عقربه کوچک ساعت ۹ شب را نشان میدهد و زنگ خانهای در خیابان «نور» ارومیه به صدا در میآید؛ خانهای که دارای یک بیمار مبتلاست و زنی لاغر با دیدگانی خسته در را باز میکند؛ به دنبال وی دو سه کودک قد و نیم قد سرشان را از کنار دست و پای مادر بیرون میآورند.
با دیدن خودرو اورژانس دیگر جای سوالجوابی باقی نمیماند ولی خودش را معرفی میکند و میگوید «برای نمونهبرداری و تست کرونا از اعضای خانواده آمدهام»؛ زن خانه هم با نشان دادن بچهها، برای نمونهبرداری اعلام آمادگی میکند.
کارمند مرکز بهداشت ارومیه که خودش هم جانباز شیمیایی و جزو گروههای پرخطر است، با کنجکاوی میپرسد «مریض شما مگه خونه موندگار نیست؟» و زن با همان چهره غمگین و چشمان خستهاش، با اشاره سر جواب مثبت میدهد.
دوباره میپرسد «شما چرا ماسک و دستکش ندارین؟» و زن با اندوهی بیشتر و در حالی که از بیان حقیقت تلخ زندگیش که حکایت حال و روز خیلیها در این ایام است، شرمنده میشود و میگوید «متاسفانه تنها نونآور خونمون مریضه. کار کنه میخوریم نکنه نه؛ پول خرید ماسک و اقلام بهداشتی پیشکش شما».
زن بغضش را فرو میخورد و ادامه میدهد «یه خونه ۵۰ متری داریم با یه اتاق و یه راهرو؛ همسرم در داخل اتاق بستری است و من و بچهها در راهرو میمانیم».
نقش اول حکایت ما که از صبح علیالطلوع با سرزندگی و اشتیاق به بیش از ۲۰ خانه سر زده است، در این خانه آخر تمام انرژی و توانش را از دست میدهد و چهارچوب معنوی روح و روانش در هم میشکند.
نفساش بالا نمیآید نه به خاطر جانبازی یا کرونا بلکه از تداعی خودخواهیهای بیحساب و کتاب برخی از مردم که تصاویری از ماسکهای گرانقیمت خود را در فضای مجازی به اشتراک میگذارند.
به یاد دهه ۶۰ و عملیات کربلای پنج و فداکاریهای همرزمانش میافتد که چطور جان برکف خود را فدای همسنگرها و مردم بیگناه میکردند؛ همان شبهایی که از حجم گازهای ناشی از پرتاب گلولهها در فضای جبهه و گاهی هم بمبهای شیمیایی، قادر به تنفس نبودند و همرزمانش ماسک و داروهایشان را به بدحالان میبخشیدند.
امروز هم که جای خالی بسیاری از آن عاشوراییان به چشم میخورد، دفاع مقدسی دیگر برایش تداعی میشود و درسهای ایثار و فداکاری آموخته از همرزمانش در جنگ تحمیلی را پس میدهد.
با عجله و نفسنفس زنان خودش را به آمبولانس سرکوچه میرساند و از سهمیه روزانه خودش، اقلام بهداشتی شامل ماسک و مواد ضدعفونی کننده و دستکش را برمیدارد و نزد خانواده بیمار برمیگردد و قول میدهد فردای آن روز بستههای حمایتی و اقلام بهداشتی خیران سلامت و مسوولان را روانه خانه آنان کند.
پشت خط تلفن وقتی این حکایتهای تلخ روزهای کاری کرونا را بازگو میکند، از تن صدایش معلوم میشود که التماس و تمنایی برای در خانه ماندن ما دارد؛ حکایتی که این جانباز شیمیایی با ۲۹ سال سابقه کار برایم در یک شب بارانی فروردین بازگو میکند، بیشتر به داستان عاشوراییان شبیه است.
یکی از همکارانش در مرکز بهداشت ارومیه هم میگوید «این ایثارگر پا به سن گذاشته ما که قبلا در بخش اداری مشغول به کار بود، تا مدتها کار داوطلبانهاش را از خانوادهاش پنهان میکرد تا آنان را به خاطر خطرهای ناشی از کارش دچار اضطراب نکند»؛ این روزها انرژی غیرقابل وصفی برای کار مقدساش دارد و بعضی روزها هم در بیمارستان طالقانی ارومیه که محل اصلی بستری کردن بیماران کووید - ۱۹ است، به صورت شیفتی کار میکند.
رییس مرکز بهداشت ارومیه نیز میگوید: همکاران این مرکز افرادی که نتیجه نمونهبردای کرونای آنان مثبت یا منفی است یا بستری شدهاند را به مدت ۱۵ روز مورد بررسی و پایش روزانه قرار میدهند و بستههای غذایی و بهداشتی شامل مواد ضدعفونیکننده و تبسنج برای آنان و اعضای خانوادهیشان ارسال میکنند.
دکتر علی صدقیانیفر افزود: در کنار این اقدامات تا ۱۵ روز، روزانه علایم را به صورت تلفنی دریافت و به محض دریافت مجدد علائم، آنان را به مراکز ۱۶ ساعته ارجاع میدهند و اگر امکان مراجعه آنان به مراکز به علت موارد بهداشتی وجود نداشته باشد، یکی از ۲ تیم سیار و مستقر در شهر به منازل آنان اعزام میشود.
وی ادامه داد: این دو تیم در ارومیه علاوه به رسیدگی به این افراد، در صورت نیاز تزریقات و نمونهگیریهای لازم و تبسنجی این افراد و اعضای خانواده آنان را انجام میدهد و نمونهها را به آزمایشگاه انتقال میدهند.
وی اضافه کرد: تیمی که این جانباز شیمیایی نیز در آن عضویت دارد، طی این روند بیش از ۲۰۰ مورد نمونهگیری از خانوادههای دارای بیمار کرونایی انجام داده که بیش از ۸۶ مورد آنها مثبت بوده است.
علاوه بر کادر درمانی که در خط مقدم مقابله با کرونا قرار دارند، آمارهای مربوط به غربالگری و پایش مستمر مبتلایان و اعضای خانواده آنان نیز بیانگر نقش برجسته مراکز بهداشتی آذربایجانغربی در زمینه کنترل این ویروس میباشد.