صحیفه امام خمینی (س)

  • عنوان پیشگامی بازار در نهضتهای اسلامی و لزوم حمایت بازار از دولت در قضیۀ جنگ
  • محل تهران، حسینیه جماران
  • مناسبت
  • تاریخ
  • موضوع پیشگامی بازار در نهضتهای اسلامی و لزوم حمایت بازار از دولت در قضیۀ جنگ
  • حضار حضار: نمایندگان اصناف و بازاریان تهران و سراسر کشور

بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم

بازاریان، اقشار متعهد به اسلام

متشکرم از اینکه امروز مواجه هستم با قشر متعهد اسلامی نمایندگان سراسر کشور از اصناف و بازرگانان. و من امروز باید یک مقدار راجع به بازار صحبت کنم، یک مقدار هم راجع به دولت. آنکه راجع به بازار است، همه می‏دانیم، می‏دانید که بازار یکی از قشرهای عظیم متعهد به اسلام و در هر غائله‏ای که برای اسلام پیش آمده است، این بازار است که پیشقدم است. در قضیۀ تنباکو و حکم مرحوم میرزای شیرازی[1]ـ اعلی اللّه‏ مقامه ـ این بازار بود که همراهی کرد و منتهی به قیام شد. بعضی از بازرگانان اصفهان، از قراری که نقل شده است، یکی از بازرگانهای معتبر بوده است، تمام تنباکوهایی که داشته است و آن وقت تاجر تنباکو هم گفته می‏شود بوده است، پس از حکم میرزا، آورد در میدان شاه و آتش زد؛ و مشابه او بازارهای دیگر در تأیید حکم میرزا در آن وقت قیام کردند، حتی شهید هم دادند. و پس از آن، در طول مشروطیت و استبداد به صورت مشروطیت، باز در هر زمینه، این بازار است که پیشقدم است و همراه با سایر قشرهای ملت از کارگران و کشاورزان و امثال اینها، مجاهده کرده است و مشکلات را تحمل کرده است و در پیشبرد مقاصد اسلام آنچه که توان داشته است، عمل کرده است. و در این پنجاه سال سیاه که
تاریخ ایران را سیاه کرد، سیاهتر از رژیمهای سابق کرد، فشار بر بازار بسیار بود و بیشتر بود و از بازار، آنها خیلی وحشت داشتند و لهذا یک وقت هم بنای بر این گذاشتند که این سقفها را خراب کنند؛ از زیر این سقفها خوف داشتند، لکن موفق نشدند. و در این نهضت، بازار یک حظّ وافر در امور داشت از تعطیلیهایی که کرد، از اعتصاباتی که کرد، البته سایر قشرها هم سهیم بودند، لکن بازار هم یک قشر عظیم سهیم در این امر بود. و در این جنگ هم، بازار هم در جبهه فرستاد و هم در پشت جبهه خدمت کرد. و الآن هم باز، بازار است که خدمت می‏کند و از اسلام عزیز و از جمهوری اسلامی نگهداری می‏کند.

میرزا، یک آقای مرجع بود در یک دهی از عراق، او نمی‏توانست که خودش یا طلبه‏هایی که آنجا دارند بسیج کنند برای مقابله با آن سلطنت استبدادی. او حکمی فرمود، علمای بلاد هم نمی‏توانستند خودشان راه بیفتند و این استبداد سیاه را بشکنند. این بازار و ملت بود که پشتیبانی از مراجع خودشان می‏کردند، از علمای خودشان می‏کردند و آنهایی که به راه استبداد می‏رفتند، آنها را به زمین می‏زدند. و در همین نهضت و در همین قضایایی که همه شاهد بودید و شاهد بودیم، باز، بازار است که تعطیلات طولانی کرد و با تعطیلات طولانی و تظاهرات و اعتصابات و چیزهای دیگر از این نهضت پشتیبانی کرد. البته سایر قشرها هم همه بودند و خداوند همه را تأیید کند. این بازار است که از اوّل، پشتوانۀ احکام اسلام بوده است و حالا هم هست و ان شاء اللّه‏ بعدها هم خواهد بود. و امیدوارم که دولت توجه عمیق خاص بکند به بازار و آنچه که از دست او برمی‏آید به این قشر متعهد خدمت بکند.

