هشت هزار نفر در سردشت مصدوم شیمیایی شدند
توفیق بیتوشه: «فقط میخوام تحت پوشش درمانی بنیاد باشم»
توفیق بیتوشه :«طی یک سال چند بار پوستم کنده میشه»
ستاره فتاحپور : «سردشت طی ۳۰ سال گذشته رنگ خدمت به خود ندیده است»
ستاره فتاحپور:«خودکشی در شهرزیاد شده، اما کلینیک اعصاب و روان نداریم»
کوچههای شهرِ مصدومان شیمیایی هنوز خاکی است
عراق برای جبران شکستهایش از سلاح شیمیایی استفاده کرد
اسعد اردلان: «بیتوجهی سازمان ملل به هشدارهای ایران، عراق را در استفاده از سلاح شیمیایی گستاختر کرد»
بعد ازظهر است و شهر در استراحت. به نظر میرسد که نیروهای نظامی درحالت آمادهباش هستند. صدای غرش هواپیمای دشمن بعثی به گوش میرسد. بازهم مثل روزهای پرشماری که سردشت مورد حمله جنگندههای دشمن قرار میگیرد، دل مردم در سینه میتپد.اینبارقرار است بمب بر سر کدام همشهری فرود آید . صدای غرش تمام میشود اما هیچ اتفاقی نمیافتد. نفس راحتی از سینه خارج میشود اما هنوز دقایقی نگذشته است که صدای هواپیماهای دشمن دوباره آسمان شهررا فرا میگیرد. صدای انفجار بمبها یکی پس از دیگری شهر را میلرزاند . هواپیماها میروند و ردی از خون و فریاد به جای میگذارند . فریادی بلند میشود. «شیمیایی زدن»، شهر از خلسه ترس و هیجان بیرون میآید.فریاد ،خانه به خانه و کوچه به کوچه به گوش میرسد . مردم از دور و نزدیک به مرکز شهر میآیند. یکی برای کمک آمده و دیگری برای پیدا کردن عزیزش. هوای شهر مسموم است . بوی سیر و لیموی سوخته در تمام شهر پیچیده است. بدن آنهایی که در محل حادثه بودند از مادهای تیره رنگ پوشیده شده است.نم نمک نفس کشیدن دشوار میشود . آنها که توان دارند مصدومان را درآغوش میکشند که به بیمارستان یا جای امن ببرند غافل از اینکه خود از عامل شیمیایی متاثر میشوند اما چه باک، همسایه به کمک نیاز دارد . خون و دود و اشک با بوی میوه گندیده آمیخته است . کودکی گریه میکند به دنبال مادرش است. مادری نوزاد خود را به سینه چسبانده و سرگردان، به علت ازدست دادن اعضای خانوادهاش زار میزند . یکی در آغوش برادر با بدنی پوشیده از عامل شیمیایی ترکیبی دشمن و باصورتی که از بینفسی به کبودی رفته است، جان میدهد. همه به هم کمک میکنند. مجروحان و جانباختگان را برهم سوار کرده به شهرهای مختلف اعزام میکنند.
چنین بود که در آن نیمروز بیفراموشی، هشت هزار نفر از شهر ۱۲ هزار نفری سردشت - اولین شهر قربانی جنگ افزارهای شیمیایی در جهان- دچار آسیبهای شدید شدند. مردم سردشت قربانی سلاح شیمیایی ترکیبی عراق شدند؛ سلاحی که درآن از«گاز خردل و تاولزا» و چند ترکیب دیگر ساخته شده بود تا مردم مظلوم این شهرمرزی را از پای بیندازد.
