صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان موانع تشکیل حکومت اسلامی توسط ائمه (ع)
- محل تهران، حسینیه جماران
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع موانع تشکیل حکومت اسلامی توسط ائمه (ع)
-
حضار
مناسبت: میلاد حضرت امام رضا (ع)
حضار: خامنهای، سید علی (رئیس جمهور) ـ موسوی اردبیلی، سید عبدالکریم (رئیس دیوانعالی کشور) ـ موسوی، میرحسین (نخست وزیر) ـ مقامات کشوری و لشکری
بسم اللّه الرحمن الرحیم
متقابلاً این عید سعید را بر همۀ آقایان و همۀ ملت بزرگ ایران و همۀ مسلمانان جهان بلکه همۀ مستضعفان تبریک عرض میکنم، و از خدای تبارک و تعالی میخواهم که به برکت این عید مبارک، برکاتش را بر مسلمین بفرستد و مسلمین را بیدار کند و دست ستمکاران را از بلاد مسلمین کوتاه بفرماید. من بسیاری از اوقات از دو امر متأسفم که یکیش از دیگری بیشتر تأسف دارد. یکی اینکه در تمام دوره از صدر اسلام، نبوت، تا آخر نگذاشتند که یک حکومت دلخواه اسلام وجود پیدا بکند. زمان رسول اللّه ـ صلی اللّه علیه و آله و سلم ـ آن همه گرفتاریها و جنگها و آن مخالفتها بود و نشد که حکومت به طور دلخواهی که ایشان میخواهند، متحقق بشود. در زمان سایر ائمه ـ علیهم السلام ـ هم، حتی زمان حضرت امیر که مواجه بود با آن جنگهای داخلی و آن منافقهایی که از کفار بدتر هستند و نگذاشتند حکومت شکل بگیرد به طوری که دلخواه باشد. اگر گذاشته بودند، مهلت داده بودند، ولو در یک دوره کوتاهی حکومت تحقق پیدا کرده بود، آن الگویی که آنها به عالم نشان میدادند، برای بشر تا آخر یک درس بزرگی بود. و ما باید متأسف باشیم برای این امر که محروم شدیم از یک همچو برکت بزرگی.
و امر دوم که باز نگذاشتند و نشد که ائمۀ ما ـ علیهم السلام ـ آن طوری که میخواستند
بروز بدهند حقایق را، این هم بسیار مورد تأسف است، تأسف این از تأسف او بالاتر است، این چه علمی بوده است که نزدیک وفات، حضرت رسول ـ صلیاللّه علیه و آله و سلم ـ بیخ گوشی به حضرت امیر ـ علیه السلام ـ فرموده است و ایشان به حسب روایت ـ میفرماید ـ که «هزار باب از علم ـ یا هزار علم، هر کدام چه ـ برای من حاصل شد». این علم معمولی که دست ما هست، دست فقها هست، دست فلاسفه هست، دست عرفا هست، این نیست. او چه بوده است که حضرت امیر میگوید که من علم جم دارم،هیهُنا عِلماً جَمّا، لکن حَمَله[1]نیست، این علم فقه نبوده، علم فقه را تعلیم کردهاند، هیچ در او قصوری نشده است، این فلسفه و این چیزهایی که دست ماهاست اینها هم نبوده است و این مورد تأسف است که مهلت ندادند به اینها، نشد. در آن وقت حَمَلهای که آنها میخواستند نبود و آن علوم با خود آنها به ملأ اعلی رفت، و ما باید تا آخر دنیا تأسف از این بخوریم که از آن هیچ بهره نداریم؛ و او بلااشکال از این علوم رسمی که دست بشر است و دست مسلمین است، از