صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان جایگاه حرفه پزشکی و وظایف پزشکان و پرستاران
- محل تهران، حسینیه جماران
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع جایگاه حرفه پزشکی و وظایف پزشکان و پرستاران
-
حضار
حضار: منافی (وزیر بهداری) و کارکنان وزارتخانه
بسم اللّه الرحمن الرحیم
من امیدوارم که شماآقایان که دریک وزارتخانهای هستید که برای مستمندان، برای مریضان، برای بیماران و علیلان و مجروحان خدمت میکنید، خداوند توفیق زیادتر به شما عنایت کند، و برای شما خداوند اخلاص نصیب کند که کارهای شما برای خدا باشد و برای خدا این زحمت ارزنده را بکشید و اجر را از خدای تبارک و تعالی امید داشته باشید. مسئلۀ بهداری یکی از امور بسیار مهم است. هم پزشک مهم است، هم پرستار مهم است، هم کارمندان این دستگاه. و چیزی که بسیار اهمیت دارد برای پزشکان و پرستاران و آنهایی که تماس با مریضها و بیمارها و مجروحها دارند این است که روح عطوفت در آنها باشد. یکی از اموری که کمک میکند به خوب شدن مریضها و اعادۀ صحت برای آنها، این است که پزشک آنها، پرستار آنها، به آنها تقویت روانی بدهد. اگر انسان اعتقادش شد که خوب میشود از این مرض، این کمک میکند به اعادۀ صحت، و اگر نظرش اینطور شد که در این مرض دیگر خوب نمیشود، این او را رو به هلاکت زودتر میبرد. و این به عهدۀ پزشکان است و پرستارهاست. چه پرستارها از خانمها و برای خانمها باشند و چه از آقایان و برای آقایان باشند، این نکته را باید در نظر داشته باشند که عطوفت به آنها و امید دادن به آنها و وعدۀ سلامت به اذن اللّه برای آنها، کمک میکند به صحت آنها. کمک شماست برای کارهایی که انجام میدهید، هر چه خوب رفتار کنید با آنها برای شما پیش خدای تبارک و تعالی اَجْر است. فرضاً یک مریضی به
نظر شما حتماً از این مرض نجات پیدا نمیکند، لکن اولاً اینکه دست غیب هم در کار هست که آن ماورای نظر امثال ماست و شما هم مأیوس نباشید. و ثانیاً اینکه چه بهتر که یک مریضی که از این دنیا میخواهد برود با دل خوش از شما برود، با امید باشد. اینطور نباشد که به او گفته بشود تو خوب نمیشوی. همین در زود مردن او و در طولانی شدن مرض او کمک میکند و با دل افسرده از این دنیا میرود. لکن اگر به او امید دادید، محبت کردید، نوازش کردید، خدمت صادقانه کردید، با روی خوش خدمت کردید به این مریضها که افسردهاند اکثراً، اگر اینطور باشد، بر فرض اینکه از این دنیا هم برود با یک روح امیدوار و شیرین از این دنیا میرود و این برای شما ارزشمند است خیلی.
پزشکها باید خیلی توجه بکنند به اینکه کارشان بسیار اهمیت دارد، سروکارتان با جان مردم است واهمیت بسیار دارد، و باید همۀ دقتهاییکه دارید بکنید و مع الأسف بسیاری از پزشکهای ما خارج کشور هستند، یا از ایران رفتهاند، یا بودهاند در آنجا و مراجعت نکردند به وطن خودشان، و این یکی از مسائلی است که باید این پزشکهایی که در خارج هستند یک قدری توجه بکنند که کشور خودشان احتیاج به وجود آنها دارد.
آنها در این کشور پرورش پیدا کردهاند، با بودجۀ این کشور تحصیل کردهاند، خارج رفتهاند و اهل اینجا هستند و مردم به شما حق دارند، اسلام به شما نظر دارد. این ملت اسلام است که الآن در اینجا با آن همه رنجهایی که به آنها میدهند و با آن همه مصیبتهایی که ابرقدرتها برای اینها پیش میآورد، اینها در رنج هستند. و شما پزشکانی که در خارج هستید، ما فرض میکنیم که شما یک عمر زیادی هم بکنید و در رفاه هم باشید، آخر چه؟ بهتر نیست که در خدمت مستمندان باشید؟ در خدمت مریضهای کشور خودتان باشید؟ در خدمت این کشوری که مظلوم است و تحت ستم بوده است در سالهای طولانی، و امروز که میخواهد از زیر بار ستم شرق و غرب خارج بشود، همه به او فشار آوردند، از همه طرف فشار آوردند، این فشارها کافی نیست که
شما پزشکان در خارج نگاه کنید و ببینید که اینجا از حیث پزشک کمبود هست. همه جا ما کمبود داریم از حیث پزشک متخصص، و شماها متخصص باشید و از این آب و خاک هم باشید و از این آب و خاک هم پدران شما ارتزاق کردند و خود شما و حالا بی تفاوت باشید و در خارج بنشینید و نگاه کنید تا مریضهای اینجا و آنهاییکه در جبههها معلول شدند، در جبههها آسیب دیدند، در رنج باشند و شما وجدانتان آرام باشد؟ گمان ندارم که اگر یک ساعت فکر کنید وجدان شما حاضر بشود که آنجا باشید، ولو با رفاه زیاد. مردم در اینجا بحمداللّه، بهداری در اینجا مشغول خدمت هست و راجع به جبههها از قراری که گفته میشود بسیار خدمت کردهاند و مورد تقدیر هستند.