متصدیان امور، متعهدان به اسلام و خادمان به ملت

آن چیزی که مربوط به دولت است، باید من عرض کنم، و شما هم می‏دانید و شاید بعضیها کمتر بدانند، بعضیها بیشتر. آن شناختی که من از این متصدیان امور دارم که بعضی از آنها سالهای طولانی با آنها بوده‏ام و از نزدیک ملاقاتشان می‏کرده‏ام، و بعضی دیگر هم که در طول این خدمتی که مشغول بودند با آنها آشنا شدم. ما یکی از اینها را، البته به
طور اجمال که مزاحم شما نشوم، به شما عرض می‏کنم. شما اگر گمان بکنید که در تمام دنیا، رئیس‏جمهورها و سلاطین و امثال اینها، یک نفر را مثل آقای خامنه‏ای پیدا بکنید که متعهد به اسلام باشد و خدمتگزار، و بنای قلبی‏اش بر این باشد که به این ملت خدمت کند، پیدا نمی‏کنید. ایشان را من سالهای طولانی می‏شناسم، و در آن زمانی که اوّل نهضت بود ایشان وارد بود و به اطراف برای رساندن پیامها تشریف می‏بردند، و بعد از این هم که این انقلاب به اوج خودش رسید، ایشان حاضر واقعه بود همه جا، تا آخر و حالا هم هست. یک نعمت خدا به ما، این است که داده.

مجلسمان را شما ملاحظه کنید، بسیاری از آنها را من از نزدیک می‏شناسم؛ یعنی سابقۀ طولانی دارند، مثل رئیس مجلس[2]و بسیاری از آقایان دیگر، و آنها را با تعهد و تعهد به اسلام و خدمتگزاری و هرچه توان دارند، آنها را می‏شناسم. و در این طول مدتی که مجلس برپاست می‏دانم که همۀ اینها خدمتگزارند؛ در بین آنها من نمی‏توانم یکی را پیدا کنم که بتوانم بگویم که این، تعهد به اسلام ندارد. البته اختلاف سلیقه، اختلاف دید، اختلاف اجتهاد در هر قشری هست، در علما هم هست، در مجتهدین هم هست، در شما آقایان هم هست که اختلاف سلیقه دارید، اختلاف دید دارید، لکن همه مشترک‏اند در اینکه خدمتگزارند و همه می‏خواهند خدمتگزار باشند. و در بین آنها من حتی یک نفر را نمی‏توانم بگویم که این یک نفر به اسلام خیلی علاقه ندارد، همه‏شان علاقه‏مندند با اختلاف سلیقه‏ای که دارند و شورای نگهبان، این فقهایی که در آنجا هستند تمامشان را من از نزدیک سالهای طولانی می‏شناسم، که باید بگویم اینها را من بزرگ کرده‏ام، آنها هم که حالشان معلوم است. و امّا دولت، آنها را هم بعضی از آنها که سالهای طولانی من با آنها آشنا بودم، بعضی از وزرا و بعضی از آنها را در این مدتی که متصدی خدمت بودند، با آنها آشنا شدم و آنها را شناختم، اینها هم همه‏شان می‏خواهند خدمت بکنند. شما گمان نکنید که در بین آنها، یکی پیدا بشود که نخواهد خدمت بکند. و آنچه که توان دارند
اینها، هم توان خودشان را انجام می‏دهند و آن قدر که قدرت دارند عمل می‏کنند. قوۀ قضائیه هم که معلوم است اشخاصش، من از اوّل آشنا بودم به بسیاریشان و الآن هم اشخاص معتبری در آنجا هستند، متعهدی هستند، ولکن من تفصیل دیگر نمی‏خواهم بدهم.

