به گزارش ایرنا هنوز خس خس سینه و صدای سرفه هایی که یادگار بمباران شیمیایی هفتم تیر سال 66 شمسی دارد، شنیده می شود اما جانسوزتر از این سرفه ها، دردی های ناعلاج و از دست دادن بینایی برخی از ساکنان این شهرستان مرزی در آذربایجان غربی است.
در میان قربانیان بمباران شیمیایی سردشت نام بانوی جانبازی به چشم می خورد که قدم به دادگاه لاهه گذاشت و از مظلومیت مردم بی دفاع یک شهر در برابر یکی از جنایتکاران تاریخ دفاع کرد، جنایتکاری که به خود لقب فرمانده قادسیه ثانی نهاده بود اما اه مردم سردشت خیلی زود دامنش را گرفت و ضلالت صدام حسین را دنیا شاهد بود.
لیلا معروف زاده همان بانویی است که در دادگاه لاهه از مظلومیت مردم سردشت سخن گفت و روایتگر یکی از فاجعه انگیزترین صفحات جنگ تجاوزکارانه رژیم بعث و استکبار و ایادی آنها بر علیه مردم ایران و هموطنان مظلوم کردنشین سردشت است که روایت خود را از ابتدای بمباران شیمیایی به خبرنگار ایرنا آغاز کرد.
ساعت 16 هفتم تیر سال 1366 هواپیماهای عراقی بر فراز سردشت مشاهده شد، سراسیمه به دنبال برادرم که در آن زمان سرباز وظیفه سپاه در پایگاه عملیاتی شهید دادکوش بود، دویدم، هوای شهر تمیز و آفتابی بود و هواپیماها به خوبی دیده می شدند.
وقتی چشمانم به هواپیماهای عراقی افتاد شیء نارنجی رنگی را دیدم که از آسمان به طرف شهر می آمد. همراه برادرم در داخل جوی آب دراز کشیدیم ، صدای خفیفی در شهر پیچید و به ظاهر اتفاق چندان مهمی نیافتاده بود.
به خانه که رسیدیم، زنگ تلفن به صدا درآمد و باید برای مداوای مجروحان به نقاهتگاه می رفتم چون من مددکار بنیاد شهید این شهرستان بودم.
به بیمارستان رفتم 2 نفر مجروح را دیدم پس از مداوای آنها به خانه برگشتم که تلفن دوباره زنگ خورد این بار باید برای مداوای مجروحان به سالن تربیت بدنی تختی می رفتم به همراه راننده بنیاد شهید به محل اصابت بمب ها سرزدیم و در این میان بویی که خیلی شبیه سیر گندیده بود به مشام می رسید بعد دیدم پودر سفیدی روی همه چیز نشسته، روی دمپایی هایم پودر را مشاهده کردم چیزی درباره بمب شیمیایی که مردم به آن آلوده شده بودند نشنیده بودم.
به سالن فعلی والیبال تختی رفتم جمع کثیری از زنان و مردان و بچه ها روی تخت ها دراز کشیده و ناله و سرفه می کردند به هر کدام از مصدومان که در سالن آه و ناله می کردند سرم و آمپول اتروپین تزریق می کردم و همه آنها را به دوش گرفته و به سوی آب می بردم مصدومان با چشمان پر از آب استفراغ می کردند، پوست بدنشان به شدت خارش داشت و مشکل تنفسی داشتند.
مصدومان بدنشان به شدت داغ می شد و می خواستند لباس هایشان را بیرون بیاورند و بسیاری از آنها چهره هایشان سرخ و سیاه می شد و بعضی می گفتند سینه هایمان می سوزد از هر طرف صدایم می کردند و درخواست کمک می کردند و من تنها زنی بودم که به همراه برادران اعزامی به سالن تربیت بدنی (نقاهتگاه) برای کمک و مداوا رفته بودم.
