به گزارش خبرنگار دفاعی ایرنا، عملیات بدر در ساعت 23 روز نوزدهم اسفند ماه سال 63 با رمز یا «فاطمه الزهرا(س)» آغاز و تا اوایل فروردین سال 64 ادامه داشت، رمز موفقیت عملیات هم در ضربتی بودن و سرعت آن بود، اما از همان ابتدا، مشکلات، یکی پس از دیگری رخ نشان داد.
منطقه عملیاتی بدر، کوچک تر از منطقه عملیاتی خیبر بود که سال قبل یعنی سال 62 انجام شد. قرار بود عملیات بدر در غرب هورالهویزه که از شمال به ترابه و از جنوب به القرنه و فرات و کانال صوییب محدود میشد، انجام شود.
قسمتی از این منطقه به عرض 2 و طول 9 کیلومتر خشکی بود و بقیه را آب هور پوشانده بود، هورالهویزه در شرق و هورالحمار هم در غرب این منطقه بود، جاده العماره بصره و رودخانه دجله هم از این محدوده میگذشت.
هم چنین، منطقه مذکور توسط رودخانه دجله به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم می شود که 3،4 خشکی منطقه در شرق رودخانه واقع است. جاده حساس و مهم بغداد بصره نیز در غرب رودخانه واقع است.
وسعت کل منطقه عملیات اعم از خشکی و هور در حدود 1000 کیلومتر مربع بود که 250 کیلومتر مربع آن خشکی و مابقی آن هور می باشد، دراین منطقه یکی از بزرگ ترین ذخایر نفت عراق موجود می باشد که دولت عراق مشغول بررسی و نقشه برداری آن شده بود.
در بعضی محورها خط به راحتی شکسته شد و حتی برخی رزمندگان از دجله هم عبور کردند اما در بعضی دیگر، رزمندگان با مقاومت سرسختانه عراقیها روبرو شدند. بعضی جاها هم کمبود قایق و امکانات، باعث تاخیر در رسیدن نیروها شد.دجله هم از آن چیزی که فرماندهان تصور کرده بودند، عریضتر و پرآبتر بود.
شب اول، نیروهای پراکنده در هور درگیر شدند و هواپیماهای عراقی از آنها پذیرایی کردند. عراق هنوز مطمئن نبود که عملیات فقط در محور هور است و گمان میکرد مانند خیبر، در محور جنوب هم با ایرانیها روبرو خواهد شد، بعد از گذشت زمان و اطمینان عراقیها از تک محور بودن عملیات، آنها همه توانشان را به هور آوردند تا در مقابل رزمندگان ایرانی مقاومت کنند.
عراقیها عقبه رزمندگان ایرانی را با بمبهای شیمیایی میزدند و درمقابل نیروهای عمل کننده هم به شدت ایستادگی میکردند. رزمندگان در شرایط سختی گرفته بودند که حتی عقبنشینی هم برایشان سخت بود. هر طرف که میدیدی آب بود و هور، برخی فرماندهان در معرکه زخمی شدند اما آنقدر ماندند و جنگیدند تا شهید شدند.
دستیابی و تسلط بر جاده العماره بصره و راهیابی به مرکز اصلی هورهای غرب دجله که استان های ناصریه، بصره و العماره را احاطه کرده است و تسلط بر شرق دجله همراه با انهدام نیرو از جمله اهداف این عملیات بود.
پاکسازی پاسگاه های ترابه، بلال، ابولیله و نیز روستاهای البیضه، الصخره، پَد خندق و انهدام پل های العزیر، خندق در حد شمالی منطقه عملیات و پاکسازی روستاها و انهدام پل هایی همچون جوبیر در حد جنوبی منطقه در دستور عملیات بود.
نیروهای سپاه، بسیج و ارتش در منطقه تحت پوشش سه قرارگاه عملیاتی و با فرماندهی مرکزی قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) ساماندهی شده بودند.
در عملیات بدر، علاوه بر تلفات سنگین که به دشمن وارد شد، بیش از 500 کیلومتر مربع از منطقه هور از جمله روستاهای ترابه، لحوک، نهروان، فجره و نیز جاده خندق به طول 13 کیلومتر، که فاصله آن با جاده العماره بصره 6 کیلومتر است، به تصرف نیروهای خودی درآمد.
