صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان اهتمام و توجه به معنویات ـ رفاهطلبی و کاخنشینی منشأ انحطاط
- محل تهران، حسینیه جماران
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع اهتمام و توجه به معنویات ـ رفاهطلبی و کاخنشینی منشأ انحطاط
- حضار حضار: خامنهای، سید علی (رئیس جمهور) ـ هاشمی رفسنجانی، اکبر (رئیس مجلس شورای اسلامی) ـ موسوی اردبیلی، سید عبدالکریم (رئیس دیوانعالی کشور) ـ موسوی، میرحسین (نخستوزیر) ـ ظهیرنژاد، قاسمعلی (رئیس ستاد مشترک ارتش) ـ فلسفی، محمد تقی ـ اعضای شورای ن
بسم اللّه الرحمن الرحیم
من در این آغاز سال جدید به همۀ آقایانی که در این محفل حاضرند و تمام ملت و خصوصاً رزمندگانی که در جبههها مشغول به فداکاری هستند و بازماندگان شهدای عزیز و به معلولین و متعلقین به آنها تبریک عرض میکنم. و من امیدوارم که همان طوری که خداوند تبارک و تعالی از ابتدای این نهضت قدم به قدم ما را هدایت فرمودهاند به راه پیروزی، عنایات خودشان را برای پیروزی اسلام و مسلمین مستدام بدارند. آنچه که در
این چند سال شده است آقایان شمّهای از آن را فرمودند و البته احصای تمام آنها نمیشود که به این گفتارها و مجالس احصا کرد و نه ما قدرت این را داریم که احصا کنیم. و من کراراً به متصدیان امور عرض کردهام که کارهایی که انجام دادهاید با آن حجم بسیار، به ملت بازگو کنید؛ خصوصاً میبینید که تمام رسانههای گروهی و تمام اشخاص منحرف دنیا دائماً به گوش جهانیان القا میکنند که این پیروزی برای اسلام تاکنون حاصل نشده است، بلکه این جمهوری رو به زوال است.
آنچه که عمل کردهاید به مردم بگویید. ممکن است که این تبلیغات در بین یک دسته از مردم که آشنای به مسائل نیستند یک وقت خدای نخواسته تأثیر بگذارد. ما آن مقداری که از متصدیان امور شنیدیم، در هر جنبهای از جنبهها، دیدیم که حجم کاری که این جمهوری اسلامی برای طبقۀ ضعیف و مستضعفان کردهاند، یک حجم بزرگی است که در طول سلطنت این پدر و فرزند خَلَف[1]حاصل نشده است. میبینیم که در هر جا اینها میروند، متصدیان میروند و عمل میکنند، مردم آنجا تقریباً به آنها میگویند که ما چه نداریم، چه نداریم. حتی اینها یک راه درست برای این مستمندان و بیچارهها درست نکردند و یک درمانگاه برای این روستاها درست نکردند و این روستاها در کمال مظلومیت به سر بردند. و در این مدت کمی که با تمام گرفتاریهای داخلی و خارجی مبتلا بوده است جمهوری اسلامی، متصدیان امور و خود ملت آن قدر کار کردند که متوقع نبود در آن گرفتاریها بتوانند؛ لکن چون عنایات حق تعالی پشت سرشان هست و مردم را همان عنایات وادار کرده است به خدمت، از این جهت توفیق بسیار حاصل شده است.
آنچه گذشته است بیش از آن است که ما بتوانیم ذکر کنیم. لکن «چه باید کرد» را باید عرض کنم، از حالا به بعد چه باید کرد. تا حالا پیروزیها به طور چشمگیر حاصل شده است و کسانی که در داخل و خارج کارشکنی میکردند اینها فلج شدند، از بین رفتند یا
میشوند ان شاء اللّه بزودی، لکن از حالا به بعد ما باید چه بکنیم. یک مسئله که در رأس همۀ امور است مسئلۀ معنویات است. ما باید کوشش کنیم که معنویات را در بین این ملت عزیز و در بین مسلمین پیاده کنیم، مردم را دعوت به معنویات و دعوت به اخلاق اسلامی و آداب فرهنگ اسلامی کنیم. ملت ما بحمداللّه بسیار مهیّاست از برای اینکه، رو به معنویات برود و تاکنون هم قدمهای زیادی برداشتهاند، لکن راه طولانی است و راه معنویات آنطور است که باید انسان در تمام عمر کوشش کند. شاید بسیاری گمان کنند که رفاه مادی و دارا بودن در بانکها، اموال، یا دارا بودن زمینها یا پارکها و امثال اینها برای انسان سعادت میآورد. این یک اشتباهی است که انسان میکند.
