زندگی نامه مصطفی خمینی
گفتار اول: خاندان امام خمینی(س)
جدّ اعلای امام خمینی(س)، دینعلیشاه[1]نام داشت که در کشمیر هندوستان زندگی میکرد و از علمای شیعی مذهب آن منطقه بود و در آنجا به شهادت رسید.[2]در مورد ایشان و زوایای شخصیت و تفکرشان، اطلاع بیشتری در دسترس نیست. سید احمد، معروف به سید هندی فرزند دینعلیشاه در بین سالهای 1240 تا 1250 ه. ق. از کشمیر راهی سفر عتبات عالیه میشود و در مدت اقامت در آنجا با شخصی از اهالی خمین به نام یوسف خان فرفهانی[3]، از اعیان توابع خمین، آشنا میشود.[4]پس از تعمیق این آشنایی، شخص یاد شده از سید احمد دعوت میکند که به خمین بیاید. ایشان نیز این دعوت را پذیرفته، در سال 1254 ه. ق. (1217 ه. ش.) به منظور ارشاد اهالی خمین به آن سامان میرود و در هفدهم رمضان سال 1257 ه. ق. (آبان 1220) با دختر محمدحسینبیگ که خواهر یوسف خان است، ازدواج میکند. سید احمد در اواخر سال 1285 تا 1286 ه. ق. درگذشت و پیکرش به کربلا منتقل شد و در آنجا دفن
گردید.[5]
حاصل ازدواج سید احمد، سه دختر به نامهای: سلطان خانم، صاحبه خانم و آغابانو خانم و یک پسر به نام سید مصطفی بود. تاریخ ولادت سید مصطفی 29 رجب 1278ه.ق. (29 بهمن 1241 ه. ش.) میباشد. وی پس از فراگیری تحصیلات اولیه در مکتبخانههای خمین و فراگیری زبان عربی نزد آقا میرزا احمد، برای ادامه تحصیل ابتدا به اصفهان و سپس عازم نجف اشرف گردید. در نجف اشرف و سامرا که عهد میرزای شیرازی بود، تحصیلات خود را دنبال کرد و در زمرۀ علما و مجتهدین عصر خود قرار گرفت.[6]
سید مصطفی تا سال 1312 ه. ق. (1273 ه. ش.) در نجف توقف نمود و در این سال به خمین بازگشت. زعامت میرزای شیرازی، تأثیر زیادی در افکار و اندیشههای وی برجای گذاشته بود؛ بنابراین پس از بازگشت به خمین، زعامت و رهبری مردم منطقۀ خمین را بر عهده گرفت و ضمن هدایت معنوی، مذهبی و دینی مردم، با ظلم و ستم خوانین و متنفذین محلی بر مردم آن منطقه، به مقابله و مبارزه پرداخت.[7]آقا مصطفی اجازۀ اجتهاد داشت و ملقب بهفخرالمجتهدینبود.[8]
سید مصطفی، قبل از رفتن به نجف با هاجر آغا خانم، دختر میرزا احمد مجتهد ازدواج کرده بود و در سفر به نجف، همسرش نیز همراه او بود. حاصل این ازدواج سه دختر و سه پسر به نامهای مولودآغا، فاطمه، سیدمرتضی، سیدنورالدین، آغازاده خانم، و سیدروحاللّه بود.[9]
خاندان امام خمینی(س) در طول حیات آقا مصطفی، به جایگاه و منزلت بالایی در خمین دست یافت. ایشان با سعی در جلوگیری از تعدیّات و مظالم خوانین و مأموران
دولتی نسبت به مردم در عمل مقابل آنها قرار گرفت و آنها، سید مصطفی را سدّ راه خود برای رسیدن به اهداف و مقاصد خود دیدند. یکبار در جریان برخورد و ایستادگی در مقابل یکی از خوانین با نفوذ و قدرتمند خمین به نام حشمتالدوله[10]، توسط وی زندانی شد و مدتی بعد آزاد گردید. بالأخره در سال 1320 ه. ق. (1281 ه. ش.) که تعدیّات خوانین بر مردم فزونی یافته بود، سید مصطفی تصمیم گرفت که این وضعیت را به اطلاع والی عراق (اراک کنونی) که شخصی به نام عضدالسلطان بود، برساند. شایان ذکر است که در این زمان، نایبالحکومۀ خمین زیر فرمان والی اراک بود. جعفرقلی خان و میرزاقلی سلطان که بیش از سایر خوانین از پیامدهای این گزارش بیمناک بودند، درصدد برآمدند که آقا مصطفی را از جلوی راهشان بردارند؛ بنابراین آن دو در میانۀ راه خمین به عراق (اراک) به آقا مصطفی حمله کرده، با شلیک گلولهای بر قلب وی، ایشان را به شهادت رساندند.[11]این رویداد در تاریخ دوازدهم ذیقعده 1320 ه. ق. (21 بهمن 1281) اتفاق افتاد.[12]پیکر آقا مصطفی ابتدا به اراک منتقل شد و در سرقبرآقا به امانت گذاشته شد و سپس به نجف اشرف انتقال یافت و در آنجا دفن گردید.[13]
جریان قتل آقا مصطفی را فرزندان ایشان پیگیری کردند و در نهایت موجب دستگیری و قصاص قاتلان وی در چهارم ربیعالاول 1323 ه. ق. (28 بهمن 1284)، در میدان بهارستان تهران شد.[14]
آقا روحاللّه در بیستم جمادیالثانی 1320 ه. ق. (اوّل مهر 1281) در خمین دیده به جهان گشود. وی در زمان شهادت پدر، تنها چهار ماه و بیست و دو روز سن داشت. بنابراین، تحت سرپرستی عمهاش (صاحبه خانم) و مادرش (هاجر خانم) پرورش یافت.
