پایگاه خبری جماران، سجاد انتظاری: پس از وقوع هر حادثه و یا اتفاق، نقل آن توسط مطلعین و کسانی که شخصا در صحنه حاضر بوده اند باعث باقی ماندن آن در اذهان عمومی می شود. قیام امام حسین(ع) و حادثه عاشورا هم از این قاعده مستثنی نیست. از این منظر خاندان امام حسین(ع) از جمله امام سجاد(ع)، حضرت زینب(ع) و دختران امام حسین(ع) در بازگو کردن حوادث عاشورا و پس از عاشورا نقش بی بدیلی ایفا کردند؛ تا جایی که می توان آنها را روایتگران و شاید خبرنگاران واقعه عاشورا نامید؛ که به حکم حضور در صحنه موثق ترین خبر را از این حوادث بیان کرده اند.
در گفت و گویی با حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا نوراللهیان علت ماندگاری قیام امام حسین(ع) و اهمیت اربعین در این مسیر را جویا شدیم. وی معتقد است حوادث بعد از عاشورا، یعنی آنچه در کوفه و شام و کاخ یزید اتفاق افتاد و اتفاقات روز اربعین سال 61 هجری نقش بی بدیلی در انتقال پیام امام حسین(ع) به جهانیان داشت.
مشروح گفت و گوی خبرنگار جماران با حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا نوراللهیان را در ادامه می خوانید:
به نظر شما مهمترین چیزی که توانست پیام قیام امام حسین(ع) را منعکس و آن را جهانی کند چیست؟
شغل خبرنگاری و روایتگران تاریخ را من در عصر اربعین حسینی در سال 61 هجری به وضوح در تاریخ پی گرفتم و جست و جو کردم و احساس کردم معمار عاشورا حضرت اباعبدالله الحسین(ع) کاملا به نقش تاریخی خبرنگاران توجه داشت. درست است که در آن روزگاران خبرگزاری نبوده و یا افرادی نمی رفتند در یک سیستم آموزشی درس خبرنگاری بخوانند. ولی مورخان در قبل از اسلام هم بوده اند و در آثارشان هم پیدا است. در واقع خبرنگاری یک نیاز بشری بوده و حضرت حسین(ع) در واقعه عاشورا به این نیاز توجه کردند و بهترین خبرنگارانی که اولا مردم به آنها اعتماد کنند، ثانیا آنها شهامت بازگو کردن وقایع را داشته باشند، ثالثا خودشان در متن حادثه حضور داشته باشند و رابعا کمتر در دسترس قتل و کشته شدن باشند را برای این کار برگزید.
وقتی امام از مدینه بیرون می آید خیلی افراد از جمله ابن عباس، محمد حنفیه و ام سلمه(همسر پیامبر) به امام می گویند که چرا می روید؟ این راه پر خطر است. وقتی می بینند امام عزم جزمی برای این حرکت دارند، می گویند چرا خانم ها را می برید؟ تعبیر من این است که امام به صورت رمزی به آنها می گوید که می خواهم خبرنگاران را با خودم داشته باشم؛ من می خواهم در متن واقعه نقش دروغ پردازی رسانه های حریف را بر ملا کنم. دشمن نباید از عبارتی که امام به کار می برد برداشت مورد نظر را داشته باشد.
به عنوان مثال کسی که در اتفاقات لیبی به کاخ قذافی دسترسی پیدا کند خبرش شماره یک است.
این خانواده(اهل بیت امام حسین ع) به کاخ یزید می آیند و هرچه او صحبت می کند و هرچه خود اینها موضع می گیرند و هرکه از گوشه و کنار مجلس عکس العملی نشان می دهد، اتفاقات را ضبط می کند.
متنی هم توسط خانواده امام حسین(ع) نوشته شده است؟
1379 سال قبل این اتفاق افتاده است که سخت ترین دوره تاریخ نسبت به دین و دینداری بوده است. یعنی طوری نبوده که نوشتن آسان باشد. از دید من صحیفه سجادیه «منشور عاشورا» است. منشور عاشورا را خود امام سجاد(ع) در یک جلسه خصوصی دیکته کردند، امام باقر(ع) و زید بن علی بن حسین(پسر دوم امام سجاد) نوشتند و امام صادق(ع) می گویند «بمشهد منیّ» یعنی من هم حضور داشتم. یعنی یک متن نوشته هم که می خواهند بنویسند باید در یک فضای دربسته باشد و بعد هم تأکید دارند یک جای خاص حفظ شود. چون می خواستند صحیفه منتشر شود ولی شرایط آن عصر طوری بود که اگر دست بنی امیه و بنی مروان می افتاد آن را به شام می بردند و در آن تغییرات ایجاد می کردند و این متن های ادبی عربی بلند و بسیار پر پیام و پر جاذبه را به نام خودشان منتشر می کردند و یا از بین می بردند.