براساس آمارهای رسمی از ۸۰۲۵ نفر مصدومان شهر، حداقل چهار هزار و ۵۰۰ نفر نیاز به درمان داشتند که سه هزار نفر از آنها در شهر به صورت سرپایی درمان شدند. ۱۵۰۰ نفر از مصدومان حال وخیم تری داشته و باید بستری میشدند که به خارج از سردشت اعزام شدند . ۶۰۰ نفر از این گروه ۱۵۰۰ نفری به تهران و مابقی به چند شهر شمال غربی کشور اعزام شدند . در آن روز ۱۳۰ نفر براثراین جنایت به شهادت رسیدند که ۲۰ نفرآنها در سردشت و در همان دقایق و ساعات نخستین پس از بمباران شهید شدند .۱۰ نفر حین انتقال از سردشت و ۱۰۰ نفرنیز طی مدت ۷-۳۰ روز پس از حادثه بهتدریج در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستانهای مختلف کشور به شهادت رسیدند.
از هفت بمب شلیک شده به این شهر، چهار بمب به مناطق مرکزی از جمله مسیر ورودی شهر، یک بمب به سرچشمه آب شهرو دو بمب به روستای «رشهرمی» انداخته شد که به گفته شاهدان عینی دراین روستا حداقل یک خانواده که در حال شستو شو در کنار رودخانه بودند، به طور کامل از بین رفتند.
اما آثار مرگبار این حمله جنونآمیز تنها به کشتار و مصدومیت اهالی ختم نشد. این گاز نه تنها اهالی سردشت بلکه مواد غذایی ،میوه جات ،سبزیجات ،مزارع و آب و حتی حیوانات شهر را مسموم کرد تا مردم شهرتا مدتها بامسمومیت های گوارشی دست و پنجه نرم کنند و محصولات برخی مزارع، آلوده و غیر قابل استفاده شود.
تنها ۲۰ درصد از مصدومان شیمیایی، مورد تایید بنیاد شهید
یکی از اهالی سردشت که امروز به دنبال احقاق حقوق همشهریان خود است دراین باره میگوید:« آن زمان بچه بودم و خوب یادم هست که ناچار شدیم دو ماه در یکی از روستاهای نزدیک شهرکه درنقطه مرتفعی قرار داشت، میان درختان زندگی کنیم. به یاد دارم که سردشت در مجموع بیش از دو هزار بار بمباران شد به نحوی که رژیم بعث ، ۱۸ روز بعد از جنگ بمب «ناپالم» برسرمان ریخت، اما حمله شیمیایی زندگی مردم را فلج کرد. اگر هوای نسبتا معتدل شهر کوهستانیمان نبود و مردم سریع شهر را ترک نمیکردند، حتما تلفاتمان بیشتر میشد».
براساس گزارشها باوجودگذشت سه دهه از این فاجعه و احراز قربانی شدن بیش از هشت هزار نفر از سکنه سردشت، متاسفانه تنها هزار و ۴۰۰ نفر از آنان توسط بنیاد شهید و امور ایثارگران به عنوان جانباز یا شهید مورد شناسایی قرار گرفتند. به عبارت دیگر فقط ۲۰ درصد از هزاران قربانی این فاجعه مورد تایید و شناسایی واقع شده و تنها ۵ درصد ازآنان از حقوق و مقرری ماهانه برخوردار هستند. ۹۵ درصد مابقی نیزجانبازیشان مورد احراز واقع نشده و اگر هم مورد تایید قرار گرفته، به دلیل پایین بودن درصد تعیین شده هیچ حقوقی به آنان تعلق نمی گیرد.
بدن مردم سردشت پوشیده از ماده سیاه
توفیق بیتوشه، یکی از مصدومان حادثه است که درآن زمان تنها ۱۳ سال داشته است و امروز به قول خودش برای روزنامهها مینویسد. او در این خصوص به «قانون »میگوید: «متوجه شده بودم که شهر حالت آماده باش دارد و نیروهای نظامی در شهر ماسک به صورت دارند و مجهز هستند. رفتم سهمیه قند خانواده را بگیرم.هواپیماها یک بار اومدن و رفتن بیرون شهر میخواستن مسیر باد رو مشخص کنن. فکر کنم ساعت چهار و ربع بود که دوباره برگشتن. با دیدن هواپیماها به سمت سرچشمه فرار کردم.صدای بمب آمد. خودم را زمین انداختم. چند دقیقه بعد از جا بلند شدم و شروع به دویدن و فرار از محل کردم ».