انسان گمان میکند سعادتش به این است که چند تا باغ داشته باشد، چند تا ده داشته باشد، در بانکها سرمایه داشته باشد، در تجارت چه باشد، شاید انسان این گمان را میکند، لکن ما وقتی که ملاحظه میکنیم و سعادتها را سنجش میکنیم، میبینیم که سعادتمندها آنهایی بودند که در کوخها بودند. آنهایی که در کاخها هستند سعادتمند نیستند. آن مقداری که برکات از کوخها در دنیا منتشر شده است هیچ در کاخها پیدا نمیشود. ما یک کوخ چهار پنج نفری در صدر اسلام داشتیم، و آن کوخ فاطمۀ زهرا ـ سلام اللّه علیها ـ است. از این کوخها هم محقرتر بوده لکن برکات این چی است؟ برکات این کوخ چندنفری آن قدر است که عالم را پر کرده است از نورانیت و بسیار راه دارد تا انسان به آن برکات برسد. این کوخنشینان در کوخ محقر، در ناحیۀ معنویات آن قدر در مرتبۀ بالا بودند که دست ملکوتیها هم به آن نمیرسد؛ و در جنبههای تربیتی آن قدر بوده است که هرچه انسان میبیند برکات در بلاد مسلمین هست و خصوصاً در مثل بلاد ماها، اینها از برکت آنهاست. خود رسول اکرم ـ صلی اللّه علیه و آله و سلم ـ که در رأس همه واقع است زندگی کوخنشینی داشته است. خیال نشود که یک اتاق، حتی یک اتاق نظیر اتاق متوسط این جامعه داشتهاند. چند تا حجره داشتهاند، حجرههای محقر. و این
شخص عالیمقام از همین حجرۀ محقر نورش به ملک و ملکوت افتاده است و سِعِۀ تربیتش در تمام جهان توسعه پیدا کرده است. در صورتی که آنچه او میخواست باز نشده است و بشر به این زودی نمیتواند برسد به او مگر انشاءاللّه خلف صالح او[2]بیاید و با دست مبارک او تربیت عالیه تحقق پیدا بکند. از این معنویات که گذشتیم، در این امور فرهنگی، در این امور مادی، در این اموری که اختراعات و کشفیات هست، شما اگر گردش کنید در بین کاخنشینان، گمان ندارم که پیدا کنید یک کاخنشین موفق شده است به یک اختراع. کوخنشینان بودند که موفق شدهاند به این اختراعات. طبع قضیۀ کاخنشینی، توجه به عیش و عشرت و توجه به دنیا و توجه به مال و منال است و نمیتواند شهوت و شکم، این طبقه را مهلت بدهد که در یک امر تفکری وارد بشوند و فکر بکنند. آنهایی که اختراع کردهاند، آنهایی که زحمت کشیدهاند و کتابهای ارزنده تحویل جامعه دادهاند در هر رشتهای، این کوخنشینان بودهاند. طبع کاخنشینی منافات دارد با تربیت صحیح، منافات دارد با اختراع و تصنیف و تألیف و زحمت. اگر در سرتاسر دنیا هم بخواهید گردش کنید و پیدا کنید، اگر موفق بشوید، یکی دو تا و چندتاست. تمام مصنفین از این کوخنشینان بودند تقریباً، و تمام مخترعین از همین کوخنشینان بودند تقریباً. ما وقتی که در مذهب خودمان ملاحظه میکنیم که فقه ما آن طور غنی است و فلسفۀ ما آن طور غنی است، آن اشخاصی که این فقه را به این غنا رساندند و آن اشخاصی که این فلسفه را به این غنا رساندند کاخنشینان نبودند، کوخنشینان بودند. «شیخ طوسی»[3]که مبدأ این امور و ارزندهترین اشخاص در جامعۀ تشیع بوده است یک کاخنشین نبوده است؛ اگر کاخنشین بود نمیتوانست این کُتبی که تحویل جامعه داده است و این شاگردهایی که تحویل جامعه داده است تحویل بدهد. در قشر مرفه نمیشود یک همچو کاری انجام
بگیرد. وقتی که در متأخرین از علما ملاحظه میکنیم میبینیم که «صاحب جواهر»[4]یک همچو کتابی نوشته است که اگر صد نفر انسان بخواهند بنویسند شاید از عهده برنیایند و این کاخنشین نبوده. آن طور که نقل میکنند در آن وقتی که ایشان این کتاب را نوشتهاند سرداب در نجف نبوده، سرداب را «شیخ انصاری»[5]از ایران برای نجف سوغات برده، یک منزل محقر داشتند و در یک اتاقشان باز بوده به یک دالانی ـ از قراری که نقل میکنند ـ که در آن هوای گرم نجف یک نسیمی، نسیم داغی میآمده است و ایشان مشغول تحریر «جواهر» بودند. از یک آدمی که علاقه به شکم و شهوات و مال و منال و جاه و امثال اینها دارد این کارها نمیآید؛ طبع قضیه این است که نتواند. زندگی «شیخ انصاری» را همه شنیده یعنی بسیاری شنیدهاند چه وضعی داشته است در زهد. اگر نبود آن وضع، نمیتوانست آن شاگردهای بزرگی را تربیت کند و نمیتوانست آن کتابهای ارزنده را تحویل جامعه بدهد.