تعدادی روایت داریم که همین خانم هایی که در متن حادثه بودند بیان کرده اند. از باب مثال برای اینکه حرمت خبرنگاری و نقش مؤثر خبرنگاران را در واقعه عاشورا بگویم، بزرگترین انجمن ادبی مدینه در حضور حضرت سکینه(ع) تشکیل می شد و در تاریخ نسبت به ایشان حرف های متفاوتی زده شده است. سکینه بنت الحسین(ع) خودش در واقعه عاشورا بوده و نقش بزرگترین خبرنگار با ذوق و ادب را در حادثه عاشورا انجام داده است. یعنی توانست حادثه عاشورا را بر بال شعر بنشاند. این موضوع فرق می کند با اینکه کسی به نثر بنویسد یا سخنرانی کند. می گوید من عصر عاشورا زانوهای ذوالجناح را گرفتم و اصرار کردم پدرم از اسب پایین بیاید و به پدرم گفتم «رُدَّنا إلی حرم جده» و پدرم به زبان اشاره گفت «لو تُرِک القتالنا». این یک ضرب المثل در میان عرب است. یعنی اگر صیاد آن مرغ را رها می گذاشت لانه را ترک نمی کردند.
این دختر ادیب است و مطلب را می فهمد. بعد می گوید پدرم به من گفت من نمی توانم تو را به مدینه برگردانم؛ ولی تو می توانی «لا تحرقی قلبی بدمعک حسره مادام منّی الروح فی جثمانی». یعنی تا زمانی که من روح در بدن دارم با گریه هایت آتش به قلبم مزن. بعد می گوید شب شد و پدرم کشته شد و به خیمه ها حمله کردند و آتش زدند و من خوابم برد و پدرم در خواب به من گفتند که «شیعتى ما ان شربتم عذب ماء فاذکرونى او سمعتم بغریب او شهید فاندبونى». این خبرنگار وقتی در صحنه های مختلف شام و کوفه و جاهای دیگر قرار می گیرد با ذوق ادبی خودش مطلب را می پروراند. وقتی به مدینه می آیند تا روز آخر عمر با تشکیل انجمن های ادبی شاعران نامی مثل کمیت اسدی تربیت کرد.
ولی خواهر بزرگتر که حضرت فاطمه بنت الحسین(ع) است در خبررسانی واقعه نقش تامّ و تمام تری دارد. اما با نگاه سنتی و بیان نثری این کار را انجام داد. امام باقر(ع) می گویند که «إِنَّ الْحُسَیْنَ عَلَیْهِ السَّلَامُ لَمَّا حَضَرَهُ الَّذِی حَضَرَهُ دَعَا ابْنَتَهُ الْکُبْرَى فَاطِمَةَ بِنْتَ الْحُسَیْنِ فَدَفَعَ إِلَیْهَا کِتَاباً مَلْفُوفاً وَ وَصِیَّةً ظَاهِرَه» یعنی حسین علیه السلام در حالت احتضار نوشته سر به مهری را به فاطمه دختر بزرگش داد که وصایای ظاهری و باطنی داشت. ما نمی دانیم آن وصایای باطنی چه بوده است.
خبرنگاری این دختر از غروب عاشورا شروع می شود. در مقتل ها ذکر شده و سید بن طاووس هم نوشته است که فاطمه بنت حسین(ع) می گوید به محض اینکه تاریکی شب همه نینوا را فرا گرفت عده ای اسب سوار که خودشان را پیروز فرض کردند به طرف دخترها حمله ور شده اند و ما که همه مردانمان به شهادت رسیده اند و خیمه ها هم آتش گرفته، همه به عمه پناه آوردیم که بزرگ همه است و حتی بزرگ امام سجاد(ع) هم هست. یعنی حضرت زینب(ع) بالغ بر 30 سال از امام سجاد(ع) بزرگتر هستند. ایشان هم با ابهتی جلوی اسب سواران ایستاد و گفت بزرگ شما کیست؟ شما چه می خواهید؟ شما که هر کاری می خواستید انجام داده اید. زر و زیور این دختران را می خواهید؟ جلوی آنها را نگهدار و خودم می گویم هرچه زیورآلات دارند به شما بدهند. او هم این کار را می کند.
