صحیفه امام خمینی (س)

  • عنوان نقش اساسی مردم در امور کشور ـ لزوم حُسن اجرای انتخابات ـ معیار و میزان در موفقیت‏ها
  • محل تهران، حسینیه جماران
  • مناسبت
  • تاریخ
  • موضوع نقش اساسی مردم در امور کشور ـ لزوم حُسن اجرای انتخابات ـ معیار و میزان در موفقیت‏ها
  • حضار حضار: ناطق نوری، علی اکبر (وزیر کشور) ـ استانداران سراسر کشور

بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم

اهمیت نقش مردم در امور کشور

از خدای تبارک و تعالی توفیق همۀ آقایان را و همۀ خدمتگزارها را می‏خواهم که به این ملت مظلوم برای خاطر خدا خدمت کنند. در قضیۀ استانداران و آنهایی که توابع آنها هستند، دو مطلب را می‏خواهم عرض کنم. یکی اینکه توجه دارند آقایان که تا ملت در کار نباشد، نه از دولت و نه از استانداران کارینمی‏آید. یعنی، همۀ دستگاههای دولتی به استثنای ملت کاری از او نمی‏آید. از این جهت همه مان و شما آقایان همه و آنهایی که در اختیار شما هستند، همه باید کوشش بکنید که رضایت مردم را جلب بکنید در همۀ امور. در سابق مردم نه دولت را از خودشان می‏دانستند، نه انتخابات را از خودشان می‏دانستند، نه همۀ رؤسا را، هیچ کدام را از خودشاننمی‏دانستند، جدا می‏دانستند. ولهذا نه شرکت می‏کردند به طوری که باید، مگر آنجایی که فشار و اینها بود، و نه در مشکلات با دولت هیچ وقت همراهینمی‏کردند. اگر کارشکنینمی‏کردند، همراهی نمی کردند. شما مطمئن باشید که در این مشکلاتی که برای کشور ما پیدا شد ـ بعد از پیروزی ـ که یک مشکلاتی بود که هر دولتی را کمرش را خم می‏کرد، اینکه دولت ایستاده است و بخوبی دارد عمل می‏کند برای این است که مردم هستند، کمک مردم است، هر جا هر نقیصه‏ای پیدا می‏شود مردم دنبالش هستند، برای رفعش دنبالش هستند. امروز مردم این طور نیست که دولت را از خودشان جدا بدانند یا انتخابات را انتخابات فرمایشی بدانند و از
غیر بدانند. امروز مردم می‏دانند که دولت از خودشان است و انتخابات هم از خودشان است.

لزوم خدمت نمودن مسئولان به مردم

شما باید کوشش کنید که این چیزی که الآن در ذهن مردم هست، که دولت را از خودشان می‏دانند و انتخابات را از خودشان می‏دانند، این از دل آنها بیرون نرود. یعنی، شما در طول خدمتی که انجام می‏دهید خدای تبارک و تعالی را در نظر داشته باشید. شما مسئول هستید پیش خدا. فردا از شما سؤال می‏شود. اینجا هم بر فرض اینکه بتوانید یک چیزی را خدای نخواسته عمل کنید و مخفی نگه دارید، پیش خدا مخفی نیست، پیش ملائکة اللّه‏ مخفی نیست، یک روزی به آن می‏رسد انسان. از این جهت نسبت به مردم هر چی مردم ضعیفترند بیشتر، عکس سابق که هر چی قویتر بودند، با خانها رفتارشان چطور بود، با مثلاً آنهایی که دارا بودند چطور بود، با سرمایه دارها چه جور بود، با مردم ضعیف هیچی. شما عکس کنید مسئله را، یعنی آن طوری که با مردم ضعیف و مستضعف و محروم رفتار می‏کنید، بهتر باشد از آنی که با دیگران رفتار می‏کنید، با همه خوب، اما اینها دلشکسته‏اند اینها محروم بودند در طول تاریخ، اینها زحمت دیدند، اینها در انقلاب خدمت کردند، اینها امروز جوانهایشان را می‏دهند، آن طبقۀ مرفه اگر هم باشد کمی از آنها داخل این امور هستند، خیلی نیستند. بنابراین ما باید این طبقه از مردم را برای خاطر خدا و برای حفظ حیثیت جمهوری اسلامی‏حفظ بکنیم. در همۀ قشرها در همۀ کارها با آنها خوشرفتاری کنید. یک وقت خدای نخواسته یکی را کار دارد بیاید در آنجا، فراش راهش ندهد، یا مدتی معطل بشود یا توی اتاق نگذارند بیاید، اینها این طور نباشد. اینها کارهایی بود که بر خلاف رضای خدا بود و سابق می‏کردند، شما باید عکسش باشد. این یک مسئله است که راجع به همه کارهایی که شما می‏کنید متوجه باشید که خدا حاضر است در همه جا، و متوجه همۀ مسائل هست و ثبت می‏شود کارهای ما و پیش خدا می‏رود، بعدها، یعنی درقیامت پیش خودمان هم باز می‏شود اعمالمان. ازاین جهت‏این یک سفارش است که عرض می‏کنم.

