جعفر جوانی که فرزند برومندی همچون 'حامد' را برای صیانت از حریم مطهر خاندان نبوت(ع) تربیت کرده است، روز پنجشنبه در گفت و گو با ایرنا، زوایای دیگری از زندگی سراسر افتخار این ستاره درخشان سپهر مدافعان حرم را روشن کرد.
جوانی گفت: آرزوی حامد همان طور که در وصیت نامه اش هم آورده است این بود که در دفاع از حرم حضرت زینب (ص)، همانند دفاع حضرت ابوالفضل (ع) عمل کند.
وی افزود: سال 1389 در دانشکده امام حسین (ع)، عکس رزمنده ای بدون هر دو دست کشیده شد که بعد ها به بنر تبدیل و در جای جای ایران عزیز استفاده شد و اکنون نیز در موزه دانشگاه وجود دارد؛ آن تصور را حامد کشیده بود و وصف حال آتی خودش در دفاع از حرم مطهر حضرت زینب (س) در مقابل تروریست های تکفیری بود.
پدر شهید جوانی یادآور شد: روزی سردار شهید همدانی به من گفتند حاج آقا می دانید که حامد شوخ طبع بود و من گفتم آری می دانم؛ بعد سردار همدانی تعریف کرد که روزی به اتفاق پنج شش نفر از دوستان در حرم حضرت رقیه نشسته بودیم که حامد از زیارت حرم برگشت و گفت چرا نشسته اید؟ مگر نشنیده اید که می گویند در صحرای کربلا، حضرت زینب(س) از امام حسین (ع) پرسیدند برادر آیا افرادی به لشکر ما اضافه می شود؟ این سوال را حبیب ابن مظاهر شنید و اصحاب را جمع کرد تا با ندای 'وای حسین'، آرامش خاطری برای حضرت زینب (ص) و حضرت رقیه باشند. بلند شوید تا ما هم بانگ 'وای حسین' سر دهیم تا نشان دهیم که هنوز زنده ایم و نمی گذاریم هتک حرمتی برای حرم دختر امام مان و خواهرشان اتفاق بیافتد.
وی اضافه کرد: حامد به معنای واقعی کلمه، عاشق حضرت ابوالفضل (ع) بود و همیشه به آن حضرت متوسل می شد.
وی تشریح کرد: حامد همیشه تعریف می کرد که حضرت ابوالفضل تنها کسی بود که برایش امان نامه از سوی عبیدالیه ابن زیاد آوردند که هر منصبی و هر کجا بخواهی قبول می کنیم به شرط آنکه حسین را ترک کنی، ولی ایشان آن امان نامه را پاره کردند و گفتند بدون حسینم امان نامه به چه درد من می خورد.
پدر شهید جوانی ادامه داد: من تنها پدر شهید مدافع حرم در کشورهستم که خودم رفتم و پیکر فرزندم را آوردم، پیکر بقیه شهدا را آورده اند، ولی در مورد پسرم حامد، فرق می کند و من خود اقدام به این کار کردم.
وی یادآور شد: بعد از آن قضیه هر وقت از من می پرسیدند، وضعیت حامد چگونه است، نمی توانستم از شرایط جسمی اش در هنگام شهادت بگویم و تنها چیزی که به زبانم می آمد، این بود که بگویم به مقتل حضرت عباس (ع) مراجعه کنید.
وی تشریح کرد: تمام نوشته هایی که در مقتل حضرت عباس (ع) در مورد آن حضرت آمده، برای حامد هم صدق می کرد؛ همان طور که نماینده رهبر معظم انقلاب می گفتند در عراق و سوریه حامد از خود ایران بیشتر شناخته شده بود.
پدر شهید جوانی گفت: حامد 40 روز در کما و در شرایطی بود که هر دو دست و هر دو چشمش را از دست داده بود و بنا به گفته پزشکان 80 درصد مغز وی در اثر اصابت ترکش از بین رفته و بدنش پر از ترکش بود.