فاطمه بنت الحسین(ع) می گوید عمه ام ما را دور خودش جمع کرد و اول گفت دور من را بگیرید؛ پیراهن نو خود را درآورد و یک پیراهن کهنه پوشید و پیراهن را در یک بقچه پیچید که آنها ببرند. بعد هم به بچه ها گفتند هرکدام دستبند، گردنبند و یا هرچیز قیمتی دیگری دارید بدهید. فاطمه بنت الحسین(ع) می گوید وقتی امام حسین(ع) هم زنده بود حضرت زینب(ع) یک خانم مدیره تأثیرگذار بود. وقتی ایشان گفتند همه انجام دادند. من پیش عمه ام رفتم و گفتم این دستبند من را شب عروسی پدرم دستم کرده و یادگاری است؛ من این را درنیاورم. عمه ام گفت خود این دستبند باعث می شود تمام این راه را که ما تا شام باید برویم مورد نگاه غصب و غضب اینها قرار بگیری. به تعبیر من، اینها حتی به انگشتر دست پدرت رحم نکردند و انگشت را بریدند که انگشتر را در بیاورند.
این ذکر کردن تاریخ از زبان کسی که خودش در واقعه هست خیلی مهم است. آن هم با این جزئیات که چه اتفاقی افتاد. این واقعه نگار بزرگ تنها نیست و بقیه هم هستند خانم حضرت ابوالفضل(ع) دختر ابن عباس است. او هم جزو اسیران است؛ فرزندانش در مدینه هستند و خودش با همسرش قمر بنی هاشم آمده است. رباب مادر علی اصغر(ع) در صحنه هست. بزرگ همه اینها حضرت زینب(ع) است که سخنرانی ها و خطبه های ایشان مانده است. دشمن اینها را روایت نمی کرده و اگر هم روایت می کرد، تحریف می کرد. خاندان امام اینها را بازگو کرده اند.
فاطمه بنت الحسین(ع) می گوید در شام که بودیم یزید در یک جایگاه با غرور نشسته و سفرای رُم و جاهای دیگر دعوت هستند و دارد در مورد پیروزی صحبت می کند. «فنظر إلیَّ شامیٌ». شام در تاریخ صدر اسلام، اسلام بنی امیه ای دارند که از طریق معاویه گفته شده و متفاوت با مدینه، عراق و حتی ایران است. نحوه ورود ایرانیان به اسلام فرق می کند با آنچه که در شام اتفاق افتاده است. تبلیغات پر حجمی را معاویه با اهداف خاص خودش می کند. این دختر می گوید شامی به من نگاه می کرد و دیدم که نگاهش را از من بر نمی دارد و بعد هم به یزید گفت که این دختر را به رسم کنیزی به من بده. بعد خودم را به دامن عمه زینب انداختم و گفتم این شدنی است که من چون یتیم شده ام به خدمتگزاری اینها بیایم؟! می گوید عمه ام با صدای بلند گفت هیچ کس چنین جرأتی ندارد. تو نواده رسول الله(ص) هستی.
یزید که شنید خیلی به او برخورد؛ جواب عمه ام را داد و گفت من هر کاری بخواهم می توانم انجام دهم. عمه ام فورا جواب داد که مگر اینکه از دین جدّم خارج شوی. هر کاری بخواهی می توانی انجام دهی ولی در آیین جدّ ما صدقه بر ما حرام است؛ چه برسد به اینکه به دایره دیگری برویم. یزید گفت «ان الحسین خرج عن دین جده». یعنی حسین از دین جدّت خارج شده و من خلیفه جدّت هستم. باز عمه ام جوابش را داد و گفت تا قیامت هرکس خواست بر دین جدّم بماند باید از مسیر برادر من به پیامبر(ص) برسد و اسلام را بشناسد.
