگیر کم‌وکیف آن در آثار ایشان شدم. آن بزرگ مرد تاریخ بارها این تعبیر را در مصاحبه‌ها و بیاناتشان بکار برده‌اند. یادداشت پیش‌رو نیز هدفش خوانش و کاوش گذرا دربارۀ نقش و جایگاه افکار عمومی از دیدگاه امام خمینی است.

پایگاه خبری جماران، با وضعیت سیاسی-اجتماعی کنونی کشورمان که متأسفانه گستاخی و جسارت به خواسته عمومی، بی‌توجهی به نظر اکثریت، بی‌اعتنایی به رضایت و مشارکت عمومی گسترش یافته و کمتر ارزشی برای مشارکت و رضایت عامه، در یک کلام «افکار عمومی» قائل هستند؛ پرداختن به نقش و جایگاه افکار عمومی بسیار بجا و ارزشمند است. به‌ویژه وقتی از دیدگاه بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی باشد.

دربارۀ چیستی افکار عمومی، اگرچه هیچ اجماعی وجود ندارد؛ اما می‌توان گفت هم‌سان است با جمعی نظرها، نگرش‌ها و باورهایِ بخش چشمگیری از اعضای یک جامعه و کشور. بااین نگاه، افکار عمومی یک نیروی سیاسی-اجتماعی بزرگی‌ست که بخش بزرگی از نیروی درونی یک ملت را تشکیل می‌دهد و در تحکیم و یا تخریب قدرت حاکم نقش مهمی ایفا می‌کند.

افکار عمومی یکی از گسترده‌ترین پدیده‌های جمعی است که با پویایی خود می‌تواند توسعه همه‌جانبۀ یک جامعه را دگرگون سازد و با پشتیبانی و سازگاری، آن را نیرو بخشیده و یا با ناسازگاری به ورطۀ سقوط بکشاند. در بیشتر کشورها افکار عمومی یک قدرت واقعی است و اهمیت و کارآیی آن با رشد سیاسی مردم بیشتر می‌شود و حکومت و دولت و مسئولانِ ادارۀ کشورها ناچارند که به آن توجه کنند. در پاره‌ای از موارد افکار عمومی آنقدر مهم و پراهمیت است که تصمیم‌گیران برای حفظ نظم و نظام و قدرت، راه گریزی جز پیروی از افکار عمومی ندارند و برای همین در جهان کنونی افکار عمومی یکی از ارکان قدرت سیاسی به حساب می‌آید. و کیست که نداند ناسازگاری و پراکندگی افکار عمومی تا چه اندازه می‌تواند جامعه را به هرج و مرج، و موقعیت یک حکومت را به چالش بکشاند!

اندیشمندان و سیاست‌ورزانِ آگاه نیز افکار عمومی را به‌عنوان رای عام و عقل اجتماعی، و به گفتۀ منتسکیو «روح عموم» و به گفتۀ روسو «اراده عموم» و به گفتۀ امام خمینی «همان قانون» تعریف کرده‌اند. بااین نگاه، افکار عمومی مجموعه آرای مردم دربارۀ مسائل جامعه است؛ یعنی «افکار عمومی چیزی جز صدای مردم نیست.» (ژودیت لازار، افکارعمومی، ترجمه مرتضی کتبی، ص 234)

شاید از آنچه که هرودوت از زبان یک ایرانی به نام «اوتانس» با عنوان «فضیلت سیاسی عقیدۀ عامه» در سدۀ پنجم پیش از میلاد یاد می‌کند؛ بتوان به‌عنوان کهن‌ترین یادداشت که در تاریخ نوشتاری بشر درباره افکار عمومی نقل شده، نام برد. (ژان استوتزل، روانشناسی اجتماعی، ترجمه علی‌محمد کاردان، ص 296) قدمت توجه جدی به مفهوم افکار عمومی به زمان افلاطون و ارسطو برمی‌گردد. مدتها بعد برخی نویسندگان به این پدیده اشاره کردند. ازآن‌میان «جان سالزبوری» در سال 1159م افکار عمومی را پشتوانه پارلمان و حکومت دانست. (رفیق سُکّری، درآمدی بر افکارعمومی، تبلیغ و آوازه‌گری، ترجمه حسین کرمی، ص 15) که در صورت نبودش حکومت ضربه خورده و رو به افول خواهد رفت.