توصیه به حُسن اجرای انتخابات

یک سفارش دیگر راجع به انتخابات است. شما هر چه هم خوب رفتار کنید آنهایی که بایداشکال کنند می‏کنند. ما کاری به اشکال آنها نداریم. آنها از اول اشکال می‏کردند حالا هم اشکال می‏کنند. قبل از این هم که انتخاباتی در کار باشد، صحبت انتخابات همچو که نزدیک شد شروع کردند به اینکه این انتخابات آزاد نیست، مردم هیچ وقت نمی‏روند پای صندوقها، چه خواهند کرد. اینها بعدها هم خواهند گفت. اینجا ما کار نداریم، ما خودمان بین خودمان و خدای تبارک و تعالی باید فکر بکنیم که شما مسئول این مسئله هستید، هم مسئول کار خودتان و هم مسئول مسئولین دیگری که تحت نظر شما هستند هستید، که جریان انتخابات یک جریان صحیح باشد. هیچ کس در انتخابات بر دیگری مقدم نیست، همۀ افراد ملت یک جور هستند در انتخابات، یعنی همان آدمی‏که یک کار کوچکی انجام می‏دهد با آن کسی که در رأس همۀ امور هست در باب انتخابات هیچ با هم فرقی ندارند، این یک رأی دارد، آن هم یک رأی دارد. این یک جور باید با او عمل بشود، با آن هم یک جور عمل بشود. بنابراین، توجه به اینکه انتخابات جوری باشد که مردم‏پسند باشد، نه جوری باشد که فرض کن خان‏پسند باشد، ما او را می‏خواهیم. مردم‏پسند باشد، یعنی مردم احساس بکنند به اینکه مسئله انتخابات به آن طوری که قانون انتخابات گفته است، به آن طوری که اسلام می‏خواهد دارد عمل می‏شود. عمل مال شماست، قانون یک ثبتی است که می‏شود، یک وظیفه‏ای تعیین می‏کند، لکن آنی که مهم است در مقام عمل است. مقام عمل جوری باشد که تطبیق بکند با قانون، و مردم راضی باشند در عمل. و توجه به این معنا هم از لازمات است که توجه بکنید که اخلالگرها نیایند خرابکاری بکنند. بلااشکال در زمان انتخابات یک دسته اخلالگر هم پیدا می‏شوند که می‏خواهند خدشه دار بکنند و می‏خواهند هیاهو بکنند، این کارها را بکنند. این را با شدت جلویش را بگیرند که اخلال نکنند. باید آرام هر که می‏آید رأیش را آرام بدهد. کسی بیاید مثلاً نزدیک صندوق باشد بخواهد که اخلال بکند، یا کسانی باشند که در نزدیک صندوق بخواهند به مردم بگویند به این رأی بدهید دیگر این کارها
نیست. تبلیغات که هرکس کرده است در موارد خودش یک حدودی دارد، می‏کند. آنجا دیگر جای این حرف نیست که آنجا بایستند و بگویند فلانی خوب است، فلانی بد است. این حرفها همه اش باید جلوگیری بشود تا ان‏شاءاللّه‏ یک انتخابات خوبی داشته‏باشیم. و من امیدوارم که موفق بشوید در این امر، و مردم هم حاضرند در انتخابات، حاضر می‏شوند در انتخابات، برای اینکه مردم، کشور را حالا از خودشان می‏دانند و می‏دانند که سرنوشت کشور با انتخابات است. این طور نیست که حالا بگویند ما انتخاب کنیم برای کی. انتخاب می‏کنند برای خودشان. پیشتر این حرف بود که خوب، به ما چه ربط دارد انتخابات، به ما کاری ندارند، آنها به مصالح ما کاری ندارند. اما امروز این حرف نیست، مردم شرکت می‏کنند و من امیدوارم که هرچه بیشتر شرکت بکنند در انتخابات. این وظیفه‏ای است الهی، وظیفه‏ای است ملی، وظیفه‏ای است انسانی، وظیفه‏ای است که ما باید عمل به آن بکنیم، همۀ مان باید در انتخابات شرکت بکنیم. شما باید در حسن جریان انتخابات جدیت بکنید، و مردم هم ان‏شاءاللّه‏ وارد بشوند و رأی بدهند. و شما منتظر این نباشید که انتخاباتی که می‏کنید بعدها به شما چیزی نگویند، ولو می‏گویند این معلوم است، یعنی به شما نه، به همه می‏گویند، «نه، انتخابات چیزی نبود و مردم هم نرفتند و مردم چه نکردند» و از این مسائل گفته می‏شود، لکن ما باید راه خودمان را پیش بگیریم.

