صحیفه امام خمینی (س)

  • عنوان تشریح و تبیین وظایف و تکالیف دادگاههای انقلاب
  • محل تهران، جماران
  • مناسبت
  • تاریخ
  • موضوع تشریح و تبیین وظایف و تکالیف دادگاههای انقلاب
  • حضار حضار: موسوی تبریزی (دادستان کل انقلاب)، محمدی گیلانی (رئیس دادگاههای انقلاب و دادستان انقلاب اسلامی مرکز)، حکام شرع دادگاههای انقلاب و دادیاران دادستانی انقلاب اسلامی مرکز

بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم

تلاش برای کسب رضایت الهی

من هم مشکلات دادگاههای انقلاب را و دادسراهای انقلاب را می‏دانم که خیلی زیاد است، و هم زحمات آنها را می‏دانم که زحمات بسیاری است؛ برای اینکه، خود مواجه شدن با امثال آنهایی که سر و کارشان با این دسته از آقایان است، اصلاً مواجه شدن با آنها هم خودش مشکل است. فرضاً که انسانی بخواهد به آنها مسائلی را بگوید و آنها جواب بدهند، اینها، این مسائل هم البته حجمش خیلی زیاد است و من می‏دانم که با حجم زیاد و کمبود افرادی که حوزه‏های علمیه نمی‏توانند، حالا من سفارش زیاد کرده‏ام و می‏کنم، ولیکن خوب، کمبود دارند. و این هم نکته‏اش این است که در فکر این مسائل، حوزه‏ها نبودند، یعنی حوزه‏ها دنبال همان احکامی بودند که رایج بین خودشان هست و محل ابتلای مردم است، مسئله دولتی در پیش نبود که راجع به این هم فکری بکنند. تازه این کار واقع شده است و حوزه‏ها هم دنبالش هستند که افراد تربیت کنند، افراد پیدا کنند و من هم سفارش زیاد کرده‏ام و باز هم می‏کنم؛ لکن این مسئله البته مشکل است، لکن شما در یک انقلابی که پیش می‏آید توقع اینکه مسائل به آسانی رفع بشود نباید داشته باشید و ندارید هم. و اینکه کسی به شما از بشر یک تشویقی بکند ـ یک عرض می‏کنم که فرض کنید که ـ پاداشی بدهد، شما برای خدا کار می‏کنید، بشر چیزی نیست، بشر یک چیزی
حالا می‏گوید، یک چیزی فردا ـ فرض کنید ـ بعضیهاشان خلافش را هم می‏گویند؛ اینی که اساس است این است که ما حسابمان را با خدا درست کنیم نه با مردم، و از هیچ کس هم توقع نداشته باشیم. مایی که برای خدا می‏خواهیم یک کاری بکنیم توقع نداشته باشیم.

قاطعیت در برخورد با اشرار و ضد انقلاب

و من مخصوص این قشری که سر و کارشان با این اشخاصی است که ضد انقلاب هستند و اشرار هستند، من علاقه به اینها زیاد دارم و زحمت آنها را می‏دانم. و من در آن نوشته‏ای هم که نوشتم راجع به، ضد انقلاب را استثنا کردم. و من مع ذلک گاهی می‏بینم سؤال می‏کنند که راجع به اینها چی. خوب، من از اول گفتم که آنها حسابشان از این مسائل جداست. آنها نه عفوی حالا در کار است برایشان مگر اینکه خیلی تشخیص بدهند که نه، دیگر حالا منقلب شده واقعاً؛ والاّ ما نمی‏توانیم حالا با ضد انقلاب یک جوری رفتار کنیم که فردا باز یک اجتماعی بکنند و یک غائله‏ای برای ایران ایجاد کنند، برای اسلام ایجاد کنند. اسلام به ما اجازه نمی‏دهد این را. ما راجع به افراد دیگری که افراد عادی هستند، افرادی هستند که یک جرمهایی کرده‏اند که در همه جا هست این جرمها، عادی است، آنها را باید البته خوب رسیدگی بکنند و چه بکنند و چه بشود.

راجع به اموال، اگر اموالهایی هستند که واقعاً در معرض این‏اند که اگر چنانچه رسیدگی به آنها نشود از بین برود، همان طوری که آقای محمدی[1]فرمودند، خوب، این یک مسئله‏ای است که برای خاطر آنها، ولی غایب باید آن کار را بکند، واجب است برایش که این کار را بکند، برای اینکه، از امور حسبیه است، و بعضی وقتها واجب است این امر را انجام دادن، برای حفظ اموال آنها، حفظ کنند آنها را، اموالی که در معرض خطر است، در مظان از بین رفتن است، بفروشند و برایشان نگه دارند، همین طوری که آقای موسوی[2]گفتند. و ان شاء اللّه‏ این کارها را انجام می‏دهید.