و همینطور امیدوارم که وضع بیمارستانها هم بهتر از حالا بشود و توجه زیاد به بیمارستانها بشود. اینطور نباشد که یک بیماری در یک بیمارستان وارد بشود و او را نپذیرند. اینها از اموری است که با وجدان انسان مخالف است، با انصاف مخالف است، با رضای خدا مخالف است، باید خیلی توجه به این مسائل بکنند. یک مریضی که میآید در یک بیمارستانی، این احتیاج دارد که میآید در این بیمارستان، اگر از همان دم در یک وقت خدای نخواسته، گفته بشود که اینجا نمیشود، از اینجا برود جای دیگر، آنجا هم بگویند اینجا نمیشود، و خدای نخواسته در همین رفت و آمدها تلف بشود، به عهدۀ آن اشخاصی است که این کارها را میکنند. خیلی باید شما مواظب باشید. در عین حالی که خیلی خدمت شما ارزنده است، خیلی خدمت شما پیش خدا ارزش دارد، در عین حال مسئولیت هم زیاد دارید. باید شما این مسئولیت را با کمال دقت، توجه به آن بکنید. و امیدوارم که موفق بشوید که بتوانید خدمت بکنید به این مظلومین و خصوصاً اینهایی که از جبههها میآیند و سلامت خودشان را برای شماها از دست دادهاند، و میبینید که این ابرقدرتها با مسلمین دارند چه میکنند. ما باید خودمان به فکر خودمان باشیم، در هر چیز باید خودمان به فکر خودمان باشیم و میتوانیم. در امور بهداشتی و بهزیستی و اینها
باید خودمان در فکر خودمان باشیم، منتظر نباشیم مثل سابق هی به خارج برویم و از خارج بیاوریم. باید توجه بکنیم و زحمت بکشیم، با زحمت خودمان، با رنج خودمان، این بار را تحمل کنیم و به منزل برسانیم. و امیدوار به فضل خدا باشید که خداوند با شماست، و خداوند توفیق به شما خواهد داد که کارها را به نحو شایسته پیش ببرید.
و خصوصاً باز عرض میکنم که با مَرضی بسیار با عطوفت، یعنی از آن کسی که خادم دم در است تا آنجایی که پزشک است و پرستار، رفتار، رفتار خوب باشد، رفتار عطوفت باشد. گمان بکنید که خودتان مریض هستید و در یک مریضخانه رفتید، در آنجا چه توقعی دارید از کارمندان آنجا، از پزشکان آنجا، از پرستار آنجا، همان توقعی که خود شما از آنها دارید، سایر مَرْضی هم از شماها دارند بنابراین لازم است که توجه به این مسائل معنوی بشود، و امیدوارم که موفق و مؤید و منصور در این امر باشید.
و از امور لازم قضیۀ جلوگیری از بیماری است، آن اهمیتش بیشتر از خود معالجه است. ما بتوانیم، شماها بتوانید که طوری بکنید که مرض کم بشود، یک طوری بشود در کشور که آبها از آلودگی بیرون بیاید، غذاها آلوده نباشد، آن طوری که پزشکان دستور میدهند کاری بشود که مرض نیاید. نه ما منتظر باشیم که مرض بیاید بعد رفعش بکنیم. جلو بگیریم که اصلاً نیاید مرض، و این یکی از امور مهمهای است که باید به آن توجه کامل بشود. و امیدوارم که در این امر هم متصدّیان امور موفق باشند. و در همۀ امور اتکال به خدا بکنیم. شما ببینید که این اتکال به خدا بود که یک قدرت به آن عظمت را ـ از دست ـ از بین بردید. با اینکه قدرت شما در مقابل قدرتهای شیطانی چیزی نبود، لکن ایمان شما بود، اتکال شما به خدای تبارک و تعالی بود که پیش بردید، و از حالا به بعد هم پیش خواهید برد.
