آنچه اینک در میان بسیاری مسائل ریز و درشت که چه بسا سالهاست دستکم ذهن و زبان بخش عمدهای از جامعه ما را به خود مشغول ساخته این پرسش کوتاه است که آنچه درباره آقای «بکتاش آبتین» منتشر شده و او را در حالی که با لباس زندان، هر دو پای او با زنجیر به تخت بیمارستان بسته شده است، آیا شایسته جمهوری اسلامی ایران است که قرار بود و هست الگویی از یک حکومت اسلامی و انسانی به دست دهد و چشم رقیبان و مدعیان را خیره خود سازد؟ آیا این عکس گویای همان نصاب وعده شده از رفتار با مردمان این سرزمین، هر چند متهم یا مجرم است؟
پایگاه خبری جماران: این بنده کمترین از میان دهها موضوع کوچک و بزرگ که اینک در مسائل اجتماعی سراغ دارد تا درباره آن بنویسد، این یادداشت را در حالی مینویسد که سرگردان است چه کسی را مخاطب آن سازد و از این رو میگوید: «آقای جمهوری اسلامی!»
این بنده طلبهای ناچیز در قم است که بسیاری از آمال و آرزوهای خود را برای به بار نشستن اخلاق انسانی و شریعت اسلامی، به ویژه از سوی حاکمان و مدیران جامعه و برخورداری جامعه اسلامی از حکمرانیای در تراز حکومتی که در ذهن خود داشته و در متون دینی سراغ دارد، بر باد رفته میپندارد؛ آمال و امیدهایی که در پی انقلاب شکوهمند اسلامی و مردمی به رهبری امام خمینی، در دل میلیونها هموطن پدید آمد و به مرزهای سیاسی ایران محدود و محصور نشد؛ اما همچنان دل در گرو ارزشها و شعارهای اسلامی و انسانی ماندگاری دارد که خاستگاه انقلاب و در پی آن، خاستگاه شکلگیری نظام جمهوری اسلامی ایران بود.
«من» و «ما» و «همه»، به رغم تمایز در برخی باورها و خواستهها جمهوری اسلامی را در آن تراز و با نصابی از بایدها و نبایدهایی میدیدیم و میخواستیم و میخواهیم که با شنیدن و خواندن سیره و سنت پیامبر رحمت (ص)، نیز آنچه تاریخ و متونی چون نهج البلاغه از حکومت امیرالمؤمنین علی(ع) و آنچه رهبران فکری و دینی مطرح میکردند، در ذهن و جان ما شکل گرفته بود؛ اما اینک از آن حقیقت مطلوب تا این واقعیت موجود، چه اندازه فاصله است؟ پرسشی است که دستکم اینک مجال پرداختن به آن نیست؛ پرسشی که صدها پرسش در دل خود دارد.
آنچه اینک در میان بسیاری مسائل ریز و درشت که چه بسا سالهاست دستکم ذهن و زبان بخش عمدهای از جامعه ما را به خود مشغول ساخته این پرسش کوتاه است که آنچه درباره آقای «بکتاش آبتین» منتشر شده و او را در حالی که با لباس زندان، هر دو پای او با زنجیر به تخت بیمارستان بسته شده است، آیا شایسته جمهوری اسلامی ایران است که قرار بود و هست الگویی از یک حکومت اسلامی و انسانی به دست دهد و چشم رقیبان و مدعیان را خیره خود سازد؟ آیا این عکس گویای همان نصاب وعده شده از رفتار با مردمان این سرزمین، هر چند متهم یا مجرم است؟ آیا کارگزاران جمهوری اسلامی ایران، در سطوح مختلف، وقتی چنین صحنهای را میبینند، آن را «نشان» اقتدار و «نصاب» حاکمیت دین و احکام شریعت و قوانین برخاسته از آن میدانند؟ اگر چنین است، تصریح کنند تا تلقی ما را از اخلاق و دین و شریعت اصلاح کنند و اگر چنین نیست، چه پاسخی به چنین رفتارهایی دارند؟
این بنده ناچیز با آقای آبتین هیچ آشنایی ندارد و هیچ قضاوتی درباره نوع اتهام یا جرم منتسب به او ندارد و برای نخستین بار است که با نام او آشنا میشود و قاعدتاً از نظر فکری و چه بسا اعتقادی با وی تمایز دارد و پیداست پرسش یادشده امری فراتر از شخص وی یا دلیل محکومیت وی است. اما این بنده حق خود میداند که این پرسش را به رخ همه کسانی بکشاند که چنان رفتاری را در شأن نظام جمهوری اسلامی و سازگار با ارزشهای اخلاقی و چارچوبهای فقهی و متناسب با الگوهای تاریخی و کلامی اسلام و تشیع میدانند و نشانه آن این است که بدون واهمه و نگرانی، در برابر دیدگان عموم چنین میکنند و آن را چه بسا نشانه اقتدار خود یا حکومت میدانند؛ در حالی که اگر این نشانه چیزی باشد که هست، نشانه ناتوانی و ترس است؛ ناتوانی خودخواسته و ترس خودساخته. مگر از سوی یک زندانی بیمار چه خطری متوجه کیان جامعه یا نظام اسلامی است که نظامی داعیهدار در سطح جمهوری اسلامی ایران بدنامی چنین رفتاری را در داخل و خارج برای خود بخرد؟ اگر عذر عمل به مقررات حاکم آورده شود، باید پرسید این کدام مقررات است که حفظ آن شأن و جایگاهی برتر از خود نظام اسلامی و ارزشهایی انسانی که باید حاکم بر آن باشد، دارد؟
شاید گفته شود که در میان آن همه مسائل مهم و حیاتی در شیوه حکمرانی موجود و چگونگی سیاستها و عملکردها از جمله در دستگاه قضا که میتوان و باید درباره آنها پرسید و سخن گفت، چرا بر این امر تکیه میشود؟ این پرسشی درست و بجاست؛ اما مگر آن پرسشهای دیگر همه در این راستا نیست که آن سیاستها و کردارها تا چه اندازه با تراز و نصاب جمهوری اسلامی موعود سازگاری دارد و در راستای شعارها و ارزشهای اخلاقی و انسانی و اسلامی است که در نگاه عموم، خاستگاه انقلاب و نظام بوده و هست؟ اگر کسانی که چنین رفتارهایی را با یک زندانی بیمار، هر چند به نظر آنان محکوم و مجرم، در شأن جمهوری اسلامی میدانند و ابایی از انجام آن ندارند، پاسخی معقول و اخلاقی و شرعپسند برای همین رفتار خود که چه بسا به چشم ناچیز میآید، داشته باشند، میتوان خود را امیدوار ساخت یا امیدوار نشان داد که تاب شنیدن پرسشهای مهمتر و اساسیتر را داشته باشند. و فی ذلک فلیتنافس المتنافسون و السلام.
قم_ عید قربان ۱۴۴۲