ارزش و جایگاه افکار عمومی

برخی بر این باورند که افکار عمومی تنها در حکومت‌های مردم‌سالار وجود دارد و خود این نشانگر نوعی مردم‌سالاری است. درحالی‌که در واقعیت بیرونی چنین نیست. زیرا در بسیاری از کشورها با حکومت‌های خودکامه نیز افکار عمومی وجود دارد، و تنها تمایز آن این است که افکار عمومی در کشورهای مردم‌سالار آشکار و روشن، و در کشورهای خودکامه و حکومت‌های مطلقه کم‌وبیش پنهان و به شکل زمزمه‌های در گوشی جریان دارد. در واقع افکار عمومی زمانی به عرصۀ ظهور می‌رسد که جامعه نسبت به یک پدیدۀ مهم اجتماعی از خود مقاومت نشان دهد. بنابراین در جامعه‌ای که اشتراک عقیده کامل و اتفاق‌نظر مطلق وجود داشته باشد، به‌طور طبیعی ظهور و بروز افکارعمومی مطرح نیست.

افکار عمومی به‌طور ناگهانی و بدون پیش‌زمینه به‌وجود نمی‌آید. «پدیده‌ای است که با دیگر پدیده‌های گوناگون پیرامون خود پیوند نزدیک دارد؛ اقلیت و اکثریت، وضعیت‌های کنشی، تبلیغات رسانه‌های گروهی و قوانین اجتماعی هر یک در کم‌وکیف دخالت مردم در سرنوشت خود تأثیرگذارند.» (لازار، ژودیت: افکار عمومی، ترجمه مرتضی کتبی، ص ۱۱) همچنین عوامل دیگری همچون احزاب سیاسی فعال، رهبران کاریزماتیک، مقدسات ملی، مذهبی و... هر کدام به فراخور خود و در شرایط مختلف می‌تواند موجب پدید آمدن افکار عمومی شود. در هر جامعه‌ای وقوع رویدادهایی اعم از سیاسی و غیرسیاسی منجر به بروز احساسات و تحریک و تهییج افکار عمومی می‌شود.

گستره افکار عمومی به حدی است که شامل تأثیرگذاری و تأثیرپذیری در تمامی افراد، مؤسسات، سازمان‌ها و گروه‌هاست. از همین‌روی به تدریج نظام‌های سیاسی را به سمت شناخت و بهره‌گیری از آن سوق داده است و این در همه نظام‌های سیاسی دنیا با درجات کم و زیاد وجود دارد و اغلب بر این امر وافقند که بی‌توجهی به افکار عمومی، منافع ملی یک کشور را به مخاطره می‌اندازد. حتی مفاهیمی همچون «فریب افکار عمومی»، «اقناع افکار عمومی» و «تنویر افکار عمومی» در واقع نوعی از توجه به افکار عمومی است و هیچ نظام سیاسی نمی‌تواند علناً نسبت به خواسته‌های عموم شهروندان خود بی‌اعتنا باشد. قانونگذاران، سیاستمداران، کارخانه‌داران، صاحب‌نظران، هر کدام قدرت اثرگذاری افکار عمومی و نقش مهم آن را در بازخورد جهت‌گیری کنش‌های جمعی و سیاست‌های اجتماعی و عمومی کشور می‌دانند. حتی بسیاری از احزاب و یا اشخاص نامزد شده در انتخابات، پیشاپیش اقدام به نظرسنجی می‌کنند و این خودگواهی بر اهمیت افکار عمومی نزد آنان است. «تارد» جمله معروفی دارد: «افکار عمومی داوری‌های توده‌های مردم درباره مسائل روز است.» (یحیایی ایله‌ای، احمد، ص ۵۱) درحال‌حاضر اغلب سیاستمداران و صاحبان بنگاه‌های عظیم اقتصادی از مشاوران یا مراکز افکار سنجی که متداول‌ترین شیوه شناخت افکار عمومی است، بهره می‌برند تا سیاست عمومی را با توجه به خواسته خود مردم تنظیم کنند.