و این قدرتهای بزرگ هیچ وقت در فکر این نیستند که یک آسایشی برای ملتها
باشد. شما الآن ملاحظه میکنید که در لبنان چه میگذرد بر اهالی لبنان از دست همینهایی که برای صلح آمدهاند. امریکا و فرانسه و انگلستان و ایتالیا برای اینکه صلح را در آنجا پایدار کنند آمدهاند و جنگ راهانداختهاند. جنگ راهانداختند در محلی که اگر اینها نباشند خود آنجا آرامش بهتر پیدا میکند، تا اینها باشند. اگر امریکا نبود و فشار به مردم نمیآورد، آن بیچارههایی که تحت آن همه فشار هستند بالاخره یک کاری انجام میدهند. منتظر نباشند که شما همۀ فشارها را بر ملتها تحمیل کنید و آنها همین طور بنشینند و به شما مبارک بگویند. البته این انفجارات هست، تابع همان، دنبال همان است. دنبال آن هم آن بمبارانهایی که دیدید کردند در لبنان. و امریکا آن قدر در آنجا فساد کرد و عمال امریکا که صهیونیسم هم از آنهاست و فرانسه هم باید از آنها حساب بکنیم، اینها به عنوان اینکه ما میخواهیم صلح را در منطقه نگه داریم، آمدند و ببینید چقدر فساد وارد کردهاند بر این منطقه. از آن طرف شوروی به عنوان اینکه صلح در افغانستان درست کند، آمده است چندین سال است، قریب پنج سال است که الآن دارد در افغانستان آتش بپا میکند. از آن طرف هم امریکا در هر نقطهای که دستش برسد میگوید ما برای صلح میخواهیم برویم و لکن فساد ایجاد میکند. نمیدانم این مَثَل را شما شنیدید یک بچه، پسر کوچکی بود که یک نفر آدم کریهالمنظر[1]که صورتش جوری بود که بچهها از او میترسیدند، او بغلش گرفته بود و او از ترس همین آدم گریه میکرد، این میگفت نترس من اینجا هستم، یک کسی به او گفت که آقا این از تو میترسد، تو این را بگذار زمین، این آرام میشود. حالا اینها، قدرتهای بزرگ، آمده در افغانستان میگوید نترسید ما اینجاییم! در لبنان هم نترسید، ما اینجا هستیم! خوب، این مردم از شما میترسند، خوب، شما بروید کنار مردم آرام میگیرند. وضع اینطوری است و خدا نکند که سیاستمدارها چاقوکش از کار درآیند. وقتی سیاستمداری بر طریقۀ اخلاق انسانی نباشد، این چاقوکش از کار در میآید، اما نه چاقوکش سر محله، چاقوکش
در یک منطقه وسیع، در دنیا. اینکه در روایت هست کهاِذا فَسَدَالعالِمُ فَسَدَالعالَم[2]مصداق بالاترش همینها هستند که علمای سیاست هستند، فاسد هستند، عالم را به فساد کشاندند. الآن عالم برای خاطر دانشمندان به فساد کشیده شده، آن دانشمندانی که سلاحهای کوبنده درست میکنند. آن دانشمندان سیاستی که اعوجاج دارند و این سلاحها را به کار میبرند. الآن دنیا به واسطۀ خاطر این علما هست و این دانشمندان هست که ناآرامیدارد. اگر اینها حذف بشوند از دنیا، مردم آرامش بهتر پیدا میکنند.
بنابراین ما باید توجه به این بکنیم که این قدرتهایی که میگویند ما برای صلح آمدیم و معالأسف در خانۀ عربها، عربها را دارند میکوبند و عربها نشستهاند تماشا میکنند. این ننگ را عربها کجا میبرند کهاجانب، کفار آمدهاند در خانۀ اعراب، به اعراب تعدی میکنند و اینها نشستهاند تماشا میکنند. در صورتی که اینها اگر ده روز راه را بر آنها ببندند، همهشان تسلیم میشوند. اگر این کشورهای اسلامی، همین کشورهای منطقه، هم اگر همین کشورهای خلیج و منطقه ده روز جلوی نفت شان را بگیرند، دنیا به صدا در میآید، دنیا تسلیم شان میشود. لکن اینها نفت شان را تقدیم میکنند، آبرویشان را تقدیم میکنند، کشورشان را تقدیم میکنند، ملت شان را تقدیم میکنند، برای چه؟ برای یک هوای نفس باطل. دنیا را این هوای نفس دارد از بین میبرد. هوای نفس است که وادار میکند که اینها برای خاطر اینکه چهار روز زندگی مرفه به خیال خودشان بکنند، ملتهای خودشان را اینطور تحت ستم قرار میدهند. هوای نفس است که شوروی را بر میدارد میآورد در افغانستان و آن کارها را انجام میدهد. هوای نفس است که امریکا را میآورد در لبنان این کار را میکند، و عمالش را در ایران مأمور میکند برای اینکه، این فسادها را بکنند. همۀ فسادهای دنیا زیر سر این قدرتهای بزرگ است والاّ این کوچکها اهمیتی ندارند.