اینها خارج است، برای اینکه اینها حَمَله داشتند، آن که حَمَله نداشته است، آنکه مورد تأسف خود ائمه ـ علیهم السلام ـ بوده است که پیدا نکردند کسانی را که به آنها تعلیم بدهند آن علوم را، و قرآن که مخزن همه علوم است، نشد که آنها تفسیر کنند، و آن معارفی که در قرآن هست آنها بیان کنند برای ما. اینها از تأسفهایی است که ما باید در گور ببریم. قرآن الآن در حجاب است، مستور است این قرآن. بعضی آیات قرآن است که گرچه بشر یا فلاسفه یا عرفا تا یک حدودی در موردش صحبتها کردند، لکن آن که باید باشد، نشده است و نمیشود. قرآن هم برای «مَنْ خوطِبَ بِه» آمده است.انّما یَعرفُ القُرآنَ مَنْ خوطِبَ بِهِ[2]اگر مقصود معانی عرفیه بود، که مردم همه میفهمند معانی عرفیه را، آن چی بوده است؟ و ما باید تا آخر متأسف باشیم. حضرت رضا ـ سلام اللّه علیه ـ که با آن نیرنگ ایشان را بردند، الزاماً بردند به آنجا و خواستند ایشان را چه بکنند، معلوم بود که از اول بنابراین نیست، نگذاشتند که اینها یک
حکومتی به دستشان بیاید، یک مجالی به دستشان بیاید که لااقل تعلیمات را بکنند. برای حضرت صادق ـ علیه السلام ـ هم که مجال بود برای اینکه علم فقه را باید توسعه بدهند و بیان کنند و بعضی از مسائل البته غیرفقهی هم بوده است، لکن سرگرمیایشان به آن علومیکه نمیشد که معطل بماند و علم شریعت بود، این هم باز نگذاشتند، نشد. حَمَله هم نداشتند؛ حَمَله فقه بود، اما حمله آن علوم نبود. بنابراین، ما باید در این امور متأسف باشیم که از قرآن دستمان کوتاه است. این تفسیرهایی که بر قرآن نوشته شده است از اول تا حالا، اینها تفسیر قرآن نیستند، اینها البته یک ترجمه هایی، یک بویی از قرآن بعضیشان دارند، والاّ تفسیر این نیست. در هر صورت،اِنّاللّه وَاِنّااِلَیْه راجِعُونْ، آن که از دست ما رفت، حکومت عدل الهی هم که تحقق پیدا نکرد که ما بفهمیم باید چه بکنیم.
حالا هم که خدای تبارک وتعالی توفیق به این ملت داد و دست عنایتی به سر اینها کشید، میبینید که با این حکومت چه میکنند. مجال نمیدهند که عرضه بکنند دستاندرکاران ما اسلام را. هر مطلبی که در عالم واقع میشود، یک فسادی واقع میشود؛ «دست ایرانیها در آن هست و دست حکومت ایران در آن هست!» آن تبلیغات است دیگر. در بحراحمر یک چیزی واقع میشود، در کانال سوئز یک چیزی واقع میشود، این ایرانیهایند که این کار را میکنند! البته این تبلیغات سوء یک جهت، ولو برخلاف هست، لکن یک جهت حسن هم دارد، و آن این است که دنیا میفهمد که یک قصهای در ایران هست؛ در شب و روز تبلیغات بر ضد ایران و اسلام و اینها هست. اینکه اسلام را این طور، ایران را این طور میکوبند، اینها به ایران خیلی کار ندارند، به اسلام کار دارند. میدانند که اگر این چیزی که ایران میخواهد تحقق پیدا بکند، دست آنها از همۀ منافعشان در همه جا کوتاه میشود.
