آنچه در فیلم قداره‌کشی هلیا، کاملاً آشکار است، رفتارهایی است که او موکداً برای شبیه‌سازی با مردان و کسب «اقتدار مردانه» می‌کند. از خشونت کلامی و فیزیکی تا الفاظ و ناسزاهایی که به کار می‌برد و نهایتاً قمه‌کشیدن و حریف‌طلبیدن. این کنش‌‌ها، در نگاهی عمیق‌تر، نوعی واکنش به فضای مردانه و مردسالارانه موجود و نوعی عصیان و شورش در برابر سلطه مردانه در نظام اجتماعی است.

به گزارش جماران؛ علیرضا خانی در بخش یادداشت سردبیر شماره امروز روزنامه اطلاعات نوشت:

 

زمانی پی‌یر بوردیو (۱) جامعه‌شناس شهیر فرانسوی گفته بود که برای کار علمی باید خشمگین بود و برای مهار خشم باید کار علمی کرد.

جولان هلیا، دختر قداره‌کش اصفهانی در برابر یکی از کتابخانه‌های بزرگ این کلانشهر ـ که لا محاله باید مکانی فرهنگ‌خیز و با قداست باشد ـ شاید، این خشم را برانگیزد که برای شناخت ریشه‌های بنیادین و زیرین رخ دادن چنین کنش‌هایی کاری کنیم.

در تحلیل و چرایی برخاستن چنین رفتاری از نوجوانان متولد دهه ۸۰ در این دو سه روز سخن‌هایی گفته شد که نوعاً ساده‌انگارانه و روبنایی بود چنانکه کسی گفته بود این رفتار اهمیتی ندارد چون برای جذب «فالوور» در صفحه اینستاگرام است!

در یک نگاه کلی، شاید بتوان عوامل روی آوردن نوجوانان دختر به پرخاشگری و خشونت آشکار، که رفتاری رو به تزاید است را به تربیت ناصحیح والدین، ضعف ارزش‌های اخلاقی در نهاد خانواده، فاصله و شکاف نسلی میان والدین با نوجوانان و نیز قشر بزرگسال با قشر نوجوان، رها شدگی و به خود وانهادگی نوجوانان، میل به اثبات خود و قدرت‌نمایی برشمرد. اما این عوامل در میان دو جنس دختر و پسر به یکسان وجود دارد و برای شناخت ریشه‌های اعمال خشونت توسط دختران نوجوان باید عامل یا عواملی اختصاصی برای آن کشف کرد.

آنچه در فیلم قداره‌کشی هلیا، کاملاً آشکار است، رفتارهایی است که او موکداً برای شبیه‌سازی با مردان و کسب «اقتدار مردانه» می‌کند. از خشونت کلامی و فیزیکی تا الفاظ و ناسزاهایی که به کار می‌برد و نهایتاً قمه‌کشیدن و حریف‌طلبیدن. این کنش‌‌ها، در نگاهی عمیق‌تر، نوعی واکنش به فضای مردانه و مردسالارانه موجود و نوعی عصیان و شورش در برابر سلطه مردانه در نظام اجتماعی است. سلطه مردانه‌ای که فرودستی زنان را، با توجیهات و دلایل رنگارنگ تحمیل می‌کند و نوجوان امروز، با زبان‌هایی که مختصات آن را بسیاری از روشنفکران ما نیز نمی‌شناسند، مرتباً در حال رویارویی و تقابل با آن است.

با این تعبیر، قداره هلیا، واکنش و شورشی است در برابر قتل رومینا(۲) داسی که نیمه شب، از پایگاه سلطه مردانه، گردن رومینای ۱۳ ساله را در خواب درید، اینک از نیام هلیای نوجوان کشیده می‌شود تا با شبیه‌سازی خود به مردان، مصونیتی مردانه در برابر جامعه مردسالار بیافریند.

