حال مسئولیت با شخص وزیر محترم و توانمند بهداشت است تا با شجاعت تمام، نظر خود را ابراز دارد. اگر ملاحظه هایی هم تا کنون مطرح بود ، سخنان رهبری حجت را بر همه تمام کرده است. همه موظف به پذیرش نظر کارشناسان هستیم و این را به عنوان مسئولیت دینی خود می شناسیم.
پایگاه خبری جماران: «معیار آن چیزی است که ستاد مقابله با کرونا و کارشناسان بهداشت میگویند من هر آنچه که آنها لازم بدانند را مراعات خواهم کرد.
توصیه و تأکید من به عزاداران، هیئات و نوحهخوانان آن است که به ستاد ملی کرونا و مصوبات آن توجه کرده و ضوابط تعیین شده برای عزاداری از سوی آنان را مراعات کنند.»
این سخنان امروز رهبر معظم انقلاب اسلامی است.
این سخنان که درباره رابطه عزاداری محرم و بیماری افسارگسیخته کرونا مطرح شده است، بی شک از نقاط درخشان مسئولیت پذیری ایشان است. سخنانی از سر دین داری و درک صحیح اهمیت ها در جامعه اسلامی.
به نظرم همین یک سخن به راحتی فاصله ایشان را با دیگران به خوبی نشان می دهد و معلوم می کند که شاگرد برجسته مکتب امام خمینی بوده اند.
من بدون اینکه بخواهم این سخنان را با سخنان برخی از مسئولین دیگر کشور و یا خطیبان مطرح که غیر مسئولانه بر برگزاری پر شور مراسم محرم تأکید داشتند ،مقایسه کنم فقط به یک نکته بسیار با اهمیت توجه می دهم.
رهبری معظم با تکیه بر فهم صحیح از معنای «رجوع به کارشناس در بحث اجتهاد و تقلید» همه بار مسئولیت و تعیین سطح مراقبت های پزشکی را بر عهده ستاد کرونا گذاشتند. چیزی که بی شک ملاک صحیح در تشخیص اهم و مهم است.
حال مسئولیت با شخص وزیر محترم و توانمند بهداشت است تا با شجاعت تمام، نظر خود را ابراز دارد. اگر ملاحظه هایی هم تا کنون مطرح بود ، سخنان رهبری حجت را بر همه تمام کرده است. همه موظف به پذیرش نظر کارشناسان هستیم و این را به عنوان مسئولیت دینی خود می شناسیم.
آقای نمکی و بالاتر رییس جمهور محترم باید بدانند که اگر در اثر «سهل انگاری» یا «عوام بازی» جان یک نفر هم به خطر بیافتد، مسئولیت شرعی و حقوقی با ایشان است و مهم تر آنکه ایشان نسبت به «وهن دین داری در چشم مردم» مسئول اند.
امروز در جایی به نقل از تاریخ نه چندان دور ایران نکته ای را خواندم که مرا با این سؤال مواجه ساخت که آیا «دین گریزی » برخی ، در آستانه مشروطه نمی تواند ریشه در امثال این حکایت داشته باشد. و آیا چنین حوادثی، ظرفیت لازم را در اختیار امثال رضا خان قرار نداده بود تا با اصل عزاداری به مبارزه برخیزد و در میان گروهی از مردم گوش های شنوایی هم بیابد؟
داستان چنین است:«محرم ۱۳۱۰ (۱۲۷۱ شمسی) فرا میرسد. مردم به عادتِ دیرین، به عزاداری میپردازند. اجتماعات و مراودات فزونی میگیرد. اسبابِ انتشارِ مرضِ وبا از هر طرف مهیا میشود. از روز دوم محرم، وبا طغیان میکند. هنوز به دهم نرسیده، روزی صدها از مردم هلاک میگردند. وبا روز به روز بر طغیان خود میافزاید. اضطرابِ مردم به حدِ کمال میرسد. هر کس بیشتر میترسد، زودتر میمیرد.
شماره مردگان در تهران به روزی ۱۵۰۰ نفر میرسد. اموات را در تابوت و تابوت را بر پشتِ الاغ به قبرستان میبرند و هیچگونه تشریفات برایِ هیچ مُردهای از هر خانوادهای باشد، به جا نمیآورند. به این سادگی و آسانی باز یک روز و دو روز، جنازههایِ عزیزان در برابرِ پدران و مادران و ارحام و اقارب بر زمین است و وسایلِ کفن و دفنِ آنها فراهم نمیشود. »(۱)
اما امروز به یمن حکومت دینی مردم گوش به نظر کارشناسان دارند و منتظرند تا با شنیدن آن و عمل به آن مانع انتشار درد و ماتم شوند.
—-
۱-منبع: کتابِ حیاتِ یحیی، یحیی دولتآبادی، ج ۱، ص ۱۱۶.