دنیا برای بیماران روانی هر روز رنگ دیگری به خود میگیرد،
زلزله که میشود یکی از آنها زمین را از ویرانی نجات میدهد، به گونهای که ما
متوجه نمیشویم، برای یکی هر روز عید است و دیگری ماهها در سوگ به سر میبرد، کسی
از دنیای بیگانهی آنها خبر ندارد، این تفاوتهاست که آنها را از سایرین جدا
کرده، چرا که روانشان دچار اختلال شده است.
روح نیزهمانند جسم مریض میشود و نیاز به مراقبت دارد، با این تفاوت که پذیرش یک بیمار روانی در جامعه برای عموم بسیار دشوار است، افسردگی، اضطراب، وسواس، اختلال دوقطبی و اسکیزوفرنی از جمله بیماریهای اختلال روانی محسوب میشوند.
*مرکز درمان و توانبخشی بیماران روانی مزمن
برای آشنایی با دنیای افرادی که برای برخی خطرناک تلقی میشوند و آسمان دنیای خود را رنگ دیگری میبینند، سری به یکی از مراکز جامع درمان و توانبخشی بیماران روانی مزمن تبریز میزنیم.
وارد مرکز که میشوم بوی نان تازه به مشامم میرسد، نانوایی در گوشهای از حیاط نان میپزد، به گفتهی او، بوی نان فضایی آرامش بخش را برای بیماران ایجاد میکند و اکثر بیماران از خوردن نان تازه لذت میبرند.
دختری با موهای ژولیده گوشهای از حیاط ایستاده و از همان ابتدای ورودم خیره نگاهم میکند، سنگینی نگاهش را حس میکنم گویی مرا تهدیدی ناشناخته میداند، لبخندی میزنم انگار با تبسم من نگاه نگرانش آرام میشود، از فاصلهای یک متری چندین بار به سبک ژاپنیها تا کمر خم میشود، سلام میدهد و بی درنگ به سویم میدود و میگوید " تو خوبی، بیا باهم قایم باشک بازی کنیم تا کسی ما را پیدا نکند". مردان و زنانی را میبینم که هر کدام به دلیل اختلالات روانی، در این مرکز حضور دارند و برخی از آنها روی نیکمتهای حیاط نشسته و برخی نیز گوشهای از حیاط ایستادهاند، کنار درب داخلی مرکز یکی از بیماران با لباسی مرتب و آراسته به دیوار تکیه داده است تا مرا میبیند، مودبانه دست روی سینه گذاشته و سلام میکند، با تبسمی جواب سلامش را می دهم، شانهای از جیب کتش در میآورد و چندین بار سر بی مویش را شانه میزند. مرکز درمان بیماران روانی مزمن ساختمانی سه طبقه از دو بخش مجزا ویژهی آقایان و بانوان تشکیل شده است، طبقهی اول این ساختمان پر از آثار هنری از جمله عروسکها، سفال، قالی و مجسمههای خمیر چینی و غیره است و کلاسهای مختلف آموزشی از جمله هنرهای دستی، شمع، تابلوهای معرق، قالی بافی و کلاس ورزش نیز در این قسمت از مرکز برای بیماران برگزار میشود. به همراه یکی از روانشناسان و کار درمانان مرکز برای بازدید از بخشهای مختلف به طبقات سوم و دوم میرویم، وارد طبقه سوم که می شوم، یکی از بیماران که مردی مسن است با دیدن دستگاه ضبط صوت در دستم به سمتم آمده و میپرسد خانم خبرنگاری؟ بدبینانه نگاهم میکند، میپرسد: میخواهی از من عکس بگیری؟ فریاد میزند، نمیتوانی عکس مرا جایی پخش کنی من هنوز تکلیفم با خودم و اینجا مشخص نیست.
به او توضیح میدهم که عکسی از او نگرفتهام و برای اینکه قانع شود تک تک عکسها را نشانش میدهم. یکی از کار درمانهای مرکز میگوید که با او بحث نکنم حالش برای مصاحبه مساعد نیست، او فردی بسیار شکاک و بدبین است، با اینکه چند سالی میشود به این مرکز مراجعه میکند و پرونده هم دارد ولی هنوز هم فکر میکند که تکلیفش مشخص نیست.
*حال و هوای بیماران روانی مزمن به سمت اتاق مشاوره میرویم و برای مصاحبه با بیماران اختلال روانی در اتاقی منتظر میشوم، بلافاصله یکی از آنها وارد اتاق میشود. میخواهم سر به بیابان بزنم
او پیرمردی 75 ساله است، بی قراری از نگاههایش بیداد میکند وهر ثانیه یکبار ساعت مچیاش را نگاه میکند. به او میگویم خبرنگار هستم و میخواهم با او مصاحبهای انجام دهم.
خیلی جدی نگاهم میکند و با تکان دادن انگشتش تاکید میکند: "لطفا سوالتان طولانی نباشد وقت زیادی برای تلف کردن ندارم، میخواهم بعد از ظهر سر به بیابان بزنم". دلیل حضورش را در مرکز میپرسم.