میزان و معیار در موفقیت‏ها

یک مسئلۀ دیگر این مسئلۀ جنگ است که من یک نکته را می‏خواستم عرض کنم به آقایان و مردم هم بدانند این نکته را. میزان در اینکه جنگ ما خوب است یا بد، تبلیغاتی است که در خارج می‏شود. هر جا هر چه بیشتر تبلیغ بر ضد می‏شود، معلوم می‏شود که اینجا زیادتر است. مثلاً در آنجایی که در طول این مدت آنجاهایی که ما بیشتر ـ مثل خرمشهر ـ که بیشتر از جاهای دیگر ما پیروزی داشتیم، آنجا بیشتر تبلیغات می‏کردند. من امروز وقتی ملاحظه می‏کنم می‏بینم از همیشه الآن بیشتر تبلیغات بر ضد می‏شود ـ از همیشه ـ مثلاً در رأس اخبار، هیچ وقت بنابراین نبود. آن وقت دروغهایی که در آنجاها گفته می‏شود اینکه این ایرانیها چطور شدند، اینها از بین رفتند، دور و برشان را گرفتند،
محاصره‏شان کردند، از بین بردند. یک دفعه می‏گوید: عراق می‏گوید ما سی هزار نفر کشتیم، یک دفعه می‏گوید: هجده هزار نفر، امروز می‏گفتند پنجاه هزار نفر، خوب، فردا هم لابد می‏گویند دویست هزار نفر. آنها هر وقت شکست زیادتر باشد، و به عبارت دیگر حجم شکست آنها موافق با حجم تبلیغاتشان است. هر چه تبلیغاتشان زیاد بشود، این میزانی است که باید ملت توجه کند، هر جا دیدند که زیادتر هیاهو می‏کنند، زیادتر راجع به شکست ما می‏گویند، بدانید که آنجا ما پیروزمند زیادتر بودیم. مثل حالا، حالایی که موارد حساس ـ چیز را، آن ـ جبهه را گرفتند اینها، حالا آنهاآمدند می‏گویند یک وقت می‏گویند، که اصلاً در عراق هیچ وقت جنگ نبوده، این در رادیو عراق بود، که ما درایران جنگ کردیم و همۀ کشته‏ها در ایران افتاده، فردایش یادش می‏رود این را گفته است ـ یا اینکهنمی‏فهمد ـ می‏گوید که از عراق ما بیرون کردیم اینها را. یک وقت هم می‏گوید تمام لاشه‏هایشان در عراق افتاده‏اند چطور، یا محاصره شان کردیم ـ نمی‏دانم ـ ریختیمشان به دریا، به آب ریختیم آنها هم شنا بلد نبودند نتوانستند خارج بشوند رفتند چه شدند. ممکن است که بعض اذهان ساده یک وقت باور کنند این مسائل را، باور نکنید، مسئله این طور نیست. پیروزی حالا بهتر از همۀ پیروزیهایی است که ما تا حالا داشتیم. و آن طوری که بعض آقایان آمده بودند می‏گفتند، یک مسئله‏ای است که باید جنگهای دنیا از آن چیز یاد بگیرند. ـ مسائلی که اینها در این چیز کردند ـ آن طوری که به من نقل کردند، مسائلی که در اینجا اینها عمل کردند، مسائل بسیار بزرگی بوده است که باید دنیا، آنهایی که جنگ می‏خواهند بکنند، از اینها یاد بگیرند. در هر صورت باید ما توجه بکنیم به اینکه