زندگی نامه مصطفی خمینی
گفتار هفتم: سید مصطفی و امام خمینی(س)
امام خمینی(س) از نخستین سالها، نسبت به تربیت حاج آقا مصطفی علاقهمندی ویژهای داشتند. ایشان به مصطفی احترام میگذاشتند و حتی پایشان را جلوی مصطفی دراز نمیکردند.[1]از ابتدای ورود به سن بلوغ، فعالیتها و دیدارهای وی را با دوستانش زیر نظر داشتند و همیشه کنترل میکردند. به نظر میرسد که از همان سنین شکلگیری شخصیّت، امام سعی میکردند که مصطفی اوّلاً، در حوزۀ علمیه به تحصیلات خود ادامه دهد و ثانیاً؛ یک شخصیّت سالم و استواری داشته باشد. همین طور هم شد و پس از پایان دورۀ پنجم ابتدائی بنا به خواست پدرشان وارد حوزۀ علمیۀ قم شد و مدتی بعد هم به طور رسمی لباس روحانیت پوشید.
ایشان بتدریج، تحت تأثیر روحیه انقلابی حضرت امام(س) قرار گرفت و زمانی که وارد عرصۀ مبارزه گردید، یکی از بارزترین ویژگیهایش، روحیۀ ضد شاهی وی بود. سیداحمد آقا در این مورد میگوید: «من هیچ کس را مثل ایشان ندیدم که تا آن حد با شاه بد باشد.... او این را خوب درک کرده بود که تمام بدبختیهای ما از شاه است، دولت و مجلس و اینگونه نهادها را بازیچۀ او میدانست....به خاطر خصوصیات امام او نیز بسیاری از این خصوصیات را کسب کرده بود و یک حالت کینۀ انقلابی داشت و هرگز در مقابل مسائل و مشکلات[نهضت اسلامی]، سازگاری نداشت».[2]ایشان همچنین در مورد علاقه سید مصطفی به امام میگوید:
از صفات بارز ایشان عشق و علاقه زیاد به پدرم بود. من گاهی میگفتم که این محبت از صورت علاقه فرزند و پدری خارج شده است. رابطۀ ایشان با پدرم فوقالعاده بود و در زندگیاش هم نشان داد که نسبت به امام چقدر ازخودگذشتگی دارد. در تمام سختیها با امام بود و هرگز در مقابل مشکلات امام بیتفاوت نمیماند، خلاصه همه جا با ایشان بود.[3]
سید مصطفی در تمام مراحل نهضت به جز واقعۀ مدرسۀ فیضیۀ قم در فروردین1342
که به زیارت عتبات عالیه رفته بود، در بقیه مراحل، در ایران، ترکیه و عراق تا اول آبان1356 در کنار امام بود. او ضمن مراقبت از سلامتی ایشان، در مبادلۀ پیامها و اطلاعات با هوشیاری عمل میکرد. محمود بروجردی، داماد امام در این مورد میگوید:
به خاطرم هست که در ابتدای مخالفت حضرت امام با قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی، ایشان، با دقت رفت و آمدهای افرادی را که وابسته به دولت وقت بودند ـ چه روحانی و چه غیر روحانی ـ زیر نظر داشتند. توضیح اینکه گروهی از روحانیون حوزه قم تبدیل لباس کرده بودند و در مسندهای مختلف دولتی، چه دادگستری و چه ثبت اسناد و مشاغل دیگر، پستهای حساس داشتند و چون سابقه آشنایی با امام داشتند، دولت وقت کوشش میکرد از این افراد بیشتر در جهت اغراض خود استفاده کند و این افراد را به قم اعزام میکرد که با ملاقات با مراجع بزرگوار، نیّات و کارهای خلاف دولت را موجه جلوه دهند تا اینکه از مخالفت مراجع با دولت جلوگیری به عمل آورند و من خودم شاهد حضور یکی از این افراد بودم.
حاج آقا مصطفی با شدت هر چه تمامتر مراقبت میکردند، مبادا این فرد، مطلبی را برخلاف اهداف نهضت بیان کند. به من گفتند: تو همراه آن شخص برو خدمت حضرت امام و دقیقاً مراقب باش مطلبی را که میگوید مبادا خلاف جهت مبارزه باشد.[4]
این روایت، بیانگر اهمیت جایگاه نهضت اسلامی در نظر سید مصطفی و متقابلاً نقش او در نهضت بود.