امام خمینی هم با شناختی که از افکار عمومی ایران داشت؛ از آن، در همۀ دوره‌های پیش و پس از انقلاب بهره می‌برد. چنانکه در سال‌های آغاز نهضت (1341) که ساواک به مدرسۀ فیضیه حمله کرده بود، در اعتراض به رژیم پهلوی و خطاب به ملت مسلمان ایران فرمود:

«ما این وضع را در شهر مذهبى قم و در جوار حرم مطهر و در حوزه علمیه قم به قضاوت افکار عمومى‌ مى‌گذاریم.» (صحیفه امام، ج‌1، ص: 142)

ایشان نه تنها به ارزش و اهمیت و تأثیرگذاری افکار عمومی داخلی باور داشت، بلکه افکار عمومی جهانیان را هم بی‌تأثیر نمی‌دانست و به آن باور داشت. امام خمینی برای مبارزه با استکبار و ابرقدرتهای جهانی نیز متوسل به افکار عمومی جهانیان شده و تلاش می‌کرد آنها را با خود و مردم ستمدیدۀ ایران همراه سازد. بر همین اساس بود که در پیام‌ها و سخنرانی‌ها تأکید داشت:

«آقایان نترسید از این ابرقدرتها... یک ملتى یک حرفى دارد که همه عالم مى‌پذیرند این حرف را که ما ملتى هستیم، نمى‌خواهیم اجانب توى ملت ما باشد، توى خانه ما باشد، از خانه ما بیرون بروید. این را کسى نمى‌تواند با آن معارضه کند... و الّا با افکار عمومى‌ دنیا مواجه خواهد شد؛ و هیچ قدرتى با افکار عمومى‌ دنیا نمى‌تواند مقابله بکند. ما الآن متوجه کردیم تمام افکار عمومى‌ دنیا را به ایران. الآن ایران مورد توجه همه است.» (صحیفه امام، ج‌3، ص: 497)

افکار عمومی، همانند قانون

حقوق در یک کشور ناشی از مقام و قدرتی است که دارای حق وضع قواعد و تحمیل رعایت آن را دارد. (کاتوزیان، ناصر. مقدمۀ علم حقوق و مطالعه در نظام حقوقی ایران، ص 119) گاه، هدف از منابع حقوق، یافتن سرچشمه‌های پنهانی و واقعی آن است که براین اساس، مبنای حقوق، به دو گونه قابل تعریف است: دیدگاه اول آن که مبنای حقوق را قدرت دولت می‌داند، یا احترام به ارادۀ عمومی را ارزش نخستین جامعه سیاسی دانسته، قانون را یگانه قاعدۀ حقوقی حاکم می‌‌شمرد؛ دیدگاه دوم، به نیروی ماواری طبیعی پایبند است و اعتبار قانون را وابسته به ارزش اخلاقی دانسته، صلاحیت دولت را محدود به رعایت نظم طبیعی و اخلاقی می‌‌داند. (کاتوزیان، ناصر. فلسفۀ حقوق، ص2-3)

