به گزارش ایرنا، دهم آبان 1305 شمسی قانون تأسیس این بانک تحت عنوان 'مؤسسه رهنی دولتی' در شورای ملی وقت تصویب شد که پس ازتأسیس بانک ملی ایران در سال 1307 از واحدهای تابعۀ این بانک محسوب شد.
بانک کارگشایی با هدف رفع نیازهای مالی و فوری مردم، با پرداخت قرضه های کوچک ازطریق ترهین و توثیق اموال منقول همچون طلا، فرش و حتی ظروف مسی تاسیس شد و درحال حاضر نیز با همان اهداف اولیه درخدمت اقشار مختلف مردم می باشد.
برای بازدید و تهیه گزارش خبری از نحوه خدمات رسانی بانک کارگشایی تبریز، عازم خیابان دارایی تبریز می شوم؛ تابلویی سرکوچه با عنوان 'بن بست کارگشایی' نصب شده است، کمی تامل می کنم و لبخندی زده و با خود می گویم تبریز بن بست هایش هم کارگشاست.
ساعت حدود 9.5 صبح است؛ کوچه آرام نیست و پر است از تکاپوی مردانی که برای باراندازی و بارگیری آمده اند، تعجب می کنم مگر می شود محلی که باید مامن امنی برای مردم باشد این چنین شلوغ و پر تکاپو باشد، از بین شلوغی مردانه رد می شوم.
وارد سالن 'بانک کارگشایی' که می شوم، مملو از زنان و دخترانی است که برای گشایش مشکلات خود به این بانک رجوع کرده اند؛ ساختمان بانک خیلی شلوغ است طوری که برای سوزن انداختن هم جا نیست.
یکی از زنان در بدو ورودم می گوید: ' دیر آمدی. برای اینکه نوبت دریافت کنی باید صبح خیلی زود اینجا باشی'. می خندم و می گویم خبرنگارم و آمده ام تا گزارش تهیه کنم.
وقتی می شنود خبرنگارام، قیافه حق به جانبی به خود می گیرد و می گوید:' از اینجا گزارش تهیه نکن، برو از کوچه ای که مردان در حال باراندازی و استراحت هستند گزارش تهیه کن ...'.
انگار دلش پراست، در این حین بانوان دیگرس هم حرفش را تایید می کنند و هر یک زبان به اعتراض می گشایند.
حرف همه این خانم ها این است که با هزار امید و آرزو به 'بانک کارگشایی' می آیند تا با گذاشتن طلای خود به عنوان وثیقه و دریافت مبلغی، برای مشکلات خود کارگشایی کنند، ولی محیطی که به این مکان ختم می شود امن نیست و آنان مجبورند از زیر نگاه سنگین مردانی رد شوند که گاه حتی به نگاه هم بسنده نمی کنند و جملاتی بر زبان می آورند که شایسته نیست.
برای تهیه گزارش از موضوع دیگری به بانک آمده بودم ولی با موضوع دیگری مواجه شده ام؛ زنان حاضر در بانک همگی از وضعیت نابسامان مسیر منتهی به بانک کارگشایی که به بارانداز شکایت داشتند.
می گفتند ترس از ربوده شدن طلاها و مبالغی که دریافت می کنند در بین این شلوغی یک طرف ماجرا و نگاه سنگین مردان و حرفای رکیکی که بین شان رد و بدل می شود، روی دیگر سکه گذر از مسیر منتهی به بانک کارگشایی است.
در این حین یعقوب موحد، مسوول بانک که قبلا با وی قرار داشتم به جمع ما می پیوندد؛ از آقای موحد ماجرای ازدحام باراندازها در مسیر منتهی به بانک را جویا می شوم که پاسخ می دهد 'این مکان و زمین بطور کامل بنام بانک ملی است ولی شهرداری این بن بست را به عنوان بارگیری و راحتی حال بازاریان در نظر گرفته است.'
مسئول بانک کارگشایی تبریز با بیان اینکه روزانه در حدود 500 سند ورود و خروج در این بانک زده می شود، گفت: 90 درصد مراجعه کنندگان این بانک را زنان تشکیل می دهند.
یعقوب موحد با بیان اینکه خدمات این بانک دو نوع است، افزود: یکی از خدمات از همان نخستین روز تشکیل با عنوان قرض الحسنه بوده و در قبال دریافت طلا وجهی داده می شود که حداکثر سقف پرداختی آن 20 میلیون ریال با چهار درصد کارمزد است.
وی اضافه کرد: در سال های جدید نیز کسانی که با مشکل ضامن برای دریافت وام های جعاله مواجه هستند در این شعبه در قبال امانت گذاری طلا به عنوان ضامن، جعاله تک قسطی با قرار داد یکساله و کارمزد 18 درصد دریافت می کنند.