با بی حوصلگی میگوید: طبق تشخیص پزشکم حدود 10 سالی میشود از بیمارستان رازی به این مرکز منتقل شده ام، سال 56 به خدمت سربازی اعزام شدم که در پادگان در جریان تظاهراتی شرکت کردم ولی بعد از آن به من آمپول تزریق کردند و بعد از آن ماجرا مریض شدم و هر روز بدون هیچ دلیلی عصبانی می شوم، این افکار اعصاب و ذهنم را بهم میریزد و نمیتوانم بخوابم. یک لحظه شاد میشود و با هیجانی که نزدیک هست چشمانش از حدقه در بیاید ادامه میدهد: من راننده تریلیام، اگر این دیوانهها مدارک رانندگیام را بهم پس دهند، اینجا نمیمانم و دوباره دل به بیابان میزنم. وی با بیان خاطراتی از دوران جوانیاش، میگوید: دوران جوانی ام، چندین بار عکس شاه، فرح و ولیعهد را پاره کرده بودم، روی دیوارها مرگ بر شاه مینوشتم تا اینکه ساواک مرا گرفت و شکنجه کرد.
وقتی حرف از گذشته میزند، حالش بد شده و بی قرار میشود و یک لحظه گویی افرادی در تعقیبش هستند، با نگرانی میگوید: به کسی نگویید که با من حرف زدید و با عجله از اتاق خارج میشود. کاردرمان با تایید سخنان آقای جباری، میگوید: زمان شاه ایشان را دستگیر کرده و زیر شکنجههای عوامل شاه، آسیبهای روحی و روانی و شوک به او وارد شده که این عوامل سرآغازی برای بیماری اوبوده است. بعد از 10 دقیقه، مردی که کت و شلواری شیک بر تن دارد، وارد اتاق میشود و بعد از احوال پرسی شاعرانه با دوستش، منتظر پرسیدن سوالاتم میشود.
نمیدانم چرا مجنون عشق شدهام
آقای میرزایی 45 ساله است، خودش را مجنون عشق معرفی میکند و زیر لب میخواند: آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟ به گفتهی خودش از سال 79 مریض شده است البته او بیماریاش را نتیجه تلقین دیگران می داند، میگوید: حال ما خوب است، اما تو باور نکن، یک روز شاد هستم، روز دیگر انگار از دیوارهای شهر غصه میبارد. وی در ادامه میگوید: طبق تشخیص پزشکم از بیمارستان رازی به این مرکز منتقل شدهام و هر روز باید چند ساعتی در این اداره (مرکز توانبخشی) حضور داشته باشم. از او میپرسم چرا مجنون عشق شدهاید؟ با لحنی آکنده از آرامش میگوید: از همان اول مجنون بودهام شاید هم از نسل مجنون هستم ولی دقیق به خاطر نمیآورم که چگونه مجنون عشق شدهام. حتی نمیدانم بیماریام چیست، حس میکنم آوارهام؛ چرا که هر روز به این اداره آمده و بعد به خانه باز میگردم. او با لحنی جدی ادامه میدهد: میدانی مشغلهی شغلی زیادی دارم، مدیریت چندین شرکت و کارخانه که کار آسانی نیست!. از او در مورد شغلهایش میپرسم، با قاطعیت میگوید: بنده مدیرعامل شرکت آتی سازان نوین تبریز، مهندس خودرو ساز، عمران و کامپیوتر هستم البته حضور در این اداره را در اولویت قرار دادهام! و وقت زیادی برای رسیدگی به شغلهای دیگرم ندارم!.
پیرمردی با تیپ و ظاهری امروزی وارد اتاق میشود.
آقای خسروشاهی 60 ساله است، برخلاف سنش مردی بسیار قبراق، سرزنده و شاداب است و از موقع ورود، فضای اتاق را با صدای خندههایش عوض میکند.
پیراهنی رنگی با یک شلوار جین و دستمال گردن سبز رنگ، ظاهر او را از بقیه متفاوت نشان میدهد. وقتی متوجه میشود، یک خبرنگار هستم مشتاقانه مقابلم روی صندلی نشسته و میزان تحصیلاتم را میپرسد، بی وقفه حرف میزند بدون اینکه سوالی بپرسم خودش را معرفی میکند و میگوید: من نیز دارای مدرک فوق دیپلم فلسفه، دکترای الهیات و جامعه شناسی از دانشگاه آمریکا هستم!، البته چندین واحد هم در رشتهی مهندسی شیمی پاس کردهام ولی با توجه به اینکه پنج سالی در آمریکا ساکن بودم امکان تحصیل در این رشته را نداشتم به همین دلیل بی خیال رشتهی مهندسی شیمی شدم. وی بیان میکند: از 16 سالگیم سردردها و علائم بیماریم شروع شد، این دردها به طوری شدید بودند که حس میکردم سرم را با دستمالی محکم بستهاند، البته اکنون مشکل خاصی ندارم، فقط گاهی به شدت عصبانی میشوم و نمیتوانم خودم را کنترل کنم. حالم از افراد عادی هم بهتر است خسروشاهی حضور در مرکز را برای خود نعمت بزرگی میداند و میگوید: هر روز اول وقت میآیم، همراه دوستانم نرمش میکنیم و بعد صبحانه میخوریم و بعد هم به کلاسهای آموزشی مانند نقاشی و کاردستی میرویم، تمامی این کارها وقتم را میگیرد. وی ادامه میدهد: زمانی که داروهایم را مصرف میکنم بسیار خوب و سرحال میشوم به صورت شبانه روزی 24 دارو مصرف میکنم، این داروها مرا آرام کرده و اکنون نیز بسیار سرحال هستم و حتی حالم از افراد عادی هم بهتر است. آقای دهقانی نیز یکی دیگر از بیماران این مرکز است، 17 سالیست که دچار بیماری اعصاب و روان از نوع اسکیزوافکتیو شده و از سال 84 نیز به این مرکز مراجعه میکند.