صدام دیگر یک مردهای است افتاده آنجا، این اهمیتی ندارد دیگر، لکن اینها دارند فساد میکنند. این هم یکی از فسادهای آنها بود که این را بازی اش دادند و احمقش کردند حمله کرد به ایران و تجاوز کرد به ایران، حالا هم تویش مانده است و نمیداند چه بکند. هی فریاد میزند بیایید دیگر صلح کنیم، میخواهد مهلت بگیرد که بعدها شرارت بکند. ما این را بهتر میشناسیم از دیگران، اینطور نیست که این صلح بخواهد، این میخواهد که به اسم صلح مهلت پیدا بکند، دوباره تشکیلاتی درست کند زیادتر و قدرتی پیدا کند زیادتر و دوباره حمله بکند. خوب، با یک همچو چیزی نمیشود صلح کرد. کدام انسان است که میتواند با یک دشمنی که با اسلام دشمن است، با خدا دشمن است، با ملت خودش دشمن است، با ملت ما دشمن است،این را مهلت بدهد تا اینکه دوباره تجهیز کند خودش را. قدرتها هم به او کمک بکنند و باز هم افراد پیدا بکند و دوباره حمله بکند به اینجا. این را کسی نمیتواند مهلتش بدهد. این باید شرش کنده شود تا این منطقه درست بشود. و عمده شرّ آن ابرقدرتهاست و دولتهای منطقه میتوانند شر این را از منطقه خودشان بکنند. اگر این دولتها با ملتهاشان دست به هم بدهند، ملتها که حاضرند، دولتها هم تسلیم ملتهاشان بشوند، نمیتوانند آنها در این منطقه این فسادها را بکنند. اسرائیل نمیتواند بیاید اینجا شرارت بکند. لکن معالأسف خود اینها هستند که راه را باز میکنند برای قدرتهای بزرگ. شما ملاحظه میکنید که در همین منطقه چقدر ثروت هست که دارند ابرقدرتها از اینها میبرند، همان نفت چقدر هست که دارند روزی بیست میلیون تقریباً، کشورها از اینجا میبرند و میخورند، معذلک اینها نشستهاند. آنها ریختهاند در خانۀ خودشان، لبنان خانۀ عرب است، درخانه عرب ریختهاند و دارند به خود عرب اینطور جنایت میکنند و ملت عرب نشستهاند آنجا و هیچ حرف نمیزنند. وقتی پای ایران پیش میآید میگویند اینها فارساند، اینها خوب، آنها هم که عربند دیگر، شما نه فارس سرتان میشود نه عرب سرتان میشود، دنبال این هستید که چند روز عیاشی بکنید. خوب، این عیاشی تا کی؟ چقدر انسان
آبرویش را، حیثیتش را، همه چیزش را بدهد سر عیاشی؟
آن قدرتهای بزرگ هم که شما را عمال خودشان قرار دادهاند و الآن در لبنان دارند به سر مردم لبنان بیچاره آن کار را میکنند، معذلک باید همه شان بدانند که مردم نمینشینند گوش کنند تا این کارها بشود. بالاخره همان معنایی که در ایران پیدا شد در جای دیگر هم پیدا میشود. باید از حالا فکر بکنند اینها. امریکا خیال نکند که ظلمش را دارد به مردم میکند و آنها هم نشستهاند. امریکا دید که آن محل خودشان منفجر شد. همین چیزها حالا هست باز. چه همشماها جلوگیری بخواهید بکنید مردم جانشان به لبشان رسیده است، مردم لبنان جانشان به لبشان رسیده است، مردم فلسطین جانشان به لبشان رسیده و لهذا انتحار میکنند. اگر یک کسی جانش به لبش نرسیده باشد که انتحار نمیکند برای اینکه شما را از کار بیرون کند. مردم نمیتوانند تحمل بکنند، شما یک فکری بکنید. با زدن و با کشتن و با یغما کردن و با بمباران کردن کار درست نمیشود، شما کنار بروید تا مردم کار خودشان را بکنند. راحت بگذارید مردم را. بالاخره مسلمین باید خودشان فکری بکنند، بیدار بشوند و الاّ اینها چاقوکش بین المللی هستند و نمیگذارند دنیا آرام باشد مگر اینکه مردم خودشان، مظلومین خودشان به فکر خودشان باشند، مظلومین جهان خودشان به فکر خودشان باشند. اگر مظلومین به فکر بیفتند دست اینها را قطع میکنند. و امیدوارم خدای تبارک و تعالی ملتهای اسلامیرا بیدار کند. ملتهای مستضعف را بیدار کند. و خودشان زندگی خودشان را اداره کنند و ممالک خودشان را اداره کنند و دست قدرتهای بزرگ را قطع کنند.
والسلام علیکم و رحمة اللّه