بیتوشه ادامه میدهد: «به سمت شهر برگشتم که برم خونه، زمزمههایی شنیدم که میگفتن شیمیایی زدن. معنیاش رو نمیفهمیدم. برخی میان مردم نایلون پخش میکردند که جلوی دهانمان رابگیریم. میگفتن باید برین جای امنتر که از سطح شهر بالاتر باشه. رفتم خونه خواهرم. آنها هم نمیدونستن چه اتفاقی افتاده. براشون گفتم که میگن شیمیایی شده. آنها به خودشون آب زدند. چند دقیقه بعد دامادمون اومد خونه. دیدیم به بدنش مواد خاکستری تیره چسبیده،با آب بدنش رو شستیم و بهش آب زدیم. رفت دوش گرفت اما حالش بدتر شد. وقتی اومد بیرون داشت کبود میشد. کم کم حالش بدتر و بدتر شد. باقی اعضای خانواده هم به خونه خواهرم اومدن و دامادمون رو بردن بیمارستان سردشت ودر آنجا فوت کرد».
توفیق تاکید میکند: «دو تا از خواهرها ویکی از دامادهامون به عنوان جانباز شناسایی شدند و ۲۵در صد جانبازی بهشون دادن که این دامادمون هم از دنیا رفت.اما برادرم با اینکه پرونده بالینی داشت، درصد جانبازی نگرفت. هیچ حمایتی ازش نشد و حدود ۱۵ سال پیش دراثر بیماری که تشخیص داده نمیشد از دنیا رفت».
او میگوید: «من و پدر و مادرم پرونده بالینی نداریم.من و پدرم رو تخت بیمارستان در حال مداوا عکس داریم.اما چون سرپایی درمان شدیم و دربیمارستان بستری نشدیم، نتونستیم پرونده بالینی تشکیل بدیم».
تمام اعضای خانواده توفیق، مصدوم و دربیمارستانهای شهرهای مختلف بستری بودند. به همین دلیل توفیق و پدر و مادرش تصمیم میگیرند به جای بستری شدن در بیمارستان، اعضای خانوادهشان را پیدا کنند. به همین دلیل هم درشهرهای مختلف به صورت سرپایی مداوا میشدند و به جستوجوی خود ادامه میدادند.
«پدرم توفیق دچار مصدومیت شدید شده و تاول ناشی از عامل شیمیایی تمام بدنش را پوشانده بود اما به درمان سرپایی ادامه دادیم. ما نمیدونستیم که چه فاجعهای در بدن ما اتفاق میفته ، حتی آن زمان خبرنگارای خارجی ازپدرم در حال مداوا عکس گرفته بودن و من هم کنارش هستم . پدرم تا آخر عمرش دچار خارش شدید بدن بود و سرآخرم فوت کرد»، اینها را توفیق میگوید.
بنیاد ،جانبازیام را قبول نکرد
او درباره مشکلات جسمی خود میافزاید:« به ما گفتن باید برین متخصص چشم، پوست،ریه و اعصاب . متخصص پوست تا من رو دید گفت، پوست تو شیمیاییه ، متخصص چشم هم قبل از اینکه پشت دستگاه برم گفت تو شیمیایی هستی. من خیلی ترسیدم چون از هیچ جا حمایت نمیشدیم. بعد که چشمم را معاینه کرد گفت، چشمت رو عمل کن دوتا لک شیمیایی داره.عمل نکنی کور میشی. از نظر اعصاب هم شرایط خوبی ندارم و دارو میخورم .من برای عمل کردن چشم پول ندارم. تا الانم هرچی دکتر رفتیم با هزینه خودمون و قرض و قوله بوده. حتی جسد برادرم رو به خاطر اینکه نمیتونستیم دو میلیون تومان پرداخت کنیم به ما تحویل نمیدادن».