ما باید کوشش کنیم که اخلاق کاخنشینی را از این ملت بزداییم. اگر بخواهید ملت شما جاوید بماند و اسلام را به آن طوری که خدای تبارک و تعالی میخواهد، در جامعۀ ما تحقق پیدا کند، مردم را از آن خوی کاخنشینی به پایین بکشید، خود کاخنشینی این خوی را میآورد، ممکن است که در بین آنها هم کسی پیدا بشود لکن نادر است. توجه کنید که این ملتی که الآن کوخنشینانش مشغول فعالیت هستند و مشغول به زحمت هستند در جبههها و پشت جبههها، این کوخنشینان را زحمت بکشید که به همین حال خوی کوخنشینی و خوی اینکه توجه به کاخها نداشته باشند نگه دارید تا بتوانید ادامه بدهید زندگی صحیح اسلامی را. آن خوی کاخنشینی مضر است، خودش مضر نیست، خُویَش
مضر است، لکن خود او، این خوی را دنبال دارد. کسی که تمام توجهش به دامداری است او نمیتواند آدم بشود. کسی که تمام توجهش به باغداری است این نمیتواند یک انسان مفید واقع بشود. آنهایی که دامداریشان مفید است برای جامعه، آنها توجه به دامداری ندارند. آنهایی که دامداریشان برای حفظ جامعه است آنها جزء همان کوخنشینانند. و آنهایی که باغداریشان برای حفظ جامعه است آنها هم اینطور؛ لکن وقتی خوی زمینخواری و باغداری و کاخنشینی در بین مردم باشد، این اسباب این میشود که انحطاط اخلاقی پیدا بشود. اکثر این خویهای فاسد از طبقۀ مرفه به مردم دیگر صادر شده است. و شما امروز در جامعۀ خودتان وقتی ملاحظه بکنید، در جامعۀ اهل علم و ـ عرض میکنم که ـ مدرسهنشینها، اینها که زحمت میکشند و کار برای این جمهوری اسلامی میکنند، اینها همین کوخنشینهایند. حجرههای مدرسه را بروند ببینند که چی است وضعش و فعالیتشان چیست. منزل علمای اسلام را بروند ببینند چی است وضعش و کارشان چی است. منزل مدرسین جامعههای ما را بروند ملاحظه کنند ببینند که منازلشان چی هست و کارشان چی است. و ما بحمداللّه امروز همۀ دست اندر کارهایمان کاخنشین نیستند. دولت ما یک دولت کاخنشین نیست. آن روزی که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد، آن روز است که باید ما فاتحۀ دولت و ملت را بخوانیم. آن روزی که رئیس جمهور ما خدای نخواسته، از آن خوی کوخنشینی بیرون برود و به کاخنشینی توجه بکند، آن روز است که انحطاط برای خود و برای کسانی که با او تماس دارند پیدا میشود. آن روزی که مجلسیان خوی کاخنشینی پیدا کنند خدای نخواسته، و از این خوی ارزندۀ کوخنشینی بیرون بروند، آن روز است که ما برای این کشور باید فاتحه بخوانیم. ما در طول مشروطیت از این کاخنشینها خیلی صدمه خوردیم. مجلسهای ما مملو از کاخنشین بود و در بینشان معدودی بودند که از آن کوخنشینها بودند، و همین معدودی که از کوخنشینها بودند از خیلی از انحرافات جلو میگرفتند و سعی میکردند برای جلوگیری. آن روزی که توجه اهل علم به دنیا شد و توجه به این شد که خانه داشته باشم چطور، و زرق و برق دنیا خدای نخواسته در آنها تأثیر بکند، آن روز است که باید ما فاتحۀ اسلام را
بخوانیم.