زندان، محل ارشاد و تربیت مجرمین

و من راجع به دادگاه انقلاب و راجع به کارهایی که مربوط به دادگاه انقلاب است، من نمی‏گویم که باید اینجا سستی بشود. اینجا باید با جدیت جلویش گرفته بشود، باید جلوی این فسادها گرفته بشود. حالا بگیرند نگه دارند تربیت کنند یا اگر واقعاً مستحق حدود شرعی هستند حدود شرعی را جاری بکنند که ـ زندانها ـ باید زندانها محل تربیت باشند، باید مردم را در زندانها تربیت کرد. زندان خودش یک تربیتگاه باید باشد. خوب، کسانی که در زندان هستند برایشان صحبت بشود ارشاد بشود، آقایان صحبت کنند برایشان، ارشادشان کنند. ممکن است یک عده‏ایشان افرادی باشند که واقعاً گول خورده‏اند، و شاید اکثراً هم گول خورده باشند. آنهایی که گول خورده‏اند کم کم درست می‏شوند؛ تا یک وقتی که آرامش پیدا شد، خوب، آنها هم بروند سراغ زندگیشان. اما آنهایی که غیر اینها هستند، فرض کنید یک کسی دزدی کرده، یک کسی ـ یک فرض کنید که ـ یک کار خلاف کرده، اینی که حد شرعی دارد، خوب حد شرعی جاری کنید. آنی که حد شرعی ندارد باید رسیدگی کرد و این تعزیری می‏خواهد، تعزیرش کنند و رهایش کنند. آن هم که حد دارد حدش را می‏زنند رها می‏کنند، نگه داشتنش در زندان جز اینکه یک خلاف باشد و خداوند راضی نباشد و اینکه یک کسی که باید یک چند تا شلاق بخورد برود، خوب، اینها را ناراحت کردن، که اینها باید زودتر رسیدگی شود. حالا هم باز همین معنا را ـ عرض می‏کنم که ـ همه بدانند که در غیر دادگاههای انقلابی که مربوط به این گروهکهاست، سایر دادگاهها و دادسراها کار مردم را باید زود تمام بکنند. و من به حوزه علمیه هم سفارش کرده‏ام و می‏کنم به اینکه کمک کنند و امروز ایران محتاج به کمک است.

رفتار انسانی ـ اسلامی با زندانیان

شما اگر بدانید، خیال کنید که در هیچ جای دنیا مثل ایران پیدا کنید، نمی‏توانید بکنید. یا اینکه به مجردی که انقلاب شد کارهایش یک دفعه رو به راه شد دیگر. حالا یک دسته‏ای اشرار هست. خوب، اشرار، مگر امریکا این همه اشرار را ندارد؟ این همه

جنایاتی که در امریکا واقع می‏شود در ایران واقع نمی‏شود، یا در جاهای دیگر، این هم، همه‏اش برای این است که کارها افتاد دست یک عدۀ متدین؛ یک عده‏ای متدین آمدند در میدان و کارها را انجام دادند. حالا این متدینین یک دسته‏شان از اهل علم بوده‏اند و یک دسته‏شان هم از اشخاص عادی بودند، متدینین بودند، اینها آمدند و کارها را انجام دادند، و حالا هم الآن هستند. حالا هم همۀ ایرانیهایی که هستند، اینهایی که از اول بودند حالا هم هستند در میدان، حالا هم[خدمت]می‏کنند. و از باب اینکه یک ناراحتیهایی در پیش بود، خوب، من صلاح دیدم به اینکه بعض مسائل را مطرح کنم و به آقایان بگویم و آقایان هم پیگیری دارند می‏کنند. و امیدوارم که کارها را درست بکنند. اما در همان جا من قضیۀ دادگاهها و دادسرای انقلاب را که مربوط به این جمعیت است، همان جا من گفتم آنها حسابشان علی حِدّه است. اینها باید با جدیت[درست]بشود، با جدیت تعقیب بشود و حسابشان را درست بکنند. البته معاشره، معامله با آنها مادامی که در زندان هستند، معاملۀ انسانی ـ اسلامی باید باشد. و هر وقت هم معلوم شد که این شخص باید فلان حد را بخورد، فلان حد را بخورد. باید هم بماند تو حبس تا برود و آن، اشراری است که اگر بیرونش کنند باز هم مشغول بشود به آن کارها، می‏ماند تا هر وقتی که خدا بخواهد.