بعد از اینکه خودش را معرفی میکند، بی مقدمه میگوید: با شروع جام جهانی فوتبالیست شدم و با عشق فوتبال زندگی میکنم.
از او میپرسم تاکنون فوتبال بازی کردهاید؟
با ناراحتی پاسخ میدهد: پایم حتی توپی را از نزدیک لمس نکرده است، زمان مدرسه نیز گوشه گیر و منزوی بودم. به این نتیجه رسیدم که اگر به فوتبال عشق نورزم باید درگیر سیاست، اقتصاد و مسائل فرهنگی بشوم که هیچ علاقهای به این مسائل ندارم. از اتاق مشاور خارج میشوم، وارد اتاقی میشوم که چند تن از بیماران مشغول درست کردن عروسک هستند.
نزدیک یکی از بیماران خانم میشوم. بدون اینکه نگاهم کند، با چسب، گلهای سفیدی را روی لباس عروسک میچسباند، زیر لب ترانهای زمزمه میکند .
یکی دیگرازخانمها لبخند میزند و توری صورتی رنگ را روی سر عروسکها میکشد، دوباره میخندد و اینبار قهقه میزند، کمی بعد ساکت میشود و گویی اندوه وجودش را میگیرد. به طبقه بالا میرویم، وارد اتاق فرش که میشویم، چند بیمار به همراه مربی خود فرش ابریشم میبافند و در آرامشی وصف نشدنی به همراه موسیقی به کار مشغولند.
در اتاق دیگر 8 نفر نیز مشغول عروسک سازی هستند، موسیقی شادی پخش میشود و بیماران با شور و ذوق کار میکنند و آواز میخوانند. تاکنون علل اصلی بیماری اختلال روانی مشخص نشده است نسیم زمانی، روانشناس بالینی در گفتوگو با ایسنا، منطقه آذربایجان شرقی، با بیان اینکه به مجموعه بیماری دوقطبی و انواع اسکیزوفرنی، اختلال روانی گفته میشود، بیان میکند: ریشهی بیماریهای روانی در سازمان روانی انسان است و عوامل موثر در بیماریهای روانی از جسم و روان ناشی میشود، اختلالات روانی را نمیتوان به طور کامل درمان کرد ولی تا حدودی میتوان از این بیماری پیشگیری و آن را کنترل کرد. وی، کنترل بیماری اختلال روانی را در بهبودی عموم و عملکرد روزمره بیماران موثر میداند و میگوید: بیمارانی که کنترل میشوند میتوانند کارهای روزمره خود را انجام داده و نسبتا از روابط اجتماعی خوبی برخوردار شوند ولی بیمارانی که کنترل نمیشوند از روابط اجتماعی خوبی برخوردار نبوده و به تنهایی از عهدهی انجام کارهای شخصی خود بر نمیآیند. وی با بیان اینکه تاکنون علل اصلی بیماری اختلال روانی مشخص نشده است، ادامه میدهد: البته عوامل اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در بروز بیماریهای روانی موثر است، در برخی موارد که فرد به طور ارثی دچار بیماری دو قطبی یا اسکیزوفرنی است در حین مواجه با حادثهای از جمله شکست در کنکور، فوت عزیزانش و طلاق دچار شوک و اختلالات روانی میشود. این روانشناس بالینی با بیان اینکه واکنش جامعه نسبت به بیماران اختلال روانی غیر عادی است و حتی خانواده ی برخی بیماران نمیتوانند همزیستی با آنها را بپذیرند، میگوید: مردم این بیماران را در جامعه «دیوانه» مینامند و از رفتار و طرز فکر آنها میترسند در حالی که هیچ کدام از این بیماران ترسناک نیستند. وی ادامه میدهد: همانطور که قلب یا قسمتی از جسممان میتواند دچار اختلال شود، ممکن است قسمتی از مغز بیماران روانی نیز دچار اختلال میشود و این دلیل بر این نیست که این افراد ترسناک هستند فقط برخی از آنها پرحرفتر، کمخوابتر هستند و یا اینکه راجع به موضوعاتی صحبت میکنند که واقعیت ندارد. وی با بیان اینکه عمدهترین بیماران این مرکز را بیماران اسکیزوفرنی و دو قطبی تشکیل میدهد، اظهار میکند: اسکیزوفرنیها دنیا را با رنگ دیگری میبینند، از واقعیت و دنیای واقعی خارج شده و برای خود دنیای خاصی دارند. زمانی ادامه میدهد: برخی از بیماران اسکیزوفرنی نیز دچار توهمات و هذیانهای مختلف از جمله توهمات بزرگ منشی، خودشیفتگی و شکاکی هستند، به عنوان مثال یکی از این بیماران ادعا میکرد که زلزله را او متوقف میکند ولی ما متوجه نمیشویم. وی با بیان اینکه معتقدم آمار بیماران اختلال روانی در جامعه افزایش یافته و روز به روز تعداد