مادامی که این ملت، این حالی که الآن دارند که توجه به معنویات تا یک حدودی، و این جوانهای ما توجه به معنویات دارند و این تحول عظیم پیدا شده است در آنها که شهادت را با جان و دل میخرند، مادامی که این محفوظ است، این جمهوری اسلامی محفوظ است و هیچ کسی نمیتواند به او تعدی کند. آن روزی که زرق و برق دنیا پیدا بشود و شیطان در بین ما راه پیدا کند و راهنمای ما شیطان باشد، آن روز است که ابرقدرتها میتوانند در ما تأثیر کنند و کشور ما را به تباهی بکشند. همیشه این کشور به واسطۀ این کاخنشینها تباهی داشته است. این سلاطین جور که همه کاخنشین تقریباً بودند، اینها به فکر مردم نمیتوانستند باشند، احساس نمیتوانستند بکنند فقر یعنی چه، احساس نمیتوانستند بکنند بیخانمانی یعنی چه، اینها اصلاً احساس این را نمیتوانستند بکنند. وقتی کسی احساس نکند که فقر معنایش چی است، گرسنگی معنایش چی است، این نمیتواند به فکر گشنهها و به فکر مستمندان باشد. لکن آنهایی که در بین همین جامعه بزرگ شدهاند و احساس کردند فقر چی است، دیدند، چشیدند فقر را، احساس میکردند، ملموسشان بوده است که فقر یعنی چه، اینها میتوانند به حال فقرا برسند. کوشش کنیم که این وضعیت در همۀ ما محفوظ باشد. در مجلس ما، در ارگانهای دولتی ما، در مجاهدین ما، در ارتش ما، در قوای مسلحه، در قوای قضائیه باید این معنویت محفوظ بماند؛ توجه به خدا محفوظ بماند. توجه به خداست که یک نفر را از آن صحرای گرم عربستان و از آن مرکز همۀ جهالتها منبعث میکند و یک همچو بساط عادی و یک همچو انسانهایی را تربیت میکند و یک همچو ملتی را ایجاد میکند. از شاهنشاهی این چیزها نمیآید. شبان[6]است که میتواند راه بیفتد و در مقابل فرعون بایستد. از یک نفر نظیر خود فرعون این کار نمیآید. ما باید آدم تربیت کنیم، نه
شکمباره. اسلام میخواهد انسان درست کند. اسلام میخواهد که استقلال محفوظ باشد و استقلال با توجه به دنیا ممکن نیست حاصل بشود. اینهایی که الآن هم برای ملتهای خودشان آن طور تباهی ایجاد میکنند اینهاییاند که در کاخ نشستهاند و نمیدانند گرسنگی یعنی چه، فقط توجه به منافع خودشان دارند و میبینند که امریکا منافع خودشان را حفظ میکند، منافع خودش را حفظ میکند ومنافع اینها هم تا آن حدودی که اینها محفوظ باشند برای خودش، حفظ میکند. یک همچو اشخاصی نمیتوانند به فکر ملت و استقلال ملت باشند. اینهایی که همۀ توجهشان به این است که کاخها برای خودشان درست کنند، حتی برای حیوانات خودشان، برای سگهای خودشان کاخ درست میکنند. اینها نمیتوانند به فکر مردم و آن گرسنههایی باشند که در کشورهای خودشان هست؛ و لهذا میبینیم که نفت همین مردم بیچاره را میبرند به جیب امریکا میریزند و ملتشان آن طور گرسنه و پابرهنه هستند. اینها احساس دیگر ندارند، اینها احساس انسانی از دستشان رفته. این توجه به زرق و برق دنیا انسان را از آن احساس انسانیاش میبرد، یک حیوان است در بین مردم راه میرود. کوشش کنید معنویت را تقویت کنید در بین این ملت. با معنویت است که شما میتوانید استقلال خودتان را حفظ کنید و آزادی خودتان را حفظ کنید و به مراتب کمال برسید.