قضیه جنگ، گرفتاری مهم دولت

من می‏خواهم حالا به شما آقایان گرفتاری؛ بعض گرفتاریهای اینها را، نه همه را، بعض گرفتاریهایی که دولت الآن با آن مواجه هست عرض کنم تا ببینید که با این گرفتاریها الآن هم بسیاری از کارها را انجام داده‏اند، و در سرتاسر کشور خدمتهایی کرده‏اند که در این پنجاه سال نشده است. این آیا سزاوار این نیست که ما تقدیر کنیم از آنها و تشکر؟ یک قضیه الآن قضیۀ جنگ است. شما شاید بعضیتان بدانند که جنگ در هر روز چقدر خرج دارد، چقدر مهمات می‏خواهد، چقدر مخارج روزانه است برای جنگ. نفس جنگ امروز در هر روز بیشتر از چند صد میلیون خرج دارد. پهلوی این بگذارید آن خرابیهایی که در جنگ به ما وارد شده است و آن جنایاتی که رژیم بعث بر این ملت ضعیف کرده است. دنبال آن جنایات، آواره‏هایی که جنگی هستند، و بالغ بر بیشتر از یک میلیون، دو میلیون هست ـ که حالا من عددش را خیلی نمی‏دانم ـ آنها هم یک چیزی هست که دولت باید درست کند کارشان را. پهلوی این بگذارید آوارگانی که از عراق، از ایرانیهایی که سابق در عراق بودند و زندگی در عراق می‏کردند، بیرون کردند و دولت متکفل امور آنهاست؛ آواره‏هایی که از افغانستان الآن در ایران هستند و مشکلات زیادی دارند آنها هم. این خرابیهایی که بخواهند ترمیم بکنند ـ البته ملت خیلی کمک می‏کند در همۀ این امور لکن این طور نیست که کمک ملت کافی باشد، این مقدار از کمک که کردند ـ دولت هست که متکفل این امور هست و مسئول این امور هست، هر روز مواجه با یک مشکلات عظیم است. می‏خواهد که کامیون برای جنگ بفرستد راجع به خواربار که باید از اینجا به آنجا ببرند گرفتار است، بخواهد خواربار را بفرستد راجع به
جنگ گرفتار است، مع ذلک با تمام قوا جنگ را مقدم می‏دارد. الآن گرفتاری دولت به قدری است که این بودجه‏هایی که ملاحظه می‏کنید اینها نمی‏تواند کار دولت را درست کند، این ملت است که باید درست کند.

لزوم پشتیبانی همه اقشار در قضیۀ جنگ

حالا من عرض می‏کنم به شما، ما فرض می‏کنیم که حضرت امیر ـ سلام اللّه‏ علیه ـ امروز در ایران بود و رئیس دولت بود و ملاحظه می‏کرد که یک جمعیتی، صدام و آنهایی که با او موافقند، یعنی همۀ دولتهای دنیا به استثنای بعضی، این هجوم کرده است به ایران و خرابی کرده است و نفوس مردم را تلف کرده است و آواره کرده است و غارت کرده است و خرابی. حضرت ببینند که الآن اسلام و ملت اسلام و اعراض و نفوس ملت اسلام در خطر این است که این یأجوج و مأجوج بریزد به ایران و همان کاری را که در اهواز کرد و خرمشهر کرد در تهران بکند و در مشهد بکند و در اصفهان. اگر حضرت احساس این معنا را کرد، چه می‏کرد؟ می‏نشست موعظه می‏کرد؟ می‏گفت که خودم تنها درست می‏کنم؟ پول نداشت، کافی نبود، مالیات تنها کافی نبود، چه بکند؟ حضرت آن وقت حکم می‏کرد به اینکه مردم به حسب توانشان، مستضعفین، طایفۀ کم درآمد، اینها کنار و طایفه‏هایی که پردرآمدند، صد میلیون مثلاً اینها هرسال درمی‏آورند و بیشتر و خصوصاً آنهایی که کاری به کار این مسائل ندارند، البته نوع بازرگانان این جور نیستند، نوع تجار این جور نیستند، نوع کسبه این طور نیستند، امّا در بینشان خوب اشخاصی هست، شما هم می‏شناسید که یک معامله چند صد میلیونی می‏کند و در آن معامله هم بیشتر از صد میلیون نفع می‏برد و حساب و کتابی هم در کارش نیست. امیرالمؤمنین با این کشوری که در معرض خطر است چه می‏کرد؟ همۀ افراد را می‏فرستاد جنگ. با فشار، اموال اشخاصی که ثروتمند بودند و اینها را می‏گرفت و می‏فرستاد و اگر نمی‏رسید عبای خودش را می‏داد، عبای من را هم می‏داد، کلاه شما را هم می‏داد برای حفظ کشور اسلام، برای حفظ نوامیس خود این مردم. شما می‏دانید که اگر خدای نخواسته صدام
یک وقت دستش به تهران برسد چه خواهد کرد؟ برای شما اموال می‏گذارد؟ برای شما اَعراض
[3]می‏گذارد؟ برای شما نفوس می‏گذارد؟ می‏دانید چه خواهد کرد؟ می‏دانید که خطر دارد الآن؟ خطر، صدام قابل آدم نیست، اما صدام و آنهایی که پشتوانۀ او هستند، دولتهایی که پشتوانۀ او هستند، آنهایی که کمک می‏کنند به آنها، قدرتهای بزرگی که اسلحه می‏دهند، قدرتهای بعد از او که آدم می‏فرستند، تجهیزات می‏فرستند و افراد می‏فرستند، خوب، یک همچو خطری الآن برای ایران هست. آیا در یک همچو خطری که، متوجه همه است، نه متوجه یک قشری، خطر خوزستان متوجه همه جای ایران است، خطر خرمشهر و آبادان و ـ عرض می‏کنم که ـ آنجاهایی را که آنها آن وقت در تصرف داشتند و آن کردند که مغول نکرده بود در طول تاریخ، این متوجه به همه است. انصاف است که در یک همچو وقتی احتکار بشود، این ملت را در مضیقه بگذارند؟ انصاف است که در یک همچو وقتی گرانفروشی بشود که دولت به جان بیاید و نتواند درستش بکند، یا باید کمک کرد به این دولت؟ تکلیف نداریم ما که کمک می‏کنیم تکلیف شرعی. این اصناف محترم، این بازاریهای محترم، اینها می‏توانند مبارزه کنند با گرانفروشی، با اینکه اجناس را به قیمت ارزانتر بفروشند. آن مقدار که گیرشان آمده، اگر اجناس را به قیمت ارزان بفروشند، محتکرین کنار می‏روند، نمی‏توانند نگه دارند، یا محتکرین را بروند خود اصناف بروند آنجا، به آنها بگویند آقا چرا این کار را می‏کنید؟ خوب، در یک همچو وقتی که همه چیز ما، در معرض خطر است، ما حق داریم که بنشینیم هی گله کنیم از که اینکه مثلاً فلان چیز کم است، فلان چیز زیاد است؟ خوب نمی‏تواند. مسئله بالاتر از این معنایی است که من و شما خیال کنیم؛ مسئله، مسئلۀ امریکا است نه مسئلۀ صدام. مسئلۀ فرانسه هست، مسئلۀ شوروی است.