او گام به گام با امام بود و اصولاً مصطفی جدا از امام قابل تصور نیست، گرچه امام در همۀ دورههایی که با مصطفی بودند، تأکیدشان بر این بود که سید مصطفی تحصیل را جدّی بگیرد و هیچ چیز را به تحصیل ترجیح ندهد؛ امّا سید مصطفی نشان داد که هم میتوان در تحصیل جدّی شد و هم مبارزه را در آن گستردگی ادامه داد.
سید مصطفی زمانی که امام در سال 1342 دستگیر شدند، تمام تلاش خود را برای آزادی ایشان به کار بست. با مراجع و روحانیون مشورت کرد و سعی کرد که آنها ساکت
ننشینند، تا شاید واکنش گستردۀ روحانیون و مردم، رژیم را به تسلیم وادارد.[5]
آقا مصطفی، امین و مورد وثوق امام بود. محرمانهترین پیامها از طریق او به امام میرسید و یا پیامهایی از طریق او به دیگران انتقال مییافت. زمانی که امام در سال 1342 در قیطریه تهران تحت نظر بودند، تنها رابط مشخص و مجاز ایشان مصطفی بود.[6]پس از آزادی امام و بازگشت به قم در فروردین 1343 نیز همراه امام بود. در زمان تبعید امام به ترکیه نیز، پس از آزادیشان از زندان به وی پیوست و در آنجا مراقب سلامتی و تغذیه او بود. در عراق بیش از هرجا و زمان دیگر احساس مسئولیت میکرد و سعی میکرد که ایشان را تنها نگذارد.
بُعد دیگر روابط سید مصطفی با امام خمینی، روابط مرید و مرادی و روابط شاگرد واستادی بود. امام خمینی(س) از اول ورود مصطفی به عرصۀ علم و دانش، استاد ایشان بودند و تا آخرین لحظات عمرشان نیز این رابطه حفظ شد و مستحکمتر گردید. روحیات عرفانیامام در مصطفی نیز متجلّی بود و بدین سبب مصطفی نیز همچون ایشان کمترین تلاشی در توجه به نفسانیّات و خوشیهای زودگذر دنیوی نداشت و آنچه از زندگی مادی وی برمیآید، هیچ تلاشی برای اندوختن ثروتی یا جمع مالی ولو اندک، انجام نداده است.
امام خمینی(س) از نظر علمی جایگاه ویژهای برای سید مصطفی قائل بودند. در مورد جلسات درس و بحث مصطفی با امام در نجف، حجتالاسلام اسماعیل فردوسیپور که از ناظرین امر بود، چنین میگوید:
در جلسات درس، وقتی بحث علمی به میان میآمد، یکهتاز میدان بود؛ بسیار خوب بحث و مطلب را قاطع ادا میکرد؛ در درس حضرت امام یکی از مستشکلان بود؛ معمولاً در جلسات درس خارج نجف، اینطور مرسوم بود که اگر مستشکل نمیتوانست حرف خود را خوب بیان کند یا حرف درستی برای زدن نداشت یا به هر صورت، خودش یا حرفش برای استاد جاذبهای نداشت، استاد به حرفش گوش نمیداد؛ اما حاج آقامصطفی شخصیتی بود که وقتی شروع به صحبت میکرد، امام تا
پایان حرفهای او را گوش میدادند، بعد هم با کمال دقت به او جواب میدادند.[7]
در مورد نظر کلی امام به آقا مصطفی نیز میتوان گفت که امام، از ایشان به عنوان «امید آینده اسلام» نام بردهاند.[8]
بخش اول حیات فردی، اجتماعی و علمی
گفتار اول: خاندان امام خمینی(س)
گفتار دوم: سید مصطفی از تولد تا بلوغ
گفتار چهارم: ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی
گفتار پنجم: ویژگیهای عبادی، عرفانی و مذهبی.
2 ))همان؛ ص 50ـ 51.
3 ))همانجا.
4 )) بروجردى، محمود؛ «حاج آقا مصطفى لحظهاى امام(س) را تنها نگذاشت» (خاطرات)،ندا؛ س 7، ش22 (پاییز 1376)، ص 28.
5 ))همان؛ ص 31.
6 )) مرکز اسناد انقلاب اسلامى؛ آرشیو، پرونده آیتاللّه سید مصطفى خمینى؛ شماره بازیابى 391، ص 6ـ12.
7 )) کمیته علمى کنگره شهید آیتاللّه مصطفى خمینى؛یادها و یادمانها از آیتاللّه سید مصطفى خمینى؛ ج 2، ص201ـ202.
8 )) «نور دیدۀ امام» (خاطرات سید علىاکبر محتشمىپور)،حضور؛ ش 21 پاییز 1376، ص 73.