کشته و زخمی شدن بیش از 10 هزار نفر عراقی، به اسارت در آمدن سه هزار و 200 نفر، انهدام 250 تانک و نفربر، انهدام 40 قبضه انواع توپ، انهدام 200 خودرو زرهی، انهدام 60 قبضه انواع خمپاره انداز، انهدام 15 دستگاه مهندسی، انهدام چهار فروند هواپیمای PC – V، انهدام 2 هواپیمای میگ و سوخو، انهدام چهار فروند بالگرد عراقی، به غنیمت گرفته شدن 50 قبضه انواع خمپاره انداز و 2 دستگاه برآورد فاصله توپخانه دشمن از جمله دستاوردهای نیروهای ایرانی در عملیات بدر بودند.
**شهدای شاخص بدر
در این عملیات حماسی، ملت ایران شهدای ارجمندی چون مهدی باکری فرمانده لشکر 31 عاشورا، عباس کریمی فرمانده لشکر 27 محمد رسول الله(ص) و ابراهیم جعفرزاده فرمانده تیپ 18 غدیر را تقدیم میهن کرد که هر یک علاوه بر ویژگی های بارز شخصی از نوابغ نظامی ایران بودند.
**پیام امام خمینی (ره) برای شهادت شهید باکری
پس از ارسال پیام انتقال پیام پیروزی در عملیات بدر و شهادت شهید باکری به امام خمینی (ره) ایشان به سرعت پیامی را توسط مرحوم سید احمد خمینی به جبهه ها مخابره کردند.
این پیام به این شرح است: «چون گزارش دادند بعضیها ناراحت هستند، میخواستم بگویم هیچ جای نگرانی نیست. البته من برای شهدا و شما دعا میکنم ولی باید همه ما بدانیم که ما تابع اراده خداوند هستیم. ما از ائمه که بالاتر نیستیم. آنها هم در ظاهر، بعضی وقتها موفق نبودند. هم پیامبر(ص)، هم امیرالمؤمنین(ع) هم امام حسن(ع) و امام حسین(ع). ما که نسبت به اینها چیزی نیستیم. عمده، مشیت خداوند است که هرچه او بخواهد، همان، خوب است و چون عسل شیرین و باید با آغوش باز، پذیرای آنچه او میخواهد باشیم و از هیچ چیز نگران نباشید. محکم باشید و از هماکنون در فکر عملیات بعدی و مطمئن باشید که پیروزید. امروز هم پیروزید اگر کار برای خدا باشد که شکست ندارد».
**توصیف سرلشگر رضایی از شهید باکری
سردار سرلشگر محسن رضایی فرمانده وقت سپاه در ایام دفاع مقدس با نقل خاطره ای از شهید باکری می گوید: درعملیات بدر که لشگر ٣١ عاشورا نقش جدی داشت، تلاش میکردیم با مهدی ( شهید باکری ) ارتباط بیسیم برقرار کنیم. غلبه آتش و فشار تانک های دشمن زیاد شده بود، از شهید احمد کاظمی خواستم که به مهدی بگوید، بازگردد اما او گفته بود جنگ؛ جنگ آتش است و نمیتوانم برگردم. پس از آن خودم هم تلاش کردم که با مهدی صحبت کنم اما او از هم صحبت شدن با من فرار میکرد. من میدانستم که اگر با او صحبت کنم از طرفی به دلیل آنکه نماینده امام هستم میتوانم او را بازگردانم.
وی با بیان اینکه مهدی بین دوراهی خود و غیرتش مانده بود، غیرتش حکم میکرد که بماند؛ می افزاید: رفتار او من را یاد تلاش حضرت ابوالفضل (ع) برای حفظ مشکی که دیگر قابل حفظ نبود، میاندازد. پس از شهادت باکری قایقی برای نجاتش رفت اما آن قایق نیز توسط دشمن زده شد؛ پیکر مهدی به رود دجله افتاد و از آنجا به اروند و خلیج فارس رفت تا به ابدیت بپیوندد.