بحث ادامه پیدا کرد و یزید دید که از مهمانان دعوت کرده تا از خودش قدرت نمایی نشان دهد و یک خانم اسیر دارد این طور با او صحبت می کند. یزید جسارتی کرد و فاطمه بنت الحسین(ع) نقل می کند که عمه ام گفت تو به قدرت رسیده ای و به من دشنام می دهی؟ از روی قهر و غلبه با من به درشتی صحبت می کنی؟ این اتفاق باعث شد که یزید ساکت و موضوع بحث جلسه عوض شد و دید موضوعی که آن شامی به دنبال آن بود اصلا زمینه ندارد.
مرحوم قاضی طباطبایی (امام جمعه تبریز بعد از انقلاب و اولین شهید محراب) کتابی 800 صفحه ای در مورد اربعین دارد که مرجع جامعی برای کسانی است که می خواهند راجع به اربعین کار کنند. در آنجا ایشان با ادله استواری پذیرفته اند در همان اربعین اول که جابر بن عبدالله آمده بود خاندان امام حسین(ع) به کربلا آمدند.
اربعین روز اجتماع این خبرنگاران است. یعنی روز اجتماع همه کسانی که در متن واقعه ده ها خبر و سوژه خبری را به چشم دیده اند اربعین است که بر سر مزار سید مظلومان اباعبدالله الحسین(ع) آمده اند و یک فرصت بازگویی هم پیش می آید. چون یک نوع نشست خودمانی است که کنترل های سیاسی و امنیتی یزید به خاطر نقشی که اینها در سفر شام ایفا کردند برداشته شده است. کسانی همراه اینها هستند که به خاندان پیامبر(ص) محبت و مهربانی دارند.
از جوّ عاشورا فاصله گرفته اند.
بله؛ از جوّ امنیتی خیلی خشن عاشورایی فاصله گرفته اند. در این اجتماع هم چهره های اصیل صدر اسلامی مثل جابر هستند و هم عطیه، که او هم خیلی انسان بزرگی است. می گویند وقتی عطیه به دنیا آمد پدرش او را نزد امیرمؤمنان(ع) آورد و آن حضرت این اسم را بر او گذاشتند. سال های اخیر هم سه چهار جلد تفسیر او را که در روایات مختلف بوده جمع و چاپ کرده اند و من دو جلد آن را دیده ام.
یعنی در واقع برای خبرنگاران فرصت آرامشی به دست آمد؛ آن هم در بهترین نقطه ای که به دلیل اینکه بدن های عزیزانشان هست با تمام وجود به زیارت آنجا آمده اند. امام سجاد(ع) که بیماری او بهبود پیدا کرده سرپرست این کاروان است و جابر و احتمالا بنی اسد و عشایر اطراف هم در آنجا حضور دارند.
اولین اربعین این گونه شکل می گیرد. این اربعین که امروز پیام چند میلیونی دارد و شما می بینید علی رغم اینکه رسانه های دنیا سعی دارند با بی خبری از کنار آن عبور کنند، واقعه ای است که در دنیا دارد با قدرت کار خودش را می کند. این اربعین در واقع روز احیای آن فداکاری ها شد. این چهلم یک نقطه عطف ایجاد کرد که آن فداکاری ها بازگو و مرور شد.
در اربعین اول خطبه ای هم توسط امام سجاد(ع)، حضرت زینب(ع) و یا افراد دیگر برای بنی اسد و یا کاروان جابر خوانده شد؟
نه؛ حتی اگر مذاکراتی بین آنها رخ داده هم در تاریخ ذکر نشده است. اصلا آنجا جای خطبه و سخنرانی نیست.
استفاده تبلیغاتی اهل بیت(ع) از آن چهلم چه بود؟
عمده ترین استفاده تبلیغاتی آن فضای شدید عاطفی است که از قبرها الهام گرفتند و همچنین طراوت و زنده بودن این سرزمین است. چون این خیلی مهم است. یک وقت می خواهیم همان طوری که دشمن را از میان برداشته ایم راه و رسم و فکر و اندیشه او را از بین ببریم. اینها آن را در برنامه خودشان داشتند.