و اما گرفتاریهایی که ما الآن داریم و باید دنبالش برویم یکی مسئلۀ قضاوت است. این را من سابق هم عرض کردم و دیروز یک نفر از شورای قضایی آمد پیش من و گفت ما امروز در عین حالی که بسیار کار کردیم و بسیار خوب شده است اوضاع قضا، معذلک کمبود داریم از حیث قاضی. ایشان گفتند که ما الآن 120 نفر قاضی معمم لازم داریم، روحانی لازم داریم. و من قبلاً هم عرض کرده بودم که ما دست احتیاج را به این حوزهها دراز میکنیم، حوزههای بزرگ مثل حوزۀ قم ـ قم خیلی کار کرده است در این امر ـ مثل حوزۀ اصفهان، مثل حوزۀ مشهد، آذربایجان. آقا! مسئلۀ قضا یک چیزی است که به
عهدۀ شماست، مسئلۀ قضا یک مسئلهای است که به عهدۀ اهل علم است، اینها مسئول هستند پیش خدا و نمیشود که انسان بنشیند نگاه کند و قضاوت به وضعی باشد که نتوانند، شورای قضایی نتواند در هر جا یک قاضی متوسط بفرستد. البته آن قضایی که اسلام فرموده است و آن شرایطی که اسلام فرموده است باید بتدریج دنبالش برویم. باید حوزهها دنبال این مطلب بروند که قاضی به آن نحوی که شارع مقدس مقرر فرموده است پیدا بکنند. لکن امروز که ما دستمان از آن مرتبۀ بالا کوتاه است نباید بنشینیم تا اینکه قضاوت به حال سابق باقی بماند. باید ما کوشش کنیم و آن قدری که میتوانیم حوزهها باید کوشش کنند و افرادی که الآن در حوزهها هست و صلاحیت دارند از برای این کار و در حوزهها هم مدرس مثلاً نیستند، مشغول کارهای تدریسی و امور این طوری نیستند اینها، خوب اشخاص زیادی هستند که میتوانند بروند؛ از حوزۀ اصفهان میتواند یک عده کثیری را، از مشهد میشود، از تبریز میشود، از اینجاها میشود، از حتی دهات هم ما داریم افرادی را، که این کاری است که باید انجام بگیرد. ما هی بنشینیم که کی برای ما انجام بدهد، کی قوّۀ قضائیه را اداره کند، غیر از حوزههای علمیه، کی قدرت این مطلب را دارد؟ البته، هم باید به فکر آتیه باشند و درست کردن یک قاضیهای صالح بزرگ، و هم الآن که ما گرفتار هستیم و بخواهیم معطل بماند قضا، بخواهد معطل بماند اصلش رسیدگی به گرفتاریهای مردم، امروز با اجازۀ فقها، خوب، یک عدهای باید متصدی این امر بشوند که میدانند به طور ـ فرض کنید ـ تقلیدی هم حتی کار را انجام بدهند و این یک تکلیفی است از برای همۀ ما. و یکی هم خود قوۀ قضائیه، قوۀ قضائیه باید توجه بکند که سر و کارش با جان و مال مردم است، نوامیس مردم، سر و کار این با آنهاست و باید افراد صالح در آنجا باشند، سالم باشند و توجه بکنند که خطای قاضی بزرگ است، عمدش مصیبتبار است، خطایش هم بزرگ است، باید خیلی در این معنا توجه کنند. و آن چیزی که من عرض کردم در آن اعلامیهای که دادم، راجع به این اعلامیه 8 مادهای، البته دنبال کردند، تعقیب کردند لکن تعقیب بیشتر لازم است، باید با قدرت و قوّه دنبال این بروند که نابسامانیهای این کشور رفع بشود.
حالا اگر یک کلمه من وقتی میگویم باید بشود، الآن، شب وقتی که باز میکنیم رادیو فلان و فلان را، میگوید که معلوم میشود اصلش در ایران به هم خورده همۀ اوضاع، برای اینکه فلانی گفته است که باید چه بشود. اگر در قرآن گفت که مردم تقوا داشته باشید، معلوم میشود در اسلام اصلاً تقوا نیست؟! قرآن گفته تقوا پیدا کنید. خوب، ارشاد مردم ولو اینکه خوب باشند، یک امر راجح است. خدای تبارک و تعالی پیغمبر را نصیحت میکند، امر به تقوا میکند، حالا اگر رادیوی فلان بگوید که خوب، خدا به پیغمبر گفته است کهیا اَیُّهَا النَّبِیُّ اِتَّقِ اللّه[7]پس معلوم میشود تقوا نداشته؟! نخیر.
من الآن یکی از نعمتهای بزرگی که میخواستم عرض بکنم این وضعی است که ما الآن در ایران داریم. ما نمیتوانیم از عهدۀ این شکر بربیاییم که ما در همۀ بلاد الآن، هم ائمۀ جمعهمان، هم مردم، همه توجه دارند به اسلام، هم همۀ ائمۀ جماعات، زن و مرد، مردم توجه دارند. شما این نماز جمعههایی که در ایران، سرتاسر ایران بپا میشود ملاحظه میکنید که در حال سرما با آن وضع سرما، در رطوبت، در یخبندی وارد میشوند، در آن گرمای تابستان هم در بلاد گرم وارد میشوند، در این بلاد جنگزده مثل آبادان که هر روز مورد تجاوز جنایتکاران است باز هم نماز جمعه بپا میشود و مردم در نماز جمعه حاضر میشوند. این چی است؟ این چه چیزی است که برای ما حاصل شده؟ این را کی کرده غیر از خدای تبارک و تعالی؟ این نعمتهایی است که خدا به ما داده.
