صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان بازتاب و تأثیر ولادت حضرت رسول (ص) در جهان
- محل تهران، حسینیه جماران
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع بازتاب و تأثیر ولادت حضرت رسول (ص) در جهان
-
حضار
مناسبت: میلاد پیامبر اکرم (ص) و امام جعفر صادق (ع) ـ هفتۀ بسیج
حضار: خامنهای، سیدعلی (رئیس جمهور) ـ هاشمی رفسنجانی، اکبر (رئیس مجلس شورای اسلامی) ـ موسوی اردبیلی، سیدعبدالکریم (رئیس دیوانعالی کشور) ـ موسوی، میرحسین (نخست وزیر) ـ اعضای هیأت د
بسم اللّه الرحمن الرحیم
متقابلاً این عید بزرگ را که باید بگوییم دو عید است؛ عید ولادت حضرت رسول ـ صلی اللّه علیه وآله ـ و عید ولادت حضرت صادق ـ سلاماللّه علیه ـ خداوند انشاءاللّه مبارک کند بر همۀ شما و بر همۀ مسلمین جهان و بر ملتهای بزرگ اسلامی خصوصاً ملت ایران، انشاءاللّه مبارک باشد این روز. و من از همه آقایان تشکر میکنم که زحمت کشیدید و خصوصاً از آنهایی که در جزیره خارک مشغول خدمت هستند، بسیار تشکر میکنم، و امیدوارم خداوند تبارک و تعالی زحمات آنها را و خدمتهای آنها را قبول کند.
آن چیزی که میخواستم امروز عرض کنم این است که در ولادت حضرت رسول ـ صلی اللّه علیه وآله ـ قضایایی واقع شده است، قضایای نادری به حسب روایات ما و روایات اهل سنت وارد شده است که این قضایا باید بررسی بشود که چی است. از جمله قضیه شکست خوردن طاق کسری[1]و فرو ریختن چهارده کنگره از آن قصر و از آن جمله خاموش شدن آتشکده های فارس و ریختن بتها به روی زمین.[2]قضیه شکست
طاق کسری شاید اشاره به این باشد که در عهد این پیغمبر بزرگ، طاق ظلم، طاقهای ظلم میشکند و مخصوصاً طاق کسری شکسته شد برای اینکه آن وقت این طاق کسری مرکز ظلم انوشیروان بود.
انوشیروان به خلاف آن چیزهایی که به واسطۀ شعرا و به واسطۀ درباریهای آن وقت و موبدان درباری آن وقت درست کردند، یکی از ظالمهای ساسانیان است، و دنبال او یک حدیثی هم جعل شده است، و به حضرت رسول ـ صلی اللّه علیه وآله و سلم ـ نسبت داده شده که «من متولد شدم در عهد سلطان عادل انوشیروان!» این اولاً سند ندارد و مُرْسَل[3]است، و ثانیاً کسانی که اهل تفتیش در امور هستند، تکذیب کردند این را و معلوم است که یک دروغی است که بستند. انوشیروان ظالم باید گفت، نه عادل. در زمان انوشیروان چهارطبقه یا پنج طبقه ممتاز بودند، یعنی از هم ممتاز، علاوه بر خود دستگاه سلطنت با آن بساطی که داشته است؛ یک دسته هم شاهزادگان بودند و درباریها، اینها یک طبقۀ علی حدۀ ممتاز؛ یک دسته هم کسانی بودند که دارای اموال هستند و به قول آنها شریفزادهها، آنها هم یک دستۀ ممتاز؛ یک دستۀ دیگر هم عبارت از آنهایی بودند که سران ارتش و امثال اینها بودند، آنها هم ممتاز؛ دسته آخر که نوع مردم بودند پیشه وران بودند، و پیشهوران باید کار کنند آنها بخورند تکلیف این بوده. آنها آن طبقۀ بالا مالیات بده نبودند، به نظام هم نمیرفتند. در نظام باید طبقه پایین که پیشه وران بودند، میگفتند اینها باید خدمت کنند، و مال اینها صرف بشود در آن طبقات دیگر؛ اینها به نظام بروند، اینها جنگ بکنند، اینها کارها را انجام بدهند، آنها بخورند. اجازه نمیدادند که این طبقۀ پایین تحصیل کند، ممنوع بود. این قصه در شاهنامه هم هست که پیش او شکایت بردند که بوذرجمهر پیشاش شکایت برد که هزینه کم شده است و ارتش محتاج به مؤونه