حوالی ساعت 12 شب بود که احساس کردم خودم هم مجروح شده ام مشکل تنفسی، خارش بدن، سنگینی چشمانم و شدت ضعف حکایت از شیمیایی شدنم می داد مرا توسط یک ماشین به منزل رساندند دیدم حالم خیلی بد شده شروع به استفراغ کردم و در ادامه دو چشمم نابینا شدند و با چشمان کور با یکی از دوستانم به نام مریم ابراهیم زاده که در منزل ما بود با بهداری سپاه تماس گرفتیم یک ماشین تویوتا از مرکز بهداری آمد، من، برادرم و سه عموزاده و چند نفر از همسایه ها را سوار کرده و به نقاهتگاه برد تا صبح در نقاهتگاه بودیم و بعد به همراه دیگر مصدومان با مینی بوس به شهر بانه سپس به شهر سقز و از سقز با هلی کوپتر به تبریز و سپس با هواپیما از تبریز به بیمارستان بوعلی تهران اعزام شدیم.
جالب این است که با برادرم هادی در یک مینی بوس بودیم ولی از حال همدیگر خبر نداشتیم فقط با صدای ناله اش ایشان را شناختم و با چشمان کور خود را به او رساندم در تهران هریک از ما را به یک بیمارستان بردند روز بعد بیشتر اهالی سردشت که در تهران بودند و یا سکونت داشتند به کمک و دلجویی ما آمدند.
حضور در دادگاه لاهه با پیگیری های دفتر حقوق بین الملل و همچنین سفیر ایران در کشور هلند و با همکاری انجمن دفاع از مصدومان شیمیایی زمینه ای فراهم شد تا گروهی متشکل از دادستان هلند آقای تیفن و پلیس آن کشور در سال 84 وارد سردشت شوند.
آنها با جانبازان شیمیایی سردشت به گفت و گو پرداختند با مشاهده حضور آنها بلافاصله به محل استقرار آنها که در فرمانداری بود رفتم و تمام حادثه را به طور کامل توضیح دادم.
آنها به من گفتند می توانی به عنوان شاهد در دادگاه لاهه حاضر شوی من بلافاصله اعلام آمادگی کردم پس از آن از بین جانبازان شیمیایی بنده و آقای قادر مولان پور که اعضای خانواده اش را در بمباران شیمیایی از دست داده بود برای محاکمه آقای فرانس فان رایت تاجر هلندی دخیل در بمباران شیمیایی سردشت انتخاب شدیم.
فرانس فان رایت تاجر هلندی بود که با همکاری آقای تاناکا تاجر ژاپنی اقدام به تهیه مواد تی دی جی گاز خردل از کشورهای اصلی کرده و به عراق ارسال می کردند.
این دادگاه در یازدهم و دوازدهم آذرماه 84 تشکیل شد در این دادگاه من و آقای مولان پور به عنوان اولین شاهدان بمباران شیمیایی سردشت حاضر شده و به سئوالات قضات حاضر در دادگاه پاسخ دادیم آنها از من پرسیدند آیا سردشت بمباران شیمیایی شد؟ این شهر نظامی بود؟ کودکان و زنان براستی کشته شدند؟ منافقین و احزاب کومله و دمکرات در این شهر حضور نداشتند؟ بنده در جواب آنها با صراحت گفتم کسانی که به شهادت رسیدند مردم عادی بودند که حتی توان دفاع از خودشان را نداشتند.
پس از من از آقای مولان پور با شرح وضع به شهادت رسیدن همسر باردار و 2 فرزند پسرش دادگاه را متأثر ساخت.
پس از وی دوباره حادثه شیمیایی را از اولین ساعات تا آخرین دقایق به طور کامل توضیح دادم عمق فاجعه به حدی بود که وکیل های فرانس فان رایت توان دفاع از متهم را نداشتند چنانکه وی به 15 سال حبس محکوم شد اما اعتراض های مجدد ما باعث شد در سال 86 در مرحله دوم دادگاه میزان حبس او به 17 سال افزایش یابد.