پروندهها زیاد میشود، میگوید: این مرکز دارای 180 پروندهی بیمار اختلال روانی است که 100 نفر از بیماران به صورت روزانه ویزیت شده و 80 نفر نیز توسط اکیپ درمان مرکز در منزلشان درمان میشوند. سحر رحیمی، کار درمان جامع درمان و توانبخشی بیماران روانی مزمن در گفتوگو با ایسنا، منطقه آذربایجان شرقی، با بیان اینکه بیماران اعصاب و روان دورههای عود و فروکش دارند، اظهار میکند: زمان عود بیماری بیماران در بیمارستانها بستری میشوند. وی با بیان اینکه این مرکز برای درمان و توانبخشی بیماران اعصاب و روان مزمن تاسیس شده است، ادامه میدهد: تیم درمانی انواع فعالیتهای کاری و هنری را در این مرکز باتوجه به علایق بیماران انجام میدهند تا با مهارت آموزی و هنر، فرد اجتماعیتر شده و نقشهای از دست رفتهی بیماران، تقویت شود و علائم بیماری افراد فروکش کند، حتی استعداد برخی نیز در زمینههای مختلف شکوفا میشود. وی با بیان اینکه این مرکز اجتماعی کوچک بوده و بیمار را برای ارتباط اجتماعی با دیگران آماده میکند، ادامه میدهد: بیماران این مرکز قبلا در بیمارستان رازی بستری بوده و با اتمام بستری به کانون خانواده بازگشتهاند و اکنون نیز حدود چهار ساعت از صبح تا ظهر، بعد از سپری کردن اوقات فراغت خود با مشاوران در این مراکز به خانه و نزد خانواده خود باز میگردند. این کار درمان جامع درمان و توانبخشی بیماران روانی مزمن بیان میکند: فعالیتهای هنری و مهارتها بر اساس بیماری هر فرد انجام میشود، به عنوان مثال بیماری که سطح تمرکزش پایین است، نمیتواند کارهای هنری جزئی و ریزه کاری را انجام دهد، یا بیماری که دچار وسواس است، هنر سفال سازی را به او آموزش میدهیم تا علائم وسواس با لمس خاک در او کاهش یابد. 50 درصد بیماران روانی مزمن تحت پوشش بهزیستی آذربایجان شرقی هستند محسن ارشدزاده، مدیرکل بهزیستی آذربایجان شرقی در گفتوگو با ایسنا، منطقه آذربایجان شرقی، با بیان اینکه نگهداری بیماران روانی مزمن در منازل بسیار دشوار است، اظهار میکند: سازمان بهزیستی کشور متولی برنامههای حمایتی، توانبخشی و نگهداری شبانه روزی بیماران روانی مزمن است. وی با اشاره به استقرار شش مرکز شبانه روزی بیماران روانی مزمن به صورت مجزا ویژهی آقایان و بانوان در استان، میگوید: حدود 500 نفر بیمار روانی مزمن به صورت شبانه روزی در مراکز استان نگهداری میشوند و چهار هزار نفر بیمار روانی مزمن نیز تحت حمایت بهزیستی هستند. وی با بیان اینکه حدود 50 درصد بیماران روانی مزمن تحت پوشش و برنامههای بهزیستی استان هستند، ادامه میدهد: اداره کل بهزیستی استان خدماتی برای 500 نفر بیمار روانی مزمن در قالب برنامههای توانبخشی روزانه، خدمات در منزل، برنامههای حرفه آموزی و کارگاههای تولیدی ارائه میدهد و همچنین سه هزار و 500 نفر بیمار مزمن روانی را حمایت مالی می کنیم. مدیرکل بهزیستی استان ادامه میدهد: شناسایی بیماران مزمن روانی دارای دستورالعمل خاصی است که بیماران براساس آن، خدمات بهزیستی را دریافت میکنند، هر بیمار باید دارای سابقهی بستری در بیمارستان روانپزشکی بوده و پزشکان متخصص، مقاوم بهدرمان بودن بیمار را تایید کنند، بعد از بررسی وضعیت بیمار توسط کمیسیون پزشکی، فرد تحت پوشش خدمات بهزیستی قرار میگیرد. وی با بیان اینکه طبق پیمایش و پژوهش وزارت بهداشت و درمان، 23 درصد افراد جامعه دارای انواع متخلف اختلالات هستند، اظهار میکند: البته طبق این پژوهش اختلالات رفتاری و شخصیتی و روانی بیماری محسوب نمیشود و تنها افراد اندکی به صورت جدی دچار بیماری بوده و باید تحت درمان قرار گیرند. ارشدزاده با بیان اینکه دولت برای نگهداری بیماران روانی مزمن هزینهای به عنوان یارانه پرداخت میکند، میگوید: اکثر مراکز توانبخشی و نگهداری بیماران مزمن روانی توسط افراد خیر و با مشارکت مردم مدیریت شده و مابقی هزینهها نیز توسط دولت تامین میشود.