موحد گفت: در بخش جعاله تاکنون 180 میلیارد ریال و در بخش قرض الحسنه نیز از 270 میلیارد ریال از بدو تاسیس کارگشایی تا کنون پرداخت شده است.
وی اظهار کرد: در اعیاد مذهبی و عید نوروز خروجی این بانک افزایش می یابد و مردم طلاهای خود را از امانات دریافت می کنند و در ایام محرم نیز ورودی صندوق امانات افزایش می یابد.
پس از این گفت و گو از بانک خارج می شوم ولی حرف ها و سخنان زنانی که دردشان را بازگو کرده بودند، برسرم سنگینی می کند؛ چگونه می شود مکانی که باید امن ترین جا برای مردم باشد این گونه و بدون اندیشه به محل باراندازی تبدیل شود.
این محل علاوه بر اینکه محل استقرار شعبه مرکزی بانک ملی تبریز است، ساختمان بانک ملی آذربایجان شرقی و خزانه بانکی را نیز در دل خود جای داده است و امنیت به عنوان شاخص ترین سنجه ان با بی توجهی مدیریت شهری به این راحتی زیر سوال رفته است.
از بانک کارگشایی که بیرون می آیم، راهم را می اندازم از بارانداز به سمت خیابان دارایی و با انبوهی از کارگران بارانداز مواجه می شوم که بعضی در حال حمل و انتقال بار و بعضی دیگر بر گوشه چرخ های باری شان تکیه زده اند.
فضای این مسیر به تناوب خلوت و شلوغ می شود؛ وقتی که خودروهای حامل بار در مسیر متوقف می شوند و باراندازها برای حمل بار هجوم می آورند، فضای عجیبی حاکم می شود و ولوله ای بلند می شود که عابر ناآشنا با فضا را واهمه بر می دارد که حتما دعوا و جنجالی اتفاق افتاده است.
اینجاست که ضرورت می یابد مدیران شهری تبریز ولو ساعتی خود را به جای ارباب رجوع بانک کارگشایی که بخش اعظم آنان را بانون تشکیل می دهند، بگذارند تا دشواری عبور از مسیر منتهی به بانک را درک کنند و تصمیمی برای انتقال بارانداز بگیرند.
گزارش :مینا بازگشا**انتشاردهنده: محمد عزیزی راد
6120/518
بانک کارگشایی با هدف رفع نیازهای مالی و فوری مردم، با پرداخت قرضه های کوچک ازطریق ترهین و توثیق اموال منقول همچون طلا، فرش و حتی ظروف مسی تاسیس شد و درحال حاضر نیز با همان اهداف اولیه درخدمت اقشار مختلف مردم می باشد.
برای بازدید و تهیه گزارش خبری از نحوه خدمات رسانی بانک کارگشایی تبریز، عازم خیابان دارایی تبریز می شوم؛ تابلویی سرکوچه با عنوان 'بن بست کارگشایی' نصب شده است، کمی تامل می کنم و لبخندی زده و با خود می گویم تبریز بن بست هایش هم کارگشاست.
ساعت حدود 9.5 صبح است؛ کوچه آرام نیست و پر است از تکاپوی مردانی که برای باراندازی و بارگیری آمده اند، تعجب می کنم مگر می شود محلی که باید مامن امنی برای مردم باشد این چنین شلوغ و پر تکاپو باشد، از بین شلوغی مردانه رد می شوم.
وارد سالن 'بانک کارگشایی' که می شوم، مملو از زنان و دخترانی است که برای گشایش مشکلات خود به این بانک رجوع کرده اند؛ ساختمان بانک خیلی شلوغ است طوری که برای سوزن انداختن هم جا نیست.
یکی از زنان در بدو ورودم می گوید: ' دیر آمدی. برای اینکه نوبت دریافت کنی باید صبح خیلی زود اینجا باشی'. می خندم و می گویم خبرنگارم و آمده ام تا گزارش تهیه کنم.
وقتی می شنود خبرنگارام، قیافه حق به جانبی به خود می گیرد و می گوید:' از اینجا گزارش تهیه نکن، برو از کوچه ای که مردان در حال باراندازی و استراحت هستند گزارش تهیه کن ...'.
انگار دلش پراست، در این حین بانوان دیگرس هم حرفش را تایید می کنند و هر یک زبان به اعتراض می گشایند.