در این دادگاه با صدای رسا و با تحمل درد و مشقت، فریاد مظلومیت انسان های بی گناهی را سردادم که غریبانه به شهادت رسیدند و پرده از چهره جنایتکارانی برداشتم که برای نابودی بشر تلاش می کردند.
معروف زاده آخرین حرف های خود را اینگونه بیان می کند: یقین دارم نام ننگین جنایتکاران بزرگ جهان و خونخواران در دفتر تاریخ ثبت خواهد شد، تاریخ جهان و ایران هرگز مظلومیت زنان و کودکان بی گناه را فراموش نخواهد کرد امروز پس از گذشت سالیان متمادی هنوز بسیاری از زنان و کودکان عذاب می کشند جسم آنها آنقدر شکنجه دیده که دیگر تاب حرکت ندارند هنوز به سختی نفس می کشند و بسیاری در انتظار مرگ به سر می برند و هر از چند گاهی خبر تلخ در شهر می پیچد جانبازی دیگر طعم شهادت را چشید.
شهرستان سردشت دارای 850 شهید که 118 شهید شیمیایی هستند و همچنین حدود 2 هزار و 500 جانباز است که یکهزار و 500 نفر از آنها به عنوان جانباز شیمیایی شناخته شده اند.
این شهرستان در 7 تیر سال 66 مورد اصابت چهار بمب شیمیایی رژیم بعث عراق به نقاط مختلف شهر مسکونی سردشت و بمب های دیگری به مناطق مسکونی در روستاهای شهرستان قرار گرفت.
شهرستان سردشت با 120 هزار نفر جمعیت در جنوب آذربایجان غربی و هم مرز با اقلیم کردستان عراق قرار دارد.
مهمترین اخبار ایرنای کشور، آذربایجان غربی و جنوب استان را به صورت لحظه به لحظه از کانال خبری تلگرام این رسانه به آدرسirnamahabad@ دریافت کنید.
8135/3093**خبرنگار: شهین بیدادرس**انتشار دهنده: پیمان پاکزاد
در میان قربانیان بمباران شیمیایی سردشت نام بانوی جانبازی به چشم می خورد که قدم به دادگاه لاهه گذاشت و از مظلومیت مردم بی دفاع یک شهر در برابر یکی از جنایتکاران تاریخ دفاع کرد، جنایتکاری که به خود لقب فرمانده قادسیه ثانی نهاده بود اما اه مردم سردشت خیلی زود دامنش را گرفت و ضلالت صدام حسین را دنیا شاهد بود.
لیلا معروف زاده همان بانویی است که در دادگاه لاهه از مظلومیت مردم سردشت سخن گفت و روایتگر یکی از فاجعه انگیزترین صفحات جنگ تجاوزکارانه رژیم بعث و استکبار و ایادی آنها بر علیه مردم ایران و هموطنان مظلوم کردنشین سردشت است که روایت خود را از ابتدای بمباران شیمیایی به خبرنگار ایرنا آغاز کرد.
ساعت 16 هفتم تیر سال 1366 هواپیماهای عراقی بر فراز سردشت مشاهده شد، سراسیمه به دنبال برادرم که در آن زمان سرباز وظیفه سپاه در پایگاه عملیاتی شهید دادکوش بود، دویدم، هوای شهر تمیز و آفتابی بود و هواپیماها به خوبی دیده می شدند.
وقتی چشمانم به هواپیماهای عراقی افتاد شیء نارنجی رنگی را دیدم که از آسمان به طرف شهر می آمد. همراه برادرم در داخل جوی آب دراز کشیدیم ، صدای خفیفی در شهر پیچید و به ظاهر اتفاق چندان مهمی نیافتاده بود.
به خانه که رسیدیم، زنگ تلفن به صدا درآمد و باید برای مداوای مجروحان به نقاهتگاه می رفتم چون من مددکار بنیاد شهید این شهرستان بودم.