گزارش از: لیلا جلیلی، خبرنگار ایسنا در آذربایجان شرقی
انتهای پیام
روح نیزهمانند جسم مریض میشود و نیاز به مراقبت دارد، با این تفاوت که پذیرش یک بیمار روانی در جامعه برای عموم بسیار دشوار است، افسردگی، اضطراب، وسواس، اختلال دوقطبی و اسکیزوفرنی از جمله بیماریهای اختلال روانی محسوب میشوند.
*مرکز درمان و توانبخشی بیماران روانی مزمن
برای آشنایی با دنیای افرادی که برای برخی خطرناک تلقی میشوند و آسمان دنیای خود را رنگ دیگری میبینند، سری به یکی از مراکز جامع درمان و توانبخشی بیماران روانی مزمن تبریز میزنیم.
وارد مرکز که میشوم بوی نان تازه به مشامم میرسد، نانوایی در گوشهای از حیاط نان میپزد، به گفتهی او، بوی نان فضایی آرامش بخش را برای بیماران ایجاد میکند و اکثر بیماران از خوردن نان تازه لذت میبرند.
دختری با موهای ژولیده گوشهای از حیاط ایستاده و از همان ابتدای ورودم خیره نگاهم میکند، سنگینی نگاهش را حس میکنم گویی مرا تهدیدی ناشناخته میداند، لبخندی میزنم انگار با تبسم من نگاه نگرانش آرام میشود، از فاصلهای یک متری چندین بار به سبک ژاپنیها تا کمر خم میشود، سلام میدهد و بی درنگ به سویم میدود و میگوید " تو خوبی، بیا باهم قایم باشک بازی کنیم تا کسی ما را پیدا نکند". مردان و زنانی را میبینم که هر کدام به دلیل اختلالات روانی، در این مرکز حضور دارند و برخی از آنها روی نیکمتهای حیاط نشسته و برخی نیز گوشهای از حیاط ایستادهاند، کنار درب داخلی مرکز یکی از بیماران با لباسی مرتب و آراسته به دیوار تکیه داده است تا مرا میبیند، مودبانه دست روی سینه گذاشته و سلام میکند، با تبسمی جواب سلامش را می دهم، شانهای از جیب کتش در میآورد و چندین بار سر بی مویش را شانه میزند. مرکز درمان بیماران روانی مزمن ساختمانی سه طبقه از دو بخش مجزا ویژهی آقایان و بانوان تشکیل شده است، طبقهی اول این ساختمان پر از آثار هنری از جمله عروسکها، سفال، قالی و مجسمههای خمیر چینی و غیره است و کلاسهای مختلف آموزشی از جمله هنرهای دستی، شمع، تابلوهای معرق، قالی بافی و کلاس ورزش نیز در این قسمت از مرکز برای بیماران برگزار میشود. به همراه یکی از روانشناسان و کار درمانان مرکز برای بازدید از بخشهای مختلف به طبقات سوم و دوم میرویم، وارد طبقه سوم که می شوم، یکی از بیماران که مردی مسن است با دیدن دستگاه ضبط صوت در دستم به سمتم آمده و میپرسد خانم خبرنگاری؟ بدبینانه نگاهم میکند، میپرسد: میخواهی از من عکس بگیری؟ فریاد میزند، نمیتوانی عکس مرا جایی پخش کنی من هنوز تکلیفم با خودم و اینجا مشخص نیست.
به او توضیح میدهم که عکسی از او نگرفتهام و برای اینکه قانع شود تک تک عکسها را نشانش میدهم. یکی از کار درمانهای مرکز میگوید که با او بحث نکنم حالش برای مصاحبه مساعد نیست، او فردی بسیار شکاک و بدبین است، با اینکه چند سالی میشود به این مرکز مراجعه میکند و پرونده هم دارد ولی هنوز هم فکر میکند که تکلیفش مشخص نیست.
*حال و هوای بیماران روانی مزمن به سمت اتاق مشاوره میرویم و برای مصاحبه با بیماران اختلال روانی در اتاقی منتظر میشوم، بلافاصله یکی از آنها وارد اتاق میشود. میخواهم سر به بیابان بزنم
او پیرمردی 75 ساله است، بی قراری از نگاههایش بیداد میکند وهر ثانیه یکبار ساعت مچیاش را نگاه میکند. به او میگویم خبرنگار هستم و میخواهم با او مصاحبهای انجام دهم.
خیلی جدی نگاهم میکند و با تکان دادن انگشتش تاکید میکند: "لطفا سوالتان طولانی نباشد وقت زیادی برای تلف کردن ندارم، میخواهم بعد از ظهر سر به بیابان بزنم". دلیل حضورش را در مرکز میپرسم.