توفیق میگوید:« وقتی بهار و پاییز از راه میرسه و حساسیت فصلی شروع میشه، من خفه میشم. نمیتونم نفس بکشم. الان دارم اسپری تنفسی مصرف میکنم. پیرتر بشم چه کنم. متخصص چشم و پوست و اعصاب،در کمیسیون تعیین، جانبازی من رو تایید کردن، اما متخصص ریه که رفتم با یه صف هزار نفری رو به رو شدم که هر کس رو پنج دقیقه معاینه و تست تنفس میکردن. نتیجه هم اومد که سالم هستم. کمیسیون به نظر متخصص ریه توجه کرد .به نظر شما میشه در عرض پنج دقیقه معاینه دقیق کرد.من بارها پیش دکتر ریه رفتم و تایید کردن که من شیمیایی هستم ومشکل ریوی دارم. پدروبرادرم رو که از دست دادم.اونا خیلی زجر کشیدن. هردو صورت سانحه دارن یعنی فرمانداری مصدومیتشون رو تایید کرده، پرونده هم دارن اما درصد جانبازی ندارن و حقوقی از بنیاد نگرفتن ».
وی با ناامیدی و ناراحتی تاکید میکند:«به خدا من امضا میدم که درصد و پول نمیخوام. فقط میخوام اسمم باشه که پیرشدم بیشتر از این زجر نکشم. چشمام نیاز به عمل داره پول ندارم. پوست صورتم سیاه شده ،خارش بدن دارم، پوست دستام یه جوری شده که پوست میندازه .طی یک سال چند بار پوستم کنده میشه پماد هم فایده نداره. من فقط میخوام که تحت پوشش درمانی باشم و اسمم تو بنیاد شهید و امور ایثارگران ثبت بشه ».
کودک ۱۳ ساله روز حادثه و مرد ۴۰ ساله امروز از ترس خود برای ازدواج و تشکیل خانواده میگوید. از اینکه میترسد حالش بدتر شود، بینایی خود را از دست بدهد و نتواند از همسر و فرزندش حمایت کند. او به رغم داشتن مشکل ریوی ناچار است برای امرار معاش در مغازه عطرفروشیاش کار کند و ماسک بزند بیآنکه امیدی به فردای پیشرو داشته باشد.
او در پایان میگوید: «حق پدرو برادرم که مردن ، ضایع شد اما من زندهام. کاری کنند که حق من ضایع نشه ».
اهالی سردشت آن نیمروز را فراموش نمیکنند
در ادامه ستاره فتاحپور، ساکن و عضو شورای شهر سردشت به «قانون » میگوید: «سردشت یکی از مظلومترین شهرهای ایران است. این شهر بارها و بارها در زمان جنگ تحمیلی درگیر حملات شیمیایی بود. اما حمله شیمیایی یک مساله به یاد ماندنی است. هیچ یک از اهالی سردشت نمیتوانند آن نیمروز را فراموش کنند. مجامع بینالمللی هم در برابر فاجعه سردشت سکوت عجیبی کردند و الان هم آنچنان که باید و شاید در باره آن صحبت نمیشود. این شهر نقطه مرزی و نقطه اتکا و قوت قلب رزمندگان اسلام بود. بههمین خاطر هم حمله شیمیایی اتفاق افتاد».
وی ادامه میدهد: «ما مردم شهر واقعا نمیدانستیم چه به روزمان آمده . ساعت چهار بعدازظهر که مردم درمنزل درحال استراحت بودند، شهر بمباران شد. ما فکر میکردیم مثل دفعات قبل است .نمیدانستیم شیمیایی است به همین دلیل برای کمک به مناطق بمباران شده رفتیم و مردم را درآغوش میکشیدیم و کمک میکردیم. در اثر همین تماسها بسیاری از مردم شهر شیمیایی شدند. وقتی تاولهای عزیرانمان را دیدیم، وقتی دیدیم که جسد آنها انباشته برهم است و همه چشمها پف کرده و کسی چیزی نمیبیند، تازه متوجه شدیم که چه بر سرمان آمده است. اما دیگر دیر شده بود. ما اواخر شب متوجه آثار این بمبها شدیم و دیدیم عزیزانمان جلوی چشمانمان پرپر میشوند و به صورت انباشته بر هم به بیمارستانهای شهرهای مختلف اعزام میشوند.این نوع انباشتگی باعث شد که عزیزان دیگر هم شیمیایی شوند. آنها که برای امداد آمده بودند و در زمان بمباران از شهر دور بودند نیز گرفتار شدند».