قدردانی و تشکر از خادمین به اسلام و مسلمین

در هر صورت، من به همه کس، حالا یک دسته‏ای ملتفت نیستند، توجه ندارند، همه کس باید تشکر کنند از این آقایانی که کارهایشان را زمین گذاشتند. این آقایان یک کار دیگری داشتند کارشان این کارها نبود که، یک کارهای دیگری داشتند. یک علاقه‏ای به یک مسائلی داشتند، علاقه‏ای به مباحثه داشتند، علاقه‏ای به درس داشتند، در یک محلی علاقه پیدا کرده بودند. اینها بدون اینکه توقعی داشته باشند آمدند و مشغول خدمت شدند به اسلام، خدمت شدند به مسلمین. خوب، ما باید از آنها قدردانی کنیم، باید تشکر کنیم از آنها و خدای تبارک و تعالی هم به آنها اجر خواهد داد و همه چیز از اوست. او
ان شاء اللّه‏ جبران همۀ نقیصه‏ها را او می‏کند. بشر چیزی نیست، فرض کنید که به شما یک تبریکی هم بگویند، این اثری ندارد؛ آنکه اثر دارد این است که کار پیش خدا خوب باشد، تا همیشه شایستگی انسان داشته باشد. و من امیدوارم که ان شاء اللّه‏ همان طوری که تا حالا وضع ایران رو به خوبی است الحمد للّه‏، رو به بهبودی است، از این به بعد هم رو به بهبودی بشود. ... و این مسائل جنگ هم زودتر ان شاء اللّه‏ حل بشود. و ایران اگر رهایش کنند به حال خودش ـ و حال آنکه نمی‏کنند رها ـ کار خودش را زود انجام می‏دهد، ولی حالا هم که رها نکنند باز دارد انجام می‏دهد.

فریب‏کاری منافقان و ساده‏اندیشی بعضی افراد

آن مسئله‏ای که همه کس می‏گفت، هر کس می‏رسید می‏گفت که «نمی‏شود، نکنید، خونریزی می‏شود، چه می‏شود»، بعضی از آقایان از قم به من نوشتند که «آقا دیگر بس است، ـ دیگر ـ این شاه ماندنی است، دیگر بس است رها کنید» خوب، اینها نمی‏دانستند قضیه را و معذور بودند. از این‏ور خیرخواه بودند، معذور هم بودند، اما حتی برای منافقین. منافقین، خوب بعضیها را بازی داده بودند اینها، خوب، این همه جوانان ما را بازی دادند هیچ، بعضی از علمای ما را بازی داده بودند، بعضی از ریش‏سفیدهای ما را بازی داده بودند که به من سفارش نوشته بودند راجع به اینها. و من آن آدمی که آمد، با آنکه سفارش نوشته بودند اینها، گوش کردم حرفهایش را دیدم آدم مُعوَجی است؛ از زیاد مسلمان بودنش من این را ادراک کردم.