*** زندگینامه شهید مهدی باکری
مهدی باکری در سال 1333 در شهرستان میاندوآب در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد. وی در دوران کودکی، مادرش را از دست داد، تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در ارومیه به پایان رساند و در دوره دبیرستان (همزمان با شهادت برادرش علی باکری به دست دژخیمان ساواک) وارد جریانات سیاسی شد.
پس از اخذ دیپلم با وجود آن که از شهادت برادرش بسیار متاثر و متالم بود، به دانشگاه راه یافت و در رشته مهندسی مکانیک مشغول تحصیل شد. از ابتدای ورود به دانشگاه تبریز یکی از افراد مبارز این دانشگاه بود. او برادرش حمید را نیز به همراه خود به این شهر آورد.
مهدی باکری در طول فعالیتهای سیاسی خود (طبق اسناد محرمانه بدست آمده) از طرف سازمان امنیت آذربایجان شرقی (ساواک) تحت کنترل و مراقبت بود. پس از مدتی حمید را برای برقراری ارتباط با سایر مبارزان، به خارج از کشور فرستاد تا در ارسال سلاح گرم برای مبارزان داخل کشور فعال شود.
باکری در دوره سربازی با تبعیت از اعلامیه حضرت امام خمینی (ره) در حالی که در تهران افسر وظیفه بود از پادگان متواری شد و به صورت مخفیانه زندگی کرد و فعالیتهای گوناگونی را در جهت پیروزی انقلاب اسلامی نیز انجام داد.
پس از پیروزی انقلاب و به دنبال تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عضویت این نهاد درآمد و در سازماندهی و استحکام سپاه ارومیه نقش فعالی را ایفا کرد. پس از آن بنا به ضرورت، دادستان دادگاه انقلاب ارومیه شد. همزمان با خدمت در سپاه، به مدت 9 ماه با عنوان شهردار ارومیه نیز خدمات ارزندهای را از خود به یادگار گذاشت.
ازدواج مهدی باکری مصادف با شروع جنگ تحمیلی بود. مهریه همسرش اسلحه کلت او بود. دو روز بعد از عقد به جبهه رفت و پس از دو ماه به شهر برگشت و بنا به مصالح منطقه، با مسئولیت جهاد سازندگی استان، خدمات ارزندهای برای مردم انجام داد.
وی در جبهه در مدت کوتاهی مدارج ترقی را در جبهه طی کرد. در عملیات فتح المبین با عنوان معاون تیپ نجف اشرف توانست در کسب پیروزی مؤثر باشد. در همان عملیات از ناحیه چشم مجروح شد. پس از بهبود به جبهه بازگشت و در عملیاتهایی چون عملیات بیتالمقدس، رمضان، مسلم بن عقیل، والفجر مقدماتی، والفجر 1 تا چهار و عملیات خیبر در سمتهای مختلف شرکت کرد. در مجموعه عملیاتهای والفجر با عنوان فرمانده لشکر عاشورا در جبهه حضور داشت.
در عملیات خیبر به مهدی باکری خبر داده شد که برادرت شهید شدهاست و میخواهیم پیکرش را برگردانیم؛ ولی مهدی اجازه نداد و از پشت بیسیم این جمله تاریخی را به زبان آورد: «همهٔ آنها برادرای من هستند اگر توانستید همه را برگردونید حمید را هم بیاورید».
او بعد از شهادت برادرش با خانواده اش تماس گرفت و به آنها گفت: «شهادت حمید یکی از الطاف الهی است که شامل حال خانواده ما شدهاست».
**مفقودالاثر شدن
در حین عملیات بدر و در حالی که نیروهای عراقی با محاصره کامل سربازان تحت امر باکری در جزیره مجنون در حال زدن تیر خلاص به سربازان مجروح باقیمانده بودند، احمد کاظمی و محمود دولتی با اصرار از وی میخواهند که با عبور از دجله و پیمودن فاصله700 متری که میان خط اول و خط دوم حمله جان خود را نجات دهد؛ ولی این درخواست هر بار با جواب منفی وی روبرو میشد تا این که بر اثر اصابت تیر مستقیم سربازان عراقی در تاریخ 25 اسفند 1363 به شهادت رسید.