مثلا برای جابر و دیگران نقل نکرده اند که در عاشورا چه اتفاقی افتاد و یا در سفر به شام و در برگشت از آنجا چه اتفاقی رخ داد؟
در تاریخ اثری از این نمی بینیم که مذاکرات دو به دو بین آنها واقع شده است. طبیعی است که جابر باید به مدینه برود و اینها هم باید به مدینه بروند. ولی جابر از دیدگاه دیگری واقعه را برای مدینه نقل می کند و خبر می دهد. کاروان خودشان در متن بوده اند و جابر هیچ چیزی ندیده و فقط آثار قبر را دیده است. من گاهی که به جابر فکر می کنم می بینم از منزل بعدی که خبر نداشت و حتما باید از بی راهه می رفتند. جابر خیلی سرشناس است و همه حساسیت حکومت این است که سفر به کربلا اتفاق نیفتد.
جابر در جنگ بدر با پیامبر(ص) نبوده و خودش نقل می کند که خردسال بودم. ولی در 21 غزوه حضور داشته و 19 غزوه آن در حضور رسول خدا(ص) است. یعنی کاملا معلوم می شود از بزرگان تأثیرگذار بوده است. جابر در آخرین سفر حج پیامبر(ص) ساربان ایشان است. او حتی در صفین هم با امیرمؤمنان(ع) حضور دارد. صفین تقریبا 40 سال بعد از جنگ های صدر اسلام است. 16 سال بعد از واقعه عاشورا هم جابر زنده می ماند و آخرین صحابه پیامبر است که از دنیا می رود. به هر حال اولین زائر امام حسین(ع) است که این حرکت او الگو شد و امروز می بینیم که چقدر به بار نشسته است؛ با حاشیه های زیبایی که عشق و علاقه مردم در آن نقش دارد.
یک فرد بسیار تأثیرگذار دیگر «عطیه» است. به نظر من برداشت ناصوابی است که فکر می کنیم عطیه غلام جابر بوده و در این راه با ایشان همراهی کرده است. البته اینها بوده؛ اما عطیه از چهره های دانشمند برجسته صدر اسلام است که احادیثی هم به نقل از او داریم. نام کامل او عطیّه بن سعد بن جناده عوفی و در تفسیر از شاگردان برجسته ابن عباس است. ایشان راوی خطبه فدک است. خطبه فدک در شناخت صدر اسلام خطبه تأثیرگذاری است و در آن مفاهیم بلند بالایی است که تاریخ را روشن می کند.
می خواهم بگویم مؤسسین و بنیانگذاران زیارت اربعین آدم های معمولی نبودند. اینها اجزایی هستند که اربعین اول را شکل دادند و روایت کردند. در لسان ائمه(ع) ما هم زیاد آمده که زیارت اربعین از علائم شیعه بودن است. شیعیان بهتر از این هم می توانستند عمل کنند؛ گرچه امروز صابئین، ارامنه، زرتشتی ها و دیگران می آیند...
من یک عکس از راهپیمایی اربعین دیدم که پرچم کشورهای مختلف از جمله آلمان و اسپانیا در آن معلوم بود.
به نظر من اینکه از استرالیا، اسپانیا، آلمان، انگلیس و کشورهای جنوب شرق آسیا مثل تایلند، اندونزی و مالزی و کشورهای خلیج فارس و خاورمیانه می آیند خیلی مهم نیست. من خودم با آنتوان بارا نویسنده مسیحی معاصر و نویسنده کتاب «حسین در اندیشه مسیحیت» تماس گرفتم و گفت کویت هستم و دارم به پیاده روی اربعین می روم.
من هم که پرچم کشورها را دیدم به ذهنم آمد این کشورها کشورهایی نیستند که اکثریت با شیعیان و یا حتی مسلمانان باشد. خیلی فستیوال های دیگر هم وجود دارد که سختی های راهپیمایی اربعین را ندارند. اما این افراد چندین کیلومتر پیاده روی می کنند؛ چون می خواهند وارد مراسم اربعین شوند. به نظر شما چرا افراد از کشورهای مختلف با مذاهب و ادیان مختلف می آیند که خودشان را به این مراسم برسانند؟
خیلی مهم است که خبرنگاران بیایند و گزارش کنند و نسل های بعدی مثل امام باقر(ع) و امام صادق(ع) هم مدام به زیارت اربعین تأکید کنند. ما یک سری احادیث داریم که اربعین را از علائم ایمان و علائم شیعه می داند. پیشوایان ما خودشان هم عمل می کردند و به زیارت اربعین می رفتند. زمان منصور دوانیقی راحت هم نبود. صفوان جمال می گوید امام صادق(ع) گفت چند شتر را آماده کن و می گوید امام زیارت کردند و دعای علقمه را بعد از زیارت خواندند.