قانون، به عنوان یکی از منابع اصلی حقوق، شامل تمام قواعد و مقرراتی است که از سوی یکی از سازمان‌های صالح دولت، مانند قوۀ مقننه، رئیس دولت یا اعضای قوۀ مجریه وضع شده (همو، مقدمۀ علم حقوق، ص120) و دادرس در مقام استناد به آن کافی است وجود قانون را احراز کرده، خود را از هر استدلال و توجیه دیگر، بی‌نیاز کند. (همو، فلسفۀ حقوق، ص 2 ـ 3) بدین معنا، قانون، تمام مصوبات مجلس، تصویب‌نامه‌ها و بخش‌نامه‌های اداری را نیز شامل می‌‌شود. (همو، مقدمۀ علم حقوق، ص 120) قانون در اصطلاح حقوق اساسی، قواعدی را گویند که با تشریفات مقرر شده در قانون اساسی، از طرف مجلس شورای اسلامی، وضع شده است یا از راه همه‌پرسی، به صورت مستقیم به تصویب مردم می‌رسد. (همان) قانون از جهات گوناگون به قانون خاص، عام، مجمل و مبین تقسیم شده است. در طبقه‌بندی سلسله مراتبی قانون از جهت اعتبار و قدرت بین مقررات حقوق نوشته، قانون به سه گروه قانون اساسی، قانون عادی و احکام و نظامنامه‌های قوۀ مجریه تقسیم می‌شود؛ قواعدی که حاکم براساس حکومت و صلاحیت قوای مملکت و حقوق و آزادی‌های فردی است، از ماهوی، قانون اساسی، محسوب شده و برتر از سایر قواعد حقوق است. در قانون اساسی ما، قانون، تعریف نشده است، اما، تمام مقرراتی که با شرایط مندرج در قانون اساسی، از تصویب مجلس شورای اسلامی بگذرد، قانون است و استقرار و اجرای آن، منوط است به تأیید شورای نگهبان، از نظر مخالفت نداشتن با قانون اساسی و احکام شرع و امضای ریاست جمهوری. (اصول 58 و 94 و 123 قانون اساسی) همچنین قواعدی که از راه همه‌پرسی به تصویب مردم رسیده است در شمار قوانین می‌آید. (کاتوزیان، ناصر. مقدمۀ علم حقوق، ص 121- 123) البته منابع دیگری هم وجود دارد که از موضوع ما خارج است.

پس، یکی از مبانی حقوق اساسی جامعه، احترام به ارادۀ عمومی است. همچنین قانون نیز به عنوان یکی از منابع اصلی حقوق است که خود آن هم برخاسته از قانون اساسی، یا مصوبات مجلس شورای و یا از راه همه‌پرسی مردمی می‌باشد.

امام خمینی نیز افکار عمومی را همان ارادۀ عمومی و یک نوع همه‌پرسی ملی می‌دانست که با حضور میلیونی و چندین باره در بازه زمانی سال 1357 به منصۀ ظهور پیوست و پس از انقلاب نیز گاه‌وبی‌گاه با حضور میلیونی خود در راهپیمایی خواستۀ خویش را مطرح می‌کردند.

افکار عمومی از دیدگاه امام خمینی

امام خمینی افکار عمومی را سرچشمۀ واقعی قدرت و توانایی می‌داند که حتی می‌تواند یک نظام استبدادی و مطلقه را به چالش کشیده و مجبور به نرمش نماید. چنانچه دربارۀ دلایل تبعیدشان از ترکیه به عراق می‌گویند:

«پس از آن‌که شبانه به منزلم در قم حمله کردند، دستگیر و سپس به ترکیه تبعید نمودند. و در آنجا هم دولت ترکیه تحت فشار افکار عمومى‌ از دولت ایران خواست که محل تبعید مرا کشورى غیر از ترکیه قرار دهد، که سرانجام به عراق تبعید شدم.» (صحیفه امام، ج‌5 ، ص: 172)