است، و در بین این طبقات پایین هستند اشخاصی که مال داشته باشند. بعد رفتند و پیدا کردند یک نفری که حالا میگویند کفشگر بوده، پیدا کردند و او گفت که من میدهم ـ به حسب نقل شاهنامه ـ من میدهم لکن به شرط اینکه بچۀ من را اجازه بدهند درس بخواند. رفتند به او گفتند قبول نکرد، گفت نه، ما نه پولش را میخواهیم، نه اجازه میدهیم، برای اینکه اگر اجازه بدهیم که یک آدم پایینی بیاید و درس بخواند، این آن وقت بعد میخواهد دخالت کند در امور و این نمیشود. این عدالتی است که انوشیروان داشته است. و در تاریخ ثبت است این جنایاتی که اینها میکردند. و من گمان ندارم در تمام سلسلۀ سلاطین حتی یک نفرشان آدم حسابی باشد، منتها تبلیغات زیاد بوده است، برای شاه عباس آن قدر تبلیغ کردند، با اینکه در صفویه شاید از شاه عباس بدتر آدم نبوده، در قاجاریه آن قدر از ناصرالدین شاه تعریف کردند و شاه شهید و نمیدانم امثال ذلک، در صورتی که یک ظالم غداری بود که بدتر از دیگران شاید. آن تبلیغات که در آن وقت بود، همیشه بوده است. عدالت گستری انوشیروان مثل صلحدوستی رئیس جمهور امریکاست، و مثل کمونیستی شوروی است. ما الآن در عصر حاضر این چیزها را میبینیم، و اگر چنانچه تاریخنویسها و نمیدانم آنهایی که شعرا هستند و آنهایی که خطبا هستند و آنهایی که درباری هستند، اینها را، تبلیغاتی که الآن دارد در دنیا میشود، این تبلیغات به گوش اشخاص برسد که مطلع از وقایع نیستند، آنها هم خیال میکنند که همان طوری که انوشیروان عادل، عادل بوده است، آقای رئیس جمهور امریکا هم صلحدوست و عدالتپرور و امثال اینهاست، و حال آنکه شما که مطلعید میدانید قضیه چی است.
این قدر هیاهو راهانداختند برای جلوگیری از تروریست، آن قدر تبلیغات کردند که ایران تروریستپرور است و ایران چطور و جزء تروریست. عراق از جرگۀ تروریستها خارج شد چون سجده کرد به امریکا، و ایران وارد شد برای اینکه اعتنای به آنها نکرده،
میزان تروریستی همین است پیش آنها و خود آنها مرکز این امور هستند. اگر فوج فوج مردم را بکشند، بریزند بکشند، قتل عام کنند هیچ اشکالی نیست، بعد نسبت میدهند به ایران که در حبسهایش کشتار چه شد و چه شده. دلیلتان چی هست؟ منافقین گفتند، سند صحیح! دلیلشان این است که مخالفین با جمهوری اسلامی گفتند که اینها در محبسهایشان چه واقع میشود، بدون اینکه محاکمه بشوند میکشند مردم را همینطور و امثال اینها. آن وقت یک مطلبی که این طوری است در رسانههای گروهی آنها، آن قدر درش تبلیغات میشود و آن قدر گفته میشود و ما از باب اینکه با آنها مخالفیم، رسانههای آنها اگر چنانچه یک مطلب صحیحی هم باشد نمیگویند، و چنانچه مطلبی را از امثال آنها بشنوند، چندین روز دنبال هم هی گفته میشود، بعد هم دوباره تکرار میشود. جزیرۀ خارک را خوب! زدند، بعضی جاهایش هم اشکال دارد. معلوم است زدند، اما توانستند که نفت ایران را قطع کنند؟ نتوانستند، الآن هم باز با اینکه میگویند که، خود آنها عدهایشان میگویند به اینکه الآن همان طور که سابق جریان داشت نفت، حالا هم جریان دارد بلکه بیشتر یک قدری، الآن هم میگویند که ایران تمام شد نفتش، تمام شد. من نمیدانم جزیرۀ خارک چند دفعه نابود باید بشود؟ اولی که زدند گفتند ما با خاک یکسانش کردیم، پس باید یک قطره نفت نداشته باشد، خاک است دیگر! بعد چهل و نه مرتبه میگویند یا چند و چند مرتبه تازه زدند، هر دفعه میگویند ما از بین بردیمش. خوب، یک چیز را چند دفعه از بین میبرید؟ این وضع دنیاست. آن وقت مناقشه نیست اصلاً در رادیوهای خارجی راجع به این غلطی که اینها میگویند، راجع به این تناقضگویی که اینها میکنند هیچ کلمهای، هیچ حرفی نیست، اما تا یک کلمه اینجا از یکی صادر میشود، یک چیزی به آن میچسبانند و در بوقهایشان شروع میکنند به[تبلیغ]کردن. وضع دنیا الآن این طوری است، روی دروغ باز شده است.