ظاهرا در ذهن پیشوایان ما این بوده که اربعین می تواند بلندگوی بلندی باشد برای اینکه اهداف خفتگان در این سرزمین که پیام عزت، عدالت، حرّیت و آزادگی بود را برسانند. باور خود من این است که دهه های اخیر حرکت های بعثی ها با اربعین، اربعین را به شکل کنونی درآورد. من در عراق بودم، خاندان بزرگی از مرجعیت شیعه گفتند اگر بعثی ها کسی را می دیدند که از نخلستان ها می آید و به آنها ثابت می شد که دارد به اربعین می رود 16 سال او را زندانی می کردند. این شدت برخورد با اربعین باعث شد که به محض باز شدن این محدودیت اشتیاق درون قلب ها و نهادینه شده در روح و قلب شیعیان از ایران و کشورهای دیگر شعله ور شود.
راهپیمایی اربعین چه تأثیری در معرفی فرهنگ شیعی دارد؟
در عرصه جهانی شدن و جهان رسانه ای این حرکت نشان داد که مسلمانان دو تفکر هستند. یکی تفکری است که با ارّه برقی در دمشق و لاذقیه و حلب جان انسان ها را می گیرد و ممکن است با پرچم «لا اله الا الله» هم باشد. تفکر دیگری هم هست که بزرگترین راهپیمایی آرام جهان را رقم می زند و پذیرایی های کریمانه دارند. واقعا اصلا نمی شود صحنه ها را به تصویر کشید. برای اینکه خیلی جنبه های انسانی این صحنه ها زیبا است.
چرا در سال های اخیر اربعین ابعاد جهانی پیدا کرده است؟
به نظر می آید که رسانه اربعین را این طور جهانی کرد. از استرالیا، اسپانیا، شبه قاره، تبت و نپال هم زائر می بینید. ممکن است یک وقت دیگر هم آمده اند ولی رسانه روی آن متمرکز نشده باشد. از این نکته هم غفلت نکنیم که وقتی یک حرکتی الهی است خداوند متعال یاری می رساند. «إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ». این وعده الهی راجع به اباعبدالله(ع) است و این پایان کار نیست و آغاز نصرت الهی است. ولی با وجود خبرگزاری هایی که می خواهند سرپوش بگذارند، نقش شبکه های تلویزیونی فارسی، عربی، اردو، انگلیسی و شبکه های مختلف در بارور کردن راهپیمایی اربعین در سال های اخیر نقش بزرگی است.
شاید یک سؤال در مورد اربعین این باشد که با وجود اینکه شهادت امام حسین(ع) در روز عاشورا اتفاق افتاده، چرا چنین راهپیمایی عظیمی در روز عاشورا انجام نمی گیرد و این راهپیمایی در روز اربعین و یا روزهای منتهی به اربعین انجام می شود؟
«که ای صوفی شراب آنگه شود صاف که در کوزه بماند اربعینی». من ترسیم کردم که اربعین چگونه شکل گرفت. این کاروان که همه عزیزان آنها را در کربلا گرفتند، همه عزّت لازم را در مسیر این سفر ناخواسته حفظ کردند. کسانی که راجع به زینب کبری(ع) مطالعه و تحقیق کرده اند می گویند در مدیریت این بحران سنگین یک نقطه ضعف هم از حضرت زینب(ع) دیده نشده است. درست برعکس، روز جشن فراملی یزید که از جاهای دیگر هم دعوت کرده بودند زینب(ع) به یزید می گوید «امن العدل یا بن الطلقا».
اینها همه با کربلا و صبح تا عصر عاشورا پیوند دارد. این چهل روز اتفاقاتی افتاده که از خود عاشورا پیام گرفته ولی هرکدام از آنها یک تابلو پر نقش و نگار بدیعی است که پیام و حرف دارد و عزت آفرین است. وقتی اجتماع همه اینها در یک روز خاص به نام اربعین اتفاق افتاد طبیعی است که اربعین جایگاه استثنایی تری پیدا کرد.
