صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان تأثیرگذاری و تأثیرپذیری در مسئولیت سیاسی ـ اجتماعی
- محل تهران، جماران
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع تأثیرگذاری و تأثیرپذیری در مسئولیت سیاسی ـ اجتماعی
-
حضار
حضار: خامنهای، سید علی (رئیس جمهور) ـ موسوی، میر حسین (نخستوزیر) ـ اعضای هیأت دولت ـ مشاوران ریاست جمهور و معاونان نخست وزیر
بسم اللّه الرحمن الرحیم
تأثیرگذاری و تأثیرپذیری افراد در مسئولیتها
لازم است که در این روزی که فاجعۀ نخست وزیری رخ داد یک یا چند کلمهای یادی از این دو نفر شهید بزرگوار و همین طور آقای عراقی[1]که من سابقۀ طولانی با ایشان داشتم، بشود. من از خصوصیاتی که در این آقایان بود، آقای رجایی، آقای باهنر، آقای عراقی، آنی که به نظرم خیلی بزرگ است، این است که آقای رجایی یک نفر آدمی بود که دستفروشی[میکرد]در بازار از قراری که گفتند. من در مطالعاتی که در ایشان کردم به نظرم آمد که از حال دستفروشیاش تا حال ریاست جمهوری، در روح او تأثیری حاصل نشد. چه بسا اشخاصی هستند که اگر کدخدای ده بشوند، تغییر میکنند به واسطۀ ضعفی که در نفسشان هست، تحت تأثیر آن مقامی که پیدا میکنند واقع میشوند، و اشخاصی هستند که مقام تحت تأثیر آنهاست از باب قوّت نفسی که دارند. و آقای رجایی، آقای باهنر در عین حالی که خوب، یکیشان رئیس جمهور بود، یکیشان نخست وزیر بود، اینطور نبود که ریاست در آنها تأثیر کرده باشد، آنها در ریاست تأثیر کرده بودند؛ یعنی ، آنها ریاست را آورده بودند زیر چنگ خودشان، ریاست آنها را نبرده بود
تحت لوای خودش. و این یک درسی است که انسان باید از اینها یاد بگیرد و الحمدللّه در این جمهوری بسیارند همچو اشخاص که تفاوتی به حالشان نکرده است. آن وقتی که در طلبگی بودند یا در بازار بودند با وقتی که مقام پیدا کردند فرقی نکرده است که انسان ببیند که خیر حالا یک بادی به غبغب بیندازد و یک هیاهویی به جا بیاورد و اینها نشده است و این مسئلهای است که اهمیت دارد. آنکه تحت تأثیر مقام میرود، نه این است که یک مقامی دارد. این از باب اینکه بسیار آدم ضعیفی است، مقام به او تسلط پیدا میکند و دنبال او هم میرود آن وقت و این دنبال رفتنِ مقام بسیار ضرر دارد، برای خود انسان و برای کسانی که در کار هستند برای کشورشان، از آن طرف اگر چنانچه عکس شد، تأثیر خوب دارد، هم برای خودشان و هم برای کشور. و لهذا، من با این کهما اُبَرّئُ نَفْسی اِنَّ النَّفْسَ لاََمّارَةٌ بِالسُّوء[2]به شما آقایان عرض میکنم که توجه به این معنا داشته باشید، این مقامات بعد از چند روزی دیگر تمام میشود. آنهایی که در اریکۀ قدرتهای بزرگ بودند بعد از چند روز تمام شد. آنهایی هم که به درویشی و به قناعت زندگی کردند آنها هم تمام شد. این امور تمام میشود، آن چیزی که هست، ما در حضور حق تعالی هستیم و ثبت است در نامۀ اعمال ما همۀ امور، همۀ خلجانات نفسانی و ما باید فکر آنجا باشیم. این راجع به این آقایان که واقعاً اسباب تأسف شد که یک همچو اشخاصی را اشخاص فاسد از بین بردند. ولی بحمداللّه اینها در مماتشان هم تقویت کردند این جمهوری اسلامی را. آقای عراقی را هم من سالهای طولانی میشناختم، در همان اوایل امر که این مسائل پیش آمد، ایشان وارد بود در امر و با من دوستی داشت، او هم بسیار مرد صالح و بزرگواری بود، خداوند همۀ اینها را رحمت کند.