در این هنگام در حالی که یاران او سعی در انتقال پیکرش به وسیلهٔ قایق به عقب را داشتند قایق هدف اصابت شلیک مستقیم آر پی جی یکی از سربازان عراقی قرار گرفت و در اروند رود غرق شد. پیکر وی و سایر سربازانش هیچگاه یافت نشد و وی همچنان مفقودالاثر است.
3214
منطقه عملیاتی بدر، کوچک تر از منطقه عملیاتی خیبر بود که سال قبل یعنی سال 62 انجام شد. قرار بود عملیات بدر در غرب هورالهویزه که از شمال به ترابه و از جنوب به القرنه و فرات و کانال صوییب محدود میشد، انجام شود.
قسمتی از این منطقه به عرض 2 و طول 9 کیلومتر خشکی بود و بقیه را آب هور پوشانده بود، هورالهویزه در شرق و هورالحمار هم در غرب این منطقه بود، جاده العماره بصره و رودخانه دجله هم از این محدوده میگذشت.
هم چنین، منطقه مذکور توسط رودخانه دجله به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم می شود که 3،4 خشکی منطقه در شرق رودخانه واقع است. جاده حساس و مهم بغداد بصره نیز در غرب رودخانه واقع است.
وسعت کل منطقه عملیات اعم از خشکی و هور در حدود 1000 کیلومتر مربع بود که 250 کیلومتر مربع آن خشکی و مابقی آن هور می باشد، دراین منطقه یکی از بزرگ ترین ذخایر نفت عراق موجود می باشد که دولت عراق مشغول بررسی و نقشه برداری آن شده بود.
در بعضی محورها خط به راحتی شکسته شد و حتی برخی رزمندگان از دجله هم عبور کردند اما در بعضی دیگر، رزمندگان با مقاومت سرسختانه عراقیها روبرو شدند. بعضی جاها هم کمبود قایق و امکانات، باعث تاخیر در رسیدن نیروها شد.دجله هم از آن چیزی که فرماندهان تصور کرده بودند، عریضتر و پرآبتر بود.
شب اول، نیروهای پراکنده در هور درگیر شدند و هواپیماهای عراقی از آنها پذیرایی کردند. عراق هنوز مطمئن نبود که عملیات فقط در محور هور است و گمان میکرد مانند خیبر، در محور جنوب هم با ایرانیها روبرو خواهد شد، بعد از گذشت زمان و اطمینان عراقیها از تک محور بودن عملیات، آنها همه توانشان را به هور آوردند تا در مقابل رزمندگان ایرانی مقاومت کنند.
عراقیها عقبه رزمندگان ایرانی را با بمبهای شیمیایی میزدند و درمقابل نیروهای عمل کننده هم به شدت ایستادگی میکردند. رزمندگان در شرایط سختی گرفته بودند که حتی عقبنشینی هم برایشان سخت بود. هر طرف که میدیدی آب بود و هور، برخی فرماندهان در معرکه زخمی شدند اما آنقدر ماندند و جنگیدند تا شهید شدند.
دستیابی و تسلط بر جاده العماره بصره و راهیابی به مرکز اصلی هورهای غرب دجله که استان های ناصریه، بصره و العماره را احاطه کرده است و تسلط بر شرق دجله همراه با انهدام نیرو از جمله اهداف این عملیات بود.
پاکسازی پاسگاه های ترابه، بلال، ابولیله و نیز روستاهای البیضه، الصخره، پَد خندق و انهدام پل های العزیر، خندق در حد شمالی منطقه عملیات و پاکسازی روستاها و انهدام پل هایی همچون جوبیر در حد جنوبی منطقه در دستور عملیات بود.
نیروهای سپاه، بسیج و ارتش در منطقه تحت پوشش سه قرارگاه عملیاتی و با فرماندهی مرکزی قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) ساماندهی شده بودند.
در عملیات بدر، علاوه بر تلفات سنگین که به دشمن وارد شد، بیش از 500 کیلومتر مربع از منطقه هور از جمله روستاهای ترابه، لحوک، نهروان، فجره و نیز جاده خندق به طول 13 کیلومتر، که فاصله آن با جاده العماره بصره 6 کیلومتر است، به تصرف نیروهای خودی درآمد.
