صحیفه امام خمینی (س)

  • عنوان موافقت با استعفای آقای منتظری از قائم مقامی رهبری
  • محل تهران، جماران
  • مناسبت
  • تاریخ
  • موضوع موافقت با استعفای آقای منتظری از قائم مقامی رهبری
  • حضار منتظری، حسینعلی

[بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم. محضر مبارک آیت‏اللّه‏ العظمی امام خمینی ـ مدظله العالی

پس از سلام و تحیت، مرقومۀ شریفه مورخ 6/1/68 واصل شد. ضمن تشکر از ارشادات و راهنماییهای حضرتعالی به عرض می‏رساند، مطمئن باشید همان طور که از آغاز مبارزه تاکنون در همۀ مراحل همچون سربازی فداکار و از خود گذشته و مطیع در کنار حضرتعالی و در مسیر اسلام و انقلاب بوده‏ام، اینک نیز خود را ملزم به اطاعت و اجرای دستورات حضرتعالی می‏دانم؛ زیرا بقا وثبات نظام اسلامی مرهون اطاعت ازمقام معظم رهبری است. برای هیچ کس قابل شک نیست که این انقلاب عظیم تا کنون در سایۀ رهبری و ارشادات حضرتعالی از خطرات مهمی گذشته؛ و دشمنان زیادی همچون منافقین کوردل، که دستشان به خون هزاران نفر از مردم و شخصیتهای عزیز ما و از جمله فرزند عزیز خود من[1]آغشته است، و سایر جناحهای مخالف و ضد انقلاب و سازشکار و لیبرال مآبهای کج فکر را رسوا واز صحنه خارج نموده است. آیا جنایات هولناک وضربات ناجوانمردانۀ این روسیاهان کوردل به انقلاب و کشور و ملت عزیز و فداکار ما فراموش شدنی است؟ و اگر بلندگوهای آنان و رادیوهای بیگانه خیال می‏کنند با جوّسازیها و نشر اکاذیب و شایعه پراکنیها به نام اینجانب می‏توانند به اهداف شوم خود برسند و در همبستگی ملت ما رخنه کنند، سخت در اشتباهند.

و راجع به تعیین اینجانب به عنوان قائم مقام رهبری، خود من از اول جداً مخالف بودم؛ و با توجه به مشکلات زیاد و سنگینی بار مسئولیت، همان وقت به مجلس خبرگان نوشتم که تعیین اینجانب به مصلحت نبوده است. و اکنون نیز عدم آمادگی خود را صریحاً اعلام می‏کنم. و از حضرتعالی تقاضا
می‏کنم به مجلس خبرگان دستور دهید مصلحت آیندۀ اسلام و انقلاب و کشور را قاطعانه در نظر بگیرند. و به من اجازه فرمایید همچون گذشته یک طلبۀ کوچک و حقیر در حوزۀ علمیه به تدریس و فعالیتهای علمی و خدمت به اسلام و انقلاب، زیر سایۀ رهبری حکیمانۀ حضرتعالی، اشتغال داشته باشم. و اگر اشتباهات و ضعفهایی که لازمۀ طبیعت انسان است رخ داده باشد، ان شاءاللّه‏ با رهبریهای حضرتعالی مرتفع گردد.

و از همۀ برادران و خواهران عزیز و علاقه‏مند تقاضا می‏کنم مبادا در مورد تصمیم مقام معظم رهبری و خبرگان محترم، به بهانۀ حمایت از من، کاری انجام دهند و یا کلمه‏ای بر زبان جاری نمایند؛ زیرا مقام معظم رهبری و خبرگان جز خیر و مصلحت اسلام و انقلاب را نمی‏خواهند.

امید است این شاگرد مخلص را همیشه از راهنماییهای ارزندۀ خود بهره‏مند، و از دعای خیر فراموش نفرمایید. والسلام علیکم و رحمة‏اللّه‏ و برکاته.

7 / 1 / 68 ـ حسینعلی منتظری]

 

بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم

جناب حجت‏الاسلام و المسلمین آقای منتظری ـ دامت افاضاته

با سلام و آرزوی موفقیت برای شما، همان‏طور که نوشته‏اید رهبری نظام جمهوری اسلامی کار مشکل و مسئولیت سنگین و خطیری است که تحملی بیش از طاقت شما می‏خواهد. و به همین جهت، هم شما و هم من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودیم، و در این زمینه هر دو مثل هم فکر می‏کردیم. ولی خبرگان به این نتیجه رسیده بودند؛ و من هم نمی‏خواستم در محدودۀ قانونی آنها دخالت کنم. از اینکه عدم آمادگی خود را برای پست قائم مقامی رهبری اعلام کرده‏اید پس از قبول، صمیمانه از شما تشکر می‏نمایم. همه می‏دانند که شما حاصل عمر من بوده‏اید؛ و من به شما شدیداً علاقه‏مندم. برای اینکه اشتباهات گذشته تکرار نگردد، به شما نصیحت می‏کنم که بیت خود را از افراد ناصالح پاک نمایید؛ و از رفت و آمد مخالفین نظام، که به اسم علاقه به اسلام و جمهوری اسلامی
خود را جا می‏زنند، جداً جلوگیری کنید. من این تذکر را در قضیۀ «مهدی هاشمی»
[2]هم به شما دادم. من صلاح شما و انقلاب را در این می‏بینم که شما فقیهی باشید که نظام و مردم از نظرات شما استفاده کنند. از پخش دروغهای رادیو بیگانه متأثر نباشید. مردم ما شما را خوب می‏شناسند، و حیله‏های دشمن را هم خوب درک کرده‏اند که با نسبتِ هر چیزی به مقامات ایران کینۀ خود را به اسلام نشان می‏دهند.

طلاب عزیز، ائمۀ محترم جمعه و جماعات، روزنامه‏ها، و رادیو ـ تلویزیون، باید برای مردم این قضیۀ ساده را روشن کنند که در اسلام مصلحت نظام از مسائلی است که مقدم بر هر چیز است، و همه باید تابع آن باشیم. جنابعالی ان شاءاللّه‏ با درس و بحث خود حوزه و نظام را گرمی می‏بخشید. والسلام علیکم.

8 / 1 / 68

روح‏اللّه‏ الموسوی الخمینی

1 ـ شهید محمد منتظری که در فاجعۀ انفجار ساختمان مرکزی حزب جمهوری اسلامی، واقع در سرچشمۀ تهران همراه با دهها تن از شخصیتهای مذهبی و سیاسی دیگر به شهادت رسید. 
2 ـ سید مهدی هاشمی از جمله افرادی بود که پیش از انقلاب به اتهام معاونت در قتل آقای شمس‏آبادی دستگیر و محکوم گردید. او پس از پیروزی انقلاب از زندان آزاد شد و به مسئولیتهای مهمی نیز گمارده شد؛ اما بزودی چهرۀ واقعی خود را نشان داد و با شرکت در چند فقره جنایت و اعمال خلاف قانون از سوی دادگاه محاکمه و به اعدام محکوم شد و حکم دربارۀ او به اجرا درآمد.