به بیمارستان رفتم 2 نفر مجروح را دیدم پس از مداوای آنها به خانه برگشتم که تلفن دوباره زنگ خورد این بار باید برای مداوای مجروحان به سالن تربیت بدنی تختی می رفتم به همراه راننده بنیاد شهید به محل اصابت بمب ها سرزدیم و در این میان بویی که خیلی شبیه سیر گندیده بود به مشام می رسید بعد دیدم پودر سفیدی روی همه چیز نشسته، روی دمپایی هایم پودر را مشاهده کردم چیزی درباره بمب شیمیایی که مردم به آن آلوده شده بودند نشنیده بودم.
به سالن فعلی والیبال تختی رفتم جمع کثیری از زنان و مردان و بچه ها روی تخت ها دراز کشیده و ناله و سرفه می کردند به هر کدام از مصدومان که در سالن آه و ناله می کردند سرم و آمپول اتروپین تزریق می کردم و همه آنها را به دوش گرفته و به سوی آب می بردم مصدومان با چشمان پر از آب استفراغ می کردند، پوست بدنشان به شدت خارش داشت و مشکل تنفسی داشتند.
مصدومان بدنشان به شدت داغ می شد و می خواستند لباس هایشان را بیرون بیاورند و بسیاری از آنها چهره هایشان سرخ و سیاه می شد و بعضی می گفتند سینه هایمان می سوزد از هر طرف صدایم می کردند و درخواست کمک می کردند و من تنها زنی بودم که به همراه برادران اعزامی به سالن تربیت بدنی (نقاهتگاه) برای کمک و مداوا رفته بودم.
حوالی ساعت 12 شب بود که احساس کردم خودم هم مجروح شده ام مشکل تنفسی، خارش بدن، سنگینی چشمانم و شدت ضعف حکایت از شیمیایی شدنم می داد مرا توسط یک ماشین به منزل رساندند دیدم حالم خیلی بد شده شروع به استفراغ کردم و در ادامه دو چشمم نابینا شدند و با چشمان کور با یکی از دوستانم به نام مریم ابراهیم زاده که در منزل ما بود با بهداری سپاه تماس گرفتیم یک ماشین تویوتا از مرکز بهداری آمد، من، برادرم و سه عموزاده و چند نفر از همسایه ها را سوار کرده و به نقاهتگاه برد تا صبح در نقاهتگاه بودیم و بعد به همراه دیگر مصدومان با مینی بوس به شهر بانه سپس به شهر سقز و از سقز با هلی کوپتر به تبریز و سپس با هواپیما از تبریز به بیمارستان بوعلی تهران اعزام شدیم.
جالب این است که با برادرم هادی در یک مینی بوس بودیم ولی از حال همدیگر خبر نداشتیم فقط با صدای ناله اش ایشان را شناختم و با چشمان کور خود را به او رساندم در تهران هریک از ما را به یک بیمارستان بردند روز بعد بیشتر اهالی سردشت که در تهران بودند و یا سکونت داشتند به کمک و دلجویی ما آمدند.
حضور در دادگاه لاهه با پیگیری های دفتر حقوق بین الملل و همچنین سفیر ایران در کشور هلند و با همکاری انجمن دفاع از مصدومان شیمیایی زمینه ای فراهم شد تا گروهی متشکل از دادستان هلند آقای تیفن و پلیس آن کشور در سال 84 وارد سردشت شوند.
آنها با جانبازان شیمیایی سردشت به گفت و گو پرداختند با مشاهده حضور آنها بلافاصله به محل استقرار آنها که در فرمانداری بود رفتم و تمام حادثه را به طور کامل توضیح دادم.