ما بحمداللّه الآن یک مجلسی داریم، که ان شاء اللّه بهتر خواهد شد، لکن مجلسی داریم که خواست اسلام را دارد ایجاد میکند. وقتی که ملاحظۀ مجلس را میکنیم، ملاحظۀ شورای نگهبان را میکنیم، ملاحظۀ دولت را میکنیم، ملاحظۀ قوۀ قضائیه را میکنیم، وقتی همۀ این را ما ملاحظه میکنیم اینها مورد تشکر است که یک دستهای از همین مردم، نه آن بالانشینها و کاخنشینها، از همین مردم متعارف خودمان، متصدی
شدند و دارند زحمت میکشند برای این ملت. این ملت را هم تشکر از او میکنیم که دارد با کمال قدرت پشتیبانی میکند. ملت باید از این دولت تشکر کند و قدردانی کند و دولت هم باید خدمتگزار این ملت باشد و از او تشکر کند. ملت باید از این قوای مسلح، این جوانها که دارند جان خودشان را برای حفظ نوامیس شما فدا میکنند، دارند صحت خودشان را از دست میدهند و دارند زحمت میکشند برای حفظ شما، باید قدردانی بکنند و میکنند. ما از شکر خدا نباید غافل باشیم که یک همچو وضعی الآن ما داریم، وقتی میرویم جبههها میبینیم که جبههها جوانها آن طور مشغول فعالیت هستند و مشغول جانبازی هستند. وقتی میرویم در بیمارستانها، این بیمارها آن طور، این علیلها، اینهایی که در جنگ معلول شدند، اینهایی که زخمی شدند، آن طور روحیّۀ اسلامی دارند. ژاندارمری آن وقت چی بود، حالا چی هست؟ ارتش آن وقت چی بود، حالا چی هست؟ ستاد ارتش آن وقت کیها بودند، حالا کی هست؟ همه چیز بحمداللّه عوض شده است. ما باید شکر خدا را بکنیم و این را حفظش کنید، حفظش به این است که با هم باشیم. آقا، همۀ دنیا مخالف ماست، ما خودمان باید با هم باشیم، هستیم با هم، حالا شب نگویند که معلوم شد همهشان به هم ریختند، لکن تذکر همیشه لازم است.
انسان، یکی از نکاتی که در قرآن مکرر هست یا مکررات، برای اینکه، قرآن یک آدمسازی میخواهد بکند. قرآن تاریخ نیست، اگر تاریخ بود، در تاریخ، کتاب تاریخ، یک قصه را نوشت، ثانیاً اگر بنویسند زیادی نوشتهاند، اما کتاب اخلاق باید مکرر باشد. کسانی که اخلاق میخواهند برای مردم بگویند، باید بگویند، بگویند، بگویند تا توی مغزشان بکنند، با یک دفعه گفتن درست نمیشود. یکی از نکات بزرگی که قرآن کریم، مکررات را میبینید دارد، اینها مکررات نیست، سبک انسانسازی این جوری است، هر صفحه را باز میکنی دعوت به تقوا، دعوت به خوبی، دعوت به چی، آن صفحه هم باز میکنی، قصۀ موسی را چندین مرتبه ذکر میکند، قصۀ ابراهیم را چندین مرتبه ذکر
میکند، قصه نمیخواهد بگوید که، یک دفعه وقتی گفت، خوب، بس است. اینهایی که قرآن را نمیشناسند، این خارجیها که نمیفهمند قرآن چی است، میگویند خوب بود باب باب باشد، هر بابی یک کلمهای باشد دیگر. قرآن آمده آدم درست کند؛ آدم درست کردن به یک دفعه گفتن نمیشود. معلم اخلاق با یک دفعه بگوید و تمام کند برود نمیشود؛ باید در یک مجلس هم ده مرتبه یک مطلب را هی بگوید، بگوید، بگوید تا در دلها بنشیند. ما باید دائماً به هم سفارش کنیم. حوزههای علمیه به دولت و به ملت و به اینها باید سفارش کنند، دعوت به تقوا کنند، دعوت کنند به وحدت، دعوت کنند به تقوا. مردم، هر کس با هم مینشیند این دعوت را بکنند، اهل منبر که میکنند و باید زیادتر بکنند. مجلس باید در بین صحبتهایشان مردم را بسازند. جنگ مجلس، مثل جنگ دو فقیه میماند، نه این است که اینها اختلاف دارند. خوب، فقها با هم اختلاف دارند از صدر اسلام تا حالا، اگر این نظرها تصادم با هم نمیکرد فقه ما به این قوت نبود؛ نظرها باید تصادم کنند، دعوا شود باید سر آن. بعضی حوزههایی که ما ادراک کردیم دعوا بود، استاد یک چیزی را میگفت، شاگرد میایستاد در مقابلش میگفت، او میگفت، این میگفت، او میگفت تا یک مطلب تا دیگران استفاده میکردند از آن؛ در مجلس هم باید این جور باشد. مخاصمه در کار نیست مباحثۀ علمی است، مباحثۀ اخلاقی است، باید اخلاق به مردم یاد بدهند، دعوا نباید باشد در آن.