حمایت بازار از دولت در امر جنگ

خوب، ما باید، این ملت ما تا حالا مقاومت کرده و خداوند ان شاء اللّه‏ حفظشان کند، و
از این بعد هم مقاومت کرده است و می‏کند و باید هم زیادتر مقاومت کند. شما بسیاریتان یادتان هست این جنگ دوم را، ما که داخل جنگ نبودیم، طرف جنگ نبودیم ولکن وقتی که اینها ریختند به ایران و ایران هم هیچ نتوانست کاری بکند و آن ارتش شاهنشاهی و آن حرفهایی که رضاخان می‏گفت، معلوم شد همه‏اش پوچ بود، اینها وقتی وارد شدند، با اینکه آنها هم کاری به مردم نداشتند، همین وارد شدند، امّا دیدید که ارزاق چه جور بود؟ دیدید که هیچ نانی پیدا نمی‏شد؟ دیدید برنج نبود؟ هیچ نبود، جیره‏بندی بود، آن هم با آن قیمت گران در بعضی اجناس. ما امروز در جنگ هستیم آقا، شوخی نیست. مسئلۀ جنگ شوخی نیست، خرج جنگ شوخی نیست، مقاومت در مقابل جنگ شوخی نیست، یک لشکر را یا چندین لشکر را تجهیز کردن برای مقابله، اینها یک اموری است که دولت گرفتارش هست و دارد خدمت می‏کند. ما این دولتی که خدمت می‏کند باید تقدیرش بکنیم، کمکش بکنیم. چهار نفری که توجه ندارند، یک چهار نفر دیگری هم که منافق هستند می‏آیند هی به او یک چیزی می‏گویند، به آنها یک چیزی می‏گویند، ناراحتی ایجاد می‏کنند در مردم. خدا می‏داند که با این جنگ و با این وضعی که الآن برای ایران هست، و آن محاصرۀ اقتصادی که هست و آن کمکها و کارشکنیهایی که هست و آن تبلیغات سوئی که بر ضد شما و بر ضد اسلام هست، مع ذلک دولت ایستاده و دارد خدمت می‏کند، این اعجاز است. باید ما کمکش بکنیم. زیر بغلش را بگیریم تا بتواند کار بکند. باید اشکالاتی که هست، من می‏دانم، خود آنها هم می‏دانند که اشکال زیاد است، امّا چه کنند اینها؟ خوب اشکال خیلی زیاد است، اما چه بکنند؟ بگویند که رها، هر کس هر کار می‏خواهد بکند؟ خوب، یک عده‏ای هستند که وارد می‏کنند و به قیمتهای چندین مقابل می‏فروشند، یک عده‏ای هستند که احتکار می‏کنند، یک عده هست نمی‏کنند خوب، این بیچاره دولت چه بکند؟ جنگ را رهایش کند، می‏شود؟ آوارگان را رها کند می‏شود؟ مستضعفان را رها کند، می‏شود؟ شما ببینید در همین بساطی که الآن برای ملت ما پیش آمده است و دولت هم آن قدر در مقابل اینها مقاومت کرده، چقدر ساختمان کرده برای مردم، چقدر راهسازی کرده برای مردم. من مکرر به اینها گفتم که آقا این
کارهایی را که می‏کنید، بیایید بگویید؛ بیایید به مردم بگویید تا توجه پیدا کنند. خوب شما هم خیلی می‏دانید، اکثر شاید بدانند که در آنجاهایی که هیچ برایشان کار نشده بود، نه آب داشتند، نه زمین داشتند، نه راه داشتند، هیچ نداشتند، نه طبیب داشتند، الآن همۀ اینها تا یک حدودی که قدرت داشته دولت، عمل کرده و خوب عمل کرده است. بنابراین، ما باید از یک همچو دولتی که نمونه است، شما خیال می‏کنید که صدام این طوری عمل می‏کند؟ صدام هم مبتلای به جنگ است، همه هم به او کمک می‏کنند. امّا بپرسید از آنهایی که از عراق می‏آیند ببینید چه می‏کند او، بپرسید از این آقایان عراقی که آمدند و فرار کردند آمدند، دارد چه می‏کند با این مردم، این حبسهای او و اشخاص اخیار را در حبسهایش چه می‏کند. بنابراین ما دو طرف قضیه را باید ملاحظه کنیم. از آن طرف بازار را ما باید حفظش بکنیم با تمام قوا، همه‏مان موظفیم. بازار است که ما را نگه داشته، همه را نگه داشته، از آن طرف، بازار باید دولت را حفظ کند. اگر رها کند چه بکند دولت. آقای موسوی
[4]، نخست‏وزیر یک کاسب است، مثل شما کاسب بوده دیگر، پدرش هم الآن ظاهراً کاسب است. خوب، آن که چیزی ندارد که خودش بدهد، وزیرهای دیگر هم همه از همین قبیل‏اند. دولت خودش که چیزی ندارد. دولت می‏خواهد دفاع از جان شما، از ناموس شما، از مال شما، از حیثیت شما بکند. خوب، ما خودمان باید این کار را تکفل کنیم، و آن مقدار که می‏توانیم، اینهایی که سرمایه‏های کلان دارند. اگر یک وقتی شما شنیدید که این آقایان بعضی می‏گویند تروریست اقتصادی و محتکرین را می‏گویند، محتکرین را می‏گویند، عامۀ بازار محتکر نیستند، متعهدند آنها؛ آنها خلاف شرع نمی‏کنند. یک دسته هستند که هم نق می‏زنند، هم کاری به این کارها ندارند، هم مال مردم را احتکار می‏کنند و گران می‏فروشند و بازار سیاه درست می‏کنند، یک دسته‏اند اینها. این طور نیست که به بازار کسی جسارت کند؛ من تا حالا از هیچ کس نشنیدم که در بازار یک حرفی زده باشد. خوب، این بازاری است که بازار مسلمین است، این بازاری
