به گزارش ایرنا ارومیه نخستین شهر کشور بود که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی جرقه مبارزه مسلحانه در آن کلید خورد و واقعه مسجد اعظم ارومیه در دوم بهمن 1357 را نباید یک درگیری و یک اتفاق ساده پنداشت بلکه این حرکت مردمی نقطه عطفی در تاریخ انقلاب اسلامی به شمار می رود.
در این روز مسجد اعظم ارومیه که مبارزان انقلابی را در خود جای داده بود، مورد هدف گلوله های ماموران رژیم طاغوت قرار گرفت و بسیاری از مبارزان به شهادت رسیدند اما قیام مسلحانه مردم از همین مسجد شروع شد و سربازان طاغوت به رگبار بسته شدند.
نقشی که مردم این استان در مبارزه با طاغوت و به ثمر رساندن انقلاب ایفا کردند هرگز از حافظه تاریخ پاک نمی شود زیرا آنان در دوره ای به جنگ مسلحانه پرداختند که داشتن یک اسلحه جسارت می خواست؛ جسارتی که ابهت پوشالی رژیم طاغوت را در زیر تلی از خاک مدفون کرد.
نقش و تاثیر این جنگ مسلحانه در تقویت حرکت انقلابی مردم ایران به حدی بود که در سال های نخستین جنگ تحمیلی حضرت امام خمینی (ره) فرمودند که ' همه باید مثل آقای حسنی مسلح شویم '.
بازخوانی و زدودن غبار فراموشی از این قیام تاریخی می تواند بار دیگر غیرت و شجاعت مردم این سرزمین را به تصویر بکشد و ایثار نیاکان این مرز و بوم را به جوانان معرفی کند.
برای گرامیداشت سالروز این قیام تاریخی و تجلیل از مقام شامخ فرمانده این مبارزه مسلحانه به خاطرات این مجاهد نستوه سر می زنیم و این قیام تاریخی را از مصاحبه های پیشین حجت الاسلام والمسلمین غلامرضا حسنی و مجموعه خاطراتش بازگو می کنیم.

** سازماندهی نیروهای انقلابی برای مبارزه مسلحانه
حجت الاسلام و المسلمین غلامرضا حسنی در گوشه هایی از خاطراتش چنین آورده است: ' بعد از ظهر همان روز به شهر ارومیه بازگشتیم و برخی دوستان گفتند شما باید در جایی مخفی بشوید، گفتم خیر دیگر وقت این حرف و حدیث ها گذشته، عقب نشینی و فرار دیشب کافی است و ما باید از امروز جنگ مسلحانه را آغاز کنیم.
از نیروهای انقلابی خودم دعوت کردم تا در مسجد اعظم اجتماع کنند و هر کس از مردم که اسلحه دارد به آنجا بیاورد و به ما ملحق شود؛ ما باید مسجد و اطراف آن را سنگربندی می کردیم و به این ترتیب در برابر کماندوهای تا به دندان مسلح شاه مقاومت نشان می دادیم.
در عرض چند ساعت تمام پیشنهادهای من تحقق یافت و اقشار مختلف مردم بسیج شدند و با وانت بار و خودروهای شخصی، شن، ماسه، گونی و آجر آوردند و پشت بام و اطراف مسجد را با گونی های پر از شن سنگربندی کردیم.
در خیابان های اطراف که به مسجد منتهی بود، درختان و چوب های بزرگ و سنگینی ریختیم تا به خیال خودمان مانع از حرکت و پیشروی تانک ها به سوی مسجد شویم و راهها را به روی نیروهای مسلح شاه ببندیم.
روبه روی مسجد، هتل چهار یا پنج طبقه ای قرار داشت که صاحب آن مردی ثروتمند از اهالی تبریز بود؛ وی نمازخوان و به ظاهر فرد صالحی بود.