و همین طور مادامی که ما منسجم هستیم با هم، دستهایمان تو هم است و دعای وحدت میخوانیم، هستیم. آن روزی ما از بین خواهیم رفت که این دستها از بین هم بیرون برود، این به او بد بگوید، او به او بد بگوید، او اشکال به او کند، او اشکال به او بکند، آن روز است. و ما بحمداللّه الآن یک ملتی داریم که دستشان در دست هم است و کسی نمیتواند به این ملت آسیب بزند. این پشتیبانی از هم و این کمک کردن، حوزهها به دولت، به قوۀ قضائیه، به مجلس کمک کنند، مجلس به آنها کمک کند، دولت به همه
کمک کنند، مردم به هم کمک کنند. این باری که الآن به دوش دولت هست نمیتواند تنهایی این بار را بردارد. این یک مسئلۀ واضحی است، اگر پشتیبانی این ملت نباشد، اگر پشتیبانی همۀ قشرها نباشند همه به هم میخورد و هیچ کاری نمیشود کرد. اینکه تا الآن شما پیروز شدید برای این است که پشتیبان شما خود ملت هست. و خدای تبارک و تعالی این ملت را بعث کرده است به اینکه پشتیبان شما باشد. وقتی شما خوب کار کنید برای ملت، آنها هم پشتیباناند. وقتی دولت خوب کار کند برای ملت، پشتباناند.
وقتی مجلس خوب کار کند برای مردم، پشتیبان هستند. مردم باید پشتیبان ملت و پشتیبان دولت باشند، پشتیبان مجلس باشند، پشتیبان قوّۀ قضایی باشند و همه به هم خدمت کنند. همه حسن نیت داشته باشند برای خدمت کردن به هم؛ و بدانند این خدمت عبادتی است که کمتر عبادت به این بزرگی هست. امروز برای حفظ اسلام باید ما از همۀ چیزهایی که در ذهنهایمان هست و کدورتهایی که فرض کنید یک وقتی داریم، دست برداریم، برای خدا با هم باشیم. اگر این طور شد شما حفظ خواهید شد و اسلام را خواهید صادر کرد به همۀ دنیا. و من به شما عرض کنم که اگر خدای نخواسته، خدای نخواسته اسلام در ایران سیلی بخورد، بدانید که در همۀ دنیا سیلی خواهد خورد؛ و بدانید که به این زودی دیگر نمیتواند سرش را بلند کند. این الآن یک تکلیف بسیار بزرگی است که از همۀ تکالیف بالاتر است، حفظ اسلام در ایران. و حفظ اسلام در ایران به وحدت شماهاست، وحدت روحانی و مردم، مردم و روحانی، ارتشی و ژاندارمری و قوای مسلح با دولت، همۀ اینها با هم، همه وقتی دست به هم دادیم و همه شدیمیَدٌ واحِدَةٌ علی مَنْ سِواه[8]همان طوری که فرمودند که اینها دست واحد هستند بر سوایشان، اگر دست واحد شدیم برای «مَنْ سِواه» هیچ کس نمیتواند به ما ضرری بزند. آن روز به ما ضرر میخورد که خلل در وحدت ما پیدا بشود. هیچ کس نمیتواند در این کشور کودتا کند، با وضع فعلی هیچ کس نمیتواند. آن روزی که اختلاف پیدا شد بینتان، آن روز بدانید که
آن شیاطینی که نشستند آنجا و نگاه میکنند، آن شیاطین یک کودتاچی درست میکنند، میتراشند، اختلاف این کار را درست میکند. و ما امیدواریم که این وحدت محفوظ باشد و این سال جدیدی که آمده است، وحدت ما زیادتر از آن وقتی که بوده است باشد. و به برکت این وحدت، ما هم معنویاتمان را درست کنیم و هم مادیاتمان را و هم فکری برای این مستمندان، فکری برای این بیخانمانها، فکری برای اینها بکنیم.