شما ملاحظه میکنید امروز با همۀ این سختیها و گرفتاریهایی که برای ایران پیش آمده است و یکدل و یکجهت دنیا برخلاف اسلام هست، و به اندازۀ انگشتان دست، ما در دنیا همراه نداریم، مع ذلک ببینید جلوۀ اسلام تا کاخهای کرملین هم کشیده شده
است، تا کاخهای سفید هم کشیده شده است، در امریکای لاتین هم رفته است، افریقا هم رفته است، مصر هم رفته است، ملزم کرده آنها را به اینکه اظهار اسلام بکنند. ما میدانیم که آنها به اسلام اعتقاد ندارند، بلکه مخالفاند، لکن این جلوهای که از ایران منعکس شد به خارج، آنها هم که به اسلام اعتقاد ندارند حالا میگویند اسلام باید باشد، حدود اسلامی باید باشد. این، برکتِ این جلوهای است که از ایران شده است، نه اینکه آنها مسلمان شدهاند الآن. «ادّبَهُ الْعَصاء»، حتی صدام هم میگوید، نماز میخواند، حالا نماز غلطی خواند. همه زاهد و عابد و مسلمان شدهاند و این، یک مسئله است، دست کم نباید این را گرفت. این یک مسئلهای است که به ما نوید میدهد که انشاءاللّه این نورالهی توسعه پیدا میکند، و نصرت خدای تبارک و تعالی دنبال اینکه ـ شما ـ ملت ایران میخواهد نصرت خدا را بکند، دنبال این نصرت خدا هست، وعده کرده خدا، لکن ما باید فکر این باشیم که ما نصرت اسلام را بکنیم، نصرت خدا را بکنیم. ما در فکر این باشیم که برای خدا کار بکنیم و نصرت دین خدا بکنیم. اگر ما این کار را انجام دادیم، وعدۀ خدا بلااشکال تحقق پیدا میکند و نصرت او هم دنبال این هست. خوب! در این جنجال عظیمِ دنیا بر ضدّ ما، تکلیف ما چی است؟ اینکه من همیشه عرض میکنم که همۀ آقایان در هر جا هستند، چه علمای بلاد ـ بلاد ایران ـ و چه ائمۀ جمعه و جماعات و چه مجلس محترم شورای اسلامیو چه دولتمردان، اینها همه دست به دست هم بدهند تا اینکه این بار را بتوانند به مقصد برسانند، برای این است که، یک گِلههایی از هم دارند، یک نقایصی میبینند، البته تذکرش خوب است، اماهای وهوی خوب نیست، انتقامجویی خوب نیست. باید ما در فکر اسلام باشیم. اگر در فکر خودمان هم هستیم، اگر فکر منافع خودمان هم هستیم، باید فکر اسلام باشیم که اسلام منافع ما را تأمین میکند. اگر ما اهل دین هستیم که باید اسلام را با چنگ و دندان حفظ بکنیم، و اگر اهل دنیا هستیم، دنیای ما هم به اسلام بستگی دارد.
امروز اگر چنانچه خدای نخواسته یک خللی وارد بشود در این جمهوری اسلامی،
نمی دانید که با ما چه خواهند کرد، و میدانید انشاءاللّه، باید هم بدانید. باید احساس خطر بکنید برای جمهوری اسلامیو همه احساس خطر بکنید. ما بین راه هستیم و نتوانستیم تا حالا آن که میخواهیم متحقق کنیم و تا همین مقداری هم که آمدیم، ملتها متوجه شدند به ما، ملتها بیدار شدند و بیدارتر میشوند. خود ما متوجه باشیم که کارهایی انجام بدهیم و طریقههایی را انتخاب کنیم که به طور سلامت با هم برخورد کنیم. اگر هم اشکال داریم، مثل اشکال طلبههای مدرسه با هم رفتار کنیم، دوستند با هم. خوب! آقایانی که بسیاریشان اهل مدرسهاند، دوستاند، رفیقاند، برادرند، سر یک مبحثی داد و قال هم با هم میکنند، بعد از اینکه مباحثه تمام شد، با هم مینشینند چای میخورند و دوستی میکنند. شما با هم دشمنی ندارید. شما همه یک مقصد دارید و آن این است که به آن چیزی که اسلام فرموده است برسید. امید است که برسید انشاءاللّه. وقتی مقصد واحد باشد و مقصود همه یک مطلب باشد و آن اسلام، باید