باز هم جواب من همین است که «شراب آنگه شود صاف که در کوزه بماند اربعینی». در این چهل روز همه چیز روشن شد و خیلی ها الهام بزرگ گرفتند، توابین درست شد و مختار به فکر قیام افتاد. اگر یزید آنها را رها می کرد و خود این خانواده به مدینه بر می گشتند و به کوفه و شام نمی رفتند شاید این اتفاقات بعدی اصلا زمینه پیدا نمی کرد.
کوفیان دیدند که زینب(ع) دختر حاکم اینجا بوده و تنها حدود 20 سال از آن موقع گذشته است. به نظر من عامل واقعه حره و مدینه فقط عاشورا نبود و عاشورا با این سفر پیام رسانان بود. «کشتی دین، کربلا شد غرق از طوفان کفر همت زینب زنو آن را بر آب انداخته». من هر وقت در مورد این بانوی بزرگ تحقیق کردم احساس عجز در خودم دیدم. در صحنه ها خیلی از خودش روح بلند نشان داده و انسانیت را معنا کرده است و بقیه هم از او الهام گرفتند.
همین فاطمه بنت الحسین(ع) که انقدر پیام آور بزرگی است و دیگران، بزرگیشان را از این بزرگ کاروان وام گرفتند. زینب(ع) بزرگ عمل کرده و بزرگی در ذات و تربیت خانواده او بوده که این بچه ها به این همه بزرگی رسیدند. «إنّ عمّتی تقول الصدقة حرام علینا». بچه ها گرسنه هستند اما می گویند عمه ما گفته صدقه بر ما حرام است.
شما اشاره داشتید که صدام مانع سفر اربعین می شده است. حدود 15 سال از پایان ریاست جمهوری صدام گذشته ولی حدود سه چهار سال است که راهپیمایی اربعین این ابعاد را پیدا کرده است. به نظر شما دلیل اینکه در این چند سال آن طور که باید مراسم اربعین برگزار نمی شد چیست؟
عوامل متعددی دست به دست هم داد. اولا اینکه مرزها به این امنیت نبود. من در آن فاصله بعد از حکومت صدام به عراق رفته ام. آمریکایی ها با دوربین های مجهز همه را رصد و جوانان را بازجویی و سؤال و جواب می کردند و حتی بعضی ها را اجازه نمی دادند. یعنی اینکه امروز شما می بینید دولت همسایه آغوش باز می کند در تاریخ 1400 ساله عراق بی نظیر است.
ایوان مدائن متعلق به ما است و ایران و عراق جدای از هم نیستیم. درست است که دو زبان و دو فرهنگ داریم ولی طاق کسری پایتخت انوشیروان و پادشاهان ایران بوده است. در سال های بعد از اسلام هم سلمان فارسی استاندار مدائن بوده است. ولی هیچ وقت مثل الآن نبوده که این پیوند بین دو ملت برقرار باشد. شما این تجمع عظیم را می بینید که این جمعیت میلیونی دارند با احساس بسیار خوبی در آن شرکت می کنند، ولی پشت صحنه، ما هشت سال از همدیگر جوان کشتیم و خانه بر سر همدیگر خراب کردیم. در عرب اوس و خزرج قصه ای است که آنها سال ها انتقام جویی می کردند. ولی ما با عراقی هایی که به مشهد و یا شهرهای دیگر می آیند انگار این صحنه را فراموش کرده ایم.
چه اتفاقی افتاده که پس از گذشت 30 سال آن هشت سال جنگ و کشتار فراموش شده و ایرانیان با میل و رغبت به آنجا می روند و با میزبانی شایسته مردم عراق مواجه می شوند؟
این گوینده ای که مورد سؤال شما واقع شده در جنگ بوده و کربلای چهار را دیده و برادر دو شهید است. واقعیت این است که یک بیداری ناخودآگاه در بین هر دو ملت اتفاق افتاد و متوجه شدند که این جنگ، جنگ دو ملت مسلمان نبود و جنگ پر دامنه ای بود. قبل از انقلاب اسلامی ایران پایگاه بزرگ نفت و سنگری برای کنترل اتحاد جماهیر شوروی بود و آمریکایی ها سایت های بزرگی داشتند که خود آمریکایی ها اداره می کردند.