از او خواستم پشت بام هتل را در اختیار ما قرار دهد تا ما آنجا را هم سنگربندی کنیم چون موقعیت بسیار مناسبی داشت اما او ترسید و اجازه نداد؛ البته آن وقت جای ترس هم بود و نباید وی را ملامت کرد.
حتی پیشنهاد پول دادم و باز هم نپذیرفت و در سمت دیگر مسجد اعظم بانکی قرار داشت که بچه ها بعد از غروب از پشت بام بالا رفتند و در بالای بام بانک هم یک سنگر با یک تیرانداز مستقر کردند.
با اینکه از یک سمت بانک به 2 طرف خیابان امام خمینی (ره) فعلی و از طرف دیگر آن به خیابان عسگرآبادی کاملا تسلط داشتیم، موقعیت هتل بهتر از بانک بود. '
در بخش دیگری از خاطرات امام جمعه سابق ارومیه آمده است: ' هرچه امکانات و تجهیزات بود در جهت استحکام پایگاه نظامی مسجد اعظم به کار گرفتیم و 40 تا 50 نفر مسلح و جمعی از مردم آماده ی نبرد شدیم.
ناگهان صدای غرش تانک ها از دور به گوش رسید و به دستور من افراد مسلح در پشت سنگرهای خود قرار گرفتند؛ تانک ها درختان و سایر موانع را شکستند و به محوطه نزدیک شدند؛ 6 تانک بود و تعداد زیادی نیروهای پیاده نظام ارتش آنان را همراهی می کردند.'

** اصابت گلوله به گنبد مسجد اعظم ارومیه
' من در پشت بام کنار گنبد قرار گرفته بودم و در حالیکه یک کلاشینکف در دستم بود، می خواستم ببینم عکس العمل تانک ها چه خواهد شد که ناگهان تانک اولی که در جلو حرکت می کرد، یک توپ به سمت گنبد شلیک کرد؛ نمی دانم هدف اصلی همان گنبد بود یا می خواست مرا بزند؛ گلوله توپ درست از یک متری بالای سرم عبور کرد و به گنبد اصابت کرد و بعد از آن طرف گنبد خارج شد.
در این میان عده ای با لباس شخصی به عنوان ' شاه دوست ' در میان آنان ظاهر شدند و شعار ' زنده باد شاه ' سر دادند و دوستانم از شدت خشم بدنشان می لرزید، اول خیال کردم از ترس اینطور شده اند اما خطاب به من گفتند: حاج آقا چرا دستور تیراندازی نمی دهید و گفتم نیازی به دستور نیست بزنید. سربازها که حرف مرا شنیدند فوری روی تانک و اطراف آن را خالی کردند و ما تانک را به رگبار بستیم؛ از پایین چند نفر از دوستان بر روی تانک اولی کوکتل مولوتوف انداختند و تانک بلافاصله آتش گرفت.
لوله ی تانک که قبلا به سمت ما و مسجد نشانه رفته بود، بی اختیار چرخید و به سمت هتل قرار گرفت؛ تانک دومی از پشت رسید و ما را به رگبار مسلسل بست.
من زمین گیر شدم و طرف راست من پسرم بود و در میان ما فقط او یک تفنگ ژ- 3 داشت و بقیه دوستان کلاش داشتند؛ طرف چپم هم مرحوم حاج موسی بود.
به آنان گفتم که هر 2 به طور همزمان به روی تانک ها آتش بریزند و تیراندازی کنند و در چند لحظه اینها انصافا غوغا کردند و طوفان به پا شد.
خدا رحمت کند حاج 'موسی آقازاده' انسان بسیار شجاع، شریف و در عین حال فرد مطیعی بود؛ وی شیفته و شیدای امام خمینی(ره) بود و چون مرا سرباز امام می دانست از این جهت به من نیز علاقه مند شده بود و واقعا خودش را فدا می کرد.
او گاهی مسئول تدارکات مردان مسلح می شد و وقتی غذا را می آورد تا سهم آخرین نفر از دوستان را نمی داد، هرگز دست به غذا نمی زد؛ در امثال این موارد نیز همیشه دوستان را بر خود مقدم می دانست و این خصوصیت برایم بسیار جالب بود.