فکر بکنید که اگر یک صحبتی بر خلاف باشد که یک وقت خدای نخواسته به حیثیت جمهوری اسلامیصدمه بزند، از آن جلوگیری کنید، خودتان را بازدارید از او. در عین حالی که در همه جا باید مناقشه باشد، لکن مناقشات طلبگی، مناقشات علمی. در محضر علمای بزرگ هم مثل میرزای شیرازی که دو تا درس ـ از قراری که برای من نقل کردند ـ دو تا درس ایشان میگفتند و پنج ساعت هم طول میکشید، همه داد و قالها بوده است، اما مخاصمه نبوده، مباحثه بوده. یک وقت مخاصمه هست، این طرف میخواهد او را بکوبد، آن طرف میخواهد او را بکوبد، این، نه راه اسلام است، نه مقصد اسلامی میتواند داشته باشد، مقصد اسلامینمی شود. یک وقت مباحثه است و مطلب را گفتن است و صحبت کردن، این البته باید باشد. باید معایب را گفت، باید دنبال مطلب رفت، باید نقایص را گفت، لکن روی هم رفته ما باید همه امور را بسنجیم، یعنی، وضع امروزی ما با دنیا و گرفتاری ما در دنیا و در کشور خودمان. با این وضع ما باید برخورد بکنیم، یعنی، با این دید که مسائل را روی هم بریزیم و جنبههای مخالف و موافقش را با هم جمع بکنیم و درست تأمل بکنیم و تعمق بکنیم و آن وقت وارد کار بشویم.
از چیزهایی که من باید هم عرض کنم این است که، یک مطلبی که وقتی واقع میشود در بین دولتیها یا بین مجلسیها یا نطقهای مجلسیها، یک وقت این است که رادیو این را ذکر نمیکرد، خود دربسته بود، این، آن قدرها ضرر نداشت. اما حالا که بنابراین است ـ و خوب هم هست ـ که رادیو مردم را در جریان بگذارد، به مجرد اینکه یک اختلافی در مجلس پیدا میشود، منعکس میشود در همۀ ملت، و آن که خیلی خطرناک است، این است که منعکس میشود در سپاه، در ارتش. ما که میخواستیم به ـ همۀ دنیا که دنبال این هستند که ارتششان از امور سیاسی کنار باشد، آنها یک چیزی میفهمند که میگویند این را ـ ما که میخواهیم که سپاه و ارتش جنداللّه باشند و دستهبندی نداشته باشند و جهات سیاسی را کنار بگذارند، برای اینکه اگر جهات سیاسی و مناقشات سیاسی در سپاه رفت و در ارتش رفت، باید فاتحۀ این سپاه و ارتش را ما بخوانیم. این جهت را باید آقایان متوجه باشند. مملکت از خودتان است، مجلس از شماست، دولت از شماست، ارتش از شماست، سپاه از شماست، همه از شماست. شما باید توجه بکنید به اینکه مسائل شما منعکس میشود در همۀ کشور و همۀ دنیا. یک کلمهای که یکی در اینجا میگوید، تعبیرش میکنند در تبلیغات دنیا و رسانههای گروهی دنیا، تأویل میکنند و شروع میکنند به ایران حمله کردن. با اینکه مقصد آن گوینده این نیست، لکن آنها یک راهی پیدا میکنند برای اینکه چه بکنند. در عین حالی که دولت میگوید که این مین گذاریها، این دزدیهای دریایی و دزدیهای هوایی به ما مربوط نیست و ما با آن مخالفیم و ما جایز نمیدانیم که یک دسته مردم بیگناه را بردارند از یک طرف به یک طرف دیگر ببرند، و آن قدر مورد خوف و ترس آنها بشوند، در عین حال این را یک کلمهای نقل میکنند، میگویند: لکن در رادیوی ایران گفته است، تعریف کرده از اینهایی که ربودهاند چیز را. البته این یک چیز غلطی است در رادیو و باید جلویش گرفته بشود جدّاً. رادیو نباید همین طور بی توجه و بدون فهم یک مسائلی را بگوید و ایران را مفتضح کند. اگر یک کلمه یک وقتی اینها گفتند، خوب، ربطی به دولت ندارد. لکن رادیو[را]آنها حساب