قضاوت غیرمنصفانه در موفق ندانستن دولت
و اما چون «هفته دولت» است یک کلمه هم با آقایان راجع به این معنا صحبت کنم. ما باید در سنجشهامان روی هم مطلب را بریزیم و حساب کنیم، یک نقطه را اگر بخواهیم
نظر بکنیم ممکن است این نقطه ما را به خطا بکشاند، یک نقطۀ دیگر را نگاه کنیم باز همین طور. ما باید عملکرد دولت را روی هم رفته حساب کنیم، ببینیم که آیا این دولت در این مدتی که در جنگ بوده است و در محاصرۀ اقتصادی بوده است و مخالفت همۀ قوتهای بزرگ دنیا بوده است، این دولت موفق بوده است روی هم رفته یا نه؟ بیانصافی است که ما بگوییم موفق نبوده، بیانصافی است که ما بگوییم که دولت کار ازش نیامده. خوب، کارهای بزرگی کردهاند؛ کارهایی که در ظرف چهل ـ پنجاه سال نشده بود، اینها کردهاند در هر قشرشان، همه جا، همۀ افرادشان و روی هم رفته یک دولت موفق بوده است. و من به شما آقایان سفارش میکنم که با اینکه موفق بودید باید دنبال موفقتری بروید، قناعت نکنید به اینکه ما حالا فلان کار را کردیم. ما هر چه خدمت بکنیم به این ملت، کم خدمت کردهایم؛ برای اینکه این ملت بود که همۀ این گرفتاریها به دست او رفع شد، دولت شاهنشاهی به دست آنها ساقط شد و هرچه ما داریم از آنهاست. ما باید خدمتگزار باشیم، واقعاً خدمتگزار باشیم و هر چه خدمت بکنیم باز کم است. ما که شکر خدا را نمیتوانیم بجا بیاوریم، برای اینکه کوچکتریم از اینکه شکر خدا را به جا بیاوریم، لکن شکر این ملت قهرمان و مظلوم همان شکر خداست. کسی که شکر اینها را به جا نیاورد، شکر خدا را به جا نیاورده است، برای اینکه اینها بندگان خدا هستند، اینها کسانی هستند که برای خدا دارند خدمت میکنند به این کشور و شکر این است که ما به آنها خدمت بکنیم، هر کس در هر مقامی که هست خدمت بکند.
رعایت حیثیت نظام اسلامی در انتقادات
و من باید این را عرض بکنم که گاهی اشخاص با اینکه ممکن است که آدمهای خوبی باشند، لکن یک چیزهایی در نفوس انسان هست که انسان از آن غفلت میکند؛ مثلاً یک پدر و مادری که بچهشان را خیلی دوست دارند، این هرچه میبیند خوبی میبیند از او، اصلاً غفلت میکند از این که در این بدی باشد؛حُبُّ الشَّیء یُعْمی وَ یُصِمْ[3]. از
آن ور هم همین طور است، وقتی انسان در قلبش دشمنی یا مخالفت با یک کسی داشت یا با جمعی داشت، هر چه خوبی ببیند، بدی میبیند، اصلاً خوبیها محو میشود. من به همۀ اشخاصی که قلم در دستشان است، زبان گویا دارند، میخواهم سفارش کنم که متوجه باشند که قلم آنها، زبان آنها در حضور خداست، فردا مؤاخذه دارد، صحبت سر دولت و ریاست جمهوری و اینها نیست، صحبت سر نظام است، نظام اسلام است؛ آقای خامنهای ـ سلَّمهاللّه ـ باشند رئیس جمهور یا یک کس دیگر، آقای موسوی نخست وزیر باشند یا یک کس دیگری، این مطرح نیست، مطرح نظام جمهوری اسلامی است، ما مکلفیم به حفظ او، همۀ نویسندهها مکلفاند به حفظ نظام. وقتی که انسان ـ فرض کنید ـ از یک کسی گله دارد یا میبیند نقیصهای در کار هست، این نصیحت میتواندبکند و باید بکند، اما لسان نصیحت غیر لسان لجن کردن و ضایع کردن است. من راجع به افراد هم عقیدهام هست ـ یعنی شارع هم همین طور است، ما تابع او هستیم ـ که اگر انسان یک مسلمانی را برای خاطر هوای نفسش لگدمال کند، این در آن دنیا شاید مجازاتش بدترین مجازات باشد و در این دنیا هم موفق نخواهد شد. ما لسانمان باید لسان نصیحت باشد و انسان میبیند که گاهی وقتها لسانها لسان نصیحت نیست، قلمها، قلمهای نصیحت نیست. مطرح دولت