نبادا یک وقتی مردم تحت تأثیر یک همچو مسائلی بروند، خیال کنند که پس لابد یک مطلبی هست که اینها این طور می‏گویند. وقتی مطلبی باشد آنها صد مقابلش می‏کنند. وقتی آن چیزی که زیاد بر آنها صدمه وارد کرده، آنها زیادتر می‏کنند. الآن معلوم است صدمۀ این جنگ بر دوش امریکا وارد شده است، می‏بینید که چه می‏کند در اینجا، می‏آید در خلیج فارس چه می‏کند،نمی‏دانم در کجا چه می‏کند، هیاهو می‏کند که مانمی‏گذاریم چه بشود، از این حرفهایی که می‏زنند و هیچ وقت هم
فایده‏ای ندارد. در سایر جاها، فرانسه هم همین طور، انگلستان هم همین طور، همۀ اینها چون سنگینی جنگ بر آنها واقع شده است و اینجا می‏بینند غیرمسائل دیگری است، اینجا یک مسئلۀ بالاتر از مسائل دیگر است، از این جهت آنها تبلیغاتشان هی زیاد می‏شود و تشرهایشان هی زیاد می‏شود، به خیال اینکه ما از این تشرها مثلاً می‏ترسیم. خوب، ما دیدیم که امریکا هیچ کاری از اونمی‏آید. ایران آمد معلوم شد چکاره است. در لبنان با اینکه یک عدۀ زیادی نبودند، لبنانیها بسیارشان با خود آنها هستند، دولتشان هم که با آنهاست، در لبنان آن طور وضع برایشان پیش آوردند که هیچ کدامشان نماندند. فرانسه هم حالا دارد بهانه پیدا می‏کند و فرار می‏کند. خوب ما اینها را می‏شناسیم که اینها هیاهوشان زیادتر است، یعنی اصل بنای استعمار از اول این بوده است که با هیاهو کارش را پیش ببرد، با تشر کارش را پیش ببرد. مثلاً فرض کنید یک مسئله‏ای در مجلس سابق واقع می‏شد، در زمانی که مرحوم مدرس هم در آن مجلس بودند، یک قضیه‏ای واقع می‏شد، آنها یک مسئله‏ای را می‏خواستند از ایران، یک وقت می‏آمدند، اگر ایران یک سستی می‏کرد، یک کشتی از انگلستان می‏آمد در نزدیکهای دریاهای ما. همین اسباب این می‏شد که اینها عقب نشینی می‏کردند. از این ور روسیه یک وقتی یک اولتیماتومی داده بود
[1]و ارتشش هم شروع کرده بود به آمدن و در خودآنها هم این را گفتند، یک چیزی را از مجلس می‏خواستند هیچ کس جرأت نمی‏کرد صحبت کند، مرحوم مدرس رفت گفت، حالا که ما باید از بین برویم چرا با دست خودمان از بین برویم، بگذار آنها از بین ببرند. این را دیگران هم قبول کردند و رأی بر خلاف دادند و هیچی هم نشد. اینها همیشه بنایشان این است که با هیاهو و جنجال، یا خودشان یا به دست نوکرهایشان هیاهو کنند، جنجال بکنند که ما را عقب بنشانند و مسئله این طور نیست. و من امیدوارم که ان‏شاءاللّه‏ این جنگ بزودی خاتمه پیدا کند و ان‏شاءاللّه‏ به نفع اسلام به نحو احسن خاتمه پیدا کند.