این قصه که روح غرور و نخوت و ستیزه جویی در عربی به نام صدام حسین پیدا کردن ظاهر قصه بود. آمریکایی ها عراق را به جان ما انداختند و همپیمانان منطقه ای خود را پای این جنگ آوردند و بعد خود آمریکایی ها به عراق آمدند و با صدام جنگیدند. عراقی ها لمس کردند که واقعیت این قصه چه بوده است. یعنی خودکامگی غربی آمریکایی ها ذات خودش را در عراق نشان داد؛ همان طوری که در افغانستان نشان داد.
یعنی گام بلندی در عرصه شناخت دشمن پدید آمد که حمایت های دولت های آمریکا از داعش هم بر آن افزود. آمریکایی ها از عراق بیرون رفته اند ولی تا نزدیک بغداد دارند داعش را حمایت می کنند. این قصه خیلی از چیزها را به فراموشی سپرد. عجیب است که ما با عکس شهیدمان به خانه ای در عراق می رویم که آن هم عکس شهیدش را به دیوار زده است. ولی هر دو فهمیده ایم که پشت صحنه این قصه چه دست خطرناکی بود.
پیام بزرگ اربعین بیداری است و توجه عمیقی به دشمن شناسی در اربعین پدید آمده است. سال هایی که شما اشاره کردید حمله های انتحاری شدیدی به کاروان های اربعین می شد. حتی در خود کربلا انتحاری اتفاق می افتاد. اما دو سال گذشته من به خاطر ندارم که یک صحنه هم اتفاق افتاده باشد. این بیداری خیلی امیدبخش است. امید داریم که منطقه خاورمیانه در پرتو حوادثی که دارد زنجیروار اتفاق می افتد یک روز به وحدت بالاتری برسیم.
درست است مردم عراق به استقبال مردمی آمدند که با آنها جنگیده اند. ولی معلوم می شود که دولت های عراق هم تأثیر زیادی ندارد. آنها فهمیده اند که دوستشان چه کسی است و این چیزی است که عربستان و بحرین باید بفهمند.
به عنوان سؤال آخر، به نظر شما مهمترین چیزی که زائرین راهپیمایی اربعین به عنوان ره آورد و یا سوغات می آورند چیست؟ زیارت اربعین چه تأثیری می تواند در زندگی فردی و اجتماعی این افراد داشته باشد؟
درست است که این حرکت را یک اقلیت آیینی دارد شکل می دهد، ولی توانسته از نحله های دیگر جهان هم به خود جذب کند. ما در کنار همه مواضع سیاسی و همه تمدن و تاریخ و ادب و هنر و همه افتخاراتی که در تاریخ چند هزار ساله کشور خودمان داریم، یک نکته دیگر داریم که در اربعین بروز پیدا می کند و آن مودت خاندان پیامبر(ص) است. عاشورا و اربعین از گذشته هم همین طور بود؛ ما را به یک خاندان نزدیک می کرد و پیوند می داد. این خاندان، خاندان طهارت و پاکی و عزت هستند. من از این خاندان درس محبت، عزت، سازگاری با مشکلات و سختی ها و همزیستی مسالمت آمیز، و در یک کلام کوتاه درس پاکی و عزت نفس را می گیرم.
خیلی از کسانی که بر می گردند اربعین کار خود را با آنها کرده است و اگر تا دیروز کارهایی می کردند دیگر آن کارها را کنار می گذارند. این اثر اربعین است که صاحب آن به دنبال همین بوده است. ایشان می فرماید که برای اصلاح امت جدّش قیام کرده است.
ما عاشق این خانواده هستیم؛ چون آنها عاشق حقیقت بودند. همه کسانی که اربعین را روز خودشان می دانند باید به تفکر برگردیم و خیلی از کارهای زندگی خود را دوباره محاسبه کنیم. نزدیک شدن به حسین(ع) با رفتن نزدیک ضریح و قبر نیست و به آرمان ها و اهداف والا تقرب و سنخیت پیدا کنیم. نمی شود از سفر اربعین برگردم و باز اختلاس، احتکار و بی رحمی با همسایه از من دیده شود.
امیدوارم که این اربعین ها همین نقش درست اصلاح گری را در همه ما ایجاد کند و از خداوند متعال می خواهم که به جامعه اسلامی بیداری بدهد و امید است که این حرکت ها فراگیرتر، عمیق تر و سازنده تر زمینه ساز موکب نور شود که باید با انسان کامل جهان وارد عرصه تحولی شود که ما بر اساس اعتقادات خود به آن عصر ظهور می گوییم.