نیست، مطرح جمهوری اسلامی است. گاهی وقتها انسان میبیند که به واسطۀ یک قلمی، به واسطۀ یک نوشتهای ممکن است که در بازار یک مطلبی واقع بشود، یک زیادی قیمتی بشود، یک کسر قیمتی بشود، اینطور چیزها، این کسی که قلم دستش میگیرد باید توجه به این معنا بکند که مسئله، مسئلۀ فرد نیست، مسئلۀ اسلام است و نظام اسلامی و ما مکلفیم این نظام را حفظ کنیم. همچو نباشد که وقتی قلم دستمان آمد، اگر من با آقای نخستوزیر مخالفم یا با آقای خامنهای مخالفم، دیگر فکر این نباشم که قلمم کجا میرود، هر جا رفت بنویسم، هرچه شد بکنم. این در حضور خداست، در حضور ملائکةاللّه است، ثبت میشود اینها. و ممکن است که اشخاص هم خوب باشند، اما این چیزهایی که در نفس انسان است نمیتواند انسان به این زودی بر آن مکاید شیطان و مکاید نفس اماره تسلط پیدا کند، انبیا هم دنبال این بودند که یک وقت ـ خدای
نخواسته ـ گرفتار یک همچو مسائلی نشوند.
هشدار به تضعیف کنندگان نظام اسلامی
آقایان توجه بکنند که قلم آنها یک وقت قلمی نباشد که جمهوری اسلامی را تضعیف بکند. و من میبینم در بعضی قلمها این جوری است و اینها توجه بکنند. من همیشه میل دارم که با نصیحت، با ـ عرض میکنم که ـ تقاضا، با ملایمت با آقایان رفتار کنم و همیشه جوری باشد که یک صحبتی که ملایم نباشد، نباشد. لکن اگر چنانچه یکوقتی اقتضا بکند مصلحت اسلام، یک وقت انسان ببیند که میخواهد یک کسی اسلام را تضعیف کند ولو نمیفهمد خودش یا خدای نخواسته از روی فهم ـ که بعضی نادر هست الآن که از روی ادراک میخواهند لطمه بزنند و شناسایی هم ممکن است شده باشند ـ لکن توجه کنند که اگر یک وقت یک همچو چیزی پیش بیاید آن وقت یک وضع دیگری پیش میآید. این جور نیست که همهاش قضیۀ نصیحت باشد و ملایمت باشد، یک مسئلۀ دیگری پیش میآید. ما در حال انقلاب هستیم، شما ملاحظه کنید آن جاهایی که انقلاب شده است چه کردهاند، آن جاهایی که انقلاب شده است، انقلاب روسیهای که پنجاه و چند سال از آن گذشته است، روزنامه باز همچو تحت کنترل است که نمیتوانند یک کلمه این ور و آن ور بگویند. الآن به طوری که برای من گزارش دادند در عراق هیچ مطلبی را جز اینکه ادارۀ اطلاعات اجازه بدهد نمیتوانند به زور بدهند، هیچ مطلبی را؛ راجع به اقتصادشان. راجع به ـ عرض میکنم که ـ ارزشان، راجع به نظامیشان، همۀ چیزها، باید ادارۀ اطلاعات اجازه بدهد تا چی[چاپ]بشود. بعضیاش را نوشته بود، لابد آقایان هم دیدهاند که بعد از دو سال حق دارند که یک کلمهای راجع به او بگویند، خوب ما چی؟ ما هرچه دستمان آمد گفتیم؛ حالا اقتصاد ما اینطوری است و ما ورشکسته هستیم! خوب ما ورشکسته، جنابعالی که میفرمایید که ما ورشکسته شدیم، این برای اسلام مضر است یا برای دولت مضر است؟ این برای جمهوری اسلامی مضر است. وقتی فهمید طرف، ما ورشکسته نیستیم، چون مردم میدانند، اما تویی که
برمیداری مینویسی ما ورشکسته هستیم، تویی که مینویسی ما هیچی دیگر نداریم، تویی که این حرفها را مینویسی، این برای اسلام مضر است نه برای دولت. اگر یک چیزی بود که مخصوص دولت بود، خوب، یک مسئلهای بود، باز میشد یک چیزی. اما یک چیزی که برای نظام مضر هست این را توجه کنید به آن؛ دستهاتان را یک قدر نگه دارید، قلمهاتان را یک قدر نگه دارید، توجه بکنید به اینکه هر چیزی نباید نوشته بشود، هر چیزی نباید منتشر بشود. و من به شما عرض میکنم که ممکن است یک روزی اگر چنانچه ـ خدای نخواسته ـ تعقیب بکنند آقایان، ممکن است من یک وضع دیگری پیش بیاید برایم.