اینکه چهارده کنگره از کنگرههای قصر ظلم خراب شد، به نظر شما نمیآید که یعنی
در قرن چهاردهم این کار میشود، یا چهارده قرن بعد این کار میشود؟ به نظر شاید بیاید این، محتمل هست که این بنای ظلم شاهنشاهی بعد از چهارده قرن از بین میرود و بحمداللّه رفت از بین. بتها همه به رو افتادند، این بتها هم خواهند از بین رفت، حالا چه بتهایی که تراشیده بودند از سنگ یا بتهایی که خود ملتها یا بعض از ملتها میتراشند با آدم. اینها هم رفتنی هست، منتها ما حوصله مان کم است. تمام دنیا از اول تا آخرش پیش حق تعالی یک جور پیداست، این ور و آن ور ندارد که یک راه دوری باشد. پیش ما این طور است که خیلی راه دور است که هزار سال طول میکشد، دوهزار سال طول میکشد. نخیر اینها قریب است، نزدیک است و میشود، و بتها شکسته خواهد شد انشاءاللّه. و آتش افروزیها و بت پرستیها و آتشپرستیها هم انشاءاللّه از بین خواهد رفت.
و امیدوارم که خداوند تبارک و تعالی به ملت قهرمان ایران سلامت بدهد و «هفتۀ وحدت» را واقعاً وحدت درست کنند، نه اینکه فقط ما «هفتۀ وحدت» میگیریم. ما محتاج به وحدت هستیم در سالیان دراز، همیشه. قرآن کریم که[به]ما دستور داده و به مسلمین دستور وحدت داده، برای یک سال و ده سال و صد سال نیست، برای سرتاسر عالم است در سرتاسر تاریخ. و ما محتاج به این هستیم که عملاً وحدت را محقق کنیم و محقق هست و نگه داریم این وحدت را. ما الآن هم در بین راه هستیم و باید این وحدت را حفظ کنیم. و من امیدوارم که با برکت وحدت ملت ایران، این وحدت در سایر کشورهای اسلامی هم پیدا بشود که دارد پیدا میشود، و همۀ مسلمین دست واحد بشوند بر اعدا چنانچه در روایت هست.[4]
و انشاءاللّه خداوند به همۀ شما توفیق عنایت کند و هیچ وقت از این های و هویها و از این تبلیغات خارجیها خوف به خودتان راه ندهید، آن خوفی که باید باشد از خدای تبارک و تعالی باید باشد. از دیگر قدرتها خوف نداشته باشید، برای اینکه، قدرتی در کار
نیست غیر قدرت حق تعالی. قدرت حق تعالی است که جلوهاش، جلوۀ ضعیفش در سرتاسر عالم طبیعت پیدا شده است. و شما هیچ وقت نترسید. و مستقیم و پای برجا بایستید و در مقابل همۀ قدرتها استقامت کنید. و خداوند با شماست و شماها را انشاءاللّه حفظ میکند از شرّ اشرار و مملکت شما را نجات میدهد، و مهم این است که از شما راضی باشد حق تعالی.