وی در توصیف همدلی و وفاداری شهدای مدافع حرم به همرزمان شان نیز گفت: روز سیزدهم رجب سال 1395 در حال رانندگی بودم که گوشی ام به صدا درآمد، دیدم شماره از سوریه است؛ آن طرف خط، شهید صادق عدالت اکبری بود، بعد از احوال پرسی، پرسیدم صادق کی می آیید؟ پاسخ داد تعدادمان این هفته و تعدادی هفته آینده.
وی افزود: متوجه حرفش نشدم و بعد پرسیدم صادق الان کجایی؟ پاسخ داد پیش حامد هستم، من تعجب کردم که حامد اینجاست و تو در سوریه، یعنی چی؟ صادق به من گفت حاجی از طرف حامد، روز پدر را تبریک می گویم؛ خوب به خاطر دارم که بعد از ظهر پنجشنبه بود، جمعه گذشت و صبح شنبه به من خبر دادند که صادق شهید شده است.
وی اضافه کرد: حامد می گفت با شهید حاج عباس عبداللهی بودیم و از وی تقاضا کردم حاجی به همدیگر قول بدهیم که هر کدام زودتر شهید شدیم آن یکی را هم با خودش ببرد و حاج عباس هم قبول کرد.
پدر شهید جوانی ادامه داد:بعد از شهادت حاج عباس خیلی ناراحت بود و مدام زمزمه می کرد که ما به هم قول داده بودیم پس چی شد؟ اما این جدایی خیلی به طول نیانجامید و سه ماه و نیم بعد از شهادت حاج عباس، حامد نیز به او شتافت؛ همان طور که می دانید حاج عباس 22 بهمن سال 93 شهید شد و حامد نیز 21 اردیبهشت سال 94 ترور شد.
پدر شهید جوانی، شهادت فرزند برومندش را ترور می داند و می گوید: چرا می گویم ترور؟ زیرا داعش برای شهید کردن حامد از چهار سمت فیلم برداری کرده بود و شهادت حامد را به مدت سه ماه سر تیتر شبکه خبری خودشان کرده بودند و می گفتند 'حمزه' را کشتیم.
خبرنگار: مهدی آب بسته**انتشار: عزیزی راد
9853/518
جوانی گفت: آرزوی حامد همان طور که در وصیت نامه اش هم آورده است این بود که در دفاع از حرم حضرت زینب (ص)، همانند دفاع حضرت ابوالفضل (ع) عمل کند.
وی افزود: سال 1389 در دانشکده امام حسین (ع)، عکس رزمنده ای بدون هر دو دست کشیده شد که بعد ها به بنر تبدیل و در جای جای ایران عزیز استفاده شد و اکنون نیز در موزه دانشگاه وجود دارد؛ آن تصور را حامد کشیده بود و وصف حال آتی خودش در دفاع از حرم مطهر حضرت زینب (س) در مقابل تروریست های تکفیری بود.
پدر شهید جوانی یادآور شد: روزی سردار شهید همدانی به من گفتند حاج آقا می دانید که حامد شوخ طبع بود و من گفتم آری می دانم؛ بعد سردار همدانی تعریف کرد که روزی به اتفاق پنج شش نفر از دوستان در حرم حضرت رقیه نشسته بودیم که حامد از زیارت حرم برگشت و گفت چرا نشسته اید؟ مگر نشنیده اید که می گویند در صحرای کربلا، حضرت زینب(س) از امام حسین (ع) پرسیدند برادر آیا افرادی به لشکر ما اضافه می شود؟ این سوال را حبیب ابن مظاهر شنید و اصحاب را جمع کرد تا با ندای 'وای حسین'، آرامش خاطری برای حضرت زینب (ص) و حضرت رقیه باشند. بلند شوید تا ما هم بانگ 'وای حسین' سر دهیم تا نشان دهیم که هنوز زنده ایم و نمی گذاریم هتک حرمتی برای حرم دختر امام مان و خواهرشان اتفاق بیافتد.