سلاح شیمیاییِ ترکیبی بر سرمان فرود آمد
فتاح پور با تاکید براینکه به گفته کارشناسان، آثار حمله شیمیایی تا ۵۰ سال در شهر ماندگار خواهد بود، افزود: «آن روز آب هم قطع شد. مردم به تنها استخرکوچکی که در سرچشمه وجود داشت روی آوردند اما بازهم کفاف نداد» .
وی میگوید: «بمباران شیمیایی سردشت از لحاظ بیولوژیکی و زیست محیطی نیزآثار مخرب زیادی داشت. گاز خردل به خودی خود بیش از دو هفته در طبیعت نمی ماند ولی رژیم صدام با اضافه کردن مواد شیمیایی دیگر به این گاز، ماندگاری آن را در طبیعت به ۵۰ سال افزایش داد. این گاز علاوه بر آثار مخرب بر گونههای گیاهی و جانداران، آثار ماندگاری بر انسان دارد و ما این آثار را در شهر میبینیم» .
این عضو شورای شهر سردشت میگوید:«جانبازان شیمیایی سردشت از دردهای لاعلاج شیمیایی که بیشتر اعصاب، پوست، ریه و قلب آنان را درگیر کرده است رنج میبرند، یعنی شهروندان عزیز ما باید تا آخر عمر کیسه های دارو و کپسولهای اکسیژن را در کنار خود داشته باشند تا ادامه نفس کشیدن و زندگی برای آنان میسر باشد. همه در خانهها کپسول اکسیژن دارند و حتی برخی آن را باخود حمل میکنند».
او که خود به عنوان جانباز ۱۵ درصد شناسایی شده و بدون اسپری تنفسی نمیتواند زندگی کند، یادآورمیشود: «ما جانباز ۷۵ درصدی داریم که برای آمدن به شهر باید کپسول اکسیژن حمل کند. در شهر ما افسردگی بسیار زیاد است در حالی که یک اورژانس اجتماعی نداریم. خودکشی زیاد شده اما کلینیک اعصاب و روان نداریم . تا چهار سال پیش، زنانی که درصد بالای جانبازی داشتند، یا نمیخواستند بچهدار شوند یا اینکه اگر تحت نظر دکتر نبودند فرزند دارای ناهنجاری به دنیا میآوردند».
اورژانس اجتماعی و کلینیک تخصصی نداریم
فتاحپور با اشاره به عدم وجود کلینیک تخصصی در شهرمیگوید:«ما تنها یک کلینیک جانبازان داریم که کارآمد، تخصصی و مجهز نیست . تنها یک یا دو پزشک متخصص دارد که هفتهای دو روز از بیمارستان امام خمینی سردشت به این کلینیک میآیند و خدمات کلینیک در حد یک درمانگاه معمولی است. بارها مسئولان به شهر ما آمده یا ما برای تجهیز بیمارستان به تهران رفته ایم اما تا الان کاری انجام نشده ا ست».
وی ادامه میدهد: «سردشت پس از بمباران شیمیایی و فاجعه تحمیل شده بر مردم مرزدار آن هرگز درخور شأن و جایگاهش از طرف دولتهای پیشین طی ۳۰ سال گذشته رنگ خدمت به خود ندید. محرومیتها و چهره غبار گرفته شهر برای هر رهگذر و مسافر راهی این دیار ملموس است. عمران و آبادانی و حتی مزار شهدای این شهر آنچنان که باید در شأن و منزلت شهدای آن نیست».
این عضو شورای شهر سردشت میافزاید: «شهرداری شهر، فاقد درآمد کافی برای اداره شهری است که نیازمند بازسازی است. شهری که بیشتر سکنه آن جانبازان و مصدومان شیمیایی هستند، عوارض و منابع کسب درآمد ندارد. به همین علت با وجود اینکه بیشتر مصدومان ما مشکل ریوی دارند اما خیابانها و کوچه های شهر بیشتر خاکی هستند. ما امسال تنها توانستیم یک سوم شهر را آسفالت کنیم».