حرف همه این خانم ها این است که با هزار امید و آرزو به 'بانک کارگشایی' می آیند تا با گذاشتن طلای خود به عنوان وثیقه و دریافت مبلغی، برای مشکلات خود کارگشایی کنند، ولی محیطی که به این مکان ختم می شود امن نیست و آنان مجبورند از زیر نگاه سنگین مردانی رد شوند که گاه حتی به نگاه هم بسنده نمی کنند و جملاتی بر زبان می آورند که شایسته نیست.
برای تهیه گزارش از موضوع دیگری به بانک آمده بودم ولی با موضوع دیگری مواجه شده ام؛ زنان حاضر در بانک همگی از وضعیت نابسامان مسیر منتهی به بانک کارگشایی که به بارانداز شکایت داشتند.
می گفتند ترس از ربوده شدن طلاها و مبالغی که دریافت می کنند در بین این شلوغی یک طرف ماجرا و نگاه سنگین مردان و حرفای رکیکی که بین شان رد و بدل می شود، روی دیگر سکه گذر از مسیر منتهی به بانک کارگشایی است.
در این حین یعقوب موحد، مسوول بانک که قبلا با وی قرار داشتم به جمع ما می پیوندد؛ از آقای موحد ماجرای ازدحام باراندازها در مسیر منتهی به بانک را جویا می شوم که پاسخ می دهد 'این مکان و زمین بطور کامل بنام بانک ملی است ولی شهرداری این بن بست را به عنوان بارگیری و راحتی حال بازاریان در نظر گرفته است.'
مسئول بانک کارگشایی تبریز با بیان اینکه روزانه در حدود 500 سند ورود و خروج در این بانک زده می شود، گفت: 90 درصد مراجعه کنندگان این بانک را زنان تشکیل می دهند.
یعقوب موحد با بیان اینکه خدمات این بانک دو نوع است، افزود: یکی از خدمات از همان نخستین روز تشکیل با عنوان قرض الحسنه بوده و در قبال دریافت طلا وجهی داده می شود که حداکثر سقف پرداختی آن 20 میلیون ریال با چهار درصد کارمزد است.
وی اضافه کرد: در سال های جدید نیز کسانی که با مشکل ضامن برای دریافت وام های جعاله مواجه هستند در این شعبه در قبال امانت گذاری طلا به عنوان ضامن، جعاله تک قسطی با قرار داد یکساله و کارمزد 18 درصد دریافت می کنند.
موحد گفت: در بخش جعاله تاکنون 180 میلیارد ریال و در بخش قرض الحسنه نیز از 270 میلیارد ریال از بدو تاسیس کارگشایی تا کنون پرداخت شده است.
وی اظهار کرد: در اعیاد مذهبی و عید نوروز خروجی این بانک افزایش می یابد و مردم طلاهای خود را از امانات دریافت می کنند و در ایام محرم نیز ورودی صندوق امانات افزایش می یابد.
پس از این گفت و گو از بانک خارج می شوم ولی حرف ها و سخنان زنانی که دردشان را بازگو کرده بودند، برسرم سنگینی می کند؛ چگونه می شود مکانی که باید امن ترین جا برای مردم باشد این گونه و بدون اندیشه به محل باراندازی تبدیل شود.
این محل علاوه بر اینکه محل استقرار شعبه مرکزی بانک ملی تبریز است، ساختمان بانک ملی آذربایجان شرقی و خزانه بانکی را نیز در دل خود جای داده است و امنیت به عنوان شاخص ترین سنجه ان با بی توجهی مدیریت شهری به این راحتی زیر سوال رفته است.
از بانک کارگشایی که بیرون می آیم، راهم را می اندازم از بارانداز به سمت خیابان دارایی و با انبوهی از کارگران بارانداز مواجه می شوم که بعضی در حال حمل و انتقال بار و بعضی دیگر بر گوشه چرخ های باری شان تکیه زده اند.
فضای این مسیر به تناوب خلوت و شلوغ می شود؛ وقتی که خودروهای حامل بار در مسیر متوقف می شوند و باراندازها برای حمل بار هجوم می آورند، فضای عجیبی حاکم می شود و ولوله ای بلند می شود که عابر ناآشنا با فضا را واهمه بر می دارد که حتما دعوا و جنجالی اتفاق افتاده است.
اینجاست که ضرورت می یابد مدیران شهری تبریز ولو ساعتی خود را به جای ارباب رجوع بانک کارگشایی که بخش اعظم آنان را بانون تشکیل می دهند، بگذارند تا دشواری عبور از مسیر منتهی به بانک را درک کنند و تصمیمی برای انتقال بارانداز بگیرند.
گزارش :مینا بازگشا**انتشاردهنده: محمد عزیزی راد
6120/518
کپی شد