 

افراد در خانواده به طور محض دختر یا پسر به دنیا نمی‌آیند (از نظر رفتاری نه جنسیتی) بلکه رفتارهای مردانه و زنانه را می‌آموزند و یاد می‌گیرند. دختران یاد می‌گیرند رفتاری مهربانانه،‌ خیرخواهانه و مادرانه ایفا کنند و پسران یاد می‌گیرند شرارت کنند و خشونت بورزند. اگر یکی از این دو جنس، در دوران پس از بلوغ عقلی به این نتیجه رسید که زیان کرده، ممکن است در برابر این خسران، عصیان کند. در جامعه‌‌ای که مردسالار یا تحت سلطه مردانه باشد، زنان در آمادگی کامل به نارضایتی، اعتراض و حتی شورش‌های نمادین در برابر این عصیان قرار می‌گیرند. بالا رفتن طلاق‌هایی که زنان خواستار آن است، افزایش جنایت‌هایی که زنان درگیر آن می‌شوند و افزایش بزهکاری، ناهنجاری، اعتیاد و جرم در میان زنان از جمله شاخص‌های این عصیان در برابر احساس فرودستی است.

بازگو کردن این حقایق، برخی را خوش نمی‌آید اما شواهد و دلایل کافی برای آن در جامعه امروز ایران وجود دارد. این که شمار دانشجویان زن و مرد برابر باشد، به تنهایی گواه برابری زنان نیست بلکه وقتی فارغ‌التحصیلان زن در برابر مشاغل مردانه یا انحصارات مردانه قرار می‌گیرند، احساس فرودستی می‌کنند.

وقتی زنان در خانواده تحت خشونت‌های فیزیکی و کلامی قرار می‌گیرند، احساس نابرابری می‌کنند، وقتی زنان در جامعه به انحاء مختلف آزار می‌بینند، احساس سلطه مردانه می‌کنند. وقتی زنی، اگر رئیس فدراسیون ورزشی یا نابغه ریاضی یا حتی وزیر باشد، بدون اذن یک مرد اجازه خروج از کشور ندارد، احساس نابرابری و سلطه‌مردانه می‌کند.

 

شمار مدیران زن، نمایندگان زن، وزیران زن، استادان زن، استانداران و فرمانداران زن، نمادهایی از احساس فرودستی زنان در نظام اجتماعی و نظام حکمرانی است و البته شبکه‌های اجتماعی، فضای مجازی و دنیای دیجیتال نیز بر این سیکل احساس نابرابری اثر می‌گذارند و با بازتاب سریع وقایع و نیز به اشتراک گذاشتن دیدگاه‌ها بر سرعت و شدت این احساس می‌افزایند و این، همان دلیل شتاب‌گرفتن کنش‌های اعتراضی در این نسل، نسبت به نسل‌های پیشین است. اما فضای مجازی متهم شماره یک این رویداد نیست.

متهم شماره یک «مجموعه کنش‌هایی است که در سطوح و قشرهای جامعه، از نظام اجتماعی تا نظام حکمرانی باعث تولید و تشدید احساس نابرابری و فرودستی زنان می‌شوند.»

*پی‌نویس:

۱ـ پی‌یر بوردیو، جامعه‌شناس و مردم‌شناس شهیر فرانسوی(متوفی۲۰۰۲) است که عمدتاً به دینامیک قدرت و شیوه‌های انتقال قدرت میان نسل‌های مختلف می‌پرداخت.

۲ـ رومینا اشرفی، دختر ۱۳ ساله‌ اهل تالش که نیمه شب ۳۱ اردیبهشت سال ۹۸ به دست پدرش در خواب با ضربات داس کشته شد. پدرش به او ظنین بود که با پسری ارتباط داشته است. وقتی رئیس دادگاه به پدرش گفت که اگر به خاطر دفاع از ناموس مرتکب قتل شده‌ای چرا به جای رومینا آن پسر را نکشتی، پاسخ داد در آن صورت قصاص می‌شدم!

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.