این بانوی ۵۲ ساله میگوید: «ما یک پارک مناسب برای شهروندان و خانواده ها به ویژه بانوان نداریم هرچند که در حال حل این مساله هستیم و جدیدا کلنگزنی آن را انجام دادهایم. کشاورزیمان هم در حال مکانیزه شدن است و طی سه سال اخیر توجه به کشاورزی بیشتر شده است. در وسط شهر خانهای هست که مورد اصابت بمب قرار گرفته و اگر بخواهند تخریب کنند، به دلیل وجود صد درصدی آثار شیمیایی در آن هرکس به خانه نزدیک شود حتما دچار مشکل خواهد شد».
راههای مواصلاتی، روستایی است
فتاحپور با بیان اینکه سردشت تنها یک راه ورودی و خروجی دارد که در صورت بروز بحران در این شهر مشکلات جدی برای شهروندان پیش خواهد آمد، میگوید:« این شهر با وجود داشتن بیش از ۵۰ درصد از جنگلهای آذربایجان غربی، گونههای متنوع و کمیاب گیاهان دارویی، درختان جنگلی و وحشی، چشمه سارها، آبشارها و رودخانه های دایمی و فصلی، مغفول مانده است. شرایطی که برای صنعت گردشگری مناسب بوده و میتواند چرخ زندگی مردم این شهر را نیز به حرکت در آورد. این درحالی است که ما حتی یک هتل برای استراحت توریستها نداریم . با وجود آنکه راهها گردشگر را به سردشت می رسانند اما از لحاظ ساختاری و زیر ساختی چندان به این شهر رسیدگی و توجه نشده و تقریبا همه راههای اصلی و مواصلاتی به شهرهای بانه، مهاباد و پیرانشهر نیز بیشتر از اینکه به یک راه اصلی شبیه باشند، رنگ و روی راه روستایی دارند».
او ادامه میدهد: «با وجود اینکه آب معدنی گراوان و آبشار شلماش، جزو هشت بهشت آذربایجان غربی هستند، نه ساماندهی شده اند و نه راه و امکانات رفاهی مناسبی دارند.فناوری فرآوری محصولات بومی مانند انگور سیاه، عسل و سماق وحشی و حتی میوه درخت بلوط در سردشت وجود ندارد ؛ مسالهای که بر رشد اقتصادی منطقه اثرگذار است و می تواند تا حد زیادی برای مردم این شهرستان اشتغال ایجادکند».
فتاحپور بر ضرورت اشتغالزایی و ایجاد مراکز رفاهی برای بانوان تاکید کرده و میگوید: «رسمی شدن مرز کیله نیز از اهم خواستههای مرزداران و مرزنشینان برای اشتغالزایی است. همچنین توجه ویژه به کلینک جانبازان و ایجاد کلنیک ها ی اعصاب و روان و مشاوره ای خصوصا برای بانوان از ضروریات است».
وی ادامه میدهد: «توجه از طرف دولت با اختصاص بودجه های جهشی برای رفع غبار از چهره شهر سردشت میتواند کمی از آلام سنگین مردم این شهر که در همه صحنه ها وفاداری خود را به نظام و خاک مقدس کشور اثبات کردهاند بکاهد. جانبازان شیمیایی و بدنه زخمی سردشت، اسناد زنده جنایات غرب علیه ایران هستند و تنها دادگاه بین المللی که در طول حیات انقلاب اسلامی با پیروزی ایران تمام شده است، با اتکا به اسناد بمبماران شیمیایی سردشت بوده است».
بیتوجهی جامعه جهانی به استفاده عراق از سلاح شیمیایی در ایران
دکتراسعد اردلان، حقوقدان و مشاور امور بین الملل انجمن دفاع از مصدومان شیمیایی سردشت در خصوص پیگیری ابعاد حقوقی این حادثه به «قانون» میگوید: «هربارکه عراق از نیروهای ایران در جنگ تحمیلی شکست میخورد، به واکنشی تند دست میزد و از سلاحهای غیرمتعارف که استفاده آنها در جنگ ممنوع بود استفاده میکرد؛ مثل سلاح شیمیایی که تنها نوع از سلاحهای ممنوعه بود که این کشور در اختیار داشت».