میکنند که مربوط به دولت است و سخنگوی دولت است. باید اینها توجه به این مسائل بکنند. و معالأسف، درست، گردانندگان اینها نمیتوانند چیزها را بفهمند. چطور یک مطلبی که برخلاف عواطف دنیاست، بر خلاف اسلام است، بر خلاف عقل است، ما تأیید میتوانیم بکنیم؟ از یک جایی یک دستهای را بر میدارند میروند به یک دستۀ دیگر، یا مین گذاری میکنند در یک جایی، مین گذاری کردن در یک جا، معنایش این است که یک عدهای که اصلاً گناهی ندارند، آنها هم از بین بروند. چطور اسلام اجازۀ این را میدهد؟ چطور ایران اجازۀ این را میدهد؟ چطور جنداللّه اجازه این را میدهد؟ چطور دولت ایران، مجلس ایران اجازه این را میدهند؟ لکن ببینید که ما در چه گرفتاری هستیم، که هر مطلبی که واقع میشود، گردن ما میگذارند. ما باید خیلی توجه بکنیم. یعنی، شما همۀ آقایان پاسدار اسلام هستید، مجلس پاسدار اسلام است، و دولت همین طور و ارتش همین طور و سپاه همین طور. برای سپاهیها جایز نیست که وارد بشوند به دستهبندی، و آن طرفدار آن یکی، آن یکی طرفدار آن یکی. به شما چه ربط دارد که در مجلس چه میگذرد؟ در امر انتخابات باز هم به من اطلاع دادند که بین سپاهیها هم باز صحبت هست. خوب! انتخابات در محل خودش دارد میشود، جریانی دارد، به سپاه چه کار دارد که آنها هم اختلاف پیدا کنند؟ برای سپاهجایز نیست این. برای ارتش جایز نیست این. سپاهی را از آن تعهدی که دارد، از آن مطلبی که به عهدۀ اوست باز میدارد و همین طور ارتش را. و ما در گفتارمان، در کردارمان که در محضر خدای تبارک و تعالی واقع است، باید فکر بکنیم که این مطلبی را که ما امروز میخواهیم بگوییم، آیا در یک محیط سربسته است که هر چه بخواهیم بگوییم؟ یا در یک محیط سربازی است برای همۀ دنیا؟ وقتی مطلب این طوری است که ما یک کلمهای که بگوییم در همۀ دنیا منتشر میشود، ما باید فکر بکنیم که این مطلبی که میخواهیم بگوییم، این صحبتی که میخواهیم بکنیم، آیا به صلاح کشورمان است؟ به مجرد اینکه خلاف سلیقه شماست، خوب! سلیقۀ شما این نیست، مطلب را میگویید، با آرامش میگویید، به جوری که دولت را، یا مجلس را یک وقت ـ خدای نخواسته ـ اسباب لکه دار شدن آنها نباشد،
اسباب تضعیف نباشد. این یک مطلبی است همگانی و این مطلب به عهدۀ همه ما هست،کُلّکُم راع وَ کُلّکُم مَسئول[3]همه مسئول هستیم در این مسائل. اینها از هر راهی که دستشان برسد شروع میکنند به تبلیغات. صدام هر وقت که مجال پیدا بکند، بدبخت میگوید: ما هر وقت بخواهیم، جزیرۀ خارک را با خاک یکسان میکنیم. ما از روحیۀ او متوجه هستیم که اگر یک آن فرصت پیدا بکند و قدرت پیدا کند، جزیرۀ خارک که هیچی، تهران را هم از بین میبرد. یک همچون موجود خبیثی است، لکن نمیتواند. تودهنی خورده است او. الآن درعراق هم آشفته است کارش. قدرتهای بزرگ هم معلوم نیست دیگر حالا صدام را همچو قبول داشته باشند. ولی آنها میگویند، ولو اینکه حالا در بین خودشان یک لافی زده باشند، یک صحبتی کرده باشند، رسانههای گروهی هم شروع میکنند؛ «پرزیدنت صدام حسین دیروز در بین مردم چی گفت.»، به آنهایی که فرار کرده بودند، نشان شجاعت داد، در بین آنها چه گفت! اینها مسائلی است که گفته میشود. خوب! آدم چه بکند؟ لکن ما باید توجه بکنیم، ما باید واقعاً متوجه به خدا باشیم، ما باید خودمان را در محضر خدا ببینیم در همه وقت. و خدای تبارک و تعالی حاضر و ناظر است بر اقوال ما، بر قلوب ما، بر همه چیز حاضر است و در محضر او واقع میشود.