کشته و زخمی شدن بیش از 10 هزار نفر عراقی، به اسارت در آمدن سه هزار و 200 نفر، انهدام 250 تانک و نفربر، انهدام 40 قبضه انواع توپ، انهدام 200 خودرو زرهی، انهدام 60 قبضه انواع خمپاره انداز، انهدام 15 دستگاه مهندسی، انهدام چهار فروند هواپیمای PC – V، انهدام 2 هواپیمای میگ و سوخو، انهدام چهار فروند بالگرد عراقی، به غنیمت گرفته شدن 50 قبضه انواع خمپاره انداز و 2 دستگاه برآورد فاصله توپخانه دشمن از جمله دستاوردهای نیروهای ایرانی در عملیات بدر بودند.
**شهدای شاخص بدر
در این عملیات حماسی، ملت ایران شهدای ارجمندی چون مهدی باکری فرمانده لشکر 31 عاشورا، عباس کریمی فرمانده لشکر 27 محمد رسول الله(ص) و ابراهیم جعفرزاده فرمانده تیپ 18 غدیر را تقدیم میهن کرد که هر یک علاوه بر ویژگی های بارز شخصی از نوابغ نظامی ایران بودند.
**پیام امام خمینی (ره) برای شهادت شهید باکری
پس از ارسال پیام انتقال پیام پیروزی در عملیات بدر و شهادت شهید باکری به امام خمینی (ره) ایشان به سرعت پیامی را توسط مرحوم سید احمد خمینی به جبهه ها مخابره کردند.
این پیام به این شرح است: «چون گزارش دادند بعضیها ناراحت هستند، میخواستم بگویم هیچ جای نگرانی نیست. البته من برای شهدا و شما دعا میکنم ولی باید همه ما بدانیم که ما تابع اراده خداوند هستیم. ما از ائمه که بالاتر نیستیم. آنها هم در ظاهر، بعضی وقتها موفق نبودند. هم پیامبر(ص)، هم امیرالمؤمنین(ع) هم امام حسن(ع) و امام حسین(ع). ما که نسبت به اینها چیزی نیستیم. عمده، مشیت خداوند است که هرچه او بخواهد، همان، خوب است و چون عسل شیرین و باید با آغوش باز، پذیرای آنچه او میخواهد باشیم و از هیچ چیز نگران نباشید. محکم باشید و از هماکنون در فکر عملیات بعدی و مطمئن باشید که پیروزید. امروز هم پیروزید اگر کار برای خدا باشد که شکست ندارد».
**توصیف سرلشگر رضایی از شهید باکری
سردار سرلشگر محسن رضایی فرمانده وقت سپاه در ایام دفاع مقدس با نقل خاطره ای از شهید باکری می گوید: درعملیات بدر که لشگر ٣١ عاشورا نقش جدی داشت، تلاش میکردیم با مهدی ( شهید باکری ) ارتباط بیسیم برقرار کنیم. غلبه آتش و فشار تانک های دشمن زیاد شده بود، از شهید احمد کاظمی خواستم که به مهدی بگوید، بازگردد اما او گفته بود جنگ؛ جنگ آتش است و نمیتوانم برگردم. پس از آن خودم هم تلاش کردم که با مهدی صحبت کنم اما او از هم صحبت شدن با من فرار میکرد. من میدانستم که اگر با او صحبت کنم از طرفی به دلیل آنکه نماینده امام هستم میتوانم او را بازگردانم.
وی با بیان اینکه مهدی بین دوراهی خود و غیرتش مانده بود، غیرتش حکم میکرد که بماند؛ می افزاید: رفتار او من را یاد تلاش حضرت ابوالفضل (ع) برای حفظ مشکی که دیگر قابل حفظ نبود، میاندازد. پس از شهادت باکری قایقی برای نجاتش رفت اما آن قایق نیز توسط دشمن زده شد؛ پیکر مهدی به رود دجله افتاد و از آنجا به اروند و خلیج فارس رفت تا به ابدیت بپیوندد.
*** زندگینامه شهید مهدی باکری
مهدی باکری در سال 1333 در شهرستان میاندوآب در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد. وی در دوران کودکی، مادرش را از دست داد، تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در ارومیه به پایان رساند و در دوره دبیرستان (همزمان با شهادت برادرش علی باکری به دست دژخیمان ساواک) وارد جریانات سیاسی شد.