همچنین به مدت دو سال نیز دایهای به نام خاور در پرستاری و نگهداری ایشان نقش داشت.[15]
امام خمینی(س) دوران کودکی را در خمین گذراند و در مکتبخانۀ آخوند ملاّابوالقاسم به تحصیل پرداخت. در این دوره، روزی نیم جزء قرآن یاد میدادند و پایان این دوره نیز ختم قرآن بود. ایشان پس از ختم قرآن که به هفت سالگی رسیده بود، برای فراگیری دروس ادبیات و عربی نزد شیخ جعفر رفت و بعد از آن پیش میرزامحمود افتخارالعلما دروس ابتدایی را آموخت. سپس مقدمات را نزد میرزامهدی ـ که دایی ایشان بود ـ شروع کرد و سپس نزد میرزا رضا نجفی منطق را آغاز نمود. در ادامه، تحصیلات قابل فراگیری در این مرحله چون: منطق، مطوّل و سیوطی را نزد آیتاللّه مرتضی پسندیده (برادرش) فراگرفت.
در سال 1339 ه. ق. (1300 ه. ش.) از خمین به سلطان آباد (اراک) رفت و نزد شیخ محمد گلپایگانی منطق و نزد آقاعباس اراکی شرح لمعه را تحصیل نمود.[16]
چند ماهی از ورود ایشان به حوزۀ علمیۀ اراک نگذشته بود که در ماه رجب 1340ه.ق. (فروردین 1301 ه. ش.) آیتاللّه شیخ عبدالکریم حائری، به درخواست روحانیون قم به آن شهر مهاجرت کرد و حوزۀ علمیۀ قم را تأسیس نمود. حدود چهار ماه بعد از مهاجرت آیتاللّه حائری، آقا روحاللّه نیز به قم هجرت نمود و در حجرهای از مدرسۀ دارالشفا سکونت اختیار نمود و به ادامۀ تحصیل مشغول گردید.
در حوزۀ علمیۀ قم، تتمۀمطوّلرا نزد آقا میرزا محمدعلی معروف به ادیب تهرانی وسطحرا نزد سید محمدتقی خوانساری و میرزا سید علی یثربی کاشانی فرا گرفت و سپس به حلقۀ درس خارج آیتاللّه عبدالکریم حائری وارد شد و عملاً تحصیلات خارج را در محضر ایشان گذرانید. همچنین فلسفه را نزد حاج سیدابوالحسن قزوینی؛ عروض و قوافی، فلسفۀ غرب و فلسفۀ تکاملی داروین را در محضر شیخ محمدرضا اصفهانی مسجدشاهی؛ ریاضیات و هیئت را نزد وی و میرزا علیاکبر یزدی و عرفان را نیز از
محضر آیتاللّه محمدعلی شاهآبادی فرا گرفت.[17]
در سال 1304 ه. ش. که انتخاب اسم فامیلی (شهرت) برای ایرانیان الزامی شد، برای آقا روحاللّه نیز نام خانوادگی مصطفوی، انتخاب شد. آیتاللّه پسندیده در مورد انتخاب نام خانوادگی مذکور برای امام خمینی و نامهای خانوادگی متفاوت برای خود و برادر دیگرشان سید نورالدین هندی، در خاطرات خود چنین میگوید:
در سال 1304 شمسی از طرف ادارۀ آمار و ثبت احوال به خانۀ ما آمدند و قرار شد نام و فامیل برای ما انتخاب بشود. رئیس آمار حسینعلی بنیآدم که از اشخاص بسیار فهمیده و متدین و خوشسابقه بود به من گفت: «بایستی نام و فامیلی انتخاب کنی که در ایران کسی نگرفته باشد؛ چون ممنوع است». ما خواستیم بر مبنای نام پدرمان، فامیلی مصطفوی را انتخاب کنیم. گفتند: نمیشود. بنابراین من هندی را انتخاب کردم و اخوی کوچکتر ما سید نورالدین نیز همین لقب را پذیرفت. بعد چون فامیل هندی شبهۀ وابستگی به انگلیسیها را پیش میآورد، گفتند که این فامیلی را عوض کنید. من هم با این کار موافقت کردم. ما فامیل احمدی (فامیل داییمان) را پیشنهاد کردیم، گفتند: نمیشود. همچنین عربی هم نباشد. من پنج یا شش اسم فارسی نوشتم و به تهران فرستادم. در تهران از بین آنها، نام پسندیده را انتخاب کردند؛ بنابراین نام فامیل ما شد پسندیده؛ ولی نام فامیل برادر دیگرمان، همان هندی ماند و نام امام هم که از اول مصطفوی بود. ما سه برادر، سه فامیل متفاوت پیدا کردیم.[18]