وی ادامه میدهد: «سالها پیش از بمباران شیمیایی سردشت و حلبچه، بارها عراق از این نوع سلاح در جبههها استفاده کرده است، چنانکه در جزایر مجنون در روستای زرده منطقه سرپل ذهاب و... یعنی هرجا که نیروهای ایران فشار میآوردند و معادله به زیان عراق میشد، این کشور از سلاح شیمیایی استفاده می کرد».
اردلان با یادآوری هشدارها و یادداشتهای مکرر وزارت امورخارجه ایران به سازمان ملل درخصوص استفاده دولت عراق از سلاح شیمیایی علیه نیروهای ایرانی، میگوید: «ازآنجایی که فضای بینالمللی و بهخصوص شورای امنیت علیه ایران بود و همه از عراق حمایت میکردند ،به این یادداشتها و هشدارها توجه نشد، تا اینکه در هفتم تیر ۱۳۶۷ به شهر سردشت حمله شیمیایی شد».
مشاور امور بین الملل انجمن دفاع از مصدومان شیمیایی سردشت با اشاره به اینکه عراق از مدتها قبل جنگ را به شهرهای ایران کشانده وکرمانشاه و سوسنگردو شهرهای مرزی را به موشک بسته بود و در نهایت نیز در سردشت از سلاح شیمیایی استفاده کرد، میافزاید: «تحلیل من از فرآیند جنگ آن است که دولت عراق برای جبران شکستها و عقبنشینی نیروهایی خود، از سلاح شیمیایی استفاده میکرد».
هشت هزار سردشتی، قربانی حمله شیمیایی عراق
وی با بیان اینکه درآن روز هشت هزار نفر از شهروندان سردشتی قربانی سلاحشمیایی شدندکه برخی دچار آسیب سطحی و برخی نیزبا آسیبکلی منجر به شهادت مواجه شدند،عنوان میکند: «عدم انجام اقدامات قاطعانه از سوی سازمان ملل در برابر هشدارهای ایران، عراق را در استفاده از سلاحهای شیمیایی گستاختر کرد. لذا وقتی این کشور مشاهده کرد به هشدارها و یادداشتهای ایران توجه نمیشود، روز به روز دامنه استفاده خود از این نوع سلاحها را گسترش داد تا به فاجعه سردشت و حلبچه منجر شد».
اردلان با اشاره به بمباران شیمیایی حلبچه در ۱۶ مارس ۱۹۸۶ که منجر به شهادت پنج هزار نفر شد، خاطرنشان میکند: «دراین زمان جهان متوجه وخامت اوضاع شده و درخواستهای قبلی ایران نیز مورد رسیدگی قرار گرفت. اما مهمترین اتفاق در این زمان آن بود که تدوین و تصویب کنوانسیون سلاحهای شیمیایی در دستور کار و مذاکره قرار گرفت».
وی یادآور میشود: «در سال ۱۹۷۲ میلادی (۱۳۵۱خورشیدی)که کنوانسیون ممنوعیت سلاحهای میکروبی به تصویب رسید، کنوانسیون منع سلاحهای شیمیایی نیز در دستور کار قرار داشت که به تصویب نرسید. زمانیکه حادثه حلبچه رخ داد، رسیدگی به این کنوانسیون تسریع و تشدید شد. در نهایت با تکمیل پیشنویس پروتکل ۱۹۲۵ژنو، براساس مذاکراتی که در خصوص سلاح میکروبی و شیمیایی شده بود، کنوانسیون منع سلاحهای شیمیایی تدوین و در ۱۹۹۳ به تصویب رسید».