در هر صورت، ما باید این راهی که در آن واقع شدیم ببریمش تا آخر. مأیوس نباید بشویم و شما هم دنبال این نباشید، یعنی خیال این را نکنید که به شما یا به ایرانیها، خارجیها تبریک می‏گویند. آنها تا آخر هم با ما سر و کارشان، سر و کار دشمنی است و ما هم باید اعتنایی به این دشمنیها نکنیم. آنها همه چیز دارند، ما خدا داریم. یعنی همه چیز ما داریم، آنها هیچ چیز ندارند. و تا حالا هم که خدای تبارک و تعالی به ما لطف فرموده، عنایت فرموده و ما تا حالا هم بحمداللّه‏ بدی آن طوری که انقلابات دیگر می‏بینند،
ندیدیم. این طور که یک میلیون، یک میلیون می‏ریختند دریا، ما ندادیم این طور چیزها را و آن هم برای همین بود که مردم در کار بودند، اسلام در کار بود، این مردم یک راز رساندند. من این حدیثی که وارد شده، گاهی وقتها به این، همین امثال محمدرضا حمل می‏کنم که
لا یَزالُ یُؤَیَّدُ هذَا الدّینُ بِالرَّجُلِ الْفاجِر[3]این رجل فاجر وقتی که کار را رساند به آنجا، یکدفعه انقلاب حاصل شد. این تأیید است دیگر، تأیید دین است، عکس العمل است این، آن کاری می‏کند که عکس العملش یک همچو مطلبی می‏شود، و این از اوضح مصادیق بود که این، آن رجل فاجر[4]بود که تأیید کرد رژیم را به این معنا، که با کار بدش و با ظلمش و با ستمش انفجار حاصل کرد و مردم فهمیدند همه به اینکه این رژیم، رژیمی نیست که بشود به آن دل بست. این رژیمی نیست که بتواند خدمتگزار باشد؛ او می‏خواهد غارت کند، می‏خواهد از بین ببرد. وقتی مردم فهمیدند این معنا را، از اعمال خودشان فهمیدند، انفجار حاصل شد. و بحمداللّه‏ پیروز شدید در یک مدت کمی و با یک ضایعات کمی، و آن چیزی که بردید ارزشش در دنیا زیاد است، و آن این است که اسلام را آوردید؛ اسلام را آوردید در ایران. حالا هر که هم، هر چیزی می‏خواهد بگوید بگوید، به ما چه ربطی دارد. برای ما همه می‏گویند، برای شما هم بگویند. مثلاً برای من می‏گویند که، از این خارجیها یک وقتی نوشته بودند، چه کردند که خودش دیگر کاری از او نمی‏آید، این اطرافیها دارند اداره می‏کنند او را، آن اطرافیها را من تا حالا نشناخته‏ام که او هی دارد به من می‏گوید ـ عرض می‏کنم که ـ یا فلان آدم یا فلان آدم در او تأثیر دارد، حال آنکه اگر مرا آنهایی که شناخته‏اند می‏دانند که من آنی که باید انجام بدهم تحت تأثیر واقع نمی‏شوم، انجام می‏دهم. اگر من بنا بود که تحت تأثیر واقع شده بودم، از اول بنا بود نباید اصلاً وارد بشوم در کار، با اینکه آن قدر به من خیرخواهی کردند الی ما شاء اللّه‏. خوب، من در پاریس هم که بودم خیرخواهی زیاد می‏شد که کشته می‏شود، چه می‏شود، شلوغ می‏شود، چه می‏شود، پیش هم نمی‏رود، از اینها، لکن ما دیدیم که
خوب، یک تکلیفی است ما ادا می‏کنیم. توانستیم که بحمد اللّه‏، حالا هم توانستیم کار را انجام بدهیم، نتوانستیم هم تکلیفی بوده است ادا کردیم. حالا هم شما همین است، یک تکلیفی متوجه است الآن به همۀ ما برای حفظ این جمهوری، به همۀ ایرانیها، تکلیف متوجه است که اسلام را آوردید، حفظش کنید؛ رژیم را بردید، یک رژیم حقی را آوردید، بالاخره هم شکستید شما
[رژیم]را، اما تکلیف ادا کردید. آنها دنبال این هستند که حالا چه می‏گویند که ما آن کار را بکنیم، حالا این کار پیش مردم چه می‏شود، مردم چه صلاح می‏بینند و آن همه صلاحدید می‏کردند برای حضرت امیر، که شما آن آدم[5]بگذارید باشد؛ بعدها، ایشان می‏گفت من نمی‏توانم یک کسی که برخلاف اسلام عمل می‏کند بگذارمش باشد. در هر صورت امیدوارم که خداوند قدرت مقاومت به همۀ ما عنایت کند و ما مقاوم باشیم در مقابل مشکلات. و ان شاء اللّه‏ امیدوارم که بزودی مسائل حل بشود و اگر من نبینم، شما ان شاء اللّه‏ ببینید که مسائل خوب شده، حل شده و موفق باشید. خداوند تأیید کند همه را.

والسلام علیکم و رحمة اللّه‏ و برکاته

1 ـ آقای محمد محمدی گیلانی، رئیس دادگاههای انقلاب اسلامی.
2 ـ آقای سید حسین موسوی تبریزی، دادستان کل انقلاب اسلامی. 
3 ـ کنزالعمال، ج 1، ص 45، ح 115. «همواره این دین بواسطۀ مرد فاجر گنهکار تأیید می‏شود».
4 ـ محمدرضا پهلوی. 
5 ـ معاویة بن ابی‏سفیان.