و من از خدای تبارک و تعالی میخواهم که موفق باشند همه و همه خدمت بکنند. شما همه در یک مملکت دارید زندگی میکنید. شما ملاحظه کنید انسان چقدر ضعیف است، اگر من یک قلمی دست بگیرم و بخواهم مطلبی بنویسم برای کسی که خیلی دوستش دارم، ممکن نیست در این قلم یک لغزشی پیدا بشود که این ولو هزار تا عیب داشته باشد یکی از آنها را اشاره کنم، هیچ ممکن نیست؛ برای اینکه این دوستی نمیگذارد. اگر چنانچه از آن ور من با یک کسی دشمنی داشته باشم، یک قلمی دستم بگیرم بخواهم بنویسم، ممکن نیست که از محاسن او یک کلمه بنویسم، این قضیه، قلم شیطان است. آن کسی قلمش قلم انسانی است، آنی است که از روی انصاف چیز بنویسد، از روی انصاف صحبت کند، آن هم توجه کند که در یک وقتی که ما الآن این طور گرفتاریها را داریم، بعضی از اموری که از روی انصاف هم باشد نباید گفت، همان طوری که دیگران نمیکنند. خوب، تمام روزنامهها را در انقلابات از بین میبرند، یکی میگذارند این تحت نظر دولت، تحت نظر خودشان، تمام احزاب را از بین میبرند، یکی میگذارند تحت حزب خودشان. انقلابات این جوری هستند دیگر، نمیگذارند که هرج و مرج باشد، هر که هر کاری دلش میخواهد بکند، هر که هر حرفی میخواهد بزند. حالا این ضرر به نظام دارد یا ندارد، نه، ما بگذار حریفمان از بین برود ولو اسلام هم رفت جهنم! در بعضی اشخاص انسان این جور میبیند و باید تجدید نظر بکنند در کارهایشان،
باید توجه بکنند که یک وقت ـ خدای نخواسته ـ یک ورق دیگر پیش نیاید. وقتی انسان تکلیف بفهمد دیگر نمیتواند که بگوید این دوست من است، این رفیق من است، این برادر من است، این پسر من هست.
من از خدای تبارک و تعالی استدعا میکنم که یک همچو مسائلی را پیش نیاورد و از آقایان، از همۀ نویسندگان، از همۀ گویندگان تقاضا میکنم که شما یک قدری تعدیل کنید کارهایتان را، تحت تأثیر نفس اماره واقع نشوید. دولت موفق بوده است، دولت با گرفتاریای که دارد. ما الآن در حال جنگیم، ما در حال محاصره هستیم، همۀ دنیا دستهاشان، قلمهاشان بر ضد ماست، حالا خود ما هم بنشینیم هی هر که هر چه دلش میخواهد بگوید، این صحیح است آیا؟ من امیدوارم که آقایان هم در گفتارشان مثل آقای خامنهای، آقای رفسنجانی نصیحت کنند همه را، همۀ کسانی که هستند نصیحتشان کنند که یک قدری در امور تجدید نظر بکنند، این جور نباشد که همهاش هی عیب بگویند. خوب، یک قدری از چیزهایی که، خدمتهایی کردهاند چطور گفته نمیشود؟ در بعضی قلمها یک کلمه راجع به اینکه فلان خدمت هم شده است نمیشود. از اول شروع میشود عیب، عیب، کجاست، کجاست، کجاست، همه. آن وقت بعضیهاش ضرر میزند به حیثیت اسلام، بعضیهاش ضرر میزند به نظام، بعضیهاش ضرر میزند، حتی در قوای نظامی تأثیر میکند. و امیدوارم که دیگر این امور تکرار نشود. خداوند شما را و ما را و همۀ ملت ما را از این لغزشها نجات بدهد و ما را کاری کند که در حضور خودش روسیاه وارد نشویم.
والسلام علیکم و رحمة اللّه