وی اضافه کرد: حامد به معنای واقعی کلمه، عاشق حضرت ابوالفضل (ع) بود و همیشه به آن حضرت متوسل می شد.
وی تشریح کرد: حامد همیشه تعریف می کرد که حضرت ابوالفضل تنها کسی بود که برایش امان نامه از سوی عبیدالیه ابن زیاد آوردند که هر منصبی و هر کجا بخواهی قبول می کنیم به شرط آنکه حسین را ترک کنی، ولی ایشان آن امان نامه را پاره کردند و گفتند بدون حسینم امان نامه به چه درد من می خورد.
پدر شهید جوانی ادامه داد: من تنها پدر شهید مدافع حرم در کشورهستم که خودم رفتم و پیکر فرزندم را آوردم، پیکر بقیه شهدا را آورده اند، ولی در مورد پسرم حامد، فرق می کند و من خود اقدام به این کار کردم.
وی یادآور شد: بعد از آن قضیه هر وقت از من می پرسیدند، وضعیت حامد چگونه است، نمی توانستم از شرایط جسمی اش در هنگام شهادت بگویم و تنها چیزی که به زبانم می آمد، این بود که بگویم به مقتل حضرت عباس (ع) مراجعه کنید.
وی تشریح کرد: تمام نوشته هایی که در مقتل حضرت عباس (ع) در مورد آن حضرت آمده، برای حامد هم صدق می کرد؛ همان طور که نماینده رهبر معظم انقلاب می گفتند در عراق و سوریه حامد از خود ایران بیشتر شناخته شده بود.
پدر شهید جوانی گفت: حامد 40 روز در کما و در شرایطی بود که هر دو دست و هر دو چشمش را از دست داده بود و بنا به گفته پزشکان 80 درصد مغز وی در اثر اصابت ترکش از بین رفته و بدنش پر از ترکش بود.
وی در توصیف همدلی و وفاداری شهدای مدافع حرم به همرزمان شان نیز گفت: روز سیزدهم رجب سال 1395 در حال رانندگی بودم که گوشی ام به صدا درآمد، دیدم شماره از سوریه است؛ آن طرف خط، شهید صادق عدالت اکبری بود، بعد از احوال پرسی، پرسیدم صادق کی می آیید؟ پاسخ داد تعدادمان این هفته و تعدادی هفته آینده.
وی افزود: متوجه حرفش نشدم و بعد پرسیدم صادق الان کجایی؟ پاسخ داد پیش حامد هستم، من تعجب کردم که حامد اینجاست و تو در سوریه، یعنی چی؟ صادق به من گفت حاجی از طرف حامد، روز پدر را تبریک می گویم؛ خوب به خاطر دارم که بعد از ظهر پنجشنبه بود، جمعه گذشت و صبح شنبه به من خبر دادند که صادق شهید شده است.
وی اضافه کرد: حامد می گفت با شهید حاج عباس عبداللهی بودیم و از وی تقاضا کردم حاجی به همدیگر قول بدهیم که هر کدام زودتر شهید شدیم آن یکی را هم با خودش ببرد و حاج عباس هم قبول کرد.
پدر شهید جوانی ادامه داد:بعد از شهادت حاج عباس خیلی ناراحت بود و مدام زمزمه می کرد که ما به هم قول داده بودیم پس چی شد؟ اما این جدایی خیلی به طول نیانجامید و سه ماه و نیم بعد از شهادت حاج عباس، حامد نیز به او شتافت؛ همان طور که می دانید حاج عباس 22 بهمن سال 93 شهید شد و حامد نیز 21 اردیبهشت سال 94 ترور شد.
پدر شهید جوانی، شهادت فرزند برومندش را ترور می داند و می گوید: چرا می گویم ترور؟ زیرا داعش برای شهید کردن حامد از چهار سمت فیلم برداری کرده بود و شهادت حامد را به مدت سه ماه سر تیتر شبکه خبری خودشان کرده بودند و می گفتند 'حمزه' را کشتیم.
خبرنگار: مهدی آب بسته**انتشار: عزیزی راد
9853/518
کپی شد