به گزارش خبرآنلاین از تبریز، سمیه گلمحمدی/ فردا اولین روز از سومین فصل سال مقارن با شروع سال تحصیلی جدید است، همه دانش آموزان از ده روز مانده و شایدهم بیشتر در تکاپو و تلاش بودند تا برای چنین روزی خود را آماده کنند.
در این میان هستند کسانی که خریدشان به تعویق افتاده ودر دقیقه نود در شلوغی بازار لوازم التحریر در حال تهیه اقلام مورد نیاز برای یک سال دیگرشان هستند.
از بازار که رد می شویم حس می کنیم شهر ماهم همچون سایر استان ها حال و هوای یک مهر را دارد و بوی مدرسه می دهد و قرار است همه ما فردا صبح زود راهی کلاس درس شویم.
پاییز بوی مدرسه می دهد، بوی کیف و کتابهای نو، دفترهای سفید و تازه جلد شده و مدادهایی که تراش نخورده اند، بوی کلاسهای رنگ شده، نیمکت های تازه و آدم های جدیدی که قرار است 9 ماه همکلاسی شوند.
همین فرداست که پس از نزدیک به صد روز فاصله، اینک دلنشین ترین آهنگ زندگی (زنگ مدرسه) به فصل فاصله ها پایان می دهد و خاطره انگیزترین دوران زندگی، دوباره آغاز می شود، اینجاست که خواب تابستانی میز و نیمکت های چوبی شکسته می شود و در شلوغی دیدارِ هم شاگردی های سالِ قبل جان می گیرد،
بگذریم؛ به سراغ بازار داغ لوازم التحریری ها می روم تا حس حال و هوای مدرسه رفتن را به قلم بیاورم و خاطرات کودکی ام را برای باری دیگر تازه کنم.
همه ما ها خوب یادمان است که خرید مداد و دفتر و پاک کن و کیف و کفش در آستانه بازگشایی مدرسه ها چه لذتی برایمان داشت!امروز هم که گذر روزگار برخی از ماها را از دانش آموزان دیروز به پدرها و مادرهای امروز تبدیل کرده ، انگار همین دیروز بود که این پدران و مادران خودشان در آستانه بازگشایی مدارس دست در دست والدینشان برای خرید می رفتند و حال برای فرزندانشان در حال تهیه لوازم التحریر هستند.
می توانیم ذوق و شوق را در نگاه های قشنگ فرزندان ببینیم در حالی که در میان قفسه های لوازم التحریری ها در حال انتخاب دفترهای رنگارنگ هستند و گاه می پرسند: بابا ! مامان ! به نظر شما کدام پاک کن را بردارم؟ این دفتر جلدش قشنگه؟
همه والدین ها در تلاشند تا در سال تحصیلی جدید فرزندشان با امکانات تمام به مدرسه روند اما در این میان هستند دانش آموزان دیگری ، درست مانند فرزندان ما و با همان آرزوها و رویاها وجود دارند که تنگدستی پدر و مادرهایشان اجازه نمی دهد مهر را با خوشحالی آغاز کنند.
از طرفی هم گرانی لوازم التحریر وافزایش قیمت چشمگیر آنها برای اغلب خانواده ها که شاید فرزندان محصلشان تعداد بیشتری باشند قطعا مشکل ساز است و بسیاری از دانش آموزان توان خرید اقلام بیشتر را ندارند.
برای خرید یک دفتر معمولی به سراغ یکی از مغازه های پاساژ لوازم التحیری سر می زنم تا قیمت ها را ارزیابی کنم! وارد مغازه می شوم و بعد از سلام، قیمت یک دفتر 100 برگی را می پرسم؛ آقا قیمت دفترهاتون چنده؟ با لحنی تند و خسته می گوید 38 تومان!اگر خرید نمی کنید قیمت نکنید و بفرمایید بیرون سرمون شلوغه!!
به نظرم فشار اقتصادی به فروشندگان هم تاثیر بسزایی گذاشته که اخلاق مشتری مداری را رعایت نمی کند و انتظار دارند تمامی اجناسشان یک شبه پول شود.
حال با این وضعیت موجود، بازار لواز التحریر غوغا و همهه را به خود شاهد است و والدین در تلاشند با قیمت های بالا برای فرزندانشان خرید کنند.
به نظر اگر خرید لوازم التحریر آنچنانی را کنار بگذاریم و چندین قلم مورد نیاز را برای فرزندانمان تهیه کنیم و ما بقی را برای افراد بی بضاعت دهیم، هم آنهایی که توانایی خرید ندارند خوشحال می شوند و هم به نوعی شادی و نشاط بین دانش آموزان ترویج داده می شود.
46