لزوم حضور نیروها در مناطق جنگی

یک مسئله دیگری که می‏خواستم عرض کنم این است که حالا نزدیک به ایام عید است. من توقعم از آقایان، از همه این است که یک لحظه فکر کنند به حال مردم، یک لحظه فکر کنند به حال این مادرهایی که جوانهایشان در جبهه‏ها از دست رفته است یا علیل شده است و همین طور. از قراری که به من گفته‏اند مثلاً همینهایی که بسیجی هستند فکر کردند که ایام عید را بیایند به اینجا. خوب، شما مشغول یک عبادت بزرگ هستید الآن، شما بخواهید جبهه را اگر خدای نخواسته رها کنید و برای عید چند روزی هم بیایید اینجا، خوب، چه بکنید. عید! چه عیدی شما دارید؟ شمایی که در آنجا آن طور گرفتار هستید و در آنجا بمبهای مسموم به سر شما می‏ریزند، خوب، شما چه عیدی دارید که حالا بیایید برای عید جبهه را خالی بکنید؟ جبهه را قوی نگه دارید. عید شما آنوقتی است که شما جبهه را محکم نگه دارید و آنها را از صحنه بیرون بکنید. و ان‏شاءاللّه‏ فتح بزرگتر و فتح نهایی را بکنید. ان‏شاءاللّه‏ عیدها بعد می‏آید برای شما در همین جا، جبرانش را ان‏شاءاللّه‏ خواهید کرد.خداوند ان‏شاءاللّه‏ به همۀ شما[اجر دهد].

ساده‏اندیشان اصلاح طلب

یک کلمه دیگری هم عرض کنم که بعضی اشخاصی که به نظر انسان می‏آید مغرض هم نیستند، به نظر انسان می‏آید که متدین هم هستند، اینها صحبت می‏کنند از اینکه اصلاح چرا نمی‏شود، بیایید اصلاح بکنید، جوانها تا کی کشته بشوند.