** مردم با تیراندازی و محاصره 6 تانک رژیم شاه را زمین گیر کردند
' تانک سومی، چهارمی، پنجمی و ششمی آمدند و بین تقاطع خیابان پهلوی و عسگرآبادی (خیابان امام و بعثت امروزی) قرار گرفتند و ما پنج نفر در بام بودیم.
من، پسرم، حاج موسی، حاج محمد و یک نفر دیگر که اسمش را فراموش کرده ام و چند نفر دیگر هم در بام بانک بودند؛ بقیه افراد مسلح به همراه مردم از زمین و اطراف تانک ها را محاصره کردند و مرتب به طرفشان تیراندازی کردند، بطوریکه زمین گیر و مجبور به عقب نشینی شدند.
البته اگر می خواستند بمانند و با ما بجنگند می توانستند چون آنان امکانات و نیروی زیادی داشتند ولی در اثر مقاومت شجاعانه ما و مردم، خداوند متعال رعب و وحشتی به دلشان انداخت و پا به فرار گذاشتند و به لشگر و پادگان ارومیه بازگشتند.
در این حماسه تاریخی 2 نفر از مردم شهید و چندین نفر زخمی و تعداد زیادی هم از سربازان و درجه داران رژیم کشته و زخمی شدند و یک تفنگ ژ-3 هم به غنیمت ما درآمد؛ با این تفنگ ما دارای 2 اسلحه ژ-3 شدیم'.

** هیجان مردم در پی فرار تانک ها
' مردم برای اولین بار با چشم خود شکست و فرار تانک ها را دیدند، شور و هیجان عجیبی در شهر پیچید و واقعا مردم باورشان شد که می توانند با امکانات کم در برابر یک رژیم جهنمی و تا دندان مسلح بایستند؛ هر لحظه بر حضور و ازدحام حماسی مردم بیشتر می شد.
بعد از ظهر همان روز مراسم تشییع 2 شهید برگزار شد و قبلا به افراد مسلح گفتم در مراسم تشییع به صورت نامرئی حاضر شوند و گوش به فرمان باشند تا اگر نیاز شد، اسلحه ها را بیرون بیاورند.
پیکر شهدای انقلاب ارومیه را به سمت قبرستان باغ رضوان بردیم و در آنجا دفن کردیم؛ فرد دیگری هم از برادران مسیحی ما در همان ایام به درجه رفیع شهادت رسیده بود، به طور دقیق یادم نیست که همان روز یا چند روز بعد از این واقعه بود.
بالاخره این شهید مسیحی تازه مسلمان شده را در کنار این 2 شهید دفن کردیم و در واقع این سه شهید بزرگ، جزو اولین شهدای انقلاب اسلامی ارومیه به شمار می روند.
هنگام دفن شهدا برای حاضران سخن گفتم و ضمن بیان ارزش و اهمیت مقام شهید و شهادت به ادامه ی راه شهدا که همان ادامه ی انقلاب و ایثار و فداکاری بود، تاکید کردم.
در این هنگام افراد مسلح حاضر در مراسم، سلاح های خود را از زیر لباس هایشان بیرون آوردند و با یک حرکت هماهنگ و حماسی از سخنان من حمایت کردند.
پس از ختم مراسم مردم که سرا پا شور و احساس شده بودند در جهت ادامه ی نهضت خمینی با شهدا میثاق بستند و با دادن شعارهای انقلابی به سمت خانه های خود بازگشتند'.

** مبارز انقلابی: جنگ مسلحانه را بهترین راه برای بیرون کردن شاه از کشور می دانستیم
نصرالله اسدالهی از فرماندهان جنگ مسلحانه مردم ارومیه علیه طاغوت نیز دوم بهمن 1357 را نماد ولایت مداری مردم ارومیه خواند و گفت: ما جنگ مسلحانه را بهترین راه برای بیرون کردن شاه از کشور می دانستیم و به همین خاطر به صورت یکپارچه این مسیر را انتخاب کردیم.