است که از اول تا حالا خدمت کرده و حالا هم خدمت می‏کند، بعدها هم خدمت خواهد کرد. بنابراین، ما هم در گرفتاریهای دولت باید ملاحظه کنیم، هم گرفتاری مستضعفین و بیچاره‏ها را باید ملاحظه بکنیم، هم گرفتاری این آواره‏هایی که آمدند و الآن هستند. ما که نمی‏توانیم این آواره‏ها را، خصوصاً این آواره‏هایی که از خود ما هستند، از اهواز آمدند، از ـ عرض بکنیم ـ خرمشهر آمدند، از این بلادی که مورد تعدی واقع شده است آمدند، از خوزستان آمده‏اند، بالاخره از جاهای دیگر هم آمده‏اند، و همین طور میهمانهایی که داریم، خوب افغانی هستند، مسلمان هستند، یا فرض کنید که عراقی هستند، یا بیچاره‏ها را از خانه‏هایشان دور کردند، مالشان را بردند، خودشان را فرستادند اینجا. خوب، باید چه کرد با اینها؟ نباید اینها را پذیرایی کرد؟ ما مسلمانیم، آنها هم مسلمانند. ما باید از آنها پذیرایی کنیم. خدمت کنیم به آنها، و این دولت است که دارد این کارها را می‏کند. عمق کارِ دولت را ما نمی‏توانیم درست بفهمیم، تا یک دولت نیاید بنشیند، تا بعضی از آقایان محترم اصناف نروند پیش دولت بنشینند، از این نمایندگان، دولت برایشان تشریح کند که ما گرفتاریمان چی هست؛ آن قدری که آنها گرفتاری دارند ما تصورش را نمی‏توانیم بکنیم. بنابراین، ما دو طرف قضیه را باید ملاحظه کنیم. یعنی از همۀ ابعاد ما باید توجه بکنیم به مسائل و مشکلاتمان، و اسلام همۀ ما را مسئول قرار داده. وقتی اعراض و نفوس مسلمین در معرض خطر است، برای همۀ ما واجب است که اگر به اندازۀ کافی ندارند آنها جمعیت، پاشیم برویم؛ آن که می‏تواند باید پا بشود برود. برای همه واجب است که حالایی که یک عده‏ای داوطلب شدند و بحمداللّه‏ زیاد هم هستند و رفتند و تو جبهه‏ها هم الآن، الحمد للّه‏ خوب است، لکن پشت جبهه مشغول باشند به تأیید دولت، مشغول باشند به اینکه دولتی که در هر ماه چند صد میلیون خرج جنگ فقط می‏کند، هر روز هر روز چند صد میلیون خرج جنگ را دارد دولت، از آن طرف هم عایدی دولت مهمش نفت بود که نفت را حالا نمی‏گذارند ما استخراج کنیم زیاد. نمی‏شود هم نفتی که مال نسلهای آینده است همه‏اش را درآورند و حالا خرج کنند و چهار روز دیگر زندگی نتوانند بکنند. باقی‏اش این است که خوب مردم کمک کنند،
خیرخواه‏ها کمک کنند، ما نصیحت می‏کنیم، استدعا می‏کنیم از آنها که کمک کنید به این دولتی که مشغول گرفتاری‏اش هست و آن همه گرفتاری دارد. دولت هم باید به شما کمک کند، طرفینی است قضیه، یک طرف را نباید حساب کرد. از آن طرف دولت آن مقداری که می‏تواند باید خدمت کند، آن قدری که توان دارد باید خدمت کند به بازار و به مستمندان و به دیگران. از آن طرف هم آقایان همه باید خدمت بکنند. منتها اینکه حالا من دارم می‏گویم، به گوش یک عدۀ زیاد امّا کم‏مایه، کم سرمایه، به گوش آنها می‏رود، امّا یک عده‏ای هم هستند که سرمایه‏های هنگفت دارند، آنها این حرفها را خیلی گوش نمی‏دهند. حساب آنها با خدای تبارک و تعالی است. ان شاء اللّه‏ خداوند همۀ شما را تأیید کند، موفق باشید و همه و همۀ ما و دولت، همه دنبال این باشیم که اسلام را پیاده کنیم و احکام اسلام را. و امیدواریم که پیروز بشویم و پیروز می‏شویم. و خداوند شما همه را حفظ کند.

والسلام علیکم و رحمة اللّه‏ و برکاته

1 ـ آقای میرزاحسن شیرازی متوفی 1312 ه . ق. که با فتوای معروف خود، موجب الغای قرارداد منعقده بین ناصرالدین شاه قاجار و شرکت انگلیسی «رژی» شد. که بر طبق آن، امتیاز توتون و تنباکوی ایران به مدت پنجاه سال به آن شرکت واگذار شده بود. 
2 ـ آقای اکبر هاشمی‏رفسنجانی. 
3 ـ جمع عِرض: آبرو. 
4 ـ آقای میرحسین موسوی.