اینها هم دیدشان ناقص است. اینها توجه به این ندارند که ما در این وقتی که هستیم، با این وضعی که هستیم اگر چنانچه، پیشنهاد صلح را قبول بکنیم و ما بنشینیم پشت میزی که صدام یک طرفش نشسته، آقای رئیس جمهور ما هم یک طرفش نشسته، دنیا به ما چه می‏گوید؟ اسلام به ما چه می‏گوید؟ عراق به ما چه می‏گوید؟ ایران به ما چه می‏گوید؟ یک کسی که چهار سال است، پنج سال است ـ عراق که چندین سال است ـ چهار پنج سال است گرفتارش هستیم که هر چه توانسته کرده، هر چه توانسته، اگر کاری نکرده باشد نتوانسته، والاّ آنچه توانسته این عمل کرده و هرچه هم بتواند عمل
می‏کند و بعدها هم هر چه بتواند عمل می‏کند، ما این را مهلتش بدهیم و بنشینیم با او صلح بکنیم، «آقا! خوب، بسیارخوب شما تشریف ببرید دیگر به کشور خودتان و بروید و فلان، و ما هم برویم سراغ کار خودمان». این با عزت اسلام نمی‏سازد. با شرف انسان نمی‏سازد. این نمی‏شود که یک همچو مطلبی بگوییم. آقایان اشتباه می‏کنند، خیال می‏کنند که خوب، حالا ما جوان دادیم، من هم می‏دانم که بسیار ما خسارت دیدیم، بسیار ما جوان دادیم، لکن صلح کردن با یک کسی که بعدش خنجر را از پشت محکمتر خواهد زد، این یک صلح شرافتمندانه است؟ یک صلح عقلایی است؟ و عجب این است که بعضی آقایان می‏گویند که چنانچه آنها آمده بودند توی کشور ما، ما تا فرد آخر جوانهامان را می‏دادیم. خوب، این آن ملی‏گرایی است که اسلام مخالف با آن هست مگر ما اسلام را کمتر از ملت خودمان می‏دانیم؟ اسلام را کمتر از کشور خودمان می‏دانیم؟ ما برای اسلام داریم فکر می‏کنیم. ما ملت عراق را با ملت خودمان جدا نمی‏دانیم. ملت عراق همانی است که الآن از ما هم آنجا، بسیاری علمای ما هم در آنجا هستند، کسان دیگر از ما هم هست. ما و آنها جدا از هم نیستیم. وقتی جدای از هم نیستیم ما بیاییم فکر بکنیم که اگر برای خاک ما بود تا فرد آخرمان کشته می‏شد اشکال هم نداشت، همانی که می‏گوید حالا، چرا؟ چرا این قدر کشته می‏دهید؟ می‏گوید که اگر برای
[وطن ما]، آن وقتی که آنها در خاک ما بودند تا آخر فرد را هم خوب بود بدهیم، حالایی که آنها رفته‏اند در یک جای دیگر، کنار رفتند با اینکه باز هم نرفتند، حالا دیگر چرا؟ بنشینیم یک صلحی بکنیم، یک صلح شرافتمندانه! آیا شرافتمندانه است؟ این برخلاف دید اسلام نیست که ما برای خاکمان همۀ جوانها را بدهیم هیچ اشکالی هم نداشته باشد، برای دینمان اگر یک جوان بدهیم اشکال دارد؟ ما الآن برای دینمان داریم جنگ می‏کنیم، برای خاک جنگنمی‏کنیم، ما هر روزی که جنگ تمام شد، با روی گشاده، آغوش باز همه ملت عراق را به آغوش می‏گیریم و جنگ دیگر نداریم با آنها. جنگ ما جنگی است بین اسلام و کفر، نه جنگی است مابین یک کشور و یک کشور. مابین اسلام و کفر است. امروز اگر ما عقب نشینی کنیم اسلام را شکست دادیم. امروز ما نمی‏توانیم
عقب نشینی کنیم. ما امروزنمی‏توانیم صلح کنیم با اینها. اینها اظهار صلح می‏کنند از آن ور، و از آن ور هم آن جنایتکاریها را می‏کنند، خوب، اینها صلح طلب که نیستند دروغ می‏گویند، بر فرض اینکه یک وقت هم سر
[عقل]بیایند، اما جنایتکاری که مسلماًجنایتش طوری است که انساننمی‏تواند با او بنشیند و اصلاح کند و یک چیزی را امضا کند، آقای رئیس جمهور ما آن طرفش را امضا کند، آقای صدام هم آن طرفش را، آخر این مسئله‏ای است که می‏پذیرد کسی از ما؟ دنیا از ما می‏پذیرد؟ بر فرض اینکه قدرتهای بزرگ می‏گویند «خیلی خوب شد، الحمدللّه‏ ما بردیم مسئله را» برد آنهاست دیگر، «ما مسئله را بردیم»، اما ملتها چه می‏گویند به ما؟ اسلام به ما چه می‏گوید؟ پیغمبر اسلام، امام زمان به ما چه می‏گویند؟ خوب، ما مسئول هستیم. بنابراین، خوب است آقایان فکر بکنند و حرف بزنند. فکر بکنند و اشکال بکنند. من امیدوارم که ان‏شاءاللّه‏ شما آقایان موفق باشید در همه امور. و ما متوقع این نیستیم که شرق و غرب به ما کمک بکنند. ما کمکمان را از خدا می‏خواهیم، تا حالا هم کمک کرده و ما هم نتیجه اش را تا حالا دیدیم و من امیدوارم از این به بعد هم ببینیم، به شرط اینکه ما هم خدمتگزار به‏اسلام باشیم، خدمتگزار به خدا باشیم.اِنْ تَنْصُروُااللّه‏َ یَنْصُرْکُم[2]ما هم نصرت بکنیم ان‏شاءاللّه‏.

والسلام علیکم و رحمة‏اللّه‏

1 ـ اشاره است به اولتیماتوم حکومت تزاری روسیه به ایران در اوائل جنگ جهانی اول. 
2 ـ سورۀ محمد، آیۀ 7: «اگر خدا را یاری کنید، خدا هم شما را یاری می‏کند».