با بی حوصلگی میگوید: طبق تشخیص پزشکم حدود 10 سالی میشود از بیمارستان رازی به این مرکز منتقل شده ام، سال 56 به خدمت سربازی اعزام شدم که در پادگان در جریان تظاهراتی شرکت کردم ولی بعد از آن به من آمپول تزریق کردند و بعد از آن ماجرا مریض شدم و هر روز بدون هیچ دلیلی عصبانی می شوم، این افکار اعصاب و ذهنم را بهم میریزد و نمیتوانم بخوابم. یک لحظه شاد میشود و با هیجانی که نزدیک هست چشمانش از حدقه در بیاید ادامه میدهد: من راننده تریلیام، اگر این دیوانهها مدارک رانندگیام را بهم پس دهند، اینجا نمیمانم و دوباره دل به بیابان میزنم. وی با بیان خاطراتی از دوران جوانیاش، میگوید: دوران جوانی ام، چندین بار عکس شاه، فرح و ولیعهد را پاره کرده بودم، روی دیوارها مرگ بر شاه مینوشتم تا اینکه ساواک مرا گرفت و شکنجه کرد.
وقتی حرف از گذشته میزند، حالش بد شده و بی قرار میشود و یک لحظه گویی افرادی در تعقیبش هستند، با نگرانی میگوید: به کسی نگویید که با من حرف زدید و با عجله از اتاق خارج میشود. کاردرمان با تایید سخنان آقای جباری، میگوید: زمان شاه ایشان را دستگیر کرده و زیر شکنجههای عوامل شاه، آسیبهای روحی و روانی و شوک به او وارد شده که این عوامل سرآغازی برای بیماری اوبوده است. بعد از 10 دقیقه، مردی که کت و شلواری شیک بر تن دارد، وارد اتاق میشود و بعد از احوال پرسی شاعرانه با دوستش، منتظر پرسیدن سوالاتم میشود.
نمیدانم چرا مجنون عشق شدهام
آقای میرزایی 45 ساله است، خودش را مجنون عشق معرفی میکند و زیر لب میخواند: آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟ به گفتهی خودش از سال 79 مریض شده است البته او بیماریاش را نتیجه تلقین دیگران می داند، میگوید: حال ما خوب است، اما تو باور نکن، یک روز شاد هستم، روز دیگر انگار از دیوارهای شهر غصه میبارد. وی در ادامه میگوید: طبق تشخیص پزشکم از بیمارستان رازی به این مرکز منتقل شدهام و هر روز باید چند ساعتی در این اداره (مرکز توانبخشی) حضور داشته باشم. از او میپرسم چرا مجنون عشق شدهاید؟ با لحنی آکنده از آرامش میگوید: از همان اول مجنون بودهام شاید هم از نسل مجنون هستم ولی دقیق به خاطر نمیآورم که چگونه مجنون عشق شدهام. حتی نمیدانم بیماریام چیست، حس میکنم آوارهام؛ چرا که هر روز به این اداره آمده و بعد به خانه باز میگردم. او با لحنی جدی ادامه میدهد: میدانی مشغلهی شغلی زیادی دارم، مدیریت چندین شرکت و کارخانه که کار آسانی نیست!. از او در مورد شغلهایش میپرسم، با قاطعیت میگوید: بنده مدیرعامل شرکت آتی سازان نوین تبریز، مهندس خودرو ساز، عمران و کامپیوتر هستم البته حضور در این اداره را در اولویت قرار دادهام! و وقت زیادی برای رسیدگی به شغلهای دیگرم ندارم!.
پیرمردی با تیپ و ظاهری امروزی وارد اتاق میشود.
آقای خسروشاهی 60 ساله است، برخلاف سنش مردی بسیار قبراق، سرزنده و شاداب است و از موقع ورود، فضای اتاق را با صدای خندههایش عوض میکند.
پیراهنی رنگی با یک شلوار جین و دستمال گردن سبز رنگ، ظاهر او را از بقیه متفاوت نشان میدهد. وقتی متوجه میشود، یک خبرنگار هستم مشتاقانه مقابلم روی صندلی نشسته و میزان تحصیلاتم را میپرسد، بی وقفه حرف میزند بدون اینکه سوالی بپرسم خودش را معرفی میکند و میگوید: من نیز دارای مدرک فوق دیپلم فلسفه، دکترای الهیات و جامعه شناسی از دانشگاه آمریکا هستم!، البته چندین واحد هم در رشتهی مهندسی شیمی پاس کردهام ولی با توجه به اینکه پنج سالی در آمریکا ساکن بودم امکان تحصیل در این رشته را نداشتم به همین دلیل بی خیال رشتهی مهندسی شیمی شدم. وی بیان میکند: از 16 سالگیم سردردها و علائم بیماریم شروع شد، این دردها به طوری شدید بودند که حس میکردم سرم را با دستمالی محکم بستهاند، البته اکنون مشکل خاصی ندارم، فقط گاهی به شدت عصبانی میشوم و نمیتوانم خودم را کنترل کنم. حالم از افراد عادی هم بهتر است خسروشاهی حضور در مرکز را برای خود نعمت بزرگی میداند و میگوید: هر روز اول وقت میآیم، همراه دوستانم نرمش میکنیم و بعد صبحانه میخوریم و بعد هم به کلاسهای آموزشی مانند نقاشی و کاردستی میرویم، تمامی این کارها وقتم را میگیرد. وی ادامه میدهد: زمانی که داروهایم را مصرف میکنم بسیار خوب و سرحال میشوم به صورت شبانه روزی 24 دارو مصرف میکنم، این داروها مرا آرام کرده و اکنون نیز بسیار سرحال هستم و حتی حالم از افراد عادی هم بهتر است. آقای دهقانی نیز یکی دیگر از بیماران این مرکز است، 17 سالیست که دچار بیماری اعصاب و روان از نوع اسکیزوافکتیو شده و از سال 84 نیز به این مرکز مراجعه میکند.