آقا روحاللّه در سال 1308 ه. ش. با خدیجه خانم، دختر حجتالاسلام میرزا محمد ثقفی ازدواج کرد. حاصل این وصلت، دو پسر به نامهای سید مصطفی و سید احمد و سه دختر به نامهای صدیقه، فریده و فهیمه بود. دو دختر دیگر به نامهای لطیفه و سعیده فوت کردند.[19]
تا اینجا مقدمۀ کوتاهی در مورد معرفی خاندان امام خمینی(س) و در واقع خاندانآیتاللّه سید مصطفی خمینی گفته شد و هدف از آن، ترسیم یک روند
تاریخیبود که در ادامه، سید مصطفی و امام خمینی(س) نیز وارد آن شدند. در ادامه، زندگینامۀ سید مصطفی در ابعاد فردی، اجتماعی و سیاسی آن مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
2 )) رجبى، محمدحسن؛زندگینامه سیاسى امام خمینى؛ ج 1، ص 95.
3 )) فرفهان روستایى در دو کیلومترى شمال خمین است.
4 )) ستوده، امیررضا (به کوشش)؛پا به پاى آفتاب: گفتهها و ناگفتهها از زندگى امام خمینى؛ ج 1، ص 17؛مرادىنیا، محمدجواد (به کوشش)؛خاطرات آیتاللّه پسندیده؛ ص 12.
5 ))خاطرات آیتاللّه پسندیده؛ ص 12ـ13.
6 )) روحانى، حمید؛نهضت امام خمینى؛ ج 1، ص 36.
7 )) «نگرشى اجمالى بر زندگى امام خمینى»؛پیام انقلاب؛ ش 81 (13 فروردین 1362)، ص 56.
8 ))پا به پاى آفتاب؛ ج 1، ص 20 ؛خاطرات آیتاللّه پسندیده؛ ص 15.
9 )) مرادىنیا، محمدجواد؛خمین در گذر تاریخ؛ ص 235 ؛خاطرات آیتاللّه پسندیده؛ ص 17ـ18 ؛ روحانى، حمید؛نهضت امام خمینى؛ ج 1، ص 37.
10 )) شاهزاده عبداللّه میرزا معروف به حشمتالدوله از سوى ناصرالدین شاه فرمان حکومت کمره را داشت. به دهات اطراف خمین که شامل چهار بخش بود، مجموعاً کمره مىگفتند.
11 )) مرادىنیا، محمدجواد؛خمین در گذر تاریخ؛ ص 240ـ247 ؛ روحانى، حمید؛نهضت امام خمینى؛ ج 1، ص36؛رجبى، محمدحسن؛زندگینامه سیاسى امام خمینى؛ ج 1، ص 96ـ97.
12 ))خاطرات آیتاللّه پسندیده؛ ص 23.
13 )) رجبى، محمدحسن؛زندگینامه سیاسى امام خمینى؛ ج 1، ص 97 ؛خاطرات آیتاللّه پسندیده؛ ص 25.
14 ))پا به پاى آفتاب؛ ج 1، ص 21ـ23؛ براى آگاهى بیشتر به جزئیات موضوع رک: کرمانى، مجدالاسلام؛ «روح تدین و جوهر تمدن»، روزنامهادب؛ ش 146 (10 ربیعالاول 1323 ق).
15 )) روحانى، حمید؛نهضت امام خمینى؛ ج 1، ص 37ـ38.
16 ))خاطرات آیتاللّه پسندیده؛ ص 50ـ 51 ؛پابهپاى آفتاب؛ ج 1، ص 28ـ29.
17 )) رجبى، محمدحسن؛زندگینامه سیاسى امام خمینى؛ ج 1، ص 101 ؛ «نگرشى اجمالى بر زندگى امام خمینى»،پیام انقلاب؛ ش 81 (13 فروردین 1362)، ص 57.
18 ))خاطرات آیتاللّه پسندیده؛ ص 53ـ 54.
19 ))همان؛ ص 52ـ 53.