ایران همیشه میتواند از عراق مطالبه خسارت کند
این حقوقدان درباره پاسخگویی دولت عراق در خصوص این جنایت با بیان اینکه اصولا کنوانسیونها و تعهدات بین المللی عطف به ماسبق نمیشوند، خاطرنشان میکند: «دولت عراق از زمانی ملزم به پاسخگویی بوده و مشمول مجازات میشود که به کنوانسیون منع سلاحهای شیمیایی پیوسته است. هرچند که این کشور در سال ۱۹۲۹ به پروتکل ۱۹۲۵ ژنو درباره منع استعمال گازهای خفهکننده، سمی و شبیه آن پیوسته بود و برهمین اساس نباید از سلاحهای شیمیایی استفاده میکرد».
وی اضافه میکند: «پروتکل یادشده ضمانت اجرایی نداشت اما کنوانسیون منع سلاحهای شیمیایی دارای ضمانت اجرایی بوده وچنانکه کشور عضو این کنوانسیون مرتکب تخلف شود، مشمول مجازات و پیگرد قضایی بینالمللی میشود».
اردلان در پایان تاکید میکند: «پرونده جنگ ایران و عراق همچنان باز است و ایران همیشه میتواند از عراق ادعای خسارت کند.ضمن اینکه جرایم کیفری در حقوق بینالملل مشمول مرور زمان نیستند، اما ضروری است ایران دراین خصوص ادعا کند که فعلا به دلیل همراهی کشورمان با دولت جدیدعراق در این خصوص اقدامی نشده است».
بمباران شمیایی سردشت از مصادیق جنایت علیه بشریت
بمباران شمیایی سردشت را میتوان از مصادیق جنایت علیه بشریت دانست زیرا براساس مقررات حقوق بشردوستانه حاکم بر مخاصمات مسلحانه، استفاده از سلاح شیمیایی در طول جنگ ممنوع است چراکه باعث رنج بیهوده نظامیان و افراد غیرنظامی میشود. جرمی که تحت شرایطی قابلیت پیگیری را دردیوان کیفری بینالمللی وحتی ایجاد دادگاه ویژه برای رسیدگی به جنایت دولت وقت عراق دارد.
همچنین بیراه نیست اگر بگوییم کشورهایی که در زمان جنگ میان دو کشور، مواد شیمیایی لازم برای ساخت سلاح شیمیایی را ولو به بهانه استفاده صلحآمیز و غیرجنگی در اختیار یکی از طرفین قرار میدهند نیز در این زمینه دارای مسئولیت بوده و باید پاسخگو باشند؛ مسالهای که تاکنون به سکوت برگزار شده و به نظر میرسد مسئولان کشورمان نیز در این زمینه اقدامات کافی انجام ندادهاند . مناسبات دوستانه ایران و دولت کنونی عراق نیز نمیتواند نافی حقوق از دست رفته و جان تفتیده مردم سردشت باشد و باید برای دلجویی از این مردم، توافقاتی میان دودولت صورت بگیرد مبادا که جان هموطنانمان قربانی مناسبات سیاسی شود.
از سوی دیگرمردم سردشت علاوه بر رنج بیتوجهی مجامع بینالمللی و رنج جانفرسایی که به دلیل تاثیر و تاثر از عامل شیمیایی هرروز در وجود خود احساس میکنند، درد بیتوجهی مسئولان به نیازها و خواستهایشان و زجر محرومیت و فقر را نیز تحمل میکنند. در این شهر بیکاری فریاد میزند و دانشآموزان و چه بسا همین جانبازان برای امرار معاش ناچار به کولبری و کارگری هستند. بدونشک تاریخ روزی به قضاوت ما خواهد نشست که با مردمی که در نهایت مظلومیت و بیگناهی، قربانی یکی از دهشتناکترین انواع جنایات ضدبشری شدند، چه کردیم و چگونه آنها را مورد حمایت قرار دادیم. بنیادی که برای حمایت از چنین گروهایی تشکیل شده، امروز باید پاسخ بدهد که از این مردم به چه نحو حمایت کرده و دلیل ناله و گلایه این مردم از نحوه نگاه بنیاد به آنها چیست. آری تاریخ به قضاوت ماخواهد نشست.مبادا که آنروز رخسارمان سیاهتر از چهره مردمانی باشد که به خاطر بمباران شیمیایی، رنگ صورتشان به تیرگی نشسته است.
46