از دیدگاه امام خمینی یکی از راه‌های مشروع به‌دست گرفتن قدرت و حاکمیت در یک کشور همان خواستۀ عموم مردم است که می‌تواند از طریق تظاهرات و راهپیمایی‌های پیاپی در کف جامعه رخ نماید و این فشار افکار عمومی و اصرار همگانی مردم بر خواستۀ خویش را همانند قانون دانسته و می‌فرمود: «فشار افکار عمومى همان قانون است.» (صحیفه امام، ج ‌5، ص: 500) ایشان حتی رژیم سلطنتی را اگر با آرای بیشتر مردم و خواستۀ افکار عمومی تشکیل شده باشد را می‌پذیرفت و قانونی می‌دانست. (همان) تاآنجاکه خود نیز حاضر نبود غیرقانونی و از راه ترور و فعالیت‌های مسلحانه انقلاب را پیش برده و حکومت را به‌دست بگیرد. برای همین در پاسخ به خبرنگار خارجی که پرسیده بود در یکى از سخنرانی‌هایتان گفتید قدرت را از راه قانون به دست مى‌گیریم، منظورتان چیست و چگونه؟

امام خمینی پاسخ می‌دهد: «براى تغییر رژیم، فشار افکار عمومى‌ به معنى قانون است. ما به استناد همین قانون، قدرت را به دست مى‌گیریم و حکومت را مستقر مى‌کنیم.» (صحیفه امام، ج‌5، ص: 522 ـ 523)

ایشان ادامه می‌دهند: «آن وقت که در ایران رژیم سلطنتى بود، به خیال آنها سلطنت با نظر مردم به وجود آمده بود، در حالى که از اول هم، چنین نبود. اکنون آراى عمومى‌، شاه را خلع کرده است. ما به استناد همان فشار افکار عمومى که قانون واقعاً همان است، باید قدرت را به دست بگیریم و حکومت را مستقر کنیم.» (همان)

امام خمینی پشتیبانی اکثریت ملت از یک موضوع و یا گروه و اندیشه‌ای را نشانۀ مشروعیت و مقبولیت دانسته و حکومت را موظف می‌داند که بدان عمل نماید. در غیر این‌صورت استبدادی و نامشروع بوده و باید کنار برود. (صحیفه امام، ج‌1، ص: 230) همچنین افکار عمومی را میزان و معیار قانون می‌داست و معتقد بود که رضایت اکثریت مردم به قانون ارزش و ارجحیت می‌دهد و باید پذیرفت. (صحیفه امام، ج‌8، ص: 173)

از دیدگاه بسیاری از صاحب‌نظران و مورخان ازجمله دلایل اصلی پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی نیز خواسته و فشار افکار عمومی ایران بود. (صحیفه امام، ج‌3، ص: 368)

نتیجه

افکارعمومی یک نیروی سیاسی است که به‌گونۀ مستقیم و روشن در قانون اساسی هیچ کشوری پیش‌بینی نشده است؛ اما می‌تواند در مشروعیت‌بخشی و یا کشاندن یک حکومت به ورطه سقوط نقش بسزایی ایفا نماید. تاآنجاکه با شناخت الگوی حاکم بر افکار عمومی یک جامعه می‌توان رفتارهای مردم آن جامعه را در آینده و در حوادث گوناگون پیش‌بینی کرد. به‌ویژه امروزه که فضای مجازی نقش مهمی در پیوند و انگیزش و شکل‌گیری افکار عمومی دارد.

رهبران بزرگ انقلاب‌های جهان، به‌ویژه امام خمینی نیز به نقش افکار عمومی پی برده و باور داشتند و در راستای پیروزی و اهداف انقلاب از آن بهره می‌بردند. برای همین جایگاه آن را همانند قانون می‌دانستند.

رفتارهای فریبکارانه و رویگردانی و دوری از افکار عمومی برای نظام‌هایی که بر پایۀ پشتیبانی و رأی عمومی استوار شده‌اند؛ در کوتاه مدت موجب سست شدن پایه‌های مشروعیت و مقبولیت سیاسی و در دراز مدت افول و سقوط آنها را در پی خواهد داشت.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
3 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.