وی با تجلیل از رشادت های مردم آذربایجان غربی در انقلاب اسلامی افزود: مردم ارومیه در این تاریخ به تبعیت از امام راحل و به فرماندهی و هدایت آیات عظام و سایر علمای بزرگوار بر علیه رژیم طاغوت دست به جنگ مسلحانه زدند و بسیاری از نیروهای طاغوت را نابود کردند.
وی با اشاره به اینکه این روز باید برای همیشه در دل تاریخ انقلاب اسلامی جاودانه بماند، ادامه داد: این روز سند بزرگ ظلم ستیزی مردم آذربایجان غربی است.
اسدالهی ادامه داد: جنگ مسلحانه ارومیه و سلاح به دست گرفتن مردم در این دوران باعث شد تا مردم در جنگ تحمیلی نیز با آمادگی به میدان بیایند و نقش آفرینی کنند؛ در حقیقت جنگ مسلحانه ارومیه بستری شد برای آموزش مردم برای روزی که دشمن به سرزمینمان تجاوز کرد.

** رئیس دفتر آیت الله جوادی آملی در آذربایجان غربی و از مبارزان انقلاب اسلامی نیز 2 بهمن 1357 را نشانه مردانگی و شجاعت مردم ارومیه خواند و گفت: این روز یادآور نقش آفرینی مردانی است که ‌در برابر سربازان طاغوت سینه سپر کردند.
حجت الاسلام سید محمد فخری افزود: زمانی جنگ مسلحانه در ارومیه روی داد که خفقان بر کشور حاکم بود و کسی جرات اسلحه به دست گرفتن نداشت.
وی با تاکید بر اینکه گلوله باران نظامیان، طاغوت رژیم ستمشاهی را از خواب چندین ساله بیدار کرد، ادامه داد: در این روز مردم مبارز ارومیه سلاح به دست گرفتند و ابهت پوشالی طاغوت را شکستند.
وی پاسداشت و گرامیداشت این روز تاریخی را ضروری خواند و گفت: 2 بهمن 1357 نباید از خاطره ها فراموش شود.
به گزارش ایرنا در تاریخ مبارزه های انقلابی ملت ایران علیه رژیم شاهنشاهی روزهای بزرگی چون خرداد 1342، 19 دی قم، 29 بهمن تبریز، 17 شهریور تهران و 13 آبان و سایر ایام ثبت شده است و دوم بهمن 1357 ارومیه نیز در زمره این روزهای تاریخی قرار دارد.
حجت الاسلام والمسلمین حسنی از اوایل دهه‏ 40 نماز جمعه را در زادگاه خود اقامه کرد و در پوشش این مراسم عبادی، مبارزات سیاسی انقلابی خود را سازماندهی و عمق بیش‏تری بخشید.
پس از پیروزی انقلاب، آذربایجان و کردستان را که مورد تاخت و تاز گروه ‏هایی چون حزب دموکرات، کومله و خلق مسلمان قرار گرفته بود، نجات داد.
او با بسیج مردم بر ضد تجزیه طلبان در برابر همه‏ آنان ایستاد و به همین سبب مورد حقد و کینه دشمن واقع شد و چند بار نیز ترور شد اما از همه‏ آنها جان سالم بدر برد.
دشمن که از وی دست ‏بردار نبود، در یک اقدام هماهنگ و جدی از طریق رسانه های ارتباط جمعی به ترور شخصیت او دست زد و از این جهت خاطرات و مبارزه های حجت الاسلام والمسلمین حسنی در نوع خود به حق می‏ تواند در سطح ایران بی ‏نظیر یا حداقل کم‏ نظیر باشد.
8135/3072
** گزارشگر: شهین بیدادرس ** انتشار: علیرضا فولادی
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.