و من امیدوارم که کسانی که تمکن دارند، کسانی که خانههای زیادی دارند، کسانی که چیزهای زیاد دارند گمان نکنند سعادتشان به این زیادیهاست. یک نفر آدمی که کم دارد ولی به اندازۀ معاش دارد، این آدم لذت زندگی را، همین زندگی مادی را، لذتش را بیشتر از آن میبرد که صد تا کاخ دارد و هر روز و هر شب در زحمت حفظ اینهاست. لذت زندگی را او نمیتواند بفهمد چی است. هزاران غذا در اینجا هست ـ شما گاهی وقتها شاید دیده باشید در این چیزهایی که نمایش دادند، مثلاً در فیلمها هست ـ این قدر غذا هست میل نمیکند که دست دراز کند، نه اینکه نمیخواهد، اصلاً میل ندارد، نه اینکه میخواهد حالا خودنمایی کند که من کم میخورم، نمیتواند. یک درویش وقتی که یک نان پیدا میکند و میخورد لذتش از آن آدمی که صد تا کاخ دارد و نمیتواند استفاده بکند بیشتر است. لذت به دارایی نیست، لذت یک مطلبی است که انسان در خودش باید پیدا بشود و او نمیشود الاّ اینکه توجه به خدا داشته باشد و مطمئن به خدا باشد. آن کسی که تزلزل دارد در زندگی، شما خیال میکنید که حالا رئیس جمهور امریکا یا رئیس شوروی خیلی در رفاه هستند؟ تزلزلی که در دل آنها هست در هیچ کی نیست، در هیچ فردی نیست، هر یکی آنها میخواهند دیگری را بخورند. نمیدانم شنیدید این را؟ من شنیدم که گرگها وقتی که میخواهند بخوابند ـ جمعیت هستند و میخواهند بخوابند ـ رو به هم میخوابند، یعنی یک دایره میشود، هیچ کدام پشت به هم نمیکنند برای اینکه اگر پشت بکنند میترسند آن یکی بخوردش. این ابرقدرتها این طوری
هستند. الآن آن قدری که امریکا در فکر این است که شوروی را به هم بزند وضعش را، آن هم در فکر این است که این را به هم بزند و همه سر این سلاحهای هستهای دعوا دارند. اینها تزلزل خاطرشان این قدر زیاد است، اینقدر از هم میترسند، این از او میترسد، او از او میترسد. باید ما فکر باشیم که خودمان را در بین این تلاطمی که در دنیا هست حفظ کنیم و حفظ به این است که به اسلام گرایش پیدا کنیم و به احکام اسلام گرایش پیدا کنیم و به حال این مردم فقیر برسیم و به حال این اشخاصی که زحمت دارند برای این ملت میکشند، به حال اینها دولت برسد، مردم برسند. و من به اینهایی که دارای املاک زیاد هستند و دارای ثروت زیاد هستند، به اینها عرض میکنم که یک قدری به حال این فقرا برسید، اینها را از خانههایی که فرض کنید حالا نشستند شما دو هزار تومان میگیرید میگویید من سه هزار تومان میخواهم، خوب یک قدری کم[مصرف]بکنید اینها هم زندگی داشته باشند. هی دنبال این نباشید که یک زوری تو کار بیاید. ما امیدواریم که احتیاج به این حرفها نداشته باشد و خود مردم داوطلب، این کار را حل کنند و این مستمندها را به یک زندگی، آنها بیچارهها قانع هستند به یک زندگی متوسط، به یک زندگی که بتوانند اعاشۀ خودشان را بکنند، بتوانند یک سایه سری داشته باشند. خداوند همۀ شما را انشاءاللّه موفق کند، و این سال را به مسلمین و به همۀ شماها و به همۀ ملتهای دربند و ملت عزیز خودمان این سال را مبارک فرماید.
والسلام علیکم و رحمة اللّه
2 ـ حضرت قائم آل محمد، مهدی موعود عج.
3 ـ محمدبن حسن طوسی، از بزرگترین فقهای شیعه که به «شیخالطائفه» مشهور است و در نیمۀ اول قرن پنجم هجری در نجف درگذشته است.
4 ـ محمدحسن نجفی، از بزرگترین فقهای شیعه در قرن 13 هجری که به نام کتاب فقهی خود «جواهر الکلام» به صاحب جواهر مشهور شده، وی به سال 1267 ه . ق . در نجف درگذشته است.
5 ـ مرتضی انصاری معروف به «شیخِ اعظم» از فقهای عظیمالشأن شیعه که دو تألیف فقهی و اصولی وی هنوز در حوزههای علمیّه تدریس میشود. وی اشتهاری خاص به زهد نیز داشته و در سال 1282 ه . ق . در نجف درگذشته است.
6 ـ حضرت موسی کلیم اللّه ع.
7 ـ سورۀ احزاب، آیۀ 1: «ای پیامبر، از خدا بترس و پرهیزگار باش».
8 ـ بحارالأنوار، ج 28، ص 104: «یکدستند، علیه بیگانگان».