آنها به من گفتند می توانی به عنوان شاهد در دادگاه لاهه حاضر شوی من بلافاصله اعلام آمادگی کردم پس از آن از بین جانبازان شیمیایی بنده و آقای قادر مولان پور که اعضای خانواده اش را در بمباران شیمیایی از دست داده بود برای محاکمه آقای فرانس فان رایت تاجر هلندی دخیل در بمباران شیمیایی سردشت انتخاب شدیم.
فرانس فان رایت تاجر هلندی بود که با همکاری آقای تاناکا تاجر ژاپنی اقدام به تهیه مواد تی دی جی گاز خردل از کشورهای اصلی کرده و به عراق ارسال می کردند.
این دادگاه در یازدهم و دوازدهم آذرماه 84 تشکیل شد در این دادگاه من و آقای مولان پور به عنوان اولین شاهدان بمباران شیمیایی سردشت حاضر شده و به سئوالات قضات حاضر در دادگاه پاسخ دادیم آنها از من پرسیدند آیا سردشت بمباران شیمیایی شد؟ این شهر نظامی بود؟ کودکان و زنان براستی کشته شدند؟ منافقین و احزاب کومله و دمکرات در این شهر حضور نداشتند؟ بنده در جواب آنها با صراحت گفتم کسانی که به شهادت رسیدند مردم عادی بودند که حتی توان دفاع از خودشان را نداشتند.
پس از من از آقای مولان پور با شرح وضع به شهادت رسیدن همسر باردار و 2 فرزند پسرش دادگاه را متأثر ساخت.
پس از وی دوباره حادثه شیمیایی را از اولین ساعات تا آخرین دقایق به طور کامل توضیح دادم عمق فاجعه به حدی بود که وکیل های فرانس فان رایت توان دفاع از متهم را نداشتند چنانکه وی به 15 سال حبس محکوم شد اما اعتراض های مجدد ما باعث شد در سال 86 در مرحله دوم دادگاه میزان حبس او به 17 سال افزایش یابد.
در این دادگاه با صدای رسا و با تحمل درد و مشقت، فریاد مظلومیت انسان های بی گناهی را سردادم که غریبانه به شهادت رسیدند و پرده از چهره جنایتکارانی برداشتم که برای نابودی بشر تلاش می کردند.
معروف زاده آخرین حرف های خود را اینگونه بیان می کند: یقین دارم نام ننگین جنایتکاران بزرگ جهان و خونخواران در دفتر تاریخ ثبت خواهد شد، تاریخ جهان و ایران هرگز مظلومیت زنان و کودکان بی گناه را فراموش نخواهد کرد امروز پس از گذشت سالیان متمادی هنوز بسیاری از زنان و کودکان عذاب می کشند جسم آنها آنقدر شکنجه دیده که دیگر تاب حرکت ندارند هنوز به سختی نفس می کشند و بسیاری در انتظار مرگ به سر می برند و هر از چند گاهی خبر تلخ در شهر می پیچد جانبازی دیگر طعم شهادت را چشید.
شهرستان سردشت دارای 850 شهید که 118 شهید شیمیایی هستند و همچنین حدود 2 هزار و 500 جانباز است که یکهزار و 500 نفر از آنها به عنوان جانباز شیمیایی شناخته شده اند.
این شهرستان در 7 تیر سال 66 مورد اصابت چهار بمب شیمیایی رژیم بعث عراق به نقاط مختلف شهر مسکونی سردشت و بمب های دیگری به مناطق مسکونی در روستاهای شهرستان قرار گرفت.
شهرستان سردشت با 120 هزار نفر جمعیت در جنوب آذربایجان غربی و هم مرز با اقلیم کردستان عراق قرار دارد.
مهمترین اخبار ایرنای کشور، آذربایجان غربی و جنوب استان را به صورت لحظه به لحظه از کانال خبری تلگرام این رسانه به آدرسirnamahabad@ دریافت کنید.
8135/3093**خبرنگار: شهین بیدادرس**انتشار دهنده: پیمان پاکزاد
کپی شد