بعد از اینکه خودش را معرفی میکند، بی مقدمه میگوید: با شروع جام جهانی فوتبالیست شدم و با عشق فوتبال زندگی میکنم.
از او میپرسم تاکنون فوتبال بازی کردهاید؟
با ناراحتی پاسخ میدهد: پایم حتی توپی را از نزدیک لمس نکرده است، زمان مدرسه نیز گوشه گیر و منزوی بودم. به این نتیجه رسیدم که اگر به فوتبال عشق نورزم باید درگیر سیاست، اقتصاد و مسائل فرهنگی بشوم که هیچ علاقهای به این مسائل ندارم. از اتاق مشاور خارج میشوم، وارد اتاقی میشوم که چند تن از بیماران مشغول درست کردن عروسک هستند.
نزدیک یکی از بیماران خانم میشوم. بدون اینکه نگاهم کند، با چسب، گلهای سفیدی را روی لباس عروسک میچسباند، زیر لب ترانهای زمزمه میکند .
یکی دیگرازخانمها لبخند میزند و توری صورتی رنگ را روی سر عروسکها میکشد، دوباره میخندد و اینبار قهقه میزند، کمی بعد ساکت میشود و گویی اندوه وجودش را میگیرد. به طبقه بالا میرویم، وارد اتاق فرش که میشویم، چند بیمار به همراه مربی خود فرش ابریشم میبافند و در آرامشی وصف نشدنی به همراه موسیقی به کار مشغولند.
در اتاق دیگر 8 نفر نیز مشغول عروسک سازی هستند، موسیقی شادی پخش میشود و بیماران با شور و ذوق کار میکنند و آواز میخوانند. تاکنون علل اصلی بیماری اختلال روانی مشخص نشده است نسیم زمانی، روانشناس بالینی در گفتوگو با ایسنا، منطقه آذربایجان شرقی، با بیان اینکه به مجموعه بیماری دوقطبی و انواع اسکیزوفرنی، اختلال روانی گفته میشود، بیان میکند: ریشهی بیماریهای روانی در سازمان روانی انسان است و عوامل موثر در بیماریهای روانی از جسم و روان ناشی میشود، اختلالات روانی را نمیتوان به طور کامل درمان کرد ولی تا حدودی میتوان از این بیماری پیشگیری و آن را کنترل کرد. وی، کنترل بیماری اختلال روانی را در بهبودی عموم و عملکرد روزمره بیماران موثر میداند و میگوید: بیمارانی که کنترل میشوند میتوانند کارهای روزمره خود را انجام داده و نسبتا از روابط اجتماعی خوبی برخوردار شوند ولی بیمارانی که کنترل نمیشوند از روابط اجتماعی خوبی برخوردار نبوده و به تنهایی از عهدهی انجام کارهای شخصی خود بر نمیآیند. وی با بیان اینکه تاکنون علل اصلی بیماری اختلال روانی مشخص نشده است، ادامه میدهد: البته عوامل اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در بروز بیماریهای روانی موثر است، در برخی موارد که فرد به طور ارثی دچار بیماری دو قطبی یا اسکیزوفرنی است در حین مواجه با حادثهای از جمله شکست در کنکور، فوت عزیزانش و طلاق دچار شوک و اختلالات روانی میشود. این روانشناس بالینی با بیان اینکه واکنش جامعه نسبت به بیماران اختلال روانی غیر عادی است و حتی خانواده ی برخی بیماران نمیتوانند همزیستی با آنها را بپذیرند، میگوید: مردم این بیماران را در جامعه «دیوانه» مینامند و از رفتار و طرز فکر آنها میترسند در حالی که هیچ کدام از این بیماران ترسناک نیستند. وی ادامه میدهد: همانطور که قلب یا قسمتی از جسممان میتواند دچار اختلال شود، ممکن است قسمتی از مغز بیماران روانی نیز دچار اختلال میشود و این دلیل بر این نیست که این افراد ترسناک هستند فقط برخی از آنها پرحرفتر، کمخوابتر هستند و یا اینکه راجع به موضوعاتی صحبت میکنند که واقعیت ندارد. وی با بیان اینکه عمدهترین بیماران این مرکز را بیماران اسکیزوفرنی و دو قطبی تشکیل میدهد، اظهار میکند: اسکیزوفرنیها دنیا را با رنگ دیگری میبینند، از واقعیت و دنیای واقعی خارج شده و برای خود دنیای خاصی دارند. زمانی ادامه میدهد: برخی از بیماران اسکیزوفرنی نیز دچار توهمات و هذیانهای مختلف از جمله توهمات بزرگ منشی، خودشیفتگی و شکاکی هستند، به عنوان مثال یکی از این بیماران ادعا میکرد که زلزله را او متوقف میکند ولی ما متوجه نمیشویم. وی با بیان اینکه معتقدم آمار بیماران اختلال روانی در جامعه افزایش یافته و روز به روز تعداد پروندهها زیاد میشود، میگوید: این مرکز