پس از اخذ دیپلم با وجود آن که از شهادت برادرش بسیار متاثر و متالم بود، به دانشگاه راه یافت و در رشته مهندسی مکانیک مشغول تحصیل شد. از ابتدای ورود به دانشگاه تبریز یکی از افراد مبارز این دانشگاه بود. او برادرش حمید را نیز به همراه خود به این شهر آورد.
مهدی باکری در طول فعالیتهای سیاسی خود (طبق اسناد محرمانه بدست آمده) از طرف سازمان امنیت آذربایجان شرقی (ساواک) تحت کنترل و مراقبت بود. پس از مدتی حمید را برای برقراری ارتباط با سایر مبارزان، به خارج از کشور فرستاد تا در ارسال سلاح گرم برای مبارزان داخل کشور فعال شود.
باکری در دوره سربازی با تبعیت از اعلامیه حضرت امام خمینی (ره) در حالی که در تهران افسر وظیفه بود از پادگان متواری شد و به صورت مخفیانه زندگی کرد و فعالیتهای گوناگونی را در جهت پیروزی انقلاب اسلامی نیز انجام داد.
پس از پیروزی انقلاب و به دنبال تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عضویت این نهاد درآمد و در سازماندهی و استحکام سپاه ارومیه نقش فعالی را ایفا کرد. پس از آن بنا به ضرورت، دادستان دادگاه انقلاب ارومیه شد. همزمان با خدمت در سپاه، به مدت 9 ماه با عنوان شهردار ارومیه نیز خدمات ارزندهای را از خود به یادگار گذاشت.
ازدواج مهدی باکری مصادف با شروع جنگ تحمیلی بود. مهریه همسرش اسلحه کلت او بود. دو روز بعد از عقد به جبهه رفت و پس از دو ماه به شهر برگشت و بنا به مصالح منطقه، با مسئولیت جهاد سازندگی استان، خدمات ارزندهای برای مردم انجام داد.
وی در جبهه در مدت کوتاهی مدارج ترقی را در جبهه طی کرد. در عملیات فتح المبین با عنوان معاون تیپ نجف اشرف توانست در کسب پیروزی مؤثر باشد. در همان عملیات از ناحیه چشم مجروح شد. پس از بهبود به جبهه بازگشت و در عملیاتهایی چون عملیات بیتالمقدس، رمضان، مسلم بن عقیل، والفجر مقدماتی، والفجر 1 تا چهار و عملیات خیبر در سمتهای مختلف شرکت کرد. در مجموعه عملیاتهای والفجر با عنوان فرمانده لشکر عاشورا در جبهه حضور داشت.
در عملیات خیبر به مهدی باکری خبر داده شد که برادرت شهید شدهاست و میخواهیم پیکرش را برگردانیم؛ ولی مهدی اجازه نداد و از پشت بیسیم این جمله تاریخی را به زبان آورد: «همهٔ آنها برادرای من هستند اگر توانستید همه را برگردونید حمید را هم بیاورید».
او بعد از شهادت برادرش با خانواده اش تماس گرفت و به آنها گفت: «شهادت حمید یکی از الطاف الهی است که شامل حال خانواده ما شدهاست».
**مفقودالاثر شدن
در حین عملیات بدر و در حالی که نیروهای عراقی با محاصره کامل سربازان تحت امر باکری در جزیره مجنون در حال زدن تیر خلاص به سربازان مجروح باقیمانده بودند، احمد کاظمی و محمود دولتی با اصرار از وی میخواهند که با عبور از دجله و پیمودن فاصله700 متری که میان خط اول و خط دوم حمله جان خود را نجات دهد؛ ولی این درخواست هر بار با جواب منفی وی روبرو میشد تا این که بر اثر اصابت تیر مستقیم سربازان عراقی در تاریخ 25 اسفند 1363 به شهادت رسید.
در این هنگام در حالی که یاران او سعی در انتقال پیکرش به وسیلهٔ قایق به عقب را داشتند قایق هدف اصابت شلیک مستقیم آر پی جی یکی از سربازان عراقی قرار گرفت و در اروند رود غرق شد. پیکر وی و سایر سربازانش هیچگاه یافت نشد و وی همچنان مفقودالاثر است.
3214
کپی شد