و این را من به اینهایی که در خارج رفتند و آنهایی که در جاهای دیگر هستند و دل خودشان را خوش کردند، میگویم که: این جمهوری اسلامیرا شما نمیشناسید. هی میگویید ما اسلامشناسیم، ما ـ نمیدانم ـ جامعه شناسیم! شما ملت خودتان را نمیشناسید، اگر میشناختید به این روز نمیافتادید. اگر شما بشناسید ملت ایران را، میدانید که الآن جمهوری اسلامیپایبند اشخاص نیست. هی ننشینید بگویید که کیک در حال احتضار است و دیگر لال شده و ـ نمیدانم ـ چی شده! این دلخوشیها را به خودتان ندهید. شما حالا دو سه سال است که هی میگویید دوماه دیگر این جمهوری از بین
میرود. بحمداللّه جمهوری به قدرت خودش باقی است، ارتش ما قدرتش باقی است، سپاه پاسداران ما، بسیج ما، ژاندارمری ما، همه، ملت ما، یک ملت بیداری است. یک ملتی است که جوان را میدهد، و مادرهایی هستند که جوانهایشان را میدهند و باز هم میآیند مثل شیر غران میگویند که ما حاضریم باز. یک همچو ملتی را یک نفر برود یا باشد نمیشود. آن روز که مرکز حزب جمهوری را منفجر کردند و آن عزیزان را از بین بردند، گفتند: یکی دونفر دیگر از بین برود، دیگر تمام شده است. آنها خیال میکنند به یکی دوتا یا چهار تا پنج تا امثال ماها جمهوری اسلامیاست. جمهوری اسلامی، همۀ افرادش الآن توجه به مسائل دارند. الآن در دهات هم انسان وقتی میبیند که یک صحبتی میکنند، آن دهاتی که پشت خیش ایستاده و دارد کار میکند، صحبت میکند، باز یک صحبت سیاسی و یک مسئله میگوید. با یک همچو ملتی نمیشود که شما خیال کنید بنشینید و هی فکر کنید که اگر کیَک مرد، چه میشود؟ نه! نخواهد شد. من امیدوارم که انشاءاللّه ماها توجه به مسائل، توجه به مصالح اسلامیداشته باشیم و روی مصالح عمومیاسلامی، روی مصالحی که ما الآن در کشورمان هست، روی گرفتاریهایی که ما الآن در کشور داریم، با این انگیزه، آن وقت در هر جا صحبت میخواهیم بکنیم، بکنیم، و هر مناقشهای داریم مناقشه بکنیم، لکن با این توجه. من از خدای تبارک و تعالی سلامت و سعادت همۀ آقایان را، خصوصاً آقایانی که دستاندر کار هستند، مشغول خدمت هستند به این کشور عزیز، از خدای تبارک و تعالی سلامت همه را میخواهم. و امیدوارم که خداوند به همۀ ما، به همۀ شما توفیق بدهد که به این ملت خدمت بکنیم. به این ملت مظلومیکه در طول تاریخ مظلوم بوده است و ستمهایی که از شاهنشاهی دیده است هیچ کس ندیده از کسان دیگر، حالا که میخواهند یک نفس راحت بکشند، امیدوارم که ما خدمتگزارشان باشیم و بتوانیم خدمت کنیم به آنها.
والسلام علیکم و رحمةاللّه