دارای 180 پروندهی بیمار اختلال روانی است که 100 نفر از بیماران به صورت روزانه ویزیت شده و 80 نفر نیز توسط اکیپ درمان مرکز در منزلشان درمان میشوند. سحر رحیمی، کار درمان جامع درمان و توانبخشی بیماران روانی مزمن در گفتوگو با ایسنا، منطقه آذربایجان شرقی، با بیان اینکه بیماران اعصاب و روان دورههای عود و فروکش دارند، اظهار میکند: زمان عود بیماری بیماران در بیمارستانها بستری میشوند. وی با بیان اینکه این مرکز برای درمان و توانبخشی بیماران اعصاب و روان مزمن تاسیس شده است، ادامه میدهد: تیم درمانی انواع فعالیتهای کاری و هنری را در این مرکز باتوجه به علایق بیماران انجام میدهند تا با مهارت آموزی و هنر، فرد اجتماعیتر شده و نقشهای از دست رفتهی بیماران، تقویت شود و علائم بیماری افراد فروکش کند، حتی استعداد برخی نیز در زمینههای مختلف شکوفا میشود. وی با بیان اینکه این مرکز اجتماعی کوچک بوده و بیمار را برای ارتباط اجتماعی با دیگران آماده میکند، ادامه میدهد: بیماران این مرکز قبلا در بیمارستان رازی بستری بوده و با اتمام بستری به کانون خانواده بازگشتهاند و اکنون نیز حدود چهار ساعت از صبح تا ظهر، بعد از سپری کردن اوقات فراغت خود با مشاوران در این مراکز به خانه و نزد خانواده خود باز میگردند. این کار درمان جامع درمان و توانبخشی بیماران روانی مزمن بیان میکند: فعالیتهای هنری و مهارتها بر اساس بیماری هر فرد انجام میشود، به عنوان مثال بیماری که سطح تمرکزش پایین است، نمیتواند کارهای هنری جزئی و ریزه کاری را انجام دهد، یا بیماری که دچار وسواس است، هنر سفال سازی را به او آموزش میدهیم تا علائم وسواس با لمس خاک در او کاهش یابد. 50 درصد بیماران روانی مزمن تحت پوشش بهزیستی آذربایجان شرقی هستند محسن ارشدزاده، مدیرکل بهزیستی آذربایجان شرقی در گفتوگو با ایسنا، منطقه آذربایجان شرقی، با بیان اینکه نگهداری بیماران روانی مزمن در منازل بسیار دشوار است، اظهار میکند: سازمان بهزیستی کشور متولی برنامههای حمایتی، توانبخشی و نگهداری شبانه روزی بیماران روانی مزمن است. وی با اشاره به استقرار شش مرکز شبانه روزی بیماران روانی مزمن به صورت مجزا ویژهی آقایان و بانوان در استان، میگوید: حدود 500 نفر بیمار روانی مزمن به صورت شبانه روزی در مراکز استان نگهداری میشوند و چهار هزار نفر بیمار روانی مزمن نیز تحت حمایت بهزیستی هستند. وی با بیان اینکه حدود 50 درصد بیماران روانی مزمن تحت پوشش و برنامههای بهزیستی استان هستند، ادامه میدهد: اداره کل بهزیستی استان خدماتی برای 500 نفر بیمار روانی مزمن در قالب برنامههای توانبخشی روزانه، خدمات در منزل، برنامههای حرفه آموزی و کارگاههای تولیدی ارائه میدهد و همچنین سه هزار و 500 نفر بیمار مزمن روانی را حمایت مالی می کنیم. مدیرکل بهزیستی استان ادامه میدهد: شناسایی بیماران مزمن روانی دارای دستورالعمل خاصی است که بیماران براساس آن، خدمات بهزیستی را دریافت میکنند، هر بیمار باید دارای سابقهی بستری در بیمارستان روانپزشکی بوده و پزشکان متخصص، مقاوم بهدرمان بودن بیمار را تایید کنند، بعد از بررسی وضعیت بیمار توسط کمیسیون پزشکی، فرد تحت پوشش خدمات بهزیستی قرار میگیرد. وی با بیان اینکه طبق پیمایش و پژوهش وزارت بهداشت و درمان، 23 درصد افراد جامعه دارای انواع متخلف اختلالات هستند، اظهار میکند: البته طبق این پژوهش اختلالات رفتاری و شخصیتی و روانی بیماری محسوب نمیشود و تنها افراد اندکی به صورت جدی دچار بیماری بوده و باید تحت درمان قرار گیرند. ارشدزاده با بیان اینکه دولت برای نگهداری بیماران روانی مزمن هزینهای به عنوان یارانه پرداخت میکند، میگوید: اکثر مراکز توانبخشی و نگهداری بیماران مزمن روانی توسط افراد خیر و با مشارکت مردم مدیریت شده و مابقی هزینهها نیز توسط دولت تامین میشود.
گزارش از: لیلا جلیلی، خبرنگار ایسنا در آذربایجان شرقی
انتهای پیام
کپی شد