من باید عرض کنم که مقصد اصلی انبیا تا حالا کم حاصل شده است، خیلی کم. اگر فردا آخوندهای درباری نگویند که فلانی گفت پیغمبر کاری ازش نیامده!، اگر پیغمبر مقصدش حاصل شده بود، این آخوندهای درباری حالا نبودند. اگر مقصد انبیا حاصل شده بود، این دولت آمریکا و نمیدانم دیگران نبودند حالا. اگر اینها میگویند که الان مقصد انبیا حاصل شده است، و این همه فساد در دنیا هست، پس مقصد انبیا معلوم میشود این فسادها بوده که حاصل شده مقصد انبیا حاصل نشده است. ما هم که داریم میگوییم مقصد انبیا، باز آن مقصدی که آنها میخواستند ما دستمان به آن نمیرسد، آن یک مسئلهای است فوق اینها. مقصد انبیا حکومت نبوده است، حکومت برای مقصد دیگر بوده، نه مقصد بوده. تمام مقاصد برمیگردد به معرفت اللّه. هر چه در دنیا واقع بشود و انبیا هرچه دنبالش بودند دنبال این بودند که خداشناسی، واقعاً خداشناسی، اگر او حاصل بشود همه چیز دنبالش حاصل است. تمام فسادهایی که در دنیا واقع بشود از این است که ایمان ندارند به خدا، فضلاً از اینکه خداشناسی و معرفت باشد، ایمان ندارند. اگر ایمان به خدا پیدا شد همه چیز دنبالش است، تمام فضایل دنبالش است. انبیا هم دنبال این بودند که بتدریج آن طور که میشود این بشر را سوق بدهند طرف معرفت اللّه. تمام چیزهای دیگر هم مقدمۀ همین معنا هست. و تمام چیزهایی که از آن میسوختند انبیا، این بود که میدیدند مردم دارند خودشان را میکِشند طرف جهنم. انبیا مظهر رحمت حق تعالی هستند، میخواهند که همه مردم خوب باشند، میخواهند همۀ مردم
معرفتاللّه داشته باشند، میخواهند همۀ مردم سعادت داشته باشند. وقتی میبینند که این مردم دارند رو به جهنم میروند، آنها افسوسش را میخورند، در قرآن هم اشارهای به این هست،فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ[5]اینکه اینها مؤمن نشدند. مسئله این است که همه دنبال این بودند که مردم را آشنا کنند با خدا.
آن طوری که میبینید که در ادعیه ائمۀ ما واقع شده است، در دعای کمیل شما ملاحظه کنید که چی میگوید حضرت امیر، عرض میکند که خوب، بر فرض اینکه من آتش را تحمل کردم اما فراق تو را چطور تحمل کنم؟ اینها چی میگفتند! در دعای مناجات شعبانیه چه حرفهایی هست؟ مقاصد انبیا در ادعیهای که از ائمه ـ علیهم السلام ـ وارد شده است اشارات به آن هست زیاد. قرآن کریم اشارات بسیار لطیفی دارد، لکن چون برای عموم وارد شده است به یک صورتی گفته است که هم خواص از آن ادراک میکنند، هم عموم از آن ادراک میکنند. قرآن کریم مرکز همه عرفانهاست، مبدأ همۀ معرفتهاست، لکن فهمش مشکل است. آنهایی فهمیدند که «مَنْ خُوطِبَ بِه»[6]بودند و کسانی که متصل به رسول خدا بودند، آنها میدانند قضیه چی است، آنها مقاصد انبیا را میدانند چی هست، مقصد را میدانند چی است. ما دوریم از آن و مهجور، لکن خوب، عنایات حق تعالی زیاد است. از ما مهجورها هم این قدری که ازمان میآید قبول میکنند، لکن باید ما این قدری که ازمان میآید دنبالش برویم؛ در عمل، در علم و در اخلاق و در سایر چیزها، و اگر همین قدر هم برویم خوب، جنات عدن هست، جنات هست. لکن آنی که مقصد انبیا بود، جنات هم بود، چیز دیگری ماورای اینها بود، بهشت هم نبود، خوف جهنم هم نبود، عشق به بهشت هم نبود، یک مسئلۀ دیگری فوق این مسائل بود. خوب، دست ما از آن کوتاه است. اما ما که اهل همین مسائل هستیم اگر
چنانچه جدیت نکنیم و به احکام ظاهری انبیا عمل نکنیم، به احکام اسلام خدای نخواسته عمل نکنیم، خوب، دنبالش آن چیزهایی است که هست در کتاب و سنت. و من امیدوارم که خداوند به همۀ ما توفیق بدهد که خدمت کنیم به اسلام و خدمت کنیم به بندگان خدا. خدمت به بندگان خدا خدمت به خداست. و همه موفق باشید انشاءاللّه و امیدوارم که اسلام ما را قبول کند به اینکه مسلمان هستیم. و پیغمبر اکرم در این روز، روز مبارک ما را بپذیرد، و حضرت صادق ـ سلام اللّه علیه ـ ما را قبول کند.
والسلام علیکم و رحمةاللّه
2 ـ بحارالأنوار، ج 15، ص 257، ح 9 و تاریخ طبری، ج 2، ص 166.
3 ـ به حدیثی که سند مشخص و معلومی ندارد و به پیامبرص یا امام معصوم(ع) نسبت داده شود؛ مُرْسَل گفته میشود.
4 ـ بحارالأنوار، ج 28، ص 104.
5 ـ سوره کهف، آیۀ 6: «ای رسول، نزدیک است که اگر امت تو، به قرآن ایمان نیاورند جان عزیزت را از شدت حزن و تأسف بر آنان هلاک سازی